نام پژوهشگر: سید محمدحسین قریشی

مقایسه تسلط بر زبان انگلیسی و راهبردهای آموزشی در معلمان با خودکارآمدی بالا و پایین
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1392
  نوشین شیوا   احمد خامسان

چکیده یکی از نیازهای پایدار و همیشگی در وجود هر انسان، نیاز به یادگیری است. انسان ها برای رفع این نیاز همواره تلاش می کنند. نیاز به یاد گرفتن از همان لحظه تولد وجود دارد و تا دم مرگ، انسان ها را همراهی می کند. پدران، مادران، نزدیکان، معلمان، مربیان و اساتید به نحوی در یادگیری افراد موثر هستند. در این میان سهم مدرسان انکارناپذیر است. یاد دادن، حرفه آنان است و در این راه به مهارت هایی رسیده اند. مجموع مهارت های مدرسان در تلاشی خلاصه می شود که تدریس نام گرفته است. در جوامع امروزی، آموزش، شاه راه رسیدن به توسعه پایدار است و همه کشورها، با هر نظام سیاسی و اجتماعی به ارتقاء آموزش توجه دارند. در واقع نظام آموزشی عاملی است که هر جامعه برای رسیدن به رشد و توسعه در اختیار دارد. تدریس، تخصصی ترین و اساسی ترین کارکرد نظام های آموزشی است و در سازمان های آموزشی اگر فرآیند تدریس به صورت اثر بخش انجام نگیرد؛ این سازمان به اصلی ترین هدف خود نخواهد رسید. خودکارآمدی آنچنان بر رفتارهای آدمی سایه افکنده که کمتر رفتاری را می توان برشمرد که این سازه چگونگی انجام آن را تحت تاثیر قرار نداده باشد. خودکارآمدی در ورزش، تنظیم عادات غذایی، مشارکت سیاسی و حل مسأله، تنها گوشه ای از هزاران مثالی است که می توان در این زمینه ارائه دادخودکارآمدی وقتی به محیط آموزشی و تدریس وارد می شود، سازه ای به نام "خودکارآمدی معلم" را شکل می دهد. خودکارآمدی معلم یا خودکارآمدی تدریس نام های متفاوت از یک ایده بوده که به دلیل تنوع مطالعات و محققان بوجود آمده اما ناظر بر یک مفهوم است.مفهوم خودکارآمدی به دنبال تغییر نگرش ها از رفتارگرایی به شناخت گرایی توسط بندورا (1977) مطرح شده است. تاثیرگذار بودن آن در روند تدریس و موفقیت دانش آموزان انکارناپذیر است. پژوهش های فراوانی در حوزه مطالعات درسی، بر جایگاه متغیرهای روان شناختی در این حوزه تاکید فراوان نموده اند. باور خودکارآمدی از جمله متغیرهای روان شناختی مهم در این عرصه است. خودکارآمدی، شالوده انگیزش، بهزیستی و دستاوردهای انسانی است. این باور، منبعی کلیدی در خودپیشبری، سازش موفقیت آمیز با موقعیت های چالش برانگیز و تغییر به شمار می رود. ذکر این نکته مهم است که داشتن دانش و مهارت و توانایی استفاده از آنها در شرایط مختلف، دو موضوع متفاوت هستند. مهارت ها و باور خودکارآمدی دو عامل اساسی برای رسیدن به موفقیت های فردی هستند. ثابت شده است که با یک درجه مهارت، عملکرد ضعیف، متوسط و فوق العاده بدست آمده که گواه تاثیر باور خودکارآمدی است. ثابت شده است که افرادی که عملکرد ضعیفی دارند یا از فقدان مهارت رنج می برند و یا اگر مهارت دارند، خودکارآمدی پایین، عامل دست نیافتن آنها به نتیجه مطلوب است. خودکارآمدی تدریس، یکی از مهم ترین ویژگی های معلمان کارآمد است که در دهه های اخیر به طور گسترده مورد بررسی قرارگرفته است. تحقیقات فراوانی بر اهمیت