نام پژوهشگر: معصومه سامانی
معصومه سامانی احمد حسنی رنجبر
در این پژوهش، چهار متن ادبی کهن به نام های فرج بعد از شدت، کشف المحجوب، نفحات الانس و روضه العقول با توجه به نظریه های روان شناسی شخصیت مورد بررسی و تحلیل قرار گرفت. هدف از این پژوهش، مقایسه ی آرا و اندیشه های ادیبان متقدّم ایرانی با نظریه های اندیشمندان معاصر در زمینه ی روان شناسی و یافتن نقاط اشتراک و اختلاف این نظریه ها با آموزه های مندرج در این متون و یافتن ارتباط میان مسائل طرح شده در حکایات این کتاب ها با وضعیت فکری و فرهنگی و روان شناختی گذشته ی این مرز و بوم است. دو کتاب فرج بعد از شدت و روضه العقول که در حوزه ی ادب داستانی قرار دارند، با توجه به نظریه ی اجتماعی-شناختی آلبرت بندورا و نظریه ی درماندگی آموخته شده ی مارتین ای.پی سلیگمن بررسی شده و کتاب های کشف المحجوب و نفحات الانس که در حوزه ی ادب عرفانی جای دارند، با توجه به نظریه ی خودشکوفایی آبراهام مزلو مورد بررسی قرار گرفته اند. شواهد بسیاری از نوع حکایت و داستان، برای فرض های بنیادی بندورا و سلیگمن و مزلو، در متون یافته شد که فراوانی آن ها در قالب جدول و نمودار، در پایان هر بخش از فصل چهارم نشان داده شده است. یافته های پژوهش، تطبیق آموزه های حکایات کتاب فرج بعد از شدت را با نظریه ی سلیگمن نشان می دهد و نظریه ی اجتماعی- شناختی بندورا را رد می کند. کتاب روضه العقول با فرضیات نظریه ی بندورا مطابقت دارد و نظریه ی سلیگمن را رد می کند. کتاب های کشف المحجوب و نفحات الانس، با ملاک های خودشکوفایی مورد اشاره ی مزلو تطبیق دارند و نشان می دهند که شیوه ی سلوک عارفان ایرانی منجر به کمال و خودشکوفایی فردی می شود. اما هر چهار کتاب به گونه ای متمایز از یکدیگر، فرد محوری در فرهنگ ایرانی را ترویج می کنند که در مجموع کارآیی جمعی ایرانیان را ضعیف نشان می دهد.