نام پژوهشگر: محمد مهدی خزایی
محمد مهدی خزایی مرتضی خورسندی
مصرف انرژی از موضوعات مهم و حساس در جهان و به خصوص در کشورهای درحال توسعه است. چرا که رفاه و رشد و توسعه اقتصادی کشورها به وجود آن بستگی دارد. به دلیل این اهمیت تعیین و تبیین عوامل اثرگذار بر مصرف انرژی همواره مورد نظر برنامه ریزان و اقتصاددانان و سیاست گذاران بوده است. با توجه به این حساسیت در این مطالعه به بررسی اثر توسعه مالی بر مصرف انرژی پرداخته ایم. بنابراین در این پژوهش سعی شده است اثر توسعه مالی بر مصرف انرژی با روش گشتاورهای تعمیم یافته (gmm) در دو گروه کشور درحال توسعه در خلال دوره 1993-2011 و با استفاده از نرم افزار eviews بررسی شود. گروه اول شامل 14 کشور در حال توسعه نفتی و گروه دوم شامل 19 کشور درحال توسعه غیرنفتی است. برای هر گروه از کشورها دو مدل جداگانه تخمین زده شد که مدل اول با استفاده از متغیر بخش بانکی و مدل دوم با استفاده از متغیر بازار سرمایه برآورد شده است. نتایج برآورد نشان داد که تولید ناخالص داخلی سرانه در کشورهای غیرنفتی نسبت به کشورهای نفتی اثر مثبت بزرگتری بر مصرف سرانه انرژی دارد. متغیر قیمت نفت در کشورهای درحال توسعه غیرنفتی نسبت به کشورهای در حال توسعه نفتی اثر منفی بزرگتری بر روی مصرف سرانه انرژی دارد. ضریب متغیر اعتبار داخلی برای بخش خصوصی(درصد از gdp) در گروه کشورهای در حال توسعه غیرنفتی 0.02درصد و در کشورهای درحال توسعه نفتی 0.009درصد است. مقایسه اثر متغیر بانکی اعتبار داخلی برای بخش خصوصی(درصد از gdp) بر روی مصرف سرانه انرژی در دو گروه کشور نشان دهنده کارایی بالاتر بخش بانکی در کشورهای غیرنفتی است. دلیل این تفاوت احتمالاً به رفتار متفاوت دو گروه کشور در قبال بخش بانکی بر می گردد. ضریب متغیر نسبت گردش مالی سهام مبادله شده در کشورهای درحال توسعه غیرنفتی 0.003- درصد و در کشورهای درحال توسعه نفتی 0.009- درصد است. مقایسه متغیر بازار سرمایه نسبت سهام مبادله شده در دو گروه کشور در حال توسعه نفتی و در حال توسعه غیرنفتی نیز نشان می دهد که وضعیت اثر توسعه بازار سرمایه بر مصرف سرانه انرژی در کشورهای در حال توسعه نفتی منفی تر و کوچکتر از کشورهای در حال توسعه غیرنفتی است. این اثر ابتدا نشان می دهد که بازار سرمایه در دو گروه به اندازه بخش بانکی توسعه یافته و عمیق نیست. توجیه این امر احتمالا به این دلیل است که در هیچ کدام از دو گروه کشور بازار سرمایه نقش چندانی در تولید و بخش صنعت ندارد و احتمالا گردش مالی در این بخش به امور سوداگرانه و بورس بازی مربوط می باشد. یک توجیه دیگر برای این اثر منفی این است که، بازار سرمایه بیشتر به عنوان بازار تأمین مالی وام های بلندمدت شناخته می شود. وام هایی که اغلب برای بخش تولیدی استفاده می شود. در نتیجه توسعه بازار سرمایه باعث افزایش وام گیری توسط تولیدکنندگان می شود، اما تولیدکنندگان این منابع مالی را به سمت کالاها و خطوط تولیدی می برند که بهره وری انرژی بالاتری دارند. همچنین ممکن است متغیر گردش مالی سهام مبادله شده متغیر مناسبی برای توسعه بازار سرمایه نبوده و باید از سایر متغیرهای بازار سرمایه مانند حجم معاملات در بازار سهام و ... استفاده نمود که با توجه به گروه کشورها این اطلاعات برای تمامی کشورها در دسترس نبوده است.