نام پژوهشگر: نگین بی نظیر
صفورا پورنقش بند محمدکاظم یوسف پور
مثنوی معنوی اثر ارزشمند مولانا جلال الدین محمد بلخی است که گذر روزگاران آن را به دست فراموشی نسپرده است. شاید یکی ازدلایل ماندگاری مثنوی، داستان های دلنوازی است که موجب تلطیف کلام متعالی مولانا گردیده و هرروزه پنجر? جدیدی بر آن گشوده می شود و مخاطبان او را به نگاهی تازه براین داستان ها دعوت می کند. گاه برخی از داستان ها به صورت شگفتی با اصول و شیوه های داستان نویسی نوین گره می خورد و این امر بر هنر داستان پردازی مولانا بیش از پیش صحّه می گذارد.اصطلاح پیرنگ به معنای طرح، الگو و هسته ی داستان است که سلسله حوادث را از آشفتگی بیرون می آورد و به داستان وحدت هنری می بخشد. این نوشتار توجه خود را بر این عنصر داستانی مبذول داشته و قصد دارد نشان دهد که چگونه مولانا در برخی از حکایات خود این عنصر را هنرمندانه به خدمت گرفته است."حادثه، گره افکنی، کشمکش، تعلیق، بحران، نقطه ی اوج و گره گشایی و..." به عنوان مولفه های اصلی پیرنگ مورد بررسی قرار می گیرد و نشان داده می شود که چگونه مولانا با توجه به این موٌلفه ها، به پی ریزی داستان ها و حکایات خود می پردازد.در پایان نیز برای تبیین مطلب میان حکایاتی مشترک در مثنوی و کلیله و دمنه و برخی از آثار عطّار ، مقایس? تطبیقی به لحاظ طرح و الگوی داستان ها صورت می گیرد.هدف ما از نوشتن این پایان نامه، شناساندن هنر داستان پردازی مولوی از منظر طرح و پی ریزی آن است تا نشان دهیم که این مولفه در مثنوی مغفول نمانده است و در برخی داستان های آن، از عناصر اصلی محسوب می شود