نام پژوهشگر: سارا اسدی زاده
سارا اسدی زاده نوذر نیازی
نوشته حاضرمی کوشد به تحلیل رمان علمی- تخیلی دست چپ تاریکی (1969 ) اثراورسولا کروبر لگویین (1929) از دیدگاه نظری کهن الگوی آنیما وآنیموس کارل گوستاو یونگ (1875 – 1961) بپردازد. نظریه یونگ برای روان انسان قالبی را ترسیم می کند که شامل مهمترین ساختار یعنی ناخودآگاه جمعی و کهن الگوها است. آنیما وآنیموس، از مهمترین کهن الگوهای ناخوداگاه جمعی است. بر اساس یونگ، آنیما روان زنانه در وجود مرد و آنیموس روان مردانه در وجود زن است. این کهن الگوها نوعی رشد روانی و تکامل فردی را به همراه می آورند. شخصیت های تاثیرگذار رمان، گنلی آی و استراون سفری را در پیش می گیرند که در طول آن کهن الگوهای آنیما و آنیموس ناخوداگاه خود را در عالم واقع می یابند که روح آنها را به تعادل می رساند. گنلی آی به عنوان انسانی مذکر که روان زنانه خود را سرکوب کرده و استراون به عنوان انسانی دوجنسی که از روان مردانه خود محروم شده است به تدریج آگاهی خود را از مفهوم "هویت فردی" کامل می کنند. این تحقیق می کوشد تا نشان دهد شخصیت های داستان به تکامل فردی و خودفهمی نمی رسند مگرآنکه کهن الگوهای آنیماوآنیموس را به روان خود پیوندبزنند. در انتها ، این پیوند هدف سفرشان را که رسیدن به بلوغ روانی است، میسر می سازد.