نام پژوهشگر: نجلا مهدوی اشرف
نجلا مهدوی اشرف میترا معنوی راد
گرافیک بدلیل تولید انبوه و دارا بودن وجوه تجاری همواره با تردید و در جایگاهی پایین تر نسبت به شاخه های هنرهای زیبا نگریسته شده و حتی در مواردی به گرافیک تجاری و هنری بخش بندی شده و یا هنر تلقی نشده است. اندیشمندان مکتب فرانکفورت بانیان نظریه انتقادی- برخورد های متفاوتی با مسئله تکثیر در هنر داشته اند. برای مثال والتر بنیامین به اعتلای فرهنگی توده ها توسط امکان فنی بازتولید اثر هنری باور داشت و از سویی سیطره ی کامل تبلیغات تجاری بر همه ی عرصه ها او را نسبت به احتمال کارکرد مثبت این پیشرفت بدبین می ساخت.درحالی که یورگن هابرماس معتقد بود رسانه ها و تکثیر دسترسی مردم به آثار هنری را افزایش می دهند و تجربه های زیباشناختی همگانی را غنی می سازند. در انجام پژوهش حاضر فرض را بر این گرفته ایم که با توجه به این امر که "دوران ارتباط بر اساس اطلاع رسانی منطق زیبا شناسانه ی تازه ای را می آفریند." گرافیک را می توان با ذات تکثیر پذیر و توامانگی وجوه تجاری و هنری اش در دسته ی هنر و از منظر مکتب فرانکفورت هنر کامل طبقه بندی نمود. با مطالعه ی این آرا و بررسی دسته ی خاصی گرافیک-تصویرسازی از منظر این آرا، به این نتیجه می رسیم که گرافیک با هنر مطروحه در نظریات انتقادی نسبت نزدیک و برابر دارد. جامعه ی آماری پژوهش آثار اندی وارهول است. آثاری با سویه های قدرتمند تجاری که با به چالش کشیدن فلاسفه و منتقدین هنر دریافت و تعاریف ما از هنر را تغییر دادند. پژوهش حاضر از روش توصیفی – تحلیلی بهره مند است. از دستاورد های این پژوهش آن است که مساله ی تناقض گرافیک بین دو وجه تجاری و هنری را از حالت مبحثی وابسته به سلیقه ی افراد خارج ساخته و صورت بندی می نماید.