نام پژوهشگر: ندا فروشانی
ندا فروشانی عبدالحسین جمالی زواره
چغندرقند با نام علمی beta vulgaris از خانواده chenopodiaceae یکی از محصولات مهم کشاورزی دنیا می باشد. بخش عمده ای از شکر مصرفی در کشورها را تولید میکند و اهمیت این گیاه از نظر تأمین انرژی مورد نیاز انسان و سابقه نسبتاً طولانی کشت و کار آن است. بیماری سفیدک سطحی یکی از مهمترین بیماری های چغندرقند دراکثر مناطق چغندرکاری ایران به شمار می رود. حمله قارچ عامل بیماری (erysiphe betae weltzien) به گیاه باعث کاهش وزن ریشه و میزان قند آن می شود. میزان خسارت بیماری بستگی به تاریخ ظهور بیماری و زمان آلودگی بوته ها دارد. رایج ترین روش کنترل بیماری استفاده از قارچ کش ها است، اما کاربرد مکرر ترکیبات قارچ کش علاوه بر اثران جانبی نامطلوب روی انسان و محیط زیست باعث توسعه مقاومت در جمعیت بیمارگر می شود استفاده از ترکیبات القاکننده مقاومت در گیاه برای کنترل بیماری ها به دلیل مزایایی که بر ترکیبات شیمیایی دارند مورد توجه قرار گرفته است. هدف از انجام این تحقیق بررسی امکان کنترل بیماری با کاربرد سه ترکیب سالیسیلیک اسید، ریبوفلاوین و فسفات پتاسیم می باشد. در این راستا تأثیر سه تیمار فوق در کنترل بیماری سفیدک پودری چغندر بررسی شد. همچنین امکان القای مقاومت در گیاه در برابر بیماری و اثر این ترکیبات بر میزان کل فنول گیاه در دوره شروع بیماری و نقش آن در شدت بیماری بررسی گردید. جهت بررسی اثر هر تیمار در کنترل بیماری آزمایش به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی انجام گرفت و اثر غلظتهای مختلف ترکیبات شیمیایی و زمانهای مختلف کاربرد بررسی شد. همچنین در آزمایشهای جداگانه اثر فرایند بیماری زایی قارچ، اثر ترکیبات شیمیایی مورد بررسی و اثر توأم این دو عامل بر میزان کل ترکیبات فنولی گیاه مطالعه شد. بررسی گلخانه ای موثر بودن این ترکیبات طبیعی را در کنترل بیماری نشان داد بطوری که هر سه ترکیب تأثیر نسبی در پیشگیری از بیماری سفیدک پودری چغندرقند داشتند. اسید سالیسیلیک در همه غلظت های بکار رفته، شدت بیماری را کاهش داد و غلظت 20 میلی مولار با شاهد سالم در یک گروه آماری قرار گرفت. ترکیب ریبوفلاوین در همه غلظت های بکار رفته شدت بیماری را بطور معنی داری کاهش داد و با شاهد سالم در یک گروه آماری قرار گرفت. ترکیب دی پتاسیم فسفات نیز در همه غلظت های بکاررفته شدت بیماری را کاهش داد و غلظت 200 میلی مولار آن اثر کامل در کنترل بیماری داشت و با شاهد سالم در یک گروه آماری قرار گرفت. از نظر زمان کاربرد، کاربرد هر سه ترکیب در دو روز بعد از تلقیح بیمارگر، تأثیر بهتری در کنترل بیماری نشان داد. نتایج بررسی مقدار فنول کل گیاه در تیمارهای مختلف نشان داد که تلقیح بیمارگر و همچنین کاربرد هریک از ترکیبات شیمیایی سبب افزایش مقدار کل فنول گیاه گردید و در مقایسه اثر فسفات پتاسیم در افزایش فنول کل گیاه بیشتر بود. با کاربرد ترکیبات شیمیایی روی گیاه تلقیح شده با قارچ بیمارگر، مقدار افزایش ترکیبات فنولی بیش از گیاه سالم بود. اما مجموع نتایج نتوانست شواهدی بر نقش ترکیبات فنولی در القای مقاومت گیاه به بیماری ارائه دهد.