نام پژوهشگر: عباس چرچی
کاظم دمیری هوشنگ پورکاسب
هدف از انجام این مطالعه بررسی زمین شناسی، زمین شیمی و زایش رخدادهای فسفاتی سازند پابده در جنوب غرب ایران بوده است. در راستای این اهداف، دو منطقه در کمربند زاگرس چین خورده ساده به ترتیب در 20 کیلومتری جنوب شرق شهر دهدشت در تاقدیس بناری و در170 کیلومتری شرق اهواز در تاقدیس کوه سفید انتخاب شد. نتایج حاصل از بررسی ها و مشاهدات صحرایی نشان می دهد که رخدادهای فسفات بصورت عدسی شکل در سازند پابده قرار گرفته اند. همچنیین مطالعات میکروسکوپی 14 نمونه از این دو رخدادها نشان می دهد که توده معدنی عمدتاً از شیل، مارن، سنگ آهک و گرینستون تشکیل شده است، که اجزائ فسفاته به صورت پلت، اائید، اینتراکلاست و باقیمانده خرده های استخوان دیده می شوند. علاوه بر اجزائ بیوژنیک، کانی های گلوکونیت، پیریت و کوارتز در اندازه و شکل های گوناگون دیده می شوند. مطالعات کانی شناسی بوسیله پراش اشعه x (xrd) نشان داد که کلسیت کانی اصلی زمینه و کانی فسفاته بصورت فلوئورآپاتیت در سنگ حضور دارند. کانی های دیگر کوارتز، کائولینیت، مونتموریونیت، روتیل نیز تشخیص داده شده است. نتایج مطالعات زمین شیمی با استفاده از دستگاه icp-ms نشان داد که اکسیدهای اصلی در دو کانسار cao> sio2> al2o3> fe2o3> p2o5 می باشند که میزان متوسط p2o5 موجود در دو کانسار کوه سفید و بناری اندک بوده و به ترتیب 1/2 و 95/1 درصد است. در مناطق مذکور افزایش در میزان p2o5با فراوانی عناصر کمیاب رابطه ی مستقیم دارد که مبین ورود این عناصر در ساختار شبکه ای آپاتیت است. رابطه بین عناصر cr/ni>v/ni>mo/ni تاییدی بر احیایی بودن شرایط محیط دریا در زمان تشکیل آپاتیت است. الگوی توزیع ree بهنجار شده با شیل میانگین یک آنومالی منفی در ce و غنی شدگی در mree را در کانسار فسفات بناری نشان می دهد. در کانسار فسفات کوه سفید دو الگوی متفاوت در افق فسفات و 6 نمونه دیگر وجود دارد. آنومالی منفی ce الگوی مشابه آب دریا را نشان می-دهد. mree بوسیله کمپلکس های آهن دار از بستر دریا جمع شده و در شرایط احیایی به داخل میکرومحیط هایی که کانی های فسفاته در حال تشکیل هستند وارد شده و باعث غنی شدگی mree می شوند. با توجه به شواهد صحرایی، فراوانی میکروفسیل گلوبیژرینا، حضور آهن و منگنز، آنومالی منفی ce و غنی شدگی mree یک محیط تقریباً لاگونی برای دو کانسار پیشنهاد می شود.
پگاه مذهب عباس چرچی
در این مطالعه سعی شده است با استفاده از تکنیکهای سنجش از دور و gis به اولویت بندی حوضه آبخیز امام زاده عبدالله خوزستان جهت عملیات حفاظتی با استفاده از تخمین کمی شاخص رسوبدهی (sediment yield index) پرداخته شود. این حوضه با مساحتی حدود 105 کیلومتر مربع در 35 کلیومتری شمال شرقی شهرستان باغملک و بین طول جغرافیایی ?? 11 ? 5 ?50 تا ?? 35 ? 13 ?50 و عرض جغرافیایی ?? 30 ? 21? 31 تا ?? 25 ? 30 ?31 قرار گرفته است. آبراهه اصلی آن رودخانه صیدون نام دارد. و ارتفاع متوسط حوضه 2050 متر از سطح دریا می باشدکه به منظور اولویت بندی حفاظتی زیرحوضه های آن با استفاده از روش syi، پارامترهای شکل زمین، شیب، کاربری اراضی، عمق و بافت خاک مورد بررسی قرارگرفت. درابتدا با استفاده از نقشه های توپوگرافی در مقیاس 25000/1 مدل رقومی ارتفاع dem)) در محیطgis تهیه، و از آن برای تهیه نقشه شیب و انجام برخی محاسبات استفاده شد. جهت استخراج اطلاعات پایه و برآورد فرسایش و رسوب محدوده مورد مطالعه، به 18 واحد هیدرولوژیکی تقسیم بندی گردید؛ که برای هر واحد و کل حوضه مطالعات هیپسومتری، آلتیمتری و سایر پارامترهای مرفومتریک استخراج گردید. از تصاویر استر با توجه به عوامل تفسیری چون تن، بافت و الگو به منظور استخراج پارامتر شکل زمین که در این روش در 5 گروه قله، صخره ای بالادست، دشت دامنه ای، دشت آبرفتی جوان و دشت آبرفتی قدیمی بود استفاده شد. به منظور دست یابی به پارامتر کاربری اراضی از روش طبقه بندی نظارت شده تصاویر ماهواره ای بهره گرفته شد. سایر پارامترها نیز با استفاده از گزارش ها و داده های موجود آماده و وارد محیط gis گردید و در ادامه با استفاده از توابع تحلیلی gis عملیات همپوشانی لایه ها انجام گرفت و با کمک این همپوشانی اقدام به برآورد شدت فرسایش در واحد سطح (eiu) کرده و سپس با استفاده از آن، syi برای هر زیرحوضه محاسبه گردید. در نهایت مشخص شد که بالغ بر 33 درصد از مساحت حوضه در امر حفاظت خاک باید در اولویت کاری قرارگیرند. همچنین میزان تولید رسوب در پارسل های 7، 6، 17 و 11 نسبت به سایر زیرحوضه ها بیشتر می باشد وانتظار می رود که اقدامات اجرایی قبل از سایر زیرحوضه ها در این پارسل ها به ویژه پارسل شماره 7 متمرکز گردد.
سید امیر موسوی عباس کنگی
تاقدیس های خویز و منصورآباد در شمال شرق بهبهان و در بخش جنوبی فروافتادگی دزفول از زیرپهنه های زاگرس ساده چین خورده با راستای شمال غربی- جنوب شرقی قرار دارند، و به وسیله ی راندگی تشان از یکدیگر جدا شده اند. مدل سه بعدی این دو ساختار با استفاده از نقشه های خطوط همتراز زیرزمینی حاصل از داده های لرزه نگاری و داده های حفاری ساخته شده است. مقایسه ی برش های ساختاری ترسیم شده بر روی تاقدیس خویز یک چین انتشار گسلی خمل شده را نشان می دهد و بررسی برش عرضی ترسیم شده روی مدل سه بعدی نشان می دهد که تاقدیس منصورآباد می تواند یک تاقدیس زیر رانده باشد.
