نام پژوهشگر: زهیر محمد حسن
لیلا باقرصاد رنانی زهیر محمد حسن
مقدمه: il-15 به عنوان یک فاکتور آنابولیک برای عضله اسکلتی شناخته شده است که قادر به تنظیم متابولیسم محیطی گلوکز نیز هست. با توجه به آثار تمرین مقاومتی در افزایش توده، قدرت و عملکرد عضلات در بیماران دیابتی، هدف از مطالعه حاضر بررسی یک وهله ورزش مقاومتی بر بیان mrna il-15 در عضلات اسکلتی موش های صحرایی نر غیردیابتی و دیابتی تمرین کرده بود. مواد و روش ها: موش های صحرایی پس از رسیدن به وزن مطلوب (10±250 گرم)، بطور تصادفی به چهار گروه کنترل سالم (c)، تمرین کرده سالم (t)، کنترل دیابتی (d) و تمرین کرده دیابتی (dt) تقسیم شدند. دیابت با استفاده از یک وهله تزریق stz ایجاد شد. گروه های تمرین 16 جلسه تمرین مقاومتی را شامل بالا بردن وزنه از یک نردبان انجام دادند. 48 ساعت پس از آخرین وهله تمرین، گروه های تمرین یک وهله ورزش مقاومتی را انجام دادند و بلافاصله پس از آن تمامی گروه ها کشته شدند. بیان mrna il-15 در عضلات نعلی (sol) و خم کننده دراز انگشتان پا (fhl) با تکنیک real time اندازه گیری و با روش 2-??ct محاسبه شد. یافته ها و نتیجه گیری: بیان mrna il-15 پس از یک وهله تمرین مقاومتی در عضله fhl در گروه های t و dt تغییر معناداری را نشان نداد (0.05?p)، در حالیکه این تغییر در عضله نعلی معنادار بود (p?0.05). بیان این سایتوکاین در گروه t در هر دو عضله و نیز dt در عضله fhl کاهش یافت، در حالیکه بیشترین میزان بیان mrna il-15 در عضله sol گروه dt مشاهده شد. بیان این سایتوکاین در عضله fhl در گروه های c، t، d و dt به ترتیب 1، 0.8، 1.3 و 0.7 برابر و در عضله sol به ترتیب 1، 0.6، 1.3 و 2.4 برابر تغییر یافت. با توجه به توانایی il-15 در تثبیت پروتئین عضله اسکلتی در شرایط پاتولوژیک، به نظر می رسد عضله اسکلتی به محرک آتروفیک (مانند بیماری دیابت، بویژه دیابت نوع i)، با افزایش سطوح il-15 به عنوان یک مکانیسم محافظتی و جبرانی در برابر تخریب پروتئین، پاسخ می دهد.
امین عیسی نژاد مهدی مهدوی
مطالعه حاضر از نوع تجربی بود، که به منظور تعیین تاثیر تمرینات هوازی و یک وهله ورزش برونگرا به همراه تزریق کوئرستین و عدم تزریق این مهار کننده hsp70 بر میزان بیان mrna hsp70 و محتوی این پروتئین شوک گرمایی در عضله نئلی و سرم و هم چنین محتوای پروتئینی سایتوکاین های پیش التهابی il-6، il-1? و tnf-? در عضله نعلی در موش های صحرایی تمرین کرده و تمرین نکرده مورد اندازه گیری قرار گرفت. تعداد 40 سر موش صحرایی به صورت تصادفی به گروه های تمرین و کنترل تقسیم شدند. پس از 8 هفته تمرینات هوازی برای بررسی تمرین روی متغییرهای ذکر شده در بالا بعد از اتمام تمرینات، 5 سر از حیوانات گروه تمرین و 5 سر