نام پژوهشگر: مریم چراغی ساروقیه
مریم چراغی ساروقیه زهرا خزاعی
از جمله مسائل¬اساسی¬در مباحث اخلاقی، عدم التزام انسان به¬اخلاق می باشد؛ یعنی فرد باور به درستی حکمی¬ اخلاقی¬دارد ولی¬عملی مغایر با آن انجام می¬دهد.پژوهش¬حاضر با هدف¬ بررسی چرایی این فرایند¬از¬دیدگاه علامه طباطبایی¬که¬در¬این¬ رابطه متأثر از ارسطو است،صورت-گرفته¬است. نگارنده در بدو امرضمن تبیین مفهوم «آکراسیا» به تحلیل آراء فیلسوفان پیرامون این مسئله پرداخته¬است.ارسطو با طرح «آکراسیا¬ »به مخالفت با دیدگاه عقل گرایی سقراط مبنی بر اینکه هر¬فرد¬عاقلی مطابق معرفت عقلانی¬ خود عمل می¬کند و انحراف اخلاقی ناشی از جهالت است،برخاست.افلاطون نیز¬ علت موثر برعمل ¬را معرفت می¬دانست، زیرا هیچ علتی در مقابل¬ معرفت حقیقی نمی¬تواند مانع عمل¬ گردد.ارسطو با قبول تأثیر معرفت بر¬عمل¬ معتقد بودکه میل¬ انسان می تواند،¬گاهی به¬رغم معرفت¬اخلاقی،مانع انجام عمل صحیح شودو فرد ¬در لحظه عمل،علم خود را به دست فراموشی ¬سپارد.این¬دو¬رویکرد متفاوت در¬فلسفه اخلاق مخالفان و موافقانی¬داشته-است..علامه در¬سلک موافقان¬ ارسطویی قرار¬گرفتند¬.ولی نحوه تبیین ایشان از این مسأله با ارسطو متفاوت بوده است.در¬این نوشتارمبانی فلسفی¬دینی¬علامه با روش توصیفی تحلیلی و با تکیه بر-آراءاخلاقی ایشان، مورد بررسی قرار¬گرفته است. نگارنده به بیان شرایط¬اخلاقی فاعل پرداخته وبنا به لزومی¬که¬در¬تحلیل عناصری¬که درعمل ارادی سهم دارند،احساس می شد، ضمن تشریح مبحث اعتباریات، به تبیین مبادی فعل¬ارادی پرداخته¬است.یافته¬های حاصل از این نوشتار¬حاکی¬از¬آن است، اولاًمعرفتی که مورد غفلت واقع می شود، از نوع ادراکات حقیقی و ادراک اعتباری حسن وقبح افعال فی نفسه است نه ادراک اعتباری حسن و قبح در مقام صدور. ثانیاً صرف داشتن علم به چیزی که مخالف اراده انسان است،موجب نمی شود اراده ای موافق با آن علم پیدا شود،چرا که علم شرط لازمِ عمل و از مقدمات ضروری عمل است،ولی¬ کافی نیست.¬بلکه علمی ملازم با اراده موافق است که از شهوت و غضب نشئت نگرفته و توام با التزام قلب نسبت به آن باشد.ایمان در بالایرین مرحله یعنی ایمان تفصیلی و یقینی که با فراموشی سازگار نیست،عامل و محرک اصلی التزام به اخلاق می باشد.