نام پژوهشگر: مریم روستایی مهدیخانی
مریم روستایی مهدیخانی بهجت واحدی
انسان با تأمل در خویشتن خویش، در می¬یابد، گرچه مشتمل بر دو جزء تن و روان است، لکن اصل اصیل او روان (نفس) است که منشأ تمام حرکات و حیات و تعقل¬اش است. درک هستی و چیستی انسان وابسته به نفس شناسی است. از این رو این مبحث توجه همه متفکران را به خود معطوف کرده است. غزالی به عنوان یک اندیشمند مسلمان خواستار کنکاش در این حوزه است. او در اکثر قریب به اتفاق رسائل¬اش نظریات خود را در مورد انسان به ویژه نفس بیان می¬کند. ابوحامد مدعی است، نفس شناسی خود را بر پایه آگاهی عمیق از آموزه¬های وحیانی بنا نهاده است. تحقق این آگاهی در مرتبه نخست توسط علم حصولی است. در مرتبه عالی فقط از طریق مکاشفه، مشهود می¬گردد. او در خصوص انسان شناسی به هدف تفکیک آراء موافق و مخالف فلاسفه با آموزه¬های وحیانی، خود را ملزم به بررسی دقیق آراء ایشان به ویژه بوعلی (به لحاظ تأثیری که بر اندیشمندان مسلمان داشته است) می¬داند. بر اساس همین هدف، کتاب «تهافت الفلاسفه» را به نگارش در می¬آورد و رویکرد فلاسفه را مورد نقد و بررسی قرار می¬دهد، تا آشکار کند که برخی احکام آن¬ها با احکام شرع مخالف است. همچنین احکام موافق آن¬ها از ادله¬ی کافی و وافی برخوردار نیست. با این وجود غزالی در بسیاری از مباحث، متأثر از بوعلی است. او همسو با بوعلی قائل به نفس نباتی، حیوانی و انسانی است و نفس ناطقه را غیر منبطع در جسم، مجرد، حادث زمانی و باقی می¬داند که متصرف در تن (جزء غیر اصیل انسان) است. یک قرن بعد ابن رشد با رویکردی مشائی، انسان شناسی غزالی را مورد انتقاد قرار می¬دهد. در قرن حاضر آشتیانی فیلسوف تعلیم یافته در مکتب حکمت متعالیه، انسان شناسی غزالی را نقد و بررسی می¬کند و معتقد است که او هیچ یک از احکام شرع و عقاید فلاسفه را به طور عمیق و دقیق درک نکرده است.