نام پژوهشگر: مجتبی حسین نیا کلور
اعظم جعفری رستگار مجتبی حسین نیا کلور
یکی از منظر های اساسی در مطالعاتِ نظریِ هنر از دیرباز تا به امروز، چگونگیِ به دست دادن توصیف و تعریف از مسائل فردی و اجتماعی بوده است. در این راستا ریچارد رورتی به فراخور رویکرد پسا-فلسفی¬اش، طرح دو بعدی فرهنگ ادبی را برای آرمان¬شهرش ترسیم می¬کند که شهروندان آیرُنیست آن، به شیوه¬ای جدید مسائل خود و پیرامونشان را بازتوصیف و بازتعریف می¬کنند. آنان در پیِ کشف حقیقت نیستند، بلکه می¬خواهند خود و دنیای پیرامونشان را به گونه¬ای مورد بازتعریف قرار دهند که در قلمرو خصوصی به خودآفرینی و خودآیینی برسند و در قلمرو عمومی به حس همبستگی دست یابند. در فرهنگ ادبی آرمان¬شهر رورتی، ادبیات موجه¬ترین ابزار بشر و نوع هنری است که آدمی از طریق آن و به واسطه¬یِ زبان می¬تواند ماهیتِ پیشامدیِ حقیقت را در موقعیت¬های مختلف مورد تعریف و بازتعریف قرار دهد. در این میان، ادبیات نمایشی و تئاتر با ترکیب موفق هنر و ادبیات، در بستر گفتمان و به واسطه¬یِ دیالوگ دست به خلقِ حقیقت در زبان می¬زند و مسائل مبتلابهِ فرد و جامعه را در قالب روایت¬های جدید تعریف می¬نماید. به فراخور چنین جایگاهی برای ادبیات نمایشی، در جستجوی جلوه¬هایی از بازنمود چنین امکانی در ادبیات نمایشی ایران و با توجه به جایگاه محمد یعقوبی در عرصه¬ی ادبیات نمایشی دهه¬های هفتاد و هشتاد شمسی، این پژوهش در خلال تحقیقی بنیادی با تجهیز به روش کتابخانه¬ای به بیان طرحِ دوبعدیِ فرهنگِ ادبیِ رورتی و جستجوی خودآفرینی در قلمرو خصوصی و همبستگی در قلمرو عمومی در گزیده¬ای از آثار محمد یعقوبی می¬پردازد. نتایج برآمده از بررسی و تحلیل¬ها نشان می¬دهد فضای عمومی حاکم بر نمایش نامه های مورد بررسی محمد یعقوبی، با توجه به آیرُنی در طرح دو بعدی رورتی، حکایت از گرایش یعقوبی در آثارش به خودآفرینی در قالب شخصیت ها، خصوصاً شخصیت متمایز نویسنده، در خلال نمایش نامه ها دارد. می توان گفت چنین گرایشی واکنشی است دفاعی به شرایطی که در آن سانسور و خلع آزادی بیان، واژگان نهایی نویسنده برای بازتعریف و بازتوصیفِ امورِ مختلف را تحقیر، تهدید و تحدید می کند.