نام پژوهشگر: سید محمدرضا احمدی طباطبایی
سید مهدی موسوی نیا سید محمدرضا احمدی طباطبایی
نیروهای اجتماعی به عنوان یکی از عمده موضوعات رشته جامعه شناسی سیاسی، برگرفته از برخی تفاوت ها یا به اصطلاح «شکاف های اجتماعی» هستند که به صورت تعمیق یافته در جامعه درآمده اند؛ شکاف هایی نظیر جنسیت، قومیت، ایدئولوژی و ... می توانند تشکیل نیروهای اجتماعی دهند و این نیروها، قابلیت ایفای نقش موثری در ارتباط با قدرت سیاسی دارند. اهمیت موضوع نیروهای اجتماعی از یک سو و اهمیت تجربه دوران حکومت امام علی(علیه السلام) به عنوان یکی از منابع حجیت آور در اندیشه اسلامی از سویی دیگر، نگارنده این پایان نامه را بر آن داشت تا مطالعه ای میان رشته ای را در ارتباط جامعه شناسی سیاسی و تاریخ اسلام آغاز کند. لازم به ذکر است با توجه به پیشینه مطالعاتی که در حکومت امام علی(ع) وجود دارد، خلأ محسوسی در دوران تأسیس حکومت ایشان احساس گردید. مهمترین و اصلی ترین سوال پژوهش حاضر، این است که: «نیروهای اجتماعی موثر و نقش آفرین در جریان شکل گیری و تأسیس حکومت علوی کدام بوده اند؟» همچنین، فرضیه پژوهش حاضر نیز این است که «حضرت در مواجه با گروه ها و نیروهای اجتماعی موثر در تأسیس حکومت، تمام تلاش خود را کردند که بیعت آنان، جنبه عقلانی داشته و صرفا از روی عواطف و احساس نباشد.» در این پژوهش، ضمن بررسی انواع شکاف های اجتماعی در دوره پس از رحلت رسول اکرم(ص) تا دوران تأسیس حکومت امام علی(علیه السلام) و بیان نوع رابطه این شکاف ها با هم(متقاطع، متراکم یا متوازی)، تعیین یک شکاف به عنوان شکاف پایه و میزان فعالیت هر یک از این شکاف ها در سه ساخت اجتماعی و آگاهی و سیاسی؛ صورت بندی نیروهای اجتماعی ناشی از این شکاف ها بیان شده و تأثیر هر یک از این نیروهای اجتماعی تبیین گردیده است. با این نگاه به دوره تأسیس حکومت حضرت، با توجه به سه نوع شکاف موقعیتی، رفتاری و ایدئولوژیک، هشت نیروی اجتماعی شناسایی شده که اسامی آن ها عبارتند از: مصریان، کوفیان، بصریان، مهاجرین و انصار از اصحاب، ناکثین(جریان های موقعیتی)، شیعیان اعتقادی، بنی هاشم و طبقه قرّاء(جریان های ایدئولوژیک). لازم به ذکر است طبق تعریف جریان های رفتاری، به سبب تعصبات خاصی که در صدر اسلام وجود داشته است، می توان تک تک این نیروهای اجتماعی را در زمره جریان های رفتاری نیز دانست. همچنین نوع اثرگذاری هر یک از این نیروهای اجتماعی در تأسیس حکومت امام علی(علیه السلام) و نوع مواجهه حضرت با هریک از آنان در این پژوهش ذکر گردیده است. داده های این پژوهش به صورت اسنادی گردآوری شده است و روش تحقیق در پایان نامه حاضر، توصیفی- تحلیلی می باشد.
