نام پژوهشگر: شیما علی آبادی
شیما علی آبادی ابوالفضل ذوالفقاری
از آغاز دوران تجدد به جهت تحولات فکری، اجتماعی و سیاسی این دوران و تاثیرات نهادی و فردی آن، صاحبنظران گوناگونی از منظر جامعه شناسی به بررسی تبعات مدرنیته اهتمام ورزیدند. برخی از این صاحبنظران در چارچوب مکتب فرانکفورت و با رویکرد انتقادی این تحولات را ارزیابی می کنند. کریستوفر لش و سنِت دو تن از صاحبنظران اجتماعی هستند که در این مکتب و با توجه به آموزه های فروید درخصوص این برهه زمانی سخن گفته اند. کلیدواژه این دو نظریه پرداز «خودشیفتگی» است. لش و سنِت علی رغم اینکه پایه نظریات خود را آموزه های روانکاوانه فروید قرار دادند، اما به پدیده «خودشیفتگی» نگاهی جامعه شناختی داشته و با رویکرد اجتماعی این پدیده را مورد بررسی قرار دادند. در نگاه نظریه پردازان خودشیفتگی، از یک سو تغییرات ساختاری و نهادی این برهه تاریخی و از سوی دیگر آموزه های معرفتی مدرنیته سبب تغییراتی در انتخاب های فردی و گرایشات شخصی شده که این نظریه پردازان این تغییرات را با نام «خودشیفتگی» می شناسند. ازطرفی در ایران امروز به جهت ورود بیشتر آموزه های مدرنیته و نیز تغییرات ساختاری، بعد هویتی جدیدی به نام «هویت مدرن» در کنار سایر ابعاد هویتی- بعد ملی و دینی- در شاکله هویتی ایرانیان قرار گرفته است که می تواند تبعات مدرنیته نظیر فردگرایی، لذت-گرایی، خودشیفتگی و... را با خود به همراه آورد. این پژوهش درصدد است به بررسی رابطه ابعاد هویتی و خودشیفتگی بپردازد. مساله اصلی این تحقیق، بررسی رابطه بعد مدرن، دینی و ملی هویتی و خودشیفتگی است که بدین منظور از تئوری لش، سنِت و گیدنز استفاده شده است. جامعه آماری این تحقیق دانشجویان دانشگاه تهران بوده و روش مورد استفاده نیز پیمایش و تکنیک پرسشنامه است. دستاوردهای تجربی تحقیق حاکی از آن است که میان بعد مدرن هویتی و خودشیفتگی رابطه معنادار، مثبت و نسبتا قوی برقرار است. در حالیکه بعد ملی و دینی رابطه معکوس و معنادار با خودشیفتگی دارند.