فرنوش برازش عباس چرچی
برای تهیه نقشه های مختلف مرتبط با نئوتکتونیک و تحلیل های ژئومورفولوژیکی محدوده مطالعاتی از نقشه رقومی ارتفاع (dem) محدوده بهبهان همزمان با مشاهدات و مطالعات صحرایی و تکنیک های مدرن سیستم اطلاعات جغرافیایی استفاده شده است . شاخص های ژئومورفیک طول-گرادیان رود (شاخص sl) ، نسبت پهنای کف دره به ارتفاع دره (شاخص vf) ، و پیچ و خم پیشانی کوهستان (شاخص smf) ، از ابزارهای پایه و کارآمد برای تشخیص درجه فعالیت تکتونیکی در این پژوهش می باشند . بدین منظور نقشه تهیه شده از این شاخص ها با استفاده از مدل رقومی ارتفاع محدوده بهبهان در محیط نرم افزار gis تهیه گردید . با استفاده از تحلیل نرم افزاری، هم پوشانی سه لایه اطلاعاتی sl ، vf و smf انجام گرفت و سپس نقشه پهنه بندی تکتونیک فعال بصورت کمی در 5 رده تهیه شد که شامل فعالیت تکتونیکی از فعالیت کم تا خیلی فعال می باشند . نتیجه بدست آمده از نقشه پهنه بندی نئوتکتونیکی تهیه شده از سه لایه اطلاعاتی sl ، vf و smf ، افزایش میزان فعالیت تکتونیکی را از شمال غرب به سمت جنوب شرق نشان می دهد .
مجتبی شبان عباس چرچی
چکیده: چشمه سبزآب با متوسط تخلیه سالانه بیش از 10 متر مکعب بر ثانیه بزرگترین چشمه کارستی استان خوزستان بحساب می آید. محل ظهور چشمه سبزآب در فاصله 210 کیلومتری شمال شرقی اهواز، 55 کیلومتری شمال شرقی مسجد سلیمان در یال جنوبی تاقدیس کمارون در پایین دست سد شهید عباسپور و در جناح راست رودخانه کارون واقع شده است. آبخوان آهکی- دولومیتی کمارون به عنوان سنگ مخزن چشمه به تنهایی قادر به تأمین کل آبدهی آن نمی باشد. از اینرو هدف اصلی از این پژوهش تعیین مهمترین منابع درگیر در امر تغذیه چشمه سبزآب می باشد. بر اساس مطالعات بیلان تاقدیس های کارستی محدوده مطالعاتی، 7 مولف? ورودی می توانند در امر تغذیه چشمه سبزآب مشارکت داشته باشند که 5 مولفه آن از نوع اتوژنیک و 2 مولفه دیگر هم از نوع آلوژنیک هستند. از میان مولفه های اتوژنیک آبخوان های آهکی ایلام- سروک کی نو از نظر تغذیه چشمه سبزآب در درجه اهمیت اول و آبخوان های آهکی ایلام- سروک مهال بخ و شیرگون و آبخوان های آهکی- دولومیتی پابده و کمارون در درجه اهمیت های بعدی قرار دارند. مولفه های آلوژنیک نیز شامل دریاچ? سد شهید عباسپور و رودخانه تالوگ می باشند. این منابع حداقل از دو مسیر یا کانال اصلی جریان می توانند در امر تغذیه چشمه سبزآب مشارکت داشته باشند. یکی از این مسیرها با اینکه طول بیشتری دارد، آب زیرزمینی منابع کارستی تاقدیس های کی نو، مهال بخ و شیرگون را با زمان تأخیر کمتری به سمت چشمه انتقال می دهد. مسیر دیگر که با اینکه طول کمتری دارد، آب منابع کارستی شیرگون و رودخانه تالوگ را که علاوه بر چشمه سبزآب در تغذیه چشمه بی بی تلخون نیز نقش دارند، با فاصله زمانی طولانی تری به سمت چشمه سبزآب انتقال می دهد. بررسی های تکتونیکی نشان می دهند که کانال های انتقال دهنده آب در مسیر اول، در محل تلاقی دو زون برشی امتدادلغز راست بر ایذه و امتدادلغز چپ بر بالارود حاصل شده اند. از اینرو با اینکه منابع آبی تغذیه کنند? چشمه سبزآب نسبت به بی بی تلخون در فاصله دورتری قرار دارند، اما به دلیل پتانسیل بالا از لحاظ ترابری آب با زمان تأخیر کمتری چشمه سبزآب را تغذیه می کنند. از سوی دیگر مهمترین منبع ورودی آلوژنیک دریاچ? سد شهید عباسپور می باشد که با سرعت یکنواخت تری نسبت به سایر منابع در تأمین آبدهی چشمه مشارکت می کند. از اینرو نسبت به دیگر منابع تغذیه ایی نقش کم رنگتری در ایجاد پیک های هیدروگراف تخلیه چشمه می تواند داشته باشد. روند تغییرات پارامترهای فیزیکو- شیمیایی هر دو چشمه در این زمان ها بسیار شبیه به هم بوده و بیانگر این مسئله هستند که خصوصیات شیمی آب هر دو چشمه تحت تأثیر منابع تغذیه مشترک قرار می گیرند. همچنین کیفیت آب-های تغذیه کننده در هر دو چشمه تحت تأثیر بخش های تبخیری سازند گچساران قرار می گیرند، اما شدت تأثیرپذیری چشمه بی بی تلخون نسبت به چشمه سبزآب بیشتر است. همچنین مقایسه سری زمانی پارامترهای فیزیکو- شیمیایی چشمه کارستی سبزآب و مخزن سد شهید عباسپور نیز در سال های آبی 87-86 و 88-87 نشان می دهند از آنجائیکه بیش از دو سوم آب هایی که در امر تغذیه چشمه سبزآب مشارکت می کنند، از ورودی های زیرزمینی بوده در نتیجه شیمی آب چشمه بیشتر تحت تأثیر شیمی آب ورودی های زیرزمینی قرار می گیرد. در نتیجه ضرورتی ندارد که خصوصیات فیزیکو- شیمیایی آب چشمه و مخزن شبیه به هم باشند.
