نام پژوهشگر: محمد علی حسین پورفیض
رویا شاهی هوشنگ نصرتی
روش های مولکولی ابزارهای مهم وقوی در ارزیابی روابط خویشاوندی، تنوع ژنتیکی و شناسایی گونه های گیاهی می باشد. مهمترین توالی های مولکولی برای مطالعات فیلوژنتیکی در سطوح جنس و گونه ناحیه its ژن های dna s26 –s 8/5 –s 18 ریبوزومی هسته می باشد. از نکته نظر تاکسونومیکی یک مشکل بزرگ این جنس خویشاوندی نزدیک بین گونه هاست و بیشتر آنها به وسیله ی فرم های حدواسط که احتمالا منشا هیبرید دارند ابهام دار هستند. روابط فیلوژنتیکی بین گونه های celtis پراکنده شده در ایران بخصوص در منطقه ارسباران روشن نشده است. در این مطالعه، توالی نوکلئوتیدیnrdna its بین گونه های c. australis و c.caucasica نمونه برداری شده به ترتیب از استان مازندران و منطقه جنگلی ارسباران با استفاده از ست پرایمرهای its1 و its2 مطالعه شد. فاصله ژنتیکی بین توالی های نوکلئوتیدی براساس p- distance اندازگیری شد. میزان خویشاوندی براساس داده های مورفولوژیکی و توالی نوکلئوتیدی بررسی و مقایسه شدند. روابط فیلوژنتیکی با استفاده روش های maximum likelihood (ml)،maximum parsimony (mp) و neighbor-joining (nj) با استفاده از ulmus minor، zelkova serrate به عنوان outgroup آنالیز شدند. حداکثر فاصله ی ژنتیکی بین گونه c. caucasica با گونه c. latifoliaبه مقدار100/0 می باشد و حداقل فاصله ژنتیکی بین گونه ی c. occidentalisبا c. koraiensisبه مقدار 019/0 و بین گونه های مورد مطالعه یعنیc. australis با c. caucasica به مقدار 038/0 بود. در هر سه دندروگرام های بدست آمده گونه های مورد مطالعه در یک خوشه قرار گرفته اند و سایر گونه های celtis گزارش شده در ncbi به عنوان کلاد خواهر برای این گونه ها قرار گرفته اند. دندروگرام های حاصله از سه متدد mp، ml و nj مطابقت کامل با همدیگر داشتند. در ضمن، روابط فیلوژنتیکی حاصل از نتایج مولکولی با روابط حاصل از داده های مورفولوژیکی مطابقت دارد. نتایج نشان دادند که دو گونه ایرانی c. caucasica و c. australis خویشاوندی بسیار نزدیک دارند.