نام پژوهشگر: سها بعنونی
سها بعنونی بهجت واحدی
نگارنده در این رساله به بررسی عقل وعشق انسانی در اندیشه ی غزالی می پردازد و رابطه¬ی آن دو با یکدیگر و تأثیر آن ها را در معرفت بخشی به انسان کندوکاو می کند. نظام معرفتی او کاملا مبتنی بر تفسیری عقلانی از شریعت اسلام است. فلسفه ی عرفانی او تلفیقی از عرفان و عقل و عشق. وی عقل را مقدمه ای برای ورود به حیطه ی عشق می داند و انسان در سایه ی عقل می تواند عشق حقیقی را ادراک نماید، به نظر این اندیشمند عشق همچون عقل نیز دارای مراتب گوناگونی است و راز ماندگاری انسان و تکامل او، در عشق است. ابوحامد همه ی کسانی که در جستجوی حقیقت اند را در چهار گروه جای می دهد: متکلمان، فیلسوفان، اهل تعلیم و صوفیان، در این میان تنها صوفیان و عارفان هستند که از معرفت حقیقی و مقصود نهایی بهره می جویند. غزالی با نگاه عارفانه به هستی، تنها راه وصول به رستگاری را آموزه های عرفانی و تهذیب نفس و دوری از چاه ظلمانی تعلقات دنیوی می داند. او بر این اندیشه نظام معرفتی خود را بنا می نهد. ابوحامد در عین اینکه حوزه ی عقل را در قبال عشق محدود می داند وحکم به ناتوانی عقل د رعروج به کمالات می کند، لکن بین عقل و عشق نه تنها معاندت نمی بیند، بلکه عشق بدون معاضدت عقل را قاصر از سوق دادن به جانب معشوق حقیقی معرفی می کند. او پیوند ناگسستنی میان عقل و عشق را این گونه بیان می کند: هر چه انسان از عقل بیش تر برخوردار گردد و اندیشمندانه در عجایب صنع خداوند و جلال ذات او مداقّه کند، چنان چه آن را با تزکیه ی نفس و مجاهدت همراه نماید، قلبش بیش از پیش، تجلّی گاه جمال جانان می گردد. این تجلی نیز معرفتی والاتر را در پی دارد و این سیر همچنان ادامه دارد تا هنگامی که عشق و عقل او فقط و تنها معطوف به ذات حق تعالی شود.