نام پژوهشگر: فاطمه فخارزاده جهرمی

مطالعه آرایه شناختی و تبارشناسی خانواده bufonidae در ایران
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده علوم 1393
  فاطمه فخارزاده جهرمی   حاج قلی کمی

خانواده bufonidae تقریباً جهان¬شمول است. در این خانواده،جنس bufo garsault,1764 مشکل دارترین گروه محسوب می¬شود. آنچه درگذشته به عنوان جنسbufo با 450 گونه و با پراکنش بسیار وسیع گزارش شده است، فاقد صفات سیناپومورف است لذا بسیاری از دانشمندان تک نیا بودن این جنس را زیر سؤال برده¬اند.در میان دوزیستان،خویشاوندی¬های این جنس به درستی درک نشده است که علت آن ریخت و اکولوژی محافظه¬کارانه آن-هاست با توجه به اینکه مطالعات انجام شده در مورد این خانواده در ایران اندک است و نمونه برداری ها محدود به مناطق اندک و نیز تعداد محدودی وزغ می¬شود و وضعیت آرایه¬شناسی بعضی گونه¬ها نامشخص است. لذا تصمیم به مطالعه جامعی درزمینهٔ آرایه¬شناختی و تبارشناسی این خانواده در ایران گرفته شد. برای نیل به این هدف، درمجموع تعداد203 عدد وزغ از خانواده bufonidae از سرتاسر ایران جمع¬آوری شده و موردمطالعه ریخت-شناسی، ریخت¬سنجی،کاریولوژی و مولکولی قرار گرفتند. . یافته¬های حاضر وجود هفت گونه کاملاً مشخص را در وزغ های جمع¬آوری شده نشان داد. این گونه ها متعلق به سه جنس از این خانواده است: جنس bufo، از این جنس تنها یک گونه در ایران وجود دارد با نامbufo eichwaldi که در جنگل های شمال ایران پراکنش دارد. این گونه، جثه بسیار بزرگ، سر حجیم و پهن، رنگ چشم مسی رنگ و پوزه نوک تیز دارد . از جنس duttaphrynus تنها یک گونه بانام duttaphrynus olivaceus یافت شد که در جنوب و جنوب شرقی ایران انتشار دارد.ویژگی بارز گونه¬یduttaphrynus olivaceus غده پاروتوئید بسیار طویل است بطوریکه طول آن دو برابر عرض آن می-باشد. اولین انگشت اندام جلویی بزرگ تر از دومی است. جنس دیگرbufotes است که، شامل اعضایbufotes viridis complex است که پنج گونه آن در ایران وجود دارد. این کمپلکس مشکلات آرایه شناختی فراوانی دارد. دو گونه نسبتاً ناشناخته bufotes surdus وbufotes luristanicus ویژگی های ریختی مشترک زیادی دارند که تشخیص آنها را از یکدیگر مشکل می¬سازد . داده¬های جدید ریختی، ریخت سنجی و نیز کاریولوژی ارائه شده در این تحقیق نشان می¬داد که این دو ، گونه¬هایی کاملاً مستقل هستند . پرده صماخ صفت ریختی مناسبی برای تشخیص این دو گونه از یکدیگر است . مطالعات مولکولی نشان می¬دهد که مابقی گونه های متعلق به کمپلکس وزغ سبز در دو کلاد قرار می¬گیرند. یکی از کلادها متعلق به گونه b.variabilisاست که مطالعه حاضر نشان می¬دهد در نیمه غربی و مرکزی ایران یا به عبارتی در غرب بیابان¬های مرکزی ایران پراکنش دارند و دیگری کلاد شمال و شرق است که شامل گونه دیپلوئیدیb.turanensis،گونه تتراپلوئیدیb.oblongus و هیبریدهای تریپلوئیدی است. کلاد شمال و شرق در شرق بیابان¬های مرکزی ایران پراکنش دارد و بیابان¬های مرکزی ایران عامل جداکننده این کلاد از کلاد مرکز و غرب است . در مورد گونه b.variabilis وزغ های شیرکوه جمعیتی ایزوله را تشکیل می-دهند. در تحقیق حاضر جمعیت های مختلف کمپلکس وزغ سبز از سرتاسر ایران موردمطالعه سیتوژنتیکی قرار گرفتند مطالعات حاضر نشان داد که جمعیت های متعلق به غرب بیابان¬های مرکزی ایران( b.variabilis) همگی دیپلوئید هستند ,حال آنکه جمعیت های پلی پلوئید، محدود به شرق بیابان¬های مرکزی ایران می¬شوند. مطالعات کاریوتایپی منجر به کشف وزغ های تریپلوئیدی از دو منطقه (چشمه سرآسیاب بزنگان و روستای یکه بید) در شمال شرقی ایران شده است . این وزغ های تریپلوئیدی با گونه هم جا دیپلوئیدیb.turtanensis همزیست هستند و در مناطق اطراف این دو ناحیه ، هیچ وزغ تتراپلوئیدی یافت نشد . احتمال این وزغ ها سیستم¬های جمعیتی را تشکیل می دهند که در آن دیپلوئیدها و تریپلوئیدها با یکدیگر از طریق مکانیزم آزموده نشده ای تولیدمثل می¬کنند .