وحید گرامی عباس چرچی
تغییرات کاربری اراضی یکی از فاکتورهای مهم در تغییر جریان هیدرولوژیک، فرسایش حوزه و انهدام تنوع زیستی می باشد. لذا می توان با اطلاع از روند تغییرات کاربری اراضی در راستای هدایت اکوسیستم به سمت تعادل قدم برداشت. این مطالعه با هدف تجزیه و تحلیل تغییرات کاربری اراضی منطقه گتوند عقیلی در دهه اخیر با استفاده از تصاویر ماهواره ای موجود منطقه انجام گرفته است. در این تحقیق به منظور بررسی تغییرات منطقه از تصاویر سنجنده های tm و etm ماهواره لندست تصویربرداری شده در ماه فوریه سال های 2000 و 2010 استفاده گردید. این تصاویر مربوط می گردد به نیمه دوم بهمن ماه که پوشش گیاهی این منطقه در شرایط مطلوبی می باشد. سپس با استفاده از روش طبقه بندی نظارت شده و الگوریتم های نقشه بردار زاویه طیفی، شبکه عصبی و ماشین بردار پشتیبان، تصاویر طبقه بندی شدند و با توجه به دقت کلی و ضرایب کاپای نقشه های به دست آمده، الگوریتم ماشین بردار پشتیبان به عنوان مناسب ترین روش انتخاب گردید. در پایان به کمک محاسبه شاخص های مختلف و استفاده از تصویر سنجنده ali ماهواره eo-1 که در دسامبر سال 2010 از منطقه مورد نظر تصویربرداری شده است، صحت نقشه های کابری اراضی به دست آمده بررسی شدند. مقایسه نقشه های به دست آمده از طبقه بندی نشان می دهند که پوشش گیاهی، بیشترین و مناطق مسکونی، کمترین تغییرات کاربری را از لحاظ مساحت داشته اند. سطح بایر پوشش غالب این منطقه بوده، به طوری که بیش از نیمی از مساحت آن را به خود اختصاص داده است. توسعه مناطق مسکونی در این منطقه تخریب پوشش گیاهی حواشی شهر را به همراه داشته است، لذا باید با مطالعات بیشتر و مدیریت صحیح از پیشرفت بی هدف شهر و تخریب بیشتر این اراضی جلوگیری به عمل آید و توسعه شهری را در جهت سطوح بایر هدایت کرد.
قاسم عبدالرحیمی بهمن سلیمانی
میدانمارون میدان نفتی مارون یکی از بزرگترین میدان های نفتی حوضه زاگرس است که درفروافتادگیدزفولودربخشانتهاییزونچین خوردهسادهزاگرس واقع شده است. این مطالعه در خصوص تهیه مدل سه بعدی افق های بالایی مخزن آسماری این میدان با استفاده از نرم افزار مدل ساز rms می باشد که برای اولین بار صورت گرفته است. این مدل به بررسی خصوصیات ساختمانی افق های بالایی این میدان می پردازد، که مورد استفاده زمین شناسان، مهندسین حفار و مخزن می باشد. مدل ساختمانی میدان نفتی مارون شامل مدل های چینه ای و مدل گسل ها است. با تلفیق این مدل ها آشکار شد که سطح گسل های مدل شده تا بخش دو سازند گچساران ادامه دارند و اثری روی بخش یک سازند گچساران نگذاشته است. در این مطالعه، عمق دقیق سر سازند میشان و زون-های مختلف سازند گچساران در تمامی چاه های سرتاسر میدان تعیین و نقشه های خطوط هم میزان ساختمانی عمقی (u.g.c.) با دقت 25 متری ، نقشه های هم ضخامت سازند میشان و زون های مختلف سازند گچساران تهیه، تصحیح و بروز رسانی شدند. در نهایت مدل سازی ساختاری این سازندها توسط نرم افزار rms انجام شد. همچنین با استفاده از مدل تهیه شده، ویژگی های افق های مورد مطالعه از جهات مختلف مورد بررسی قرار گرفته و طراحی چاه نیز برای سنجش میزان دقت و کیفیت مدل ساخته شده، صورت پذیرفت. همچنین در مطالعه حاضر یک حلقه چاه بر اساس نیاز اداره مطالعات مخزن و به پیشنهاد اداره عملیات زمین شناسی با استفاده از برنامه well plan در نرم افزار rms طراحی شد، سپس داده های آن با داده های حفاری واقعی و برنامه پیشنهادی که به صورت دستی در اداره عملیات زمین شناسی تهیه شده است مقایسه گردید. در نهایت مشخص شد استفاده از مدل زمین شناسی و ماژول well plan نقش اساسی در برنامه ریزی و مدیریت زمان و کاهش هزینه های مربوط به حفر چاه های جدید در میدان مذکور خواهد داشت. مدل سه بعدی افق های بالایی مخزن آسماری میدان نفتی مارون اطلاعات و پتانسیل جدیدی را برای برنامه های توسعه ای میدان و کاهش ریسک حفاری معرفی می کند.
سعیده سعیدی فارسی کاظم رنگزن
بارزسازی واحدهای سنگ شناختی گنبد نمکی جهانی (فیروزآباد)، با استفاده از دستگاه طیف سنج (field spec3) با تاکید بر اهمیت اقتصادی آنها
حمید میرزایی بهمن سلیمانی
میدان نفتی پرسیاه، طاقدیس نسبتاً کوچکی در 35 کیلومتری شرق شهرستان مسجد سلیمان و از نظر موقعیت زمین شناسی در ناحیه فروافتاده دزفول شمالی قرار گرفته است. ابعاد طاقدیس پرسیاه حدود 19در 5/5 کیلومتر و روند آن شمال غرب- جنوب شرق می باشد. این طاقدیس توسط چهار گسل که تقریباً به صورت طولی و عرضی می باشند احاطه گردیده است. به طور کلی مخزن آسماری این میدان از دیدگاه ساختمانی و پارامترهای پتروفیزیکی با استفاده از نرم افزار rms برای اولین بار مدل سازی شد. مخزن آسماری در این میدان شامل 5 زون می باشد. با اطلاعات بدست آمده از نقشه ugc و مدل سازی ساختمانی مخزن، گسل های مشاهده شده از نوع معکوس بوده که شیب آنها به طور متوسط از ?80 در یال شمالی تا ?51 در یال جنوبی تغییر می نماید. به دلیل فعالیت گسلی بالا، تغییر ضخامت واحدهای سنگی در مخزن دیده می شود. زون 4 بیشترین و زون 5 کمترین تخلخل را دارند. بیشترین مقدار تخلخل در یال شمالی مشاهده می شود. زون های 3 و 4 بیشترین نسبت ntg را دارند. بررسی توزیع خواص پتروفیزیکی تخلخل و اشباع آب در زون های مختلف و نیز نقشه های نسبت ضخامت مفید به ضخامت کل زون های مخزن حاکی از این است که زون های 3، 4 و 1 به ترتیب بهترین زون های مخزنی در میدان مورد مطالعه می باشند. مدل سازی پارامترهای پتروفیزیکی مخزن نشان می دهد که کیفت مخزن از نظر پارامتر تخلخل در یال شمالی و از نظر اشباع آب در یال جنوبی بهترین وضعیت را دارد. بر اساس مدل ساخته شده می توان گفت که زون های 3 و 4 بهترین وضعیت را از نظر تخلخل دارند. زون 3 بالاترین میزان حجم نفت درجای مخزن را دارد.