از حیوانات گروه کنترل یک وهله ورزش برونگرا با شیب منفی 16 درجه و به مدت 90 دقیقه به صورت تناوبی اجرا کردند گروههای متقابل این ها یک وهله ورزش برونگرا را اجرا نکردند. از سوی دیگر برای بررسی این که آیا تاثیر تمرین بر سطوح hsp70 می تواند سطوح عوامل التهابی بعد از یک وهله ورزش برونگرا تحت تاثیر قرار دهد یا غیر، به 5 سر از موش های صحرایی تمرین کرده و 5 سر از موش های صحرایی تمرین نکرده، کوئرستین (مهار کننده بیان hsp70 mrna) 1 میلی گرم تزریق شده و گروه های مقابل آن ها تزریق نداشتند. برای اندازه گیری میزان آسیب زا بودن یک وهله ورزش برونگرا سطح سرمی کراتین کیناز (ck) با دستگاه auto analyser و کیت شرکت پارس آزمون اندازه گیری شد. میزان بیان ژن hsp 70 با روش real time –pcr و محتوای پروتئینی hsp70 و سایتوکاین های پیش التهابی il-6، il-1? و tnf-? در عضله نعلی و سرم از طریق روش الایزا اندازه گیری شد. برای محاسبه میزان بیان ژن hsp 70 از روش 2-??ct استفاده شد. جهت تفاوت های آماری متغیرها بین گروه ها از روش آنالیز واریانس دوطرفه و آزمون t استودنت و هم چنین آزمون همبستگی پیرسون استفاده گردید. نتایج پژوهش نشان داد که سطح کراتین کیناز در گروه های تمرین کرده و کنترل پس از یک وهله ورزش برونگرا افزایش معنی داری دارد. هم چنین سطح کراتین کیناز در گروه های تمرین و کنترل + تزریق کوئرستین پس از یک وهله ورزش برونگرا افزایش معنی داری یافته بود. سطوح il-6 و پروتئین شوک گرمایی 70(hsp70) پس از 8 هفته تمرینات هوازی افزایش معنی داری می کند. سطوح سرمی hsp70 پس از تمرینات هوازی افزایش معنی داری پیدا کرده است. بیان mrnahsp70 در موش های صحرایی تمرین کرده 5/2 برابر گروه کنترل افزایش می باشد که این تغییرات از نظر آماری معنی دار می باشد. هم چنین بیان mrnahsp70 در گروه تمرین نسبت به گروه کنترل پس از تزریق کوئرستین کاهش معنی داری پیدا می کند. یک وهله ورزش برونگرا تاثیر معنی داری بر بیان mrna hsp70 ندارد. نتایج نشان می دهد که کوئرستین و ورزش برونگرا تاثیر معنی داری بر سطح mrna hsp70 و هم چنین میزان پروتئین hsp70 دارد، اما کوئرستین و تمرین تاثیر متقابل معنی داری بر این عوامل را نشان نداد که با توجه به تاثیر گذاری کوئرستین بر این mrna hsp70 تحت شرایط استرس زیاد به نظر می رسد که یکی از جنبه های سازگاری تمرین ورزشی هوازی در ارتباط با پروتئین شوک گرمایی 70 را این پژوهش مشاهده شده است و نتیجه نوینی در ارتباط با نقش پروتئین های شوک گرمایی در مواجهه با عوامل استرس زا از قبیل ورزش برونگرا و آسیب عضلانی در این پژوهش مشاهده است. از سوی دیگر نتایج نشان می دهد که ارتباط معنی دار محکمی بین hsp70 و سایتوکاین های پیش التهابی مشاهده نشده است.
