نام پژوهشگر: مهرنوش فکری
مهرنوش فکری سعید گراوند
ادب رعایت حدود می¬باشد که لازمه¬ی رعایت آن تسلیم در برابر حق است. این اصل، نقش بسیار مهمّی در زندگی معنوی انسان ایفا می¬کند؛ ادب مراتبی دارد که عبارت¬اند از: ادب ظاهر و ادب باطن. ادب ظاهر حفظ حدود و دوری از گناهان است؛ امّا ادب باطن، پاکی قلب است از غیر حق. التزام به ادب در سنت عرفانی هیچ¬گاه از سالک ساقط نمی¬شود، مگر در مقام فنا و اتحاد با معشوق. در این شرایط شرط ادب از سالک ساقط می¬گردد. وی در نزد اهل ظاهر ترک ادب می¬کند؛ اما در نزد عرفا ترک ادب وی عین ادب است؛ این در حالی است که برخی از سالکان هستند که از روی نادانی، این اصل مهم را ارج نمی¬نهند و در رعایت آن اهمال می¬ورزند. در واقع بنا به گزارش متون عرفانی چنین کسانی مرکب همّتشان به سبب ترک ادب از حرکت بازمی¬ایستد و مانع از رسیدن آنها به سرمنزل حقیقی می¬شود. مولوی در مثنوی معنوی، سنگ¬بنای سلوک معنوی را ادب می¬داند و ذکر می¬کند که ادب توفیق الهی است که سالک ملزم به رعایت آن است. ادب در مثنوی مولوی دارای مراتبی است که عبارت¬اند از: ادب ظاهر و ادب باطن. ادب ظاهر در مثنوی مولوی، طاعات و عبادات شریعت از جمله نماز، روزه، حج و... و آداب ظاهری طریقت از جمله خلوت و صحبت، خاموشی و... است. ادب باطن نیز مشتمل بر آداب باطنی طریقت از جمله بندگی، غیرت، حفظ اسرار و... می¬باشد. مولوی علا-وه بر تبیین ضرورت ادب، سالک را از ترک ادب برحذر می¬دارد. وی همچنین ذکر می¬کند که سالک به سبب جوشش عشق و استغراق در مقام فنا، ترک ادب می¬کند که در اینجا ترک ادب وی در نزد عارفان نقصان نیست، بلکه عین ادب است. مصادیق ترک ادب در مثنوی معنوی عبارت¬اند از: غرور، دنیاطلبی، حرص و آز، سماع، جنون و... ابن¬الفارض نیز در دیوانش بر اهمیت و ضرورت ادب تأکید می¬کند. ادب در نزد وی ذومراتب است. این مراتب مختلف عبارت اند از: ادب ظاهر و ادب باطن. ادب ظاهر مشتمل است بر آداب شریعت و آداب ظاهری طریقت که برخی از این آداب حاصل اتحاد عارف با معروف می باشد. آداب ظاهری در دیوان ابن¬الفارض عبارت¬اند از: نماز، حج، روزه و...؛ ادب باطن نیز آداب باطنی طریقت از جمله بندگی، غیرت، وفاداری و... می¬باشد. شگفت است که وی علاوه بر ادب، به ترک ادب نیز توجه دارد که حاصلِ غلبه عشق و حیرت بر سالک است. از دیدگاه وی سالک در مسیر سیر و سلوک معنوی به سبب غلبه عشق و رندی به مرتبه ای می رسد که در مقام اتحاد با معشوق، خود عاریتی را فراموش می¬کند و رسم دویی بین وی و معشوق برمی¬خیزد. در این زمان عاشق بالکل معشوق می¬شود و ادب از وی ساقط می¬شود. در واقع از دید ظاهرگرایان، وی ترک ادب می¬کند؛ در صورتی¬که ترک ادب وی نزد عارفان مصداقی برجسته از ادب است؛ به¬علاوه مصادیق ترک ادب در دیوان ابن¬الفارض عبارت¬اند از: جنون، رندی و قلندری، سماع، کشف اسرار و... پژوهش حاضر در تلاش است با روش توصیفی-تحلیلی، ضمن بررسی قلمرو معنایی ادب و ترک ادب و بیان مصادیق آن، وجوه افتراق و اشتراک دو کتاب مثنوی معنوی و دیوان ابن¬الفارض را پیرامون این مساله واکاوی کند.