نام پژوهشگر: حسن مجیدی
احمد شریعتمداری حسن مجیدی
حکمت عملی در هر مکتب و نظام جامع اندیشه ای، ربط وثیقی با حکمت نظری آن دارد. ازاین منظر توجه به ابعاد معرفت شناختی هر نظام فکری و نیز اهتمام به مقام هست ها و نیست ها در هر اندیشه، پیش شرط درک بایسته ها و شایسته هاست. از این منظر می توان مشارکت سیاسی را به منزله یک امر سیاسی در دو بعد معرفت شناسی و انسان شناسی مورد مداقه قرار داد. بدین معنا که چیستی، ضرورت، سطوح، اشکال و عوامل موثر بر مشارکت سیاسی را با نظر به انسان شناسی فلسفیِ مقوم آن، دریافت. این پایان نامه با تمرکز بر آراء انسان شناختی "امام خمینی(ره)" به عنوان معمار نظریه مردم سالاری دینی و "هایک" به عنوان متفکری از لیبرال دموکراسی به دنبال مقایسه مسئله مشارکت سیاسی از منظر این دو نظام فکری در قلمرو اندیشه سیاسی می باشد. در این میان ضمن تقسیم بندی انسان به دو هویت فردی و اجتماعی، ابعاد متناظر به هر هویت با دقت نظر در مبانی فلسفی این دو اندیشمند مشخص شده است. در این جهت حکمت متعالیه به منزله مبنای گزاره های واقع محور امام در مورد انسان در نظر گرفته شده و لیبرالیسم کانتی نیز آبشخور اصلی هست های انسان شناختیِ هایک قرار داده شده است. در نهایت نیز در مقام مقایسه، اجمالا اصول و مولفه های اصلی انسان شناختی این دو نظام مطرح شده است. این پایان نامه با استفاده از راهبرد توصیفی- تحلیلی و از روش تحقیق اسنادی در مرحله توصیف و مقایسه ای در مقام تحلیل تدوین شده است. یافته های این پایان نامه نشان می دهد مهمترین وجه اشتراک دو نظام فکری- سیاسی لیبرال دموکراسی و مردمسالاری دینی که اثرگذار بر مشارکت سیاسی می باشد مبدأ مشترک گرایشی بوده که برخاسته از جوهر واحد انسانی است و برجسته شدن ارزش هایی چون آزادی و اختیار ثمره آن است و مهمترین وجه افتراق حاکم بر مشارکت در این دو نظام فکری- سیاسی، ناظر به تفاوت بینشی در این دو نظام می باشد که نتیجه ی تلقی متفاوت از انسان، معرفت، هستی و غایت است. ضرورت، سطوح و اشکال، عوامل مقوم، موثر بر و متأثر از مشارکت سیاسی در این دو نظام متفاوت هستند.