سارا صعودی احمد زواران حسینی
بروز لیشمانیوز جلدی که در پی انتقال لیشمانیا ماژور به پوست توسط پشه ناقل صورت می گیرد، متاثر از عملکرد همکارانه سلولهای t تنظیمی cd25+foxp3+ ساکن پوست است. بلافاصله پس از ورود لیشمانیا به پوست، لیشمانیا توسط ماکروفاژها و سلولهای دندریتیک به دام میافتند و مانع القای پاسخهای ایمنی نوع یک توسط این سلولها می شوند. یکی از مکانیسمهای مهاری لیشمانیا ، می تواند القای سلولهای t تنظیمی توسط ماکروفاژها باشد. مطالعات متعددی شکل گیری سلولهای t تنظیمی اختصاصی آنتی ژن و مولد il-10 را حین عفونت لیشمانیا نشان می دهد، اما درباره چگونگی القا و میزان القای آن گزارشی منتشر نشده است. پژوهش حاضر به بررسی اثر مستقیم ماکروفاژهای آلوده به لیشمانیا ماژور بر سلولهای tnaive و القای سلولهای t تنظیمی foxp3+ پرداخته است. موشهای balb/c و c57bl/6 به صورت داخل صفاقی با لیشمانیا ماژور آلوده شدند. دو ماه پس از تزریق داخل صفاقی لیشمانیا، موشها با تیوگلیکولات تحریک شده و ماکروفاژهای صفاقی جدا شدند. بخشی از ماکروفاژها با لنتی ویروسهای حامل shrna tgf-?1 تیمار شدند و بخش دیگر تیماری دریافت نکردند. سلولهای tnaive (cd4+cd25-cd62l+) از سلولهای طحال جدا شدندو با دکتور حاوی پروموتر foxp3 ترانسداکت شدند. ماکروفاژها و سلولهای tnaive به مدت 72 ساعت در مجاور هم کشت داده شدند. پس از اتمام زمان انکوباسیون ، سوپرناتانت سلولها جمع آوری شد و سایتوکاین های il-10، il-17، il-4، tgf-?1 و ifn-? به روش الایزا بررسی شدند. سلولهای tnaive از نظر بیان مارکرهای cd4، cd25 و foxp3 به روش فلوسایتومتری بررسی شدند. میزان تولید نیتریک اکساید و توان فاگوسیتی ماکروفاژها پس از72 ساعت هم کشتی با لنفوسیت t بررسی شد. همه نتایج بین گروههای موش balb/c و c57bl/6 ، و بین تیمارهای مختلف در هر گروه مقایسه شدند. بررسیهای آماری با نرم افزار spss انجام شد و سطح معنی داری p?0.05 در نظر گرفته شد. بر اساس نتایج به دست آمده ماکروفاژهای آلوده می توانند سلولهای tتنظیمی cd25+foxp3+ را از سلولهای tnaive القا کنند، درصد این القا به طور معنی داری p?0.05در گروه c57bl/6 بیشتر است. بررسی الگوی سایتوکاینی نشان داد که در سوپرناتانت 72 ساعته کشت توام، تولید il-17 و il-10 قبل از تولید il-4 و ifn-? به طور معنی داری القا می شود. گروه c57bl/6 به طور معنی داری مقادیر بیشتری il-10 و il-17 تولید می کنند. نتایج نشان داد که مهار tgf-?1 با shrna سبب کاهش معنی دار میزان mrna tgf-?1 می شود، اما اثری بر میزان کل tgf-?1 ترشحی در سوپرناتانت گروههای کشت توام ندارد. نتایج نشان دادند که مهار یا افزایش tgf-?1، اثر چشمگیری بر میزان il-10 و il-17 در گروههای موش balb/c و c57bl/6 دارد. تولید نیتریک اکساید در گروههای کشت توام ماکروفاژ- سلولهای tnaive القا شد و میزان این تولید در گروه c57bl/6 بیشتر از گروه balb/c بود. نتایج نشان داد که میزان tgf-?1، اثر عکس با میزان تولید نیتریک اکساید دارد. نتایج نشان داد که میزان اندیکس فاگوسیتی در ماکروفاژهای گروه کشت توام ماکروفاژهای آلوده با سلولهای tnaive ، به طور معنی داری کاهش می یابد و می تواند تحت تاثیر tgf-?1 قرار گیرد.یافته ها نشان می دهند که ماکروفاژهای آلوده به لیشمانیا ماژور می توانند سبب القای سلولهای t تنظیمی foxp3+ از سلولهای tnaive در کشت توام 72 ساعته شوند. سلولهای tتنظیمی القا شده، الگوی سایتوکاینی th10/th17 را نشان می دهند که می تواند توسط tgf-?1 تحت تاثیر قرار گیرد. گروههای کشت همزمان balb/c و c57bl/6، پاسخهای متفاوتی به تغییر tgf-?1 در محیط کشت همزمان ماکروفاژ-tnaive نشان می دهند.
