نام پژوهشگر: ابراهیم عبذالهی شترخفتی
ابراهیم عبذالهی شترخفتی محمود عیسوی
اقتصاد متعارف به عنوان تأثیرگذارترین و بزرگ ترین گرایش موجود در اقتصاد به کمک مباحث معرفت شناسانه توانسته است که خود به عنوان گونه معرفتی معرفی کند و با تحدید حدود معرفتی خود سایر گرایش ها را با چالشی عمده مواجه کند که آیا این اندیشه ها در قالب اندیشه اقتصادی قرار می گیرند یا خیر. این نوشتار درصدد بررسی تطبیقی آراء معرفت شناسانه هایک به عنوان اندیشمند نئولیبرال که یکی از معرفت شناسان بزرگ اقتصادی شناخته می شود و شهید صدر که بی شک به عنوان بزرگ ترین اندیشمند اقتصادی، اقتصاد اسلامی دست به تعریف معرفت شناسانه اقتصاد اسلامی در قالب مکتب اقتصادی اسلام نموده است می باشد،که با روش تحلیل محتوای آراء این اندیشمندان صورت می گیرد و خواهد توانست فتح بابی به منظور پژوهش های عمیق تر در باب فلسفه اقتصاد و معرفت شناسی باشد. یافته های پژوهش بیان گر این است که هایک با توجه به سیستم خردگرایی تحولی که برای تشکیل و تکامل معرفت برمی گزیند و محوریتی که کاتالاکسی به عنوان نقطه نهایی اندیشه ایشان در دفاع از بازار آزاد دارد به طورکلی در تقابل با نظریات شهید صدر است که با توجه به روش اجتهاد سعی می کند مکتب اقتصادی اسلام را از نصوص و مفاهیم استخراج نماید و با ارائه مفهوم دولت و عدالت اجتماعی با اصول بازار آزاد مخالفت می کند. این تفاوت بنیاد معرفت شناختی سبب تضاد مفاهیم در اندیشه این دو اندیشمند می شود. برخی از تقابل آراء این دو تن را در این گزاره ها می توان دید که هایک شناخت به شی ء فی نفسه را ممکن نمی داند درحالی که شهید صدر در شیوه رئالیستی خود شناخت شی ء فی نفسه را ممکن و میسر می دانند. هایک آزادی را به عنوان اصیل ترین مفهوم اخلاقی معرفی می کند درحالی که شهید صدر آزادی را تنها در منطقه الفراغ قابل تعریف می داند و این که هایک عدالت اجتماعی را یک سراب می نامد درحالی که عدالت اجتماعی بنیاد مکتب شهید صدر است