هانی اسدی حویزیان سعیدالرضا اسلامی
تاقدیس بنگستان، یکی از مخازن هیدروکربوری شناخته شده در جنوب غربی زاگرس، در 35 کیلومتری شمال شرق شهرستان بهبهان واقع شده است. با توجه به اینکه اکثر شکستگی ها در فرآیند تولید و جایگیری هیدروکربور نقش عمده ای دارند، بنابراین مطالعه خطواره ها برای بررسی الگوی شکستگی ها و ارتباط آن با چین خوردگی و تاثیر آن بر حرکت سیال حائز اهمیت است. تمرکز این تحقیق بر سازندهای گروه بنگستان به عنوان دومین افق تولیدی در جنوب غربی ایران است. در این تحقیق با توجه به اهمیت هندسه سطحی و عمقی شکستگی ها و رخنمون وسیع سازند های ایلام و سروک، نتایج حاصل از مطالعه تصاویر ماهواره ای، عکسهای هوایی، نقشه های زمین شناسی، نقشه کنتورهای زیر سطحی (ugc)، داد های چاه نگاری و پیمایش های صحرایی، توسط نرم افزارهای مختلف مورد پردازش و تفسیر قرار گرفت. در این مطالعه، تاقدیس بنگستان براساس انحراف محوری و نقش گسل های اصلی، در چهار بلوک از nw به se تقسیم بندی گردید. سپس با تحلیل تکتونیکی منطقه و تاقدیس بنگستان، نتایج و دیاگرام های بدست آمده، نقاط با حداقل تراکم شکستگی در دماغه شمالی و بخشی از دماغه جنوبی، یال شمالی بلوک های 1 و 2، نقاط با حداکثر تراکم شکستگی در یال جنوبی بلوک های 1، 2 ،3 و در قله بلوک های 3 و 4 بدست آمد. با توجه به نتایج بدست آمده در بلوک های چهارگانه بر اساس تقسیم بندی پیشنهادی، ارتباط بین انحراف های محوری و نقش گسل های اصلی و ساختارهای منطقه مشخص گردید. هندسه شکستگی ها وجود چهار فاز تکتونیکی را در طول تکوین تاقدیس نشان می دهند. بر این اساس، عملکرد گسل های ایذه و جبهه کوهستان (izhf,mff) و فازهای کوهزایی استیرین و آتیکن به عنوان موثرترین عوامل تکتونیکی منطقه قابل شناسایی و تفکیک است. با توجه به نتایج حاصله، می توان یک الگوی مبنائی مطمئن و قابل تعمیم به دیگر مخازن کربناتی زیر سطحی و غیرقابل دسترس گروه بنگستان در فروافتادگی دزفول و پهنه ایذه بدست آورد.
اکرم فروغی نیا علیرضا زراسوندی
کانسار های بوکسیت منطقه دهدشت در 40 کیلومتری شمال شرقی شهرستان دهدشت در استان کهگیلویه و بویر احمد قرار دارند، این نهشته ها بخشی از کمربند بوکسیت کارستی ایران- هیمالیا محسوب می شوند. از لحاظ ساختاری این کانسار ها در زون زاگرس چین خورده و در سطح ناپیوستگی بین سازند های کربناتی سروک و ایلام قرار گرفته اند. هدف از این مطالعه بررسی ریز-ریخت شناسی بافت های شاخص و ارتباط آن ها با زایش کانسار، تعیین شرایط محیطی و فرآیند های بوکسیت زایی و بحث در مورد جغرافیای دیرینه زاگرس در کرتاسه می باشد. بدین منظور علاوه بر مطالعات پتروگرافی و کانی شناسی، آزمایشات ایزوتوپی به منظور اندازه گیری ایزوتوپ های , c , h , o s مورد استفاده قرار گرفت. مطالعات کانی شناسی نشان دهنده حضور کانی های؛ بوهمیت، دیاسپور، کائولینیت، کلسیت، هماتیت، پیریت، آناتاز و روتیل در این کانسار ها می باشد. کانی ها، در این ذخایر طی سه مرحله هوازدگی، دیا ژنتیک و اپی ژنتیک تشکیل شده اند. مجموعه کانی ها نشان می دهد که محیط دیا ژنتیک/ رسوبی کانسار های منطقه مورد مطالعه از ودوز تا فراتیک متغییر می باشد. شواهد ریز ریخت شناسی نظیر؛ پیزولیت هایی با هسته های ساده، شیشه ای، کمپلکس و اوولیتی و همچنین پیزولیت های رنگ رفته و شکسته نشان دهنده این است که نهشته ها به سه نوع برجازا، نیمه برجازا و نابرجا تقسیم می شوند. مطالعات ریز ریخت شناسی نشان می دهد که آهن شویی و سیلیسی شدن مجدد، دو فرآیند مهم اپی ژنتیک در این نهشته ها هستند. مقادیر ایزوتوپ های اکسیژن و هیدروژن کانی های کائولینیت و بوهمیت، شرایط ایزوتوپی نسبتا پایدار و تاریخچه ی ساده تشکیل افق های بوکسیتی را نشان می دهد. مقایسه ایزوتوپی بوهمیت و کائولینیت در این کانسار ها نه تنها ارتباط ژنتیکی بین این دو کانی، بلکه عدم تغییرات قابل توجه دما در طی تشکیل افق های بوکسیتی کرتاسه را نشان می دهد. مقادیر 18o? به دست آمده از آب های قدیمی که در تشکیل کائولینیت دخیل بوده اند در حدود ‰7 - و ‰8- بوده و نشانگر بارندگی و آب و هوای گرم در طی تشکیل افق های بوکسیتی می باشد. مقادیر فوق و دمای تشکیل کائولینیت ها (بیش از c ?30) نشان می دهد که در طی کرتاسه منطقه مورد مطالعه در عرض جغرافیایی پایین قرار داشته است. مقادیر منفی c13? ماتریکس کربناتی کانی های بوکسیت دار (کمتر از ‰ 25-) نشانگر این است که کربن از تخریب زیستی مواد آلی در شرایط هوازی و غیر هوازی حاصل شده است. لذا این مقادیر نشانگر اهمیت مواد آلی و فعالیت های باکتریایی در طی نهشت و کانی زایی کربنات ها می باشند. ترکیبات ایزوتوپ سولفور کانی پیریت در افق های کانه دار، محدوده هایی از ‰7 تا ‰ 14 را نشان می دهند. غنی شدگی مقادیر ایزوتوپی s34? سولفید ها، شرایط سولفات محدود در طی دیاژنز را نشان می دهد که با تفکیک زیستی ایزوتوپ های سولفور تحت تاثیر باکتری های احیا کننده سولفات در شرایط سیستم بسته سازگار می باشد.