حسین زندی محمدجواد شریف زاده
دانش اقتصاد در قرن اخیر متأثر از فضای پوزیتیویستی و تجربه گرایی حاکم بر جریانات علمی، همواره به عنوان علمی فارغ از اخلاق و ارزش ها معرفی شده و اقتصاددان به مثابه مهندسی دیده می شود که ارزش ها را در بررسی ها و مشاهدات علمی خود راه نمی دهد و به همین نحو از علم تولید شده در سیاست گذاری ها و تنظیمات اقتصادی استفاده می کند. این در حالی است که این علم از ابتدای ظهورش همواره علمی اخلاقی تلقی شده و اساساً مسائل اقتصادی در اندیشه دانشمندان دنیای قدیم (اعم از فلاسفه یونان باستان و حکیمان مسلمان) و حتی در اندیشه بنیانگذاران علم اقتصاد همچون آدام اسمیت، همواره در طول حکمت عملی مورد بررسی قرار می گرفته و در خدمت اخلاق بوده است. هر چند اقتصاد مدرن تلاش می کند بنیان اخلاقی خود را کتمان کرده و آن را نادیده بگیرد، امّا بر اهل دقت پوشیده نیست که این علم بر بنیان اخلاق «نتیجه گرا» و «فایده گرا» بنا شده و سیاست گذاری های اقتصادی آن اغلب مبتنی بر این شاخه از فلسفه اخلاق صورت می گیرد. در فلسفه اخلاق، اخلاق نتیجه گرا رقیبان دیگری نیز (همچون اخلاق تکلیف گرا و فضیلت گرا) دارد که ابتنای سیاستگذاری اقتصادی بر هر یک از آن ها مسلماً نتایج متفاوتی را در بر خواهد داشت. در واقع مسأله اصلی این است که در اقتصاد اسلامی، چه رویکردی باید به عنوان مبنای سیاستگذاری اقتصادی قرار بگیرد. حکیمان مسلمان به عنوان اندیشمندانی که در دوره تمدن اسلامی در حوزه حکمت عملی و سیاست، صاحب اندیشه و آثاری بوده اند و از سوی دیگر در فضای تفکر و اندیشه اسلامی تنفس کرده و این اندیشه روح حاکم بر آثار آنها بوده است، در آثار خود دلالت های فراوانی در خصوص بنیان اخلاقی سیاست گذاری در اقتصاد به یادگار گذارده اند. در این تحقیق با مطالعه آثار حکمای مسلمان به ویژه فارابی، مسکویه و خواجه نصیرالدین طوسی درمییابیم که اخلاق فضیلت گرا در اندیشه آنان، مبنای حکمت عملی و سیاست هاست و جامعه مطلوب یا همان مدینه فاضله، از طریق سیاست هایی که بر اساس فضیلت مند نمودن آحاد افراد جامعه وضع می شوند به سمت سعادت و کمال خود طی طریق می کند. از سوی دیگر از نظر آنان، این سیاست های فضیلت مدار باید در چارچوب های تعیین شده توسط قانون شریعت صورت بگیرد. لذا از این جهت نوعی تکلیف گرایی مبتنی بر شریعت هم در این اندیشه وجود دارد که در واقع مکمل و تقویت کننده فضیلت گرایی است.
سجاد طالبی محمدحسن خانی
مفهوم منافع ملی که در دولت-کشورهای مدرن اصل اساسی و قطب نمای نشان دهنده جهت عملکردهاست؛ از زمان شکل گیری علم سیاست و در دوره دولت-شهرها و امپراطوری ها نیز همواره عامل اصلی و تعیین کننده سیاست دولت ها بوده است. در رویکرد رئالیسم در صورت بروز هرگونه تزاحم و تضاد، این اصول دینی و اخلاقی هستند که باید به نفع مصلحت و خیر جمعی که همان تأمین منافع ملی است، کنار بروند. عدم تأمین منافع ملی می تواند منجر به نابودی یک ملت گردد؛ از این رو تأمین حداکثر منافع ملی، هرچند که منجر به آسیب رساندن به دیگران شود، خود بالاترین اصل اخلاقی است؛ زیرا در نهایت از شرّ بزرگ تر که همان نابودی و هلاکت کامل یک ملت بود، جلوگیری کرده است.