محمدرضا شکوه امیری محمدحسین یادگاری
زمینه و اهداف: لیزات تهیه شده از سلول های طحالی موش هایی که کاندیدای زنده را از طریق ورید دمی دریافت کرده اند حاوی hsp های موشی است که پپتیدهای کاندیدایی را به همراه خود دارند. نالوکسان آجوانت جدیدی است که برای انسان ها قابل استفاده است و ایمنی سلولی را تقویت میکند. هدف از این تحقیق ارزیابی اثر درمانی لیزات طحالی ایمن به تنهایی یا در کنار نالوکسان برای موش هایی است که به صورت تجربی به عفونت کاندیدیازیس مخاطی دهان مبتلا شده اند. مواد و روش ها : 20 سر موش ماده، دارای 8-6 هفته سن، از نژاد balb/c تحت تزریقات مکرر و دوزهای بالارونده کاندیدا آلبیکنس زنده از طریق ورید دمی قرار گرفتند و سلول های طحالی آنها جمع آوری شد. سلول های طحالی از 10 سر موش دست نخورده نیز تهیه گردید. محتوای پروتئین hsp آن دو با استفاده از روش های الایزا و وسترن بلات ارزیابی گردید. سپس، کاندیدیازیس تجربی دهان در 5 گروه 10 تایی از موش ها ایجاد گردیده و با مواد درمانی لیزات ایمن، لیزات ایمن توام با نالوکسان، نالوکسان تنها، لیزات غیرایمن و بافر فسفات نمکی درمان آنها آغاز گردید. دو گروه سالم نیز در نظر گرفته شدند. همه درمان ها سه بار و با فاصله 10 روز تجویز شدند و نمونه سواب از دهان موش ها برای تعیین بار کاندیدایی مخاط به روش cfu در 5 زمان مشخص، قبل، حین و 10 روز بعد از آخرین درمان تهیه گردید. برای ارزیابی اثر درمانی از کشت نمونه سواب های دهانی بر روی پلیت های سابورو دکستروز آگار حاوی آنتی بیوتیک کلرامفنیکل استفاده گردید. سپس، موش ها کشته شدند و سوسپانسیون سلول های طحالی آنها تهیه گردید. میزان تولید سیتوکاین های اینترفرون گاما و اینترلوکین 4 و میزان تکثیر لنفوسیتی پس از مواجهه سلول های طحالی با آنتی ژن های کاندیدا آلبیکنس اندازه گیری شدند. همچنین، درصد فراوانی سلول های t cd4+ ، t cd8+ و t cd4+cd25+foxp3+ در میان سلول های طحالی از طریق روش فلوسایتومتری تعیین گردید. نتایج : ارزیابی میزان hsp لیزات طحالی ایمن و غیرایمن حاکی از افزایش 14 برابری در محتوای hsp بود که از طریق وسترن بلات نیز تایید گردید. تزریق لیزات ایمن سبب کاهش معنی دار کاندیدا آلبیکنس در حفره دهانی موش ها گردید که از طریق انجام cfu قابل ردیابی بود. استفاده توام از نالوکسان با لیزات ایمن سبب افت سریع شمارش کاندیدا در مخاط دهان در روز 20 گردید اما در روزهای 30 و 40 کاهش معنی داری در مقایسه با گروه لیزات تنها مشاهده نشد. ارزیابی سلول های طحالی از دو گروه دریافت کننده لیزات ایمن تنها یا ترکیب آن با نالوکسان، حاکی از افزایش معنی دار در تولید اینترفرون گاما، افزایش اندیس تحریکی، افزایش در تعداد سلول های t cd4+ و t cd8+ و کاهش همزمان در تعداد سلول های t cd4+cd25+foxp3+ در میان سلول های طحالی بود، اما اختلاف معنی داری از این نظر بین دو گروه مشاهده نگردید. نتیجه گیری : لیزات ایمن اثر درمانی خوبی در کاندیدیازیس مخاط دهان موش ها نشان داد و استفاده توام از نالوکسان شروع اثر درمانی آن را تسریع نمود. در مجموع، یافته ها حکایت از القا ایمنی سلولی با الگوی سیتوکاینی از نوع th1 می باشد.