نام پژوهشگر: رویا حسینی فرد
رویا حسینی فرد ثوراله نوروزی
شاید یکی از دلایل غربت دیوان عجیب غزلیات مولانا بین فارسی زبانان غرابت آن باشد که نه شبیه به غزلسرایی پیش از خود است و نه بعد از خود. مصرع هایی از قبیل: «خواب من زهر فراق تو بنوشید و بمرد»، «گوشم شنید قصّه ی ایمان و مست شد «، «آینه ی صبوح را ترجمه ی شبانه کن»، «خون چو می جوشد منش از شعر رنگی می زنم» و بسیاری از ابیات و مصرع های غزل های دیگر او، انسان را به یاد تابلوهای سالوادور دالی (salvador dali -1904 -1989) نقّاش بزرگ قرن بیستم و «نماینده ی برجسته ی سوررئالیزم در نقاشی معاصر جهان می اندازد. آن درهم ریختگی ابعاد زمان و مکان و عناصر هستی، آن گونه که در تابلوهای دالی دیده می شود در تصاویر مصارع و ابیات مولانا نیز احساس می شود و چه بسیارند غزل های مولانا که دارای این حالت ترکیبی هستند، آمیختگی ابعاد مختلف که در زندگی و منطق عادی هیچ گاه پیوند آنها امکان پذیر نیست. (شفیعی کدکنی،1388:83)» که از این غرابت و آمیختگی در تعبیر زیباشناسانی چون جاحظ و عبدالقاهر جرجانی با عنوان خلاف مقتضای ظاهر یاد می شد که نظری داشتند به کشف زیبایی های کتب مقدس و نیز قرآن مجید و در تعبیر شکل گرایا (=فرمالیست ها) نی چون شکلوفسکی و یاکوبسن با عناوینی چون: هنجارگریزی، فورگراندینگ و آشنایی زدایی و غریب سازی یاد می شود. این پژوهش کوشیده است بخشی از این هنجار گریزی ها را از دیدگاه های مختلف در غزلیات مولانا برجسته کند و زیبایی های نهفته در آن را که تا به حال از چشم خوانندگان مختفی بوده است آشکار کند. بی شک در آینده در باب دیوان غزلیات شمس و کشف جمال شناسی آن کتاب های شایسته ای نگاشته خواهد شد. من نیز در مقام یکی از شیفتگان شعر فارسی به نوبه ی خود کوشیده ام درباره این شاعر بزرگ با نوشتن این رساله ادای احترامی کرده باشم.