ویژه خودکارآمدی معلمان زبان در روند تدریس آن صحه گذاشته اند. معلمان مدرس هر درسی که باشند نیازمند خودکاری هستند. تحقیقات ثابت کرده اند که معلمان زبان انگلیسی به شکل ویژه ای نیازمند آن هستند. در واقع تاثیر خودکارآمدی معلمان زبان انگلیسی بر نتیجه ای که در نهایت از آن دانش آموزان می شود؛ بسیار زیاد است. با توجه به اهمیت خودکارآمدی به عنوان متغیری روان شناختی، لازم است تحقیقاتی در این زمینه انجام شود که این عامل خود تحت تاثیر چه عواملی است. یکی از مواردی که در این میان مهم دیده می شود؛ تسلط بر زبان انگلیسی است. لازم است نقش این عامل در میزان خودکارآمدی معلمان زبان انگلیسی بررسی شود. همواره میزان تسلط یک معلم زبان انگلیسی با تسلط یک گویشور بومی مقایسه می شود، اما مطالعات ثابت کرده اند که الزاماً نیازی به انگلیسی زبان بودن نیست. البته یافته های تحقیقات در خصوص میزان تسلط مورد نیاز بر زبان انگلیسی متفاوت هستند. بر این اساس، مقاله حاضر به بررسی نقش تسلط بر زبان انگلیسی در باور خودکارآمدی معلمان زبان انگلیسی می پردازد. روش پژوهش، همبستگی است و 79 نفر از معلمان زبان انگلیسی شاغل درآموزشگاه ها و مدارس به 2 پرسشنامه خودکارآمدی و تسلط بر زبان انگلیسی پاسخ داده اند. در این پژوهش برای اندازه گیری سازه خودکارآمدی تدریس و تسلط بر زبان انگلیسی به ترتیب از مقیاس های حس کارآمدی شنن-موران و ولفولک هوی (2001) و تسلط بر زبان انگلیسی باتلر (2004) استفاده شده است. تسلط بر زبان انگلیسی در این تحقیق به صورت خود- گزارش دهی تهیه شده است. تسلط بر زبان انگلیسی، به دو دلیل به صورت خودگزارش دهی ارزیابی شده است. دلیل اول این که، این ارزیابی کارآمد بوده و انجام آن به مراتب آسان تر از شیوه های دیگر بوده و وقت کمتری از شرکت کنندگان می گیرد و دلیل دوم و مهم تر این که، برداشت معلمان از میزان تسلطشان بر زبان انگلیسی و نه الزاماً تسلط واقعیشان است که بر خودکارآمدی معلمان تاثیر گذار می باشد. یافته های این پژوهش، بر وجود رابطه ای قوی بین خودکارآمدی و تسلط بر زبان انگلیسی تاکید کرده اند. به این معنی که هر چه تسلط بر زبان انگلیسی یک معلم بیشتر باشد، میزان خودکارآمدی او نیز افزایش می یابد. علاوه بر بررسی رابطه تسلط بر زبان انگلیسی و خودکارآمدی، رابطه هر یک از مولفه های خودکارآمدی، راهبردهای آموزشی، مدیریت کلاس و درگیر کردن دانش آموزان در روند آموزش، با تسلط بر زبان انگلیسی از طریق آزمون همبستگی پیرسون مورد مطالعه قرار گرفت. به ترتیب با دست یافتن به سطح معناداری 001/0، 046/0 و 012/0 ، وجود رابطه برای هر سه تایید می شود. همان طور که انتظار می رفت؛ قوی ترین رابطه برای راهبردهای آموزشی گزارش شده است. اما، در این دو گروه، تفاوت در استفاده از راهبردهای آموزشی، از نظر آماری معنادار نیست.بر اساس یافته های این پژوهش، می توان نتیجه گرفت که نظام های آموزشی در تربیت مدرسان زبان انگلیسی لازم است که جایگاه ویژه ای برای ارتقاء سطح تسلط برزبان انگلیسی معلمان زبان انگلیسی قائل باشند. واژه های کلیدی: خودکارآمدی، تسلط بر زبان انگلیسی، متغیرهای روان شناختی، معلمان زبان انگلیسی