نام پژوهشگر: علیرضا شجاعی‌زند

انقلاب در کشورهای عربی (سال 2011): در جستچوی یک مدل تبیینی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1393
  امیر عظیمی دولت آبادی   علیرضا شجاعی زند

یک اتفاق به ظاهر ساده و نه چندان غیرمعمول در یکی از شهرهای کوچک تونس در دسامبر 2010 جریانی را پدید آورد که در سال بعد، چهار رژیم دیرپای عربیِ تونس، مصر، لیبی و یمن یکی پس از دیگری از هم فروپاشید و برخی دیگر نظیر بحرین، سوریه، مراکش، الجزایر و اردن بواسطه اعتراضات گسترده مردمی با چالش های جدی مواجه شدند. همزمانی این وقایع و مشابهت هایی که در فرایند وقوع آنها وجود داشت موجی از تحلیل هایی را پدید آورد که بدون توجه به تفاوتهای مهم میان کشورهایی که رژیم هایشان سرنگون شده بودند و نادیده گرفتن شباهت های موجود میان این کشورها با کشورهایی که علیرغم مشابهت ها و شرایط نسبتاً یکسان از چنین تغییراتی مصون مانده بودند، سعی کردند تا تمامی این وقایع را به عنوان واقعه یکدست گونه و مشابه در نظر گرفته و بر اساس یک نظریه و رویکرد عام تبیین نمایند. در این تحقیق با دسته بندی و نقد این رویکردها در قالب پنج رویکرد دموکراتیزاسیون، بیداری اسلامی، اقتدارگرایی، بیداری عربی و توطئه تلاش شد تا تغییرات سیاسی اجتماعی چهار کشور عربی فوق را از منظر انقلاب نگریسته و در پرتو تئوریهای آن –که فهم و تبیین واقعه لاجرم در سایه آنها میسّر است- تبیین نمائیم؛ تئوریهایی که خود پسینی و مسبوق به یک انقلاب خاص هستند و توانایی آنها در تبیین انقلابهای بعدی کامل نبوده و از عهده پیش بینی انقلابهای عربی سال 2011 نیز بر نیامده بودند. لذا راه میانه ای میان اتکای صرف به واقعیت و تئوری(های) انقلاب، اتخاذ شد و یک دستگاه مفهومی متشکل از مهمترین سازه های این تئوریها تدارک دیده شد تا در دیالوگ با واقعیت های کشورهای عربی به این پرسش پاسخ داده شود که: چه علل و با چه ترکیب یا ترکیب هایی منجر به وقوع انقلاب در کشورهای فوق الذکر شده است؟ بر حسب ماهیت تحقیق و به منظور پاسخ به این پرسش، روش تطبیقی تاریخی (کیفی) با تکنیک اختلاف میل و جبر بولی انتخاب گردید و شش کشور عربی (تونس، مصر، لیبی و یمن به عنوان موردهای انقلابی و الجزایر و مراکش به عنوان موردهای غیر انقلابی) در یک دوره زمانی 6 ساله (2005 تا 2010) مورد مطالعه قرار گرفت. با مطالعه این کشورها و مقایسه آنها با یکدیگر و همچنین با خودشان در طول سالهای منتهی به انقلاب بسیاری از سازه های مهم تئوریهای انقلاب، شان علّی خود را از دست داده و نتوانستند تمایزی میان موردهای انقلابی و غیر انقلابی ایجاد نمایند. این مطالعه نشان داد که انقلابهای عربی محصول ترکیب متفاوتی از شروط علّی بوده و عوامل علّی مشترک میان آنها اندک بوده است و تئوریهای موجود انقلاب نمی توانند تبیینی مقنع و مجاب کننده از انقلابهای عربی ارائه بدهند و اعتبار تجربی دیدگاههای نظری موجود در خصوص تحلیل و تبیین این انقلابها با مشکلات جدی مواجه است.

وجودشناسی جامعه و بازتاب آن در دیدگاه های مختلف جامعه شناختی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام - دانشکده علوم اجتماعی 1387
  فاطمه شاکرین   حمید پارسانیا

آیا جامعه اصیل است و وجود حقیقی و مستقل دارد؟ در این باره نظرات مختلفی وجود دارد. فیلسوفان اجتماعی معاصر مسلمان، بیش از دیگران به بحث و نظر پرداخته اند. آنان همواره کوشیده اند مسأله را از منظر قرآن باز گویند. علامه طباطبایی، جامعه را دارای عینیت، شخصیت مستقل و وحدت حقیقی می دانند. در نظر ایشان، جامعه با تفکر اجتماعی محقق شده، بر فرد غالب می شود و از آنان سلب اراده وشعور می کند شهید مطهری به من فردی و من جمعی، معتقد هستند.ایشان جامعه را دارای وجود حقیقی، مرگ و حیات، قوانین حقیقی مستقل و روح واحدی می دانندکه در افراد حلول کرده و من جمعی آن ها ست. وی در عین حال برای فرد، فطرت، اختیار، آزادی، اراده و قدرت عصیان در برابر جامعه را نیز قبول دارد. شهید صدر جامعه را دارای حیات و ممات، نامه عمل و قانون حقیقی می داند، اما وجودش را اعتباری کلی و مجموعی دانسته و منکر وجود مستقل آن است. استاد مصباح جامعه را امری اعتباری و دارای وحدت ماهوی می داند.او اما، برای آن منشاء انتزاع واقعی قایل است و از همین رو آن را دارای قانون حقیقی می داند. آیت الله جوادی، وجود اعتباری را مرتبه نازلی از وجود حقیقی می داند و این مرتبه از وجود را برای جامعه، قطعی انگاشته اند.ایشان، نسبت به مرتبه وجودی فراتر از آن که مطابق با نظریه اصالت جامعه باشد، نظر صریحی ندارند. بنابراین بحث میان اینان چنین سیری را دنبال کرده است: جمع گرایی شدید ← جمع گرایی معتدل ← نیمه فرد گرایی ← فردگرایی ناب ← سکوت. درمیان جامعه شناسان، دورکیم با طرح وجدان جمعی غیر از وجدان فردی ،گویا ترین توصیف و تبیین را درباره هویت خاص جامعه مطرح کرده است. وی جامعه را مقدم بر تولد فرد، باقی پس از مرگ وی، محدود کننده او و غالب بر وی می داند. وبر اما، فرد را تنها واقعیت دانسته و جامعه را پیامد تعامل افراد می داند. هم اکنون در جامعه شناسی، بیشتر گرایش به تلفیق خرد و کلان وجود دارد.