نام پژوهشگر: مهدیس پرهیزی گشتی
مهدیس پرهیزی گشتی یدالله شکری
چکیده: اصطلاح فرانسوی روایت شناسی «narratologie»، به معنی مطالعه روایت، مجموعه ای از احکام های کلی درباره ژانرهای روایی است. روایت چشم انداز بسیار گسترده ای از فرهنگ را در بر می گیرد و قصه های عامیانه بهترین میراث قومی و ملی است که در حیطه فرهنگ مناطق نگاشته می شود. قصه شامل هر نثر با نظمی است که ساختاری ساده و قالبی روایی دارد و برای سرگرمی نقل می شود. افسانه-های گیلان نیز از روایات بومی است که قالبی روایی دارد و اساس تحلیل روایی ما در این افسانه ها از طریق مصادیق کمی و کیفی، با توجه به عناصر سازنده آن است. از این رو، سیر نظریه های روایت نظریه-پردازان از آغاز قرن بیستم تا کنون و ویژگی های کلی روایت را مرور کرده ایم، و با در نظر داشتن ساختار روایت و همچنین قصه و افسانه، به تحلیل روایی 119 افسانه ی گیلانی پرداخته ایم. با دسته بندی قصه ها براساس عناصر روایت، و با در نظر داشتن ریخت شناسی پراپ، و نیز ریخت شناسی افسانه های جادویی پگاه خَدیش در زمینه کارکرد، از شش جفت کارکرد خدیش به هفت جفت کارکرد و نیز دو کارکرد مجزا (شرارت و ازدواج) رسیدیم. طرح قصه ها اصولاً جدال با شریر و بین شریر را حکایت می کند. از ویژگی این افسانه ها، بومی و روستایی کردن شخصیت ها، تیپ ها، روایات و عناصر روایی است. نوع روایت پردازی در این افسانه ها به تفاوت کارکردی قصه ها با محتوای یکسان اشاره دارد. وجود شخصیت ها با اسم های مشترک و گاه نقش های یکسان و همچنین تفاوت در عوامل یاریگر، اعم از انسان و حیوان و اشیا می باشد که به این ارتباط تنگاتنگ روایی قصه با یکدیگر نظر داشته و به گونه های دیگر افسانه ها نیز قابل تعمیم است.