نام پژوهشگر: مجتبی نام خواه

بررسی نظریه ی انقلاب امام خمینی و دلالت های آن در سیاست گذاری فرهنگی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام - دانشکده علوم سیاسی و اجتماعی 1392
  مجتبی نام خواه   شمس الله مریجی

تصویری که امام خمینی از انقلاب اسلامی دست می هند، آن قدرها متمایز و خلاف آمدعات هست، که باوجود بحث وگفتگو های فراوان پیرامون اندیشه های ایشان، نادیده گرفته شود و یا حداکثر تلاش شود به برخی نظریه های رایج همچون ماکس وبر به تأویل برده و تقلیل داده شود. مسئله ای که این تحقیق با روشی توصیفی-تحلیلی از آراء و اندیشه های امام خمینی در پی آن است، صورت بندی همین درک متمایز است. این تصویر مانند بسیاری از نظریات انقلاب گرچه با تأکید بر یک مورد مشخص(انقلاب ایران) ارائه می شود اما استدلال های روشنی را نیز درباره ی یک انقلاب اجتماعی پیش می کشد. تحلیل امام خمینی از انقلاب با نظریه های جامعه شناسی انقلاب تمایزات بنیادینی دارد. نظریه انقلاب امام بر خلاف دیگر نظریه ها، انقلاب اجتماعی را صرفا محصول دیگر تحولات اجتماعی نمی داند و آن را بر اساس یک انقلاب انسانی، درونی و باطنی تحلیل می کنند. تفاوت دیگر این که نظریه انقلاب امام موضعی محافظه کارانه ندارد؛ امام خمینی در پاسخ هایی که به پرسش از چیستی، چگونگی و پیامدهای انقلاب می دهند، در پی بازتولید انقلاب هستند. یکی از نمودهای این بازتولید آن جاست که امام خمینی فهمی که از انقلاب دارند را در نظام پس از آن مبنای سیاست گذاری ها به خصوص سیاست گذاری فرهنگی قرار می دهند. بر این اساس می توانیم نظریه امام خمینی، انقلاب اسلامی را در چهار مرحله و مفهوم دنبال کنیم. اولین مرحله ارائه درکی ناب اما مهجور از آموزه های اسلام است: ارائه ی«اسلام انقلابی». این مرحله به «انقلابی انسانی» و درونی در جامعه ایرانی منجر می شود. از دل این انقلاب درونی که به یاری دست غیب و مقلب القلوبی خداوند متعال انجام شده انسان جدیدی خلق می شود: «انسان انقلابی». انقلاب اسلامی محصول کنش جمعی همین انسان انقلابی است. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، اسلام انقلابی راه خود را به عرصه ی سیاست گذاری های فرهنگی باز می کند و تجربه ی متمایز نهادهای انقلاب اسلامی بر اساس کنش های متمایز انسان انقلابی به وجود می آید.