مجتبی شیرمردی عباس چرچی
منطقه مورد مطالعه شامل تاقدیس پیون در شمال شرق استان خوزستان قرار دارد. از نظر جایگاه زمین ساختی، تاقدیس پیون در زاگرس چین خورده و با روند شمال غرب - جنوب شرق قرار دارد. در این تحقیق پس از بررسی نحوه چین خوردگی و تکامل منطقه مورد مطالعه، به تأثیرات عوامل مختلف چینه شناسی و زمین شناسی بر کمیت و کیفیت آب زیرزمینی تاقدیس پیون پرداخته شد. نقش جهت گیری درزه ها، تراکم درزه ها، و شیب لایه ها بر هیدروژئولوژی منطقه مورد مطالعه بررسی شد. با استفاده از هندسه فرکتالی مناطق فعال تکتونیکی شناسایی شده و با بررسی روابط علّی و معلولی، گسل ایذه به عنوان مهم ترین عارضه زمین ساختی منطقه معرفی شد. بررسی میزان تأثیر شکستگی ها بر روی هیدروژئولوژی منطقه با استفاده از برقراری همبستگی بین دو متغیر رستر تراکم شکستگی و دبی چشمه ها و با استفاده از اکستنشن spatial analyst و در نرم افزار arcgis 10 انجام شد، و این دو متغیر همبستگی نسبتاً قوی از خود نشان دادند. ارتباط بین نوع رژیم جریان و پارامترهای هیدروشیمیایی با میزان فعالیت تکتونیک در منطقه مورد مطالعه با استفاده از منحنی فرود و میزان ضریب تغییرات برخی پارامترهای هیدروشیمیایی بررسی شد. افزایش میزان فعالیت تکتونیکی باعث افزایش تراکم شکستگی ها شده، لذا حرکت آب در بین این منافذ باعث افزایش قطر کانال ها شده و کانالی شدن بیشتر جریان را در پی دارد. در این مبحث از نوع رژیم جریان به عنوان شاخصی جهت پی بردن به میزان فعالیت تکتونیکی منطقه استفاده شد. همچنین پتانسیل منابع آبی تاقدیس مورد مطالعه بررسی شده و ثابت شد که مناطق فعال تکتونیکی بیشترین پتانسیل تشکیل آب زیرزمینی را دارا می باشند. در این مبحث روش های سنجش از دور و gis جهت ارزیابی پتانسیل آب های زیرزمینی تلفیق شده و پارامترهای مختلف به صورت لایه های لیتولوژی، تراکم شکستگی، تراکم گسل، ارتفاع، شیب، پوشش گیاهی و تراکم آبراهه تهیه و به داده های رستری تبدیل شدند، سپس با استفاده از روش عامل چند تأثیری (mif) هرکدام از لایه ها وزن دهی شدند. نقشه نهایی منطقه با استفاده از روش جمع وزنی (sum overly) بدست آمده و منطقه به لحاظ پتانسیل منابع آبی به پنج ناحیه خیلی خوب، خوب، متوسط، بد و خیلی بد تقسیم بندی شد.
یاسر عقدکی عباس چرچی
تاقدیس کی نو در شمال شرق استان خوزستان و در حد فاصل 22°49 تا 44 °49 طول شرقی و26°32 تا ? 43°32 عرض شمالی واقع شده و مرتفع ترین نقاط را در استان خوزستان به خود اختصاص داده است. از لحاظ تکتونیکی، این تاقدیس جزئی از زون برشی راستالغز راست بر ایذه می باشد که در زون کمربند ساده چین خورده زاگرس واقع گردیده است. در این مطالعه به منظور پی بردن به ارتباط بین ساختارهای زمین شناسی و هیدروژئولوژی تاقدیس کی نو ابتدا زمین شناسی ساختمانی منطقه مورد مطالعه بررسی شد و مشخص گردید که این تاقدیس تا حد زیادی با تاقدیس لیلی ادغام شده است. دلیل اصلی این موضوع، عملکرد گسل های پی سنگی تشخیص داده شد. مطالعات ساختارهای زمین شناسی و هیدروژئولوژی منطقه نشان داد که پهنه آهکی سازند ایلام- سروک در تاقدیس های لیلی و کی نو تحت تأثیر نیروهای تکتونیکی گسله شده که در پی آن با ایجاد درز و شکاف فراوان منجر به فراهم شدن شرایط تشکیل آبخوان کارستی شده است. سیماهای کارستی مانند دولین های متعدد موجود در ارتفاعات این تاقدیس ها و چشمه های کارستی نسبتاً پرآب تنگ سرد و کدی نشان دهنده توسعه کارست در منطقه می باشد. در ادامه با توجه به نقش قابل توجه شکستگی ها در تغذیه آبخوان کارستی به بررسی بعد فرکتالی آن ها پرداخته شد. تحلیل فرکتالی برای شکستگی های این منطقه به روش مربع شمار انجام گرفته است. با استفاده از ترسیم نمودار هایlog-log برحسب فراوانی (n) و عکس طول (1/s)، برای هر پهنه یک بعد فرکتالی محاسبه شده است. نتایج نشان داد که بیشترین بعد فرکتالی مربوط به بخش میانی تاقدیس ها و به خصوص یال مشترک دو تاقدیس می باشد. بر این اساس می توان گفت بیشترین مقدار تغذیه آبخوان در این بخش انجام می گیرد. گسل معکوس مفارون با قراردادن آبخوان کارستی ایلام- سروک در مقابل سازند نفوذناپذیر پابده- گورپی و همچنین ایجاد زون-های خردشده در سازند ایلام- سروک، نقش اصلی را در ظهور چشمه های پرآب منطقه داراست. بررسی میدانی در منطقه نشان می دهد که گسل ها و شکستگی های عرضی در محدوده مورد مطالعه از فراوانی بیشتری برخوردار می باشند که نقش مهمی در کنترل جهت کلی جریان و انتقال آب ایفا می نمایند. در نهایت در این مطالعه با توجه به شناختی که از منطقه به دست آمد، پتانسیل کارستی شدن منطقه مورد ارزیابی قرار گرفت. بر این اساس پارامترهای موثر در پتانسیل کارستی شدن شامل بارش، تراکم خطواره، فاصله از خطواره، شیب، تراکم آبراهه، لیتولوژی، پوشش گیاهی و دما شناسایی و با استفاده از روش تحلیل سلسله مراتبی (ahp) وزن لایه های موثر به دست آمد و در پایان نقشه پتانسیل کارستی شدن با تلفیق لایه های مربوطه در محیط نرم افزار gis10 استخراج گردید. بر این اساس منطقه مورد مطالعه به 5 گروه با پتانسیل بسیار زیاد، زیاد، متوسط، پایین و بسیار پایین طبقه بندی شده است. نتایج نشان می دهد که بخش مرکزی تاقدیس از بیشترین پتانسیل کارستی شدن برخوردار است. از طرف دیگر دماغه شمال غربی دارای کمترین پتانسیل می باشد.
