نام پژوهشگر: مرتضی امیری فر
مرتضی امیری فر علی قدرت نما
شبکه های زنجیر تامین از تعاملات پیچیده میان چندین شرکت که هدفشان تولید و تحویل کالا به مشتریان در زمان ها و مکان های مشخص است، شکل می گیرد . در دنیای واقعی، از جمله عوامل مهم ایجاد کننده مزیت رقابتی در کسب و کار و تولید، استفاده از منابع مشترک است. این مهم توجه مدیران را برای بهره گیری از اشتراک منابع در محیط رقابتی و پویای امروز مورد توجه قرار داده است. در این رویکرد با اشتراک منابع و استفاده از راهبرد سکوی مشترک، امکان تولید وسیع محصولات همراه با حد اقل سازی تنوع در عوامل تولید فراهم میگردد. راهبرد سکو عبارتست از ترکیبی از قطعات ، اجزا ، عوامل و تمامی فرایند های طراحی ، تولید و مونتاژ که در تولید محصول سهیم بوده و منجر به توسعه محصولات جدید همراه با کاهش زمان و صرف جویی در هزینه گردد. بررسی سیاست های مختلف در طول زنجیره حاکی از آن است که بسیاری از صنایع جهت بهره گیری از راهبرد سکو، ساختار زنجیره تامین خود را از حات فشاری برای ساخت انبار، به حالت کششی مبتنی بر نیاز بازار و مشتریان متحول ساخته اند، اما نکنه کلیدی ایجاد تعادل بین این گونه سیاست ها ( کششی و فشاری ) در حالت بهره گیری از راهبرد سکو و رویکرد های مشترک سازی است. برای تحقق این امر تعیین محل نفوذ سفارش مشتری، به یکی از تصمیمات استراتژیک در زنجیره تامین مبدل شده است. این نقطه، نقطه ای است که در آن ویژگی های محصول نهایی می شود و آخرین نقطه ای است که در آن موجودی نگهداری می شود. سیستم های تولید متفاوت مانند سیستم mts ( تولید بر اساس ذخیره سازی)، mto ( تولید بر اساس سفارش)، ato ( مونتاژ بر اساس سفارش) و eto ( مهندسی بر اساس سفارش)، هر کدام به دلیل رار گرفتن نقطه نفوذ سفارش مشتری در یک نقطه متفاوت از زنجیره تامین ایجاد شده اند. با تغییر دادن این نقطه در طول زنجیره تامین، پنج نوع زنجیره تامین جدید ایجاد می شود. مدیریت زنجیره ی تأمین نیازمند توسعه ی استراتژی های ابداعی توسط شرکت هاست که منبع و تقاضا را در محیط غیر قطعی و پویا با هم منطبق می کند. نقطه ی جداسازی ،قطه ی جداسازی سفارش مشتری یا نقطه ی نفوذ سفارش نیز نامیده می شود که به عنوان یک ابزار استراتژیک برای بهبود فرایند پیکربندی ساختار زنجیره ی تأمین استفاده می شود. با در نظر گرفتن پویایی زنجیره ی تأمین، کل زنجیره به صورت فرایند u شکل با سفارش همراه با سربالایی خط لوله ی اطلاعات و سرازیری جریان محصولات در خط لوله ی فیزیکی دیده می شود. بنابراین دو نقطه سفارش مجزا در این فرایند پویا وجود دارد، نقطه ی جداسازی اطلاعات و نقطه ی جداسازی مواد. اولی فرایندی را در نظر می گیرد که اطلاعات سفارش به فروشنده منتقل می شود و دومی با فرایند تبدیل فروشنده به کاربر نهایی مرتبط است. با مدیریت این دو نقطه ی جداسازی ، تأثیر کاهش یافته و پاسخ سریعی ایجاد می شود. کارایی زنجیره ی تأمین را نمی توان با در نظر گرفتن فقط یکی از خط لوله ها انجام داد و به جای توسعه ی یک استراتژی برای خط لوله ی اطلاعات مناسب تر است. قبلاً این دو نقطه در یک جا قرار می گرفتند و بنابراین تا حد امکان به کاربر نهایی نزدیک بودند. ماسون و توویل (1999) می گویند این امر غیر عقلانی است زیرا نمی توان از اطلاعات مورد تقاضا به صورت کارا استفاده کرد. آنها ادعا می کنند که نقطه ی جداسازی اطلاعات باید تا حد ممکن از زنجیره ی تأمین دور نگه داشته شود و بر عکس، نقطه ی جداسازی مواد باید تا حد امکان به بازار نهایی نزدیک باشد تا زمان خرید مشتری کاهش یابد