نام پژوهشگر: محمدرضا توکلی بنیزی
محمدرضا توکلی بنیزی علی حقی
ارسطو در نظریه شناخت خود قائل به دو نوع عقل شد؛ یکی عقل منفعل و دیگری عقل فعال. مفسران ارسطو درباره جایگاه عقل فعال نظریات متفاوتی ارائه کردند؛ عده ای همچون اسکندر افرودیسی و پس از او فیلسوفان اسلامی عقل فعال را بیرون نفس قرار دادند. اسکندر افرودیسی آن را با خدا یکی دانست و فیلسوفان اسلامی آن را در سلسله عقول و به عنوان عقل دهم به حساب آوردند. عده ای دیگر همچون یوحنای نحوی آن را درون نفس تفسیر کردند. هر گروه با استناد به بخشی از متون ارسطو و صفاتی که او به این دو نوع عقل نسبت می¬دهند به چنین تفاسیری دست زده¬اند. در مورد فیلسوفان اسلامی که در این رأی متأثر از اسکندر افرودیسی بوده اند نیز همین نظر صادق است. علاوه بر این، تفکر آن ها در فضای دینی تأثیری دوچندان در طرح این نظر داشته است. ابن سینا نیز به عنوانی فیلسوفی مبدع در این بحث، با فرض جایگاهی خاص برای عقل فعال در سلسله عقول، کارکردهای وجود شناختی و معرفت شناختی منحصربه فردی برای آن متصور شده است. عقل فعال در تفکر او، در قالب نظریه فیض مطرح می شود؛ نظریه ای که می توان گفت ارسطویی نیست و صبغه ای نوافلاطونی دارد. همچنین او در این نظر متأثر از فارابی نیز بوده است. هدف اصلی این نوشتار بررسی متن آثار ارسطو (کتاب درباره نفس) در این موضوع و ارزیابی تفاوت های آن با نظر ابن سینا است.