نام پژوهشگر: محمدجواد عصاریان

تحلیل کهن الگویی شخصیت سیاوش، فرود و کیخسرو در شاهنامه ی فردوسی بر اساس نظریه ی پیرسون-کی مار
پایان نامه دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) - قزوین - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1393
  محمدجواد عصاریان   سید علی قاسم زاده

بی گمان شاهنامه ی فردوسی از شاهکارهای بزرگ ادبی جهان در بازنمایی موقعیت انسان در فرایند تکامل و حیات دنیوی است. نظام اخلاقی-انسانی آن، حصار جغرافیایی و نژادی را از آن برداشته و بدان خاصیتی جهانی و فرازمانی و فرامکانی بخشیده است. از نشانه های این ادعا، ظرفیت کم نظیر شاهنامه و شخصیت های آن با نمادهای جهانی و کهن الگوهای شخصیتی انسان هاست. این پژوهش به شیوه ی توصیفی-تحلیلی مبتنی بر چارچوب نظری تحلیل روان شناختی-کهن الگویی کارول.اس. پیرسون و هیو کی مار در نظریه ی «بیداری قهرمان درون» و «سفرقهرمان» جوزف کمپل تلاش کرده است به اثبات این فرضیه در داستان زندگی خاندان سیاوش (از سیاوش تا کیخسرو) در شاهنامه بپردازد. از نتایج کاربرد این نظریات برمی آید که داستان زندگی سیاوش، فرود و کیخسرو از کهن الگوی «یتیم» و نهادینه شدن آن در وجود این سه تن آغاز می شود و با وجود تلّون و تبدّلی که ناشی از تحول در شخصیت و موقعیت زندگی آن هاست، این کهن الگو تقریبا در وجود سیاوش و فرود نقشی همیشگی و ثابت دارد، اما در شخصیت کیخسرو– که تحولات تبدیل و تبدّل کهن الگویی بیشتری را تجربه کرده است- ثابت نبوده و دائما در ادوار مختلف زندگی تغییر می یابد تا به کهن الگوی «فرزانه» مبدل می گردد. شخصیت سازی فردوسی از سیاوش تا کیخسرو را بایست در یک منظومه ی پیوسته درنظر گرفت که هم از نظر چرخه ی مرگ و حیات (خدای نباتی و شهیدشونده در وجود سیاوش تا الهه ی باروری و حیات در وجود کیخسرو) و هم از نظر کیفیت سفرقهرمان مکمل یکدیگر اند.