نام پژوهشگر: [email protected] خواجه دلویی
جاوید راسخی زهرا دلاوریان
مقدمه: سندرم سوزش دهان(bms) سوزش مزمن در زبان یا سایر نواحی مخاط دهان است که از مسیرهای آناتومیک تبعیت نکرده و هیچگونه ضایع? مخاطی یا بیماری سیستمیکی که توجیه کنند? این وضعیت باشد در فرد وجود ندارد.اتیوپاتولوژی این سندرم تاکنون به درستی شناخته نشده اما اختلالات سیستم عصبی مرکزی ، نوروپاتی های محیطی و همچنین اختلالات روانپزشکی در آن موثر شناخته شده اند. در حالی که طیف وسیعی از درمانها جهت کاهش علائم سوزش دهان در بیماران پیشنهاد شده اند ، هنوز شواهد کافی برای یک درمان استاندارد وجود ندارد. اخیراً لیزرهای کم توان تأثیر مثبتی در درمان انواع اختلالات عصبی و القاء بی دردی در بیماری های مختلف نشان داده اند. بر این اساس ، هدف از این مطالعه بررسی تأثیر درمانی استفاده از لیزر کم توان در بیماران مبتلا به سندرم سوزش دهان بود. مواد و روش ها : تعداد 20 بیمار مبتلا به bms به تأیید متخصص بیماری های دهان ، به روانپزشک ارجاع شده و در صورت وجود یکی از اختلالات افسردگی و اضطراب ، پس از دریافت درمان روانپزشکی ، وارد مطالعه شدند. ابتدا پرسشنامه ای شامل مشخصات فردی ، تاریخچ? بروز سوزش دهان ، بیماری های سیستمیک زمینه ای ، نوع اختلال روانپزشکی ، رژیم دارویی تجویز شده و نواحی مبتلا به سوزش در دهان ، برای کلی? بیماران تکمیل شده و سپس افراد به صورت تصادفی در دو گروه تجربی و شاهد تقسیم بندی شدند. برای گروه تجربی لیزردرمانی با لیزر کم توان ga-as با طول موج nm660 ، توان mw200 و دوز j/cm2 3 به صورت هفته ای سه بار تا 12 جلسه انجام شد. برای گروه شاهد ، برنام? مشابه اما توسط دستگاه خاموش و بدون اعمال تابش لیزر ، انجام گردید. در هر جلس? درمانی ، شدت و مدت زمان سوزش بیماران در طول شبانه روز در هر دو گروه سنجیده و ثبت شد. پس از اتمام دور? درمان ، بیماران به شکل ماهیانه تا سه ماه مورد پیگیری قرار گرفته و میزان پاسخ به درمان ، بر اساس کاهش شدت و مدت زمان سوزش تعریف شد. پس از جمع آوری داده ها ، تجزیه و تحلیل آنها با استفاده از نرم افزار spss ویرایش 11.5 انجام شد. یافته ها: بیماران تحت مطالعه ، شامل 17 زن و 3 مرد با میانگین سنی 81/12±53 سال بودند. نتایج به دست آمده حاکی از آن بود که در پایان دور? پیگیری نسبت به بدو شروع مطالعه ، در هر دو گروه تجربی و شاهد کاهش معنی دار شدت و مدت زمان سوزش مشاهده شد. میزان کاهش در معیار vas به طور میانگین ، در گروه تجربی در طول دور? فوق ، 23/2±3/7 واحد و در گروه شاهد ،1/3±4/5 واحد گزارش شد. با این وجود از لحاظ آماری بین دو گروه در مقادیر فوق تفاوت معنی داری وجود نداشت. میزان کاهش در ساعات سوزش نیز به طور میانگین ، در گروه تجربی در طول دور? فوق ، 35/4 ± 3/9 ساعت و در گروه شاهد ، 18/4 ± 8 ساعت گزارش شد. با این وجود بین مقادیر فوق در دو گروه تفاوت آماری معنی داری وجود نداشت. همچنین درصد بهبودی افراد در گروه تجربی در پایان دور? درمان نسبت به قبل از درمان 80% و در گروه شاهد 77% محاسبه شد که بین این مقادیر نیز از نظر آماری تفاوت معنی داری بین دو گروه وجود نداشت. بین میزان بهبود افراد و میزان سوزش اولیه رابط? مثبت و معنی داری در هر دو گروه تجربی و شاهد مشاهده شد. در هیچ کدام از جلسات دوازده گان? درمان و سه گان? پیگیری نیز از نظر میانگین شدت سوزش دهان و مدت زمان سوزش در شبانه روز ، تفاوت معنی داری بین دو گروه نشان داده نشد. در بررسی ماندگاری تغییرات پس از دور? درمان تا انتهای دور? پیگیری هم بین دو گروه تفاوت آماری معنی داری وجود نداشت. نتیجه گیری: استفاده از لیزردرمانی در مطالع? ما ، در بهبود شدت و مدت زمان سوزش بیماران مبتلا به bms و همچنین در ماندگاری آثار درمانی ، نتایج آماری بهتر از پلاسبو در بر نداشت. از جمله علل احتمالی این مسئله می توان به حجم کم نمونه در این مطالعه ، انجام درمان روانپزشکی در هر دو گروه و بروز اثر پلاسبو در گروه شاهد اشاره کرد. در آینده ، تکرار چنین پژوهشی اما با حجم نمون? زیاد ، دور? پیگیری طولانی تر و احتمالاً تغییر پارامترهای لیزر ممکن است نتایج متفاوت و بهتری به دست دهد.