نام پژوهشگر: مریم نوری کوپایی
مریم نوری کوپایی علی آدمی
چکیده امروزه تحولات در عرصه جهانی بر همه وجوه زندگی انسان تأثیر گذاشته و بیشتر اصول و قواعد را تغییر داده است. با توجه به فرهنگی شدن مرزهای کشورها در عصر ارتباطات و اطلاعات، توجه به مولفههای فرهنگی کشورها و کارآمد ساختن آنها باعث بالندگی و تقویت سیاست خارجی خواهد شد. لذا استفاده از ظرفیتهای تاریخی، هویتی، فرهنگی و زبانی و تلاش برای اقناع ملتها با اصول دیپلماسی نوین در کنار دیپلماسی سنتی در رأس برنامه کشورها به ویژه دولتهای غربی قرار گرفته است تا بتوانند با کمترین هزینه اهداف خود را در بیشتر مناطق جهان پیش ببرند. با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991 و قبول استقلال چهارده جمهوری از سوی فدراسیون روسیه، پدیدآور تغییرات ژرف و ناگهانی در ژئوپلتیک منطقه اوراسیا بود. ظهور پنج جمهوری مسلمان نشین ازبکستان، ترکمنستان، تاجیکستان، قزاقستان و قرقیزستان از یک سو، مرزهای تاریخی شوروی سابق را با همسایگان جنوبی و شرقی ناپدید ساخت و از سوی دیگر، منطقه ای حائل و وسوسه انگیز برای رقابت و نفوذ قدرت های منطقه ای و فرا منطقه ای به وجود آورد؛ به ویژه این منطقه بکر و دست نخورده شاهد رقابتهای ایران و ترکیه در عرصههای سیاسی، اقتصادی و بالاخص فرهنگی است. این نوشتار با تأکید بر چارچوب نظری سازهانگاری در پی پاسخ به این پرسش است که ابزارهای دیپلماسی فرهنگی ایران و ترکیه چیست و چه تأثیری بر آسیای مرکزی داشته است؟ این رساله در پی اثبات این مدعاست که؛ ترکیه و ایران با به کارگیری مکانیسم های رسانهای، زبانی، دینی و آموزشی در منطقه آسیای مرکزی تلاش دارند دیپلماسی فرهنگی موثری نسبت به کشورهای این منطقه در پیش گیرند. با توجه به آن چه در این پایان نامه گفته شده است، میتوان نتیجه گرفت که عملکرد ترکیه در آسیای مرکزی موفق تر از جمهوری اسلامی بوده است. در واقع ایران بیشتر اقدامات نمادین در حد ایجاد کرسی های زبان فارسی، برگزاری شب شعر، اتاق های دوستی و... انجام داده است درحالی که ترکیه دست به اقدامات عمل گرایانه در این منطقه زده است. کلید واژگان: سازه انگاری، دیپلماسی فرهنگی، قدرت نرم. جمهوری اسلامی ایران، ترکیه، آسیای مرکزی.