نام پژوهشگر: قاسم ابراهیمی پور

بررسی رابطه فطرت و فرهنگ از منظر قرآن با تاکید بر دیدگاه علامه طباطبایی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام - دانشکده علوم اجتماعی 1393
  علی رضا محدث   شمس الله مریجی

موضوع فطرت در میان اندیشمندان و ادیان الهی بویژه اسلام همواره در کانون توجه بوده است. فرهنگ نیز به عنوان معرفت مشترک مکتسَب، قریب یک ونیم قرن است که در حوزه علوم انسانی بویژه علوم اجتماعی مورد نظر است. با وجود این دیدگاه ها درباره مناسبات فطرت و فرهنگ بر یکدیگر متفاوت است؛ برخی فطرت آدمی را هنگام آفرینش انسان فعلیت یافته دانسته؛ هرگونه اثرگذاری سازنده فرهنگ بر فطرت را نادیده انگاشته اند. دسته ای نیز برای نفوذ فرهنگ در طلوع و افول قوای فطری در مسیر حرکت جوهری نفس از حدوث جسمانی تا بقای روحانی فی الجمله بهره ای قائل شده اند. اما گروه سوم در نقطه مقابل با گروه اول با بی توجهی به فطرتمندی آدمی یا شرانگاری یا انکار آن، منکر تاثیر فطرت در هویت انسانی شده، آن را یکسره تاریخی انگاشته، و با رد هرگونه اشتراک فرهنگ ها در خصلت های فطری معتقد به تمایز بالذات فرهنگ ها و جوامع اند. به هر تقدیر اینکه نقش فطرت در تکون، تکامل پذیری، اشتراک مندی، گفتگوپذیری و میل از کثرت به وحدت فرهنگ ها در لایه های بنیادین و متقابلا نقش فرهنگ در باروری یا بدباروری خصلت های فطری و قلمرو نفوذش بر فطرت کدام است؛ مساله ای است که آن را به روش توصیفی– تحلیلی (استناد به آیات قرآن و توصیف و تحلیل فطرت و فرهنگ) مورد بررسی قرار می دهیم. فطرت قرآنی با داشتن ویژگی های فراتاریخی، ظرفیت ایجاد یک نظام معنایی و هویتی غیرتاریخی را دارد که تصور تحقق فرهنگ واحد جهانی و برخوردار از خصلت فراتاریخی را ممکن می سازد. ویژگی هایی مانند گرایش به مبدا کمالات، ثبات، فراگیری، غیراکتسابی، فراجنسیتی، توان ابراز واکنش سلبی در صورت بدباروری، قدرت بازدارندگی در برابر انکار بُعد شناختاریِ مطلق علم در گستره ادراکات¬ حقیقی، ظرفیت کنترل و هدایت اعتباریات به سمت گرایش های عالی انسانی در گستره ادراکات¬ اعتباری و قدرت بالای درگیرکردن بنیان فرهنگ ها با پرسش های گریزناپذیر جهانی، مانند حقیقت زندگی انسان در دنیا، آغاز و انجامش.