محمد صادق کاوسی عباس چرچی
تاقدیس های شاویش-تنوش و کمر دراز در محدوده ایذه با موقعیت جغرافیایی 45°49 تا °50 طول شرقی و35°31 تا 53°31 عرض شمالی، در جنوب غرب ایران به فاصله 5 کیلومتری جنوب غرب شهرستان ایذه و 200 کیلومتری شمال شرق اهواز در شرق استان خوزستان می باشد. همچنین این محدوده از لحاظ حوضه آبریز نیز، جزء حوضه آبریز رودخانه کارون میانی بحساب می آید. بررسی نوسانات سطح آب چاه های آهکی چاه های شماره 1 تا 4 ایذه در محدوده تاقدیس کمردراز طی 5 سال خشکسالی اخیر، افتی حدود 5 متر از خود نشان می دهند که بیانگر کارستیفیکاسون بالا و تخلخل نوع غاری و پتانسیل بالای آّب زیرزمینی در منطقه است که خود معلول فعالیت بالای تکتونیک در منطقه می باشد. چاه های شماره 5 تا 8 در محدوده تاقدیس شاویش - تنوش طی این مدت، افتی برابر 140 متر داشته اند که نشان از آبدهی کم سازند ایلام سروک و تخلخل نوع درزوشکافی می باشد. سونداژهای ژئوفیزیک تک بعدی و توموگرافی دو بعدی از محدوده چاهها و لاگهای آنها نیز تأیید کننده این موضوع می باشد همچنین هیدروژئولوژی منطقه ایذه، از دیدگاههای چینه شناسی، زمین شناسی ساختمانی، ژئومورفولوژی و تاثیر سازند ها بر کیفیت منابع آب مورد بررسی قرار گرفت رخداد پدیده-های ساختمانی نظیر چین خوردگی ها (مانند تاقدیس شاویش تنوش، کمردراز)، گسل معکوس هلایجان که بخشی از گسل امتدادلغز ایذه است، درزه ها و شکستگی ها از نوع مورب در نتیجه فعالیتهای تکتونیکی از یک سو و ریزش های جوی مناسب از سوی دیگر، شرایط مناسبی برای توسعه آبخوان کارستی در منطقه ایجاد کرده است مطالعات هیدروشمیایی بر اساس نتایج آنالیز نمونه های آب انجام شده و تغییرات کیفی از لحاظ مکانی و زمانی مورد بررسی قرار گرفت. در تمام بخش های منطقه، به علت عدم سازند گچساران کیفیت آب زیرزمینی بسیار مطلوب است اما به سمت ناودیس نعل اسبی غلظت بالای نیترات آب زیرزمینی حاصل استفاده از کود های نیتراته در کشاورزی، کیفیت آب نامطلوب می گردد. رخساره بی کربناته درتمام منطقه مورد مطالعه مشاهده می شود. تیپ آب چاه و چشمه ها، بیکربناته کلسیک می باشد. نمونه های آب منطقه، نسبت به ژیپس تحت اشباع و نسبت به کلسیت و دولومیت( به جز چاه ها) اشباع و فوق اشباع هستند. تمامی چاه ها و چشمه های منطقه از کیفیت مناسبی برای شرب برخوردارند.
نازنین ظاهری علیرضا زراسوندی
کانسار باریت فرسش در جنوب شرق الیگودرز، در استان لرستان، از لحاظ ساختاری در کمربند کوه زایی زاگرس و در زون سنندج-سیرجان واقع شده است. در منطقه ی مورد مطالعه کانه زایی به صورت رگه های شکافه پرکن، توده ای و جانشینی در امتداد شکستگی ها،گسل ها و زون های برشی موجود در سنگ میزبان آهک-دولومیتی پرمین می باشد. هدف از این مطالعه بررسی زمین-شناسی، زمین شیمی و زایش کانسار باریت فرسش می باشد. به این منظور علاوه بر مطالعات کانی شناسی و میانبارهای سیال از آنالیز icp-ms به منظور سنجش عناصر اصلی، فرعی و نادر خاکی استفاده شد. براساس مطالعه ی مقاطع نازک و مقطع صیقلی، پاراژنز کانسار، از باریت به عنوان کانی غالب، کوارتز، کلسیت، دولومیت و به میزان کم تر کانی های اوپک و اکسیدهای آهن تشکیل شده است. همچنین مطالعات میکروسکوپی مقاطع نازک، نشان دهنده ی ادخال-های کلسیت درون باریت می باشد که نشان دهنده ی فرم جانشینی باریت است که نسبت به فرم پرکننده فضای خالی از اهمیت کم-تری برخوردار است. کانی های سولفیدی در این کانسار کم و عمدتاً شامل کالکوپیریت و پیریت می باشند که این کانی ها در اثر هوازدگی، دگرسان و به مالاکیت، آزوریت و کولیت تبدیل شده اند. غنی شدگی ba و sr در نمونه های باریت فرسش همراه با تهی شدگی عناصر pb, zn, hg, cu و sb نشان گر کانه زایی گرمابی زیردریایی در این کانسار هستند. بررسی های پتروگرافی و مطالعات ریزدماسنجی انجام گرفته بروی میانبارهای دوفازی مایع-گاز (l+v) به فرم بیضوی یا نامنظم با اندازه 5 تا 10 میکرون انجام شد. پس از انجام گرمایش، همگی این میانبارهای سیال به فاز مایع همگن شدند. شواهدی نظیر کاهش دمای همگن شدگی از 200 به 125 درجه سانتی گراد، افزایش چگالی از 9/0تا1/1 g/cm3 و شوری کم تا متوسط 17/4 تا 99/21 درصد وزنی nacl در این میانبارهای سیال نشان دهنده ی کانی زایی باریت از شورابه های گرمابی بین حوضه ای با شوری کم تا متوسط است، که در اثر چرخش آب های جوی، دما و شوری این سیالات، در طی کانه زایی باریت پایین آمده است. غلظت کم کل عناصر نادر خاکی (?ree) و غنی شدگی عناصر نادر خاکی سبک (lree) نسبت به عناصر نادر خاکی سنگین (hree)، آنومالی منفی ce، آنومالی قوی و مثبت eu، نسبت پایین ce/la، آنومالی های مثبت la ، gd و قرار گیری نمونه-های باریت در نمودار cen/smn در مقابل cen/ybn نزدیک به محدوده آب دریا، از ویژگی های ذخایر باریت است که توسط اختلاط سیال گرمابی زیردریایی با آب دریا نهشته شده اند. الگوی توزیع عناصر نادر خاکی باریت فرسش مشابه باریت حاشیه ی قاره ای کالیفرنیا در محدوده ی باریت های گرمابی دما پایین قرار می گیرد.
نسیم آزادبخت بهرام علیزاده
هدف از این مطالعه ارزیابی پتانسیل سنگ های منشأ در میدان نفتی دارخوین با استفاده از آنالیز های مقدماتی و تکمیلی، تعیین پتانسیل گاززایی و نفت زایی سازند های سنگ منشأ و بررسی زمان زایش نفت از سازند های سنگ منشأ مطابق با مدل سازی بلوغ حرارتی می باشد. برای همین منظور 69 نمونه خرده حفاری از سازندهای کژدمی، گدوان، گرو، سرگلو و پابده مورد آنالیز راک ایول، از آنها 2 نمونه مورد آنالیز py-gc، 1 نمونه مورد بررسی ایزوتوپی و 7 نمونه مورد بررسی اندازه گیری انعکاس ویترینایت قرار گرفتند. نتایج حاصل از ارزیابی نشان داد که سازند کژدمی در میدان نفتی دارخوین از لحاظ مقدار ماده آلی در محدوده خوب تا خیلی خوب، از نظر نوع ماده آلی غالبا دارای کروژن نوع ii است که داده های آنالیز py-gc نیز تأیید کننده نوع ماده آلی سازند مذکور است، و از نظر بلوغ، سازند کژدمی (با توجه به داده های tr، tmaxو easy %ro) در ابتدای پنجره نفتی قرار دارد. فاکتور gorp برای سازند مذکور 8/0-0 نشانگر محدوده متغیر پتانسیل نفت زایی و گاز زایی است، این ارزیابی برای سازندهای گدوان و پابده نشان داد که از لحاظ مقدار ماده آلی در محدوده وسیعی از ضعیف تا خوب است و از نظر نوع ماده آلی سازند گدوان دارای آمیخته ای از کروژن های نوع ii و iii است که داده های حاصل از آنالیز این سازند py-gc نیز تأیید کننده نوع ماده آلی سازند مذکور است و با بررسی ایزوتوپی دال بر رسوب گذاری در محیط حدواسط مطابقت دارد، فاکتور gorp نیز برای این سازند 1-1/0 نشانگر محدوده متغیر پتانسیل نفت زایی و گاززایی می باشد، در صورتیکه نوع ماده آلی در سازند پابده اغلب کروژن نوع iii است و فاکتور gorp سازند مذکور 98/0 می باشد. برای سازندهای گرو و سرگلو این ارزیابی نشان داد که از لحاظ مقدار ماده آلی، سازند گرو غالبا در محدوده خوب و برای سازند سرگلو در محدوده عالی قرار دارند، از لحاظ نوع ماده آلی نیز سازند گرو دارای کروژن نوع ii و سازند سرگلو نیز دارای کروژن نوع iii است، هر دو سازند مذکور در میدان نفتی دارخوین در پنجره نفتی قرار دارند. سازند گرو دارای پتانسیل نفت زایی و سازند سرگلو دارای پتانسیل گاززایی می باشد و در نهایت این ارزیابی برای سازند پابده نشان داد که سازند مذکور از لحاظ مقدار ماده آلی در محدوده ضعیف تا خیلی خوب قرار دارد، کروژن سازند مذکور از نوع iii می باشد و دارای پتانسیل گاززایی است. نتایج حاصل از مدل سازی به روش easy %ro نشان داد که سازند کژدمی در چاه شماره 1 به نفت زایی نرسیده است در صورتیکه در چاه های شماره 2 و 3 وارد پنجره نفتی شده است و سن ورود به پنجره نفتی برای سازند کژدمی در چاه شماره 2 پنج میلیون سال پیش و در چاه شماره 3 یک میلیون سال پیش می باشد. سازندهای گدوان، گرو و سرگلو در میدان مذکور به پنجره نفتی رسیده اند. سازند گدوان در چاه شماره 1 از پنج میلیون سال پیش، در چاه شماره 2 از نه میلیون سال پیش و در چاه شماره 3 از شش میلیون سال پیش به پنجره نفتی رسیده است. سازند های گرو و سرگلو بترتیب از 28 میلیون سال پیش و 51 میلیون سال پیش وارد پنجره نفتی شده اند. سازند پابده در میدان مذکور به پنجره نفتی نرسیده است. تأثیر ماتریکس در جذب هیدروکربن در این میدان برای سازند کژدمی (چا ه های شماره 1 و 2) و سازند گدوان (چاه های شماره 2 و 3) قابل توجه است.
ابراهیم محمدی عباس چرچی
تاقدیس و گسل معکوس اهواز که تونل و ایستگاه های خط 1 شبکه ی متروی شهری در محدوده ی آن در حال احداث می باشد در محدوده ی جبهه ی دگرشکلی (deformation front) کمربند فعال زاگرس قرار دارد. روند محور این تاقدیس، شمال غرب– جنوب شرق می باشد. محور تونل مذکور تقریبا عمود بر روند محور این تاقدیس قرار دارد. عناصر ساختاری تاقدیس اهواز نقش اساسی را در ایجاد مخاطرات احتمالی زمین شناسی محدوده ی شبکه ی مترو دارند. گسل معکوس اهواز پتانسیل ایجاد این نوع مخاطرات را دارد. در این تحقیق، شواهد صحرایی و شواهد ژئوتکنیکی گردآوری شده و همچنین مقاطع زمین شناسی به منظور تعیین موقعیت دقیق این گسل و نقاط تقاطع آن با خط 1 مترو و 3 خط دیگر ترسیم گردیده است. فاصله ی بخش مرکزی تونل خط 1 تا گسل مذکور نیز مشخص نموده که در محدوده 100 تا 150 متری این گسل قرار می گیرد. در این تحقیق، تغییرات مشخصات هندسی لایه های گل سنگ و ماسه سنگ و صفحات دسته ی درزه ها نسبت به تغییرات روند صفحه ی مقطع تونل تعیین گردیده است. نقش این تغییرات در ایجاد مخاطراتی از قبیل: افزایش و یا کاهش مساحت چسبیدن (adherence) پوسته ی (shield) دستگاه حفر تونل (tbm) با گل سنگ و ایجاد ریسک کندشدگی (clogging risk) در سرمته این دستگاه، ایجاد سطح ناهمگن از طریق افزایش و یا کاهش مساحت رخنمون ماسه سنگ به عنوان سنگ ترد و سخت ( brittile )و گل سنگ به عنوان سنگ نرم و انعطاف پذیر (ductile) در مقطع تونل و ایجاد گسیختگی صفحه ای (planar failure) و گسیختگی گوه ای (wedge failure) در سقف و دیواره های تونل تعیین گردیده است. در این تحقیق از نرم افزارهای ( (unwedge3.0 و (dips) استفاده شده است. واژگان کلیدی: گسل اهواز، تاقدیس اهواز، گسیختگی گوه ای، گسیختگی صفحه ای.
قاسم عقلی عباس چرچی
به منظور مطالعه شکستگی های مخزن آسماری میدان بالارود، مقاطع نازک، نمودار های تصویرگر شامل (obmi ,ubi ,emi ,fmi) و نمودار های پتروفیزیکی مورد استفاده قرار گرفت. با بررسی نمودار های تصویرگر این میدان اکتشافی جدید، زون های شکسته در مخزن آسماری این میدان مشخص گردید. همچنین در انجام این رساله هدف اصلی رسیدن به روش هایی جدید، سریع و ارزان برای تشخیص زون های شکسته بود که در این راستا می توان استفاده از ابزار emi، رسم نمودار انحراف سرعت و مشتق گیری از نمودار های پتروفیزیکی را نام برد. شکستگی ها عمدتاً، از دو نوع طولی و مورب بوده و با زاویه شیب بالا نسبت به سطح لایه بندی تشکیل شده اند. فراوانی استیلولیت های چینه ای با افزایش عمق، به دلیل افزایش نیروهای فشارشی ناشی از وزن طبقات رسوبی است. با بررسی نمودار های ترسیمی سرچاهی و مطالعه مقاطع نازک، سنگ شناسی غالب سازند آسماری در این چاه ها سنگ آهک، در مواردی آهک های دولومیتی و شیل های اهکی همراه با رگه های انیدریتی می باشد. به منظور رسیدن به هدف مورد نظر ابتدا نمودار های تصویرگر در چاه های شماره3، 4 و 6 توسط نرم افزار geoframe پردازش و تفسیر گردید و از نتایج تفسیر شده چاه شماره 2 که با میدان قلعه نار مشترک می باشد برای رسیدن به نتایج صحیح تر در تفسیر شکستگی های مخزن آُسماری استفاده شد. در مرحله بعد نمودار انحراف سرعت برای تمامی این چاه ها توسط نرم افزار matlab و sigmaplot رسم شد که نشان داد که به طور عمده سیستم تخلخل سنگ مخزن از انواع تخلخل های بین ذره ای و شکستگی بوده و با توجه به آثار آغشتگی نفت در اکثر مقاطع نازک، اهمیت بالای شکستگی ها بعنوان معبری جهت عبور سیال آشکار گردید. همچنین مشتق گیری از نمودار های پتروفیزیکی به عنوان یک راه ابتکاری در تشخیص زون های شکسته مورد استفاده قرار گرفت که تطابق بالایی را با نمودارهای تصویرگر در تشخیص زون های شکسته نشان می دهد. براساس تفسیر نمودار های تصویرگر در مخزن نوع تنش های اصلی دیرین با موقعیت های محور حداکثر تنش(n30w,n30e)، و محور حداقل تنش(n60e, n60w) محاسبه گردید که خود بیانگر فعال بودن زون برشی بالارود است. بعلاوه می توان نوع شکستگی ها را از نوع شکستگی های وابسته به چین خوردگی، الگوی-2(شکستگی های طولی) برآورد نمود. از آن جا که داده های حاصل از نمودار انحراف سرعت و مشتق گیری همخوانی قابل توجهی با نمودار های تصویرگر از لحاظ وجود شکستگی و نوع سیستم تخلخل غالب در مخزن آسماری نشان داد، برای مطالعه شکستگی ها بویژه در مخازن شکسته شده، نمودارهای تصویری جایگزین مناسب و مفیدی برای آنالیز مغزه می باشند.
نصرالله کلانتری
دشت چاه گاه در شهرستان دشتی، استان بوشهر بین طول جغرافیایی ?9 °52 تا ?9 °51 شرقی و عرض جغرافیایی ?42 °28 تا ?6 ° 28 شمالی واقع شده است. از نظر ساختاری این منطقه بخشی از زاگرس چین خورده است که در نتیجه فعالیت های شدید تکتونیکی و فرسایش متعاقب سازندهای اطراف منطقه شکل گرفته است. بنابراین، رسوبات ناپیوسته با خصوصیات هیدروژئولوژیکی متفاوتی در دشت چاه گاه مشاهده می شود. در مجموع، منطقه مورد مطالعه شامل 5 آبخوان متمایز است که مهمترین آنها آبخوان چاه گاه است و بیشترین چاههای بهره برداری به منظور اهداف کشاورزی در دشت چاه گاه و لاور قرار دارند. گر چه اغلب آبخوان های منطقه آزاد هستند اما در بخش شرقی منطقه یک آبخوان محصور با ابعاد کوچک مشاهده می شود. سنگهای اطراف دشت شامل کنگلومرا، ژیپس و آهک هستند که نقش مهمی در تغذیه آبخوان دارند. بیشترین خروجی این آبخوانها شامل بهره برداری و تبخیر آزاد از سطح ایستابی می باشد. همچنین ارتباط مناسبی میان بارندگی سالانه و نوسانات هیدروگراف واحد وجود دارد، هرچند که روند هیدروگراف نزولی می باشد اما با افزایش بارندگی ها در سال های بعد این روند جبران می گردد. محاسبه بیلان در منطقه مورد مطالعه نشان می دهد که وضعیت آب زیرزمینی مناسب می باشد.
اصغر احمدی عباس چرچی
به منظور مطالعه شکستگی های مخزن آسماری میدان پارسی، مقاطع نازک، نمودارهای پتروفیزیکی و نمودارهای تصویرگر fmi، obmi و ubi این میدان مورد مطالعه و بررسی قرار گرفت. این میدان در جنوب غرب ایران و در فاصله 40 کیلومتری جنوب شرق شهرستان رامهرمز در استان خوزستان واقع شده است. میدان پارسی یکی از میادین بزرگ نفتی است که در منتهی الیه جنوب دزفول شمالی از بخش فروافتادگی دزفول واقع شده و از غرب به میدان های پرنج و کرنج، از شمال به میدان ماماتین و از شرق به کوه بنگستان محدود شده است. بررسی مقاطع نازک چاه های 45، 71، 73، 75 و 76 نشان داد که استیلولیت، حفره های انحلالی و همچنین ریزشکستگی های باز و پرشده در سازند آسماری وجود داشته و این اطلاعات توسط روش های غیرمستقیم مطالعه شکستگی ها نظیر هرزروی گل حفاری و میزان تولید نفت نیز تأیید گردید. شکستگی ها به طور عمده در دو گروه مرتبط با گسل و مرتبط با چین خوردگی دسته بندی شدند. شکستگی های مرتبط با چین خود به دو دسته اصلی طولی و عرضی و شکستگی های مزدوج برشی همراه آنها تقسیم شدند. شکستگی های مرتبط با گسل، به طور عمده شکستگی های r در سیستم گسلی ریدل برای گسل امتدادلغز و راست گرد ایذه- هندیجان می باشند. همچنین نمودار تراکم شکستگی در زون های مختلف جهت تعیین مناطق با پتانسیل تولید بالا رسم گردید. بر اساس بررسی لاگ های تر سیمی سرچاهی (graphic well log)، مقاطع نازک و مطالعه نمودارهای چاه پیمایی، سنگ شناسی غالب سازند آسماری در اعماق حفاری شده این چاه ها، سنگ آهک، آهک دولومیتی و دولومیت آهکی به همراه درصد جزئی شیل می باشد که البته در بخش شمال غربی میدان مقادیر جزیی انیدریت نیز دیده می شود. به منظور بررسی نتایج حاصل از نمودارهای تصویرگر در مطالعه شکستگی ها، از نمودار انحراف سرعت و همچنین از داده های تولید نفت و هرزروی گل حفاری در چاه های مذکور جