نام پژوهشگر: حسین شمشیری
حسین شمشیری منصور هاشمی
این پایان نامه عمدتاً بر ارتباط میان آرمانشهر و پادآرمانشهر، و ایدئولوژی به عنوان عامل ارتباطی تمرکز یافته است. با بهره گیری از ایده های پُل ریکور در خصوص تعامل آرمانشهر و ایدئولوژی، نویسنده ی این تحقیق در تلاش برای اثبات این امر است که در رمان شکسته، اثر دوریس لسینگ، تعاملی مثبت و سازنده بین عناصر آرمانشهری رمان یاد شده و ایدئولوژی عرفانی لسینگ وجود دارد. سپس با در نظر گرفتن خصوصیاتی که آرمانشهر را از پادآرمانهشر مجزا می سازد، نویسنده بر نقش ایدئولوژی عرفانی در شکل گیری رمان لسینگ تأکید دارد. در حقیقت، نویسنده ی تحقیق حاضر معتقد است که ایدئولوژی در تمامی لایه های رمان شکسته حضور دارد و عناصر آرمانهشری و پادآرمانهشری این رمان می توانند در سایه ی عرفان و تصوف بررسی شوند. بحث اصلی تحقیق حاضر این است که معرفت شناسی و هستی شناسی لسینگ می تواند در کالبد دو تمثیل بیان شود: عرفان به عنوان مذهب؛ و عرفان به عنوان هنر. عرفان به عنوان مذهب بیانگر این است که مبحث آخرت شناسی عرفانی که دنیای شکسته به تصویر می کشد به مانند توضیح المسائلی است که پیش نیاز ایجاد آرمانشهر و شکوفایی روحی نوع بشر می باشد و در ایجاد هویتی جهانی موثر است؛ لذا عرفان در شکسته به عنوان مذهب استفاده شده است. عرفان به عنوان هنر بیانگر این امر است که گرایش عرفان به سمت سمبُل و استعاره، عرفان را با دنیای خیالی هنر مرتبط می سازد. کشش و تمایل لسینگ به خیال و پندار در بیان روایت آرمانشهری و پادآرمانشهری شکسته قرابت با عناصر سمبُل و استعاره در عرفان دارد. لذا عرفان به عنوان هنر و شعریت نیز در شکسته به کار گرفته شده است.