نام پژوهشگر: احمد رضا شاه علی

بررسی نقش و عملکرد احزاب سیاسی در دوره پهلوی دوم (1320-1332 هـ.ش.)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه پیام نور - دانشگاه پیام نور مرکز - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1393
  روح اله لطفی زاد   محمدرضا حاتمی

در سال های 1320 تا 1332 هـ.ش. همزمان با برکناری رضا شاه توسط نیروهای خارجی و اشغال ایران توسط متفقین، سیاست و حکومت در ایران در جهت تکوین ساخت دولت مطلقه در سال های بعد از سقوط حکومت پهلوی دچار گسست گردیده بود که این مسئله سبب پراکند گی منابع قدرت شد. در این سال ها به سبب پراکند گی مراکز قدرت، میزانی از مشارکت و رقابت سیاسی در بین الیت های شهری ایجاد شد. نیروهای سیاسیِ سرکوب شده در دوران رضا شاه به ویژه خوانین، روسای قبایل، روحانیون و اشراف سنتی، همراه با نیروهایی که در دوره حکومت رضا شاه در خفقان و تبعید به سر می بردند در این دوران آزاد شدند. با از میان رفتن تمرکز منابع سیاسی، نوعی پلورالیسم در ساخت قدرت پدیدار شد. از نشانه های این تکثر، اعلام موجودیت احزابی متعدد بود که می توان آنان را به چهار نوع تقسیم نمود: احزابی با گرایش چپ نظیر حزب توده، حزب پیکار، حزب جنگل یا اجتماعیون، حزب سوسیالیست، جمعیت سوسیالیست توده ای ایران و حزب رهایی کار و اندیشه. احزاب ملی گرا نظیر جبهه ملی، حزب ایران، حزب پان ایرانیست، حزب ملت ایران، جبهه ملی، حزب زحمتکشان ملت ایران، حزب میهن پرستان و حزب میهن اشاره کرد. احزاب مذهبی مانند حزب سعادت خوزستان، فناناپذیر بابل، اسلام شاهرود، ایمان کرمان، برادران شیراز، حزب الله شیراز انجمن تبلیغات اسلامی، اتحادیه ی مسلمین، جامعه ی تعلیمات اسلامی و جمعیت فداییان اسلام. و نهایتا احزابی که وابسته به خاندان های زمیندار و ذی نفوذ بودند مانند حزب عدالت، حزب اتحاد ملی، حزب دموکرات، حزب ملت، حزب ایران نو. با این همه، شکل گیری احزاب متعدد که خود یکی از ابزارهای مهم دستیابی به توسعه سیاسی هستند در این برهه از تاریخ کارگر نیفتاد و نوع عملکرد احزاب در این دوران، پیش و پس از آن، همواره یکی از اصلی ترین عوامل بروز بی اعتمادی و بدبینی به نقش احزاب در عرصه های مختلف جامعه ایران بوده است.در این پایان نامه سعی بر آن است تا به پرسش اصلی" علل ناکارآمدی احزاب در ایران دوره 1320تا 1332 هـ.ش. " پاسخ داده شود؛ پاسخی بر اساس روش " تجزیه و تحلیل داده ها"که در وهله اول، ارائه توصیف، حتی المقدور منقّح و معتبر از وقایع تاریخی و در گام بعدی تبیین و تفسیر توأمان آن رویداد صورت پذیرد؛ لذا در پژوهش حاضر، عملاً ترکیبی از توصیف و تبیینِ تاریخی شکل خواهد گرفت. روش و ابزار گرد آوری اطلاعات نیز با بهره گیری از کتب، مقالات، و اسناد موجود در کتابخانه های مختلف و آرشیوهای مکتوب و رقومی نشریات کشور و گزارشهای مراکز اسناد و مصاحبه با اصحاب دارای تجربیات تاریخی می باشد؛ همچنین داده های لازم تاریخی از تحلیل های انجام شده، اسناد و مدارک موجود کتابخانه ای، مقالات، خاطرات مصاحبه ها، نامه های افراد سیاسی جمع آوری می گردد. یافته اصلی این پژوهش علت اصلی ناکارآمدی احزاب در دهه 20 یعنی فقر فرهنگ سیاسی می باشد که خود در محور های مختلفی همچون بیگانگی و عدم شناخت درست از مردم و جامعه اسلامی، شیفتگی و تمایل به تمدن غرب بدون در نظر گرفتن فرهنگ و بافت زندگی ایرانی، آمریت و اقتدارگرایی در مقابل قانون گرایی، منطق غیر مشارکتی در برابر فرهنگ مشارکتی، انقیاد طلبی و انسداد گفتمانی و رفتاری در مقابل تساهل و مدارا، اعتقاد به تئوری توطئه در مقابل واقع گرایی، تقدیرگرایی در مقابل خردورزی، جزم اندیشی، نقدناپذیری، مطلق انگاری، شعارزدگی، بی عملی و کلی گویی، ترجیح منافع فردی و جناحی بر منافع ملی، آمریت و قانون گریزی و ضعف پایبندی به قانون، فقدان مجال لازم برای نخبگان مستقل، عدم استقلال نخبگان و وابستگی های آنان به قدرت و دولت.قابل نقد و بررسی می باشد.