نام پژوهشگر: قلندر روستائی
قلندر روستائی سعید حاتمی
ناصرخسرو قبادیانی شاعر دگراندیش خراسانی نیمه ی دوم قرن پنجم هجری قمری و سنایی غزنوی، شاعر منتقد خراسانی اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم هجری قمری، با دوری جستن مطلق یا نسبی از مدح و تحت تأثیر تحوّلی عمیق که در روح و شخصیّتشان پدید آمده بود، در ضمن ابیات زیادی در دیوان و حدیقه، در ابعاد و زوایای مختلف، به مقولۀ عقل نگریسته و نظرات خود را مطرح نموده اند. هدف نگارنده این است که در ضمن جمع آوری، دسته بندی و تحلیل بازتاب های این موضوع مهم در آثار آنان، به خصوص در حدیقه ی سنایی و دیوان ناصرخسرو که تجلّی گاه اصلی این بازتاب هاست، میزان تأثیرپذیری این نظریّات از اوضاع اجتماعی و عقاید کلامی رایج و مسلّط بر جامعه ی عصر آنان را تعیین نماید. ماحصل این جستار آن است که نظریّات این دو متفکّر بزرگ خراسانی، به شدّت از اوضاع اجتماعی و فکری جامعه تأثیر پذیرفته است و هر دو از دریچة عقاید کلامی منطبق بر مذهب اعتقادی خود، به عقل نگریسته و به گونه ای مطلق گرایانه و متعصّبانه کوشیده اند تا از عقل و عقل گرایی به عنوان ابزاری در جهت تبیین و تثبیت دیدگاه های مبتنی بر نحله ی مذهبی خود بهره برداری نمایند. امّا به دلیل تفاوت و تباین بنیادین در مواضع فکری و اعتقادی آنان، درون مایه های نظراتشان در این خصوص، با هم یکسان نیست. سنایی در ضمن همراهی با جریان سیاسی و فرهنگی حاکم و مسلّط بر جامعه، از منظر کلام اشعری به موضوع عقل نگریسته و نظریّات او در این خصوص، در عین تنوّع، گستردگی و غنای بسیار حداقل در اصول و بنیان های نظری، با عقاید ابوالحسن اشعری تطابق دارد؛ امّا ناصرخسرو بیرون از چارچوب نظام سیاسی و فرهنگی مسلّط بر جامعه ایستاده و با خشم و نفرتی زایدالوصف می کوشد تا از عقل و عقل گرایی، به عنوان وسیله ای برای تأثیرگذاری بر توده های خاموش، در خواب و به تلاطم و حرکت وا داشتن مانداب ذهن و اندیشه ی آنان، استفاده کند و از موجبات، اسباب عوام فریبی و استحمار حاکم بر جامعه پرده بر گیرد تا زمینه ی لازم را برای القاء و جانشین سازی نظام فکری و سیاسی مورد نظر خویش فراهم آورد.