نام پژوهشگر: سمیه شالچی
مژده باباگلی غلامرضا لطیفی
محقق در پژوهش حاضر بر آن بوده است که ارتباط میان پایگاه اجتماعی-اقتصادی افراد را با نابرابری فضایی، حصر اجتماعی و جدایی گزینی فضایی بسنجد. در این راستا فرایند جدایی گزینی مورد توجه قرار گرفته است و در مدل نظری سعی شده است چگونگی بازتولید آن به تصویر کشیده شود. برای رسیدن به مدل نظری یاد شده، از نظریات نظریه پردازان مطرحی چون مارکس، وبر، زیمل، لوفور و هاروی بهره گرفته شده است. در روند پژوهش مدل نظری در دو بخش مورد آزمون قرار گرفته است. از یک سو پرسشنامه ای در دو فضای عمومی که به لحاظ کالبدی مشابهت قابل قبولی دارند، (در دو بوستان فرامنطقه ای قیطریه و بهاران) توزیع شد که تمایز در قشربندی این دو بوستان مورد توجه قرار گرفت. همچنین بر اساس سرشماری سال های 1375، 1385 و 1390 شاخص های تجمعی اجتماعی، اقتصادی و مطلوبیت فضای هر یک از مناطق 22 گانه تهران مشخص شد تا روابط آماری بین آن ها تعیین گردد. پس از تحلیل داده های به دست آمده مشخص گردید که قشربندی در فضاهای دو بوستان مورد بررسی قیطریه و بهاران به وضوح متفاوت است. همچنین شاخص های اجتماعی و اقتصادی به طور معناداری با مطلوبیت فضای هر منطقه وابسته است. البته بررسی روند تغییر شاخص های اجتماعی-اقتصادی حاکی از تغییر توزیع این شاخص ها در مناطق مختلف است، به گونه ای که توزان بیشتری بین مناطق ایجاد شده است. گرچه شاخص های مطلوبیت فضا چندان تغییر نکرده است.
سمیه شالچی محمد حسین پناهی
این پژوهش به منظور مطالعه میزان گرایش به دموکراسی و بررسی عوامل اجتماعی موثر بر آن به روش پیمایش انجام شده است. جمعیت نمونه پژوهش را تعداد 643 نفر از شهروندان 20 سال به بالای شهر تهران تشکیل می دهند. چارچوب نظری پژوهش تلفیقی از تئوری های بوردیو، اینگلهارت، هابرماس و گیدنز می باشد. طبق چارچوب نظری، عوامل اجتماعی موثر بر گرایش به دموکراسی، جایگاه فرد در فضای اجتماعی یا به عبارت دیگر عوامل طبقاتی(سرمایه اقتصادی، سرمایه فرهنگی و پایگاه اجتماعی و اقتصادی)، عوامل فرهنگی نظیر سلسله مراتب ارزشی فرد، اعتماد اجتماعی، تجربه اجتماعی دموکراتیک (مدارای اجتماعی، مشارکت اجتماعی و نگرشهای خانوادگی دموکرات) و عوامل اجتماعی نظیر میزان دین داری فرد و میزان استفاده از رسانه ها در نظر گرفته شده اند. یافته های توصیفی پژوهش بیانگر آن است که میزان گرایش به دموکراسی در بین پاسخگویان بالا نیست ، به طوریکه تنها حدود 4 درصد جمعیت، به میزان زیادی به دموکراسی گرایش دارند، و حدود نیمی از جمعیت نیز به میزان کمی به دموکراسی گرایش دارند. همچنین میزان گرایش به دموکراسی در ابعاد کلی تر و انتزاعی تر مانند مدارای سیاسی بیش از ابعاد تجربی و رفتاری مانند مخالفت عملی با اقتدار گرایی و یا مشارکت سیاسی است. یافته های تبیینی پژوهش نشانگر آن است که بین گرایش به دموکراسی و عوامل طبقاتی، نظیر سرمایه فرهنگی و سرمایه اقتصادی و پایگاه اجتماعی و اقتصادی فرد، و همچنین گرایش به دموکراسی و عوامل فرهنگی مانند تجربه اجتماعی دموکراتیک (مدارای اجتماعی، مشارکت اجتماعی، نگرشهای خانوادگی دموکرات) رابطه معنادار وجود دارد. به طوریکه این متغیرها 34 درصد تغییرات متغیر وابسته را تبیین می کنند . همچنین در بین متغیر های مستقل، سرمایه فرهنگی بیشترین تاثیر را بر میزان گرایش به دموکراسی دارد.