نام پژوهشگر: معصومه ایراف
معصومه ایراف رحیم خوبین خوش نظر
مسئله انسان واسرار وجودی او از جمله مسائلی است که در همه مکاتب بشری والهی به آن توجه شده است و همه مکاتب سعی کرده اند درحد ظرفیت و توانایی خود پرده ای از راز و رمز این معمای هستی ارائه کنند و با معنایی که از آن ارائه می دهند. پایه های مکتب خود را محکم کنند. آموزه های مولانا در مثنوی ومعنوی و آموزه های تائو را می توان نمونه هایی شاخص در فرهنگ و تمدن شرقی به حساب آورد که باز گو کننده ی حقایقی برای تمدن بشری بودند،آموزه هایی که با تعریف رابطه انسان با خود و عالم بیرون از خود و روابط حاکم بر طبیعت و مافوق آن به کلید واژه هایی مشترک اشاره کرده اند و همچنین تاکید هر دو آموزه به منشاء ازلی و مطلق که ریشه در قدرتی فوق قدرت بشری وتفکر در آن را دارد نشان دهنده وجه اشتراک این دو آموزه است . در عرفان و تصوف تمام ادیان و مکاتب، انسان موجودی ذومراتب و دارای ساحتهای وجودی مختلف است و اگر چه همه مکاتب بشری تمام سعی و تلاششان به نوعی تامین سعادت انسان و الیتام دردها ورنج های او می باشد اما در مقام عمل گاهی به جنبه های دینوی و بشری او اهمیت بیشتری داده می شود. و باید با تفکیکُ خود حقیقی و خود مجازی انسان و شناخت آثار زیانبار غفلت انسان از ساحت های الهی خویش، موانعی را که باعث این غفلت و دوری انسان از گوهر حقیقی خود است از میان برداشت که در اکثر این مکاتب فلسفی ، صرف نظر از پاره ای اختلاف ها در یک اصل کلی ،با هم اشتراک دارند که حقیقت آنها به یک واحد صادر می شود. امروزه مطالعات تطبیقی راه گشای درک بهتری از آموزه های معنوی و باورها و اعتقادات مذهبی ادیان در ادوار مختلف می باشد. گاهی این مطالعات با گشودن دنیای جدیدی از تعالی روحی و معنوی انسان شناختی، دیدگاه تازه ای نسبت به مسائل قبلی به ما می دهند. همچنین به کمک مطالعات تطبیقی می توان نشان داد که چطور این مکاتب فلسفی از یکدیگر تاثیر پذیرفته اند و این امر چه تاثیر و تغییری در روند تعالی و رشد معنوی انسان در ادیان مربوطه به خود ایجاد کرده است. و مطالعه و مقایسه ی تطبیقی این آموزه ها نتیجه جالبی از تداخل اندیشه های آسمانی و ماورائی آن ها است. رساله ی پیش رو به موارد مشابه از این افکارعارفانه پرداخته است.