نام پژوهشگر: سعیده جلال زاده

اهمیت فلسفی مکاتبات ملکه الیزابت با رنه دکارت
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی 1393
  سعیده جلال زاده   مصطفی شهرآیینی

تا پیش از قرن هفدهم به زنان اجازه تحصیل داده نمی¬شد و این امر را می¬توان از سخن خود دکارت فهمید که درباره کتاب گفتار در روش خود می¬گوید این کتاب را به¬زبان فرانسه یعنی چنان ساده و عام¬فهم نوشته است که حتی «زنان» نیز آن را می¬فهمند. اما در قرن هفدهم در کنار ظهور متفکران دوران¬سازی که تأثیر مهمّی در جهت¬دهی به جریان تفکر در عصر خود و اعصار بعدی داشتند، امکان رشدفکری زنان بزرگی نیز فراهم شد که به¬لحاظ استعداد و توانایی عقلانی از زنان هم¬دوره جامعه خود به¬مراتب برتر بودند. کسانی مثل شاهزاده الیزابت، ملکه بوهمیا توانستند با استفاده از اعتبار خانوادگی و استعداد فردی به مباحثه با بزرگترین و نامی¬ترین متفکر و فیلسوف زمان خود، رنه دکارت بپردازد. در چنین فضایی دکارت نه¬تنها به نامه¬های الیزابت بهای بسیاری می¬دهد و او را در پاسخ به نامه¬هایش یا در برخی آثار خود می¬ستاید، بلکه غیرممکن نیست که از او الهام¬های فکری تازه¬ای هم گرفته باشد. در میان مکاتبات باقی¬مانده، بیست¬وشش نامه از الیزابت به دکارت و سی¬وسه نامه از دکارت به الیزابت وجود دارد. مباحث مطرح¬شده در مکاتبات شامل موضوعات سیاسی، اخلاقی، شرح بیماری مالیخولیا و راه علاج آن می¬باشد اما بحث تمایز نفس و بدن و چگونگی اتحاد میان آن دو، محور اصلی نامه¬های فلسفی الیزابت به دکارت را تشکیل می-دهد و این امر مهمترین مسأله¬ای است که وی را به تعامل با دکارت کشانید.