نام پژوهشگر: سوسن همسایه خواه
سوسن همسایه خواه مهشید سوری
ارزیابی توان اکولوژیکی و تعیین اولویت کاربری های مختلف در حوزه های آبخیز، یکی از ملزومات اساسی به منظور دستیابی به توسعه پایدار است. پژوهش حاضر با همین منظور در حوزه آبخیز میرداوود ارومیه به عنوان معرف سطحی وسیعی از حوزه آبخیز نازلوچای و اقلیم رویشی آذربایجانی در شمالغرب کشور انجام شد. برای انجام پژوهش، ابتدا نقشه واحدهای زیست محیطی با تلفیق نقشه های شیب، جهت، ارتفاع، خاک و تیپ های گیاهی تهیه شد و ویژگی های زیست محیطی هر واحد همگن از منابع پایه استخراج گردید. در گام بعد با مقایسه ویژگی های اکولوژیکی هر واحد همگن و مقادیر معیارها و شاخص های مدل های اکولوژیکی، توان هر یک از واحدهای همگن برای انواع کاربری با استفاده از پرسش گیری شرطی ارزیابی گردید و نقشه نهایی آمایش سرزمین به دو روش تهیه و تطابق هر دو نقشه از نظر آماری، مورد آزمون قرار گرفت. در روش اول از دستورالعمل پیشنهادی مخدوم (1390) پیروی شد و وزن معیارها و شاخص های مطرح در تعیین اولویت هر یک از کاربری ها، یکسان در نظر گرفته شد. در روش دوم، اهمیت (وزن) هر یک از معیارها و شاخص های مد نظر در مدل های اکولوژیکی، در قالب مقایسات زوجی مشخص شد. سپس به هریک از شاخص های مرتبط با معیارهای مورد بررسی، بسته به اهمیت آنها یک کد اختصاص داده شد و با بهره گیری از فرایند تحلیل سلسله مراتبی (ahp)، ارزش سازگاری هر واحد همگن برای یک نوع کاربری محاسبه گردید که بسته به دامنه عددی ارزش سازگاری هر یک از واحدهای همگن، مناطق با اولویت بالا، اولویت متوسط، اولویت کم و بدون اولویت برای کاربری مورد نظر با نمادهای s1، s2، s3 و n تعیین گردید. نهایتاً از بین اولویت های پیشنهادی، اولویت بالاتر با در نظر گرفتن شرایط اکولوژیکی منطقه و مد نظر قرار دادن درصد وسعت کاربری فعلی اراضی، به عنوان اولویت نهایی مدنظر قرار گرفت. نتایج حاصل از ارزیابی توان هریک از واحدهای زیست محیطی و اولویت آنها برای انواع کاربری ها با در نظر گرفتن وزن یکسان برای هر یک از معیارها و شاخص (روش اول)، نشان داد که 6/4 درصد از مساحت منطقه برای تفرج، 6 درصد برای کشاورزی (باغات و اراضی آبی)، 4/1 درصد برای توسعه شهری، روستایی و صنعتی، 49/7 درصد برای حفاظت و 1/67 درصد برای مرتعداری مناسب می باشد. ضمن اینکه 3/13 درصد از اراضی منطقه با توجه به نوع کاربری فعلی به اراضی دیم اختصاص داده شد. همچنین نتایج حاصل از تهیه نقشه نهایی آمایش سرزمین با استفاده از فرایند تحلیل سلسله مراتبی (ahp) (روش دوم)، نشان داد که 5 درصد از مساحت منطقه برای تفرج؛ 2 درصد برای توسعه؛ 6 درصد برای چرای حیات وحش و 46/69 درصد برای مرتعداری مناسب می باشد. ضمن اینکه 12/22 درصد از اراضی منطقه، علیرغم اینکه کاربری های مختلف برای آنها پیشنهاد شده است، ولی با توجه به درصد وسعت کاربری فعلی آن که در حال حاضر دیمزار کم بازده یا دیمزار رها شده است، برای ایجاد مراتع دست کاشت (مصنوعی) در نظر گرفته شد. مساحت کمی از اراضی منطقه (3 درصد) برای کشاورزی (اراضی آبی و باغات) مناسب تشخیص داده شد. 10 درصد از مساحت منطقه نیز برای بیش از یک نوع کاربری مناسب می باشد که در قالب استفاده چند منظوره می توان از آن بهره برداری کرد. نتایج حاصل از تطابق نقشه های نهایی، بیانگر همخوانی و همبستگی بین کاربری های پیشنهادی در دو نقشه می باشد. نتایج مقایسات زوجی به منظور تعیین اهمیت (وزن) هر یک از معیارها و شاخص های مد نظر در مدل های اکولوژیکی، نشان داد که میانگین بارندگی سالانه، درصد تاج پوشش درختی و درصد شیب به ترتیب از شاخص های موثر به منظور تعیین اولویت اراضی منطقه برای کاربری کشاورزی و تفرج است. میانگین بارندگی سالانه، درصد تاج پوشش درختی، جهت جغرافیایی و شرایط زهکشی نیز از شاخص های موثر به منظور تعیین اولویت اراضی منطقه برای توسعه شهری است. از بین شاخص های مورد بررسی، شدت فرسایش خاک، نوع واحد اراضی، ترکیب گیاهی و اقلیم به ترتیب نقش موثرتری در تعیین اولویت اراضی منطقه برای کاربری مرتع دارند. از بین معیارهای مورد بررسی، اقلیم به عنوان موثرترین معیار به منظور تعیین اولویت اراضی منطقه برای کاربری کشاورزی، تفرج و توسعه می باشد ولی به منظور تعیین اولویت اراضی برای کاربری مرتعداری، خصوصیات فیزیکی منطقه نسبت به دیگر معیارها، ارزش تعیین کنندگی بیشتری دارند. با انجام پژوهش حاضر، معیارها و شاخص های موثر به منظور طراحی مدل های اکولوژیکی آمایش سرزمین اراضی دارای شرایط محیطی مشابه مکان مورد بررسی، شناسایی شد که از آنها می توان در ارائه دستور العملی ساده وکم هزینه به منظور آمایش سرزمین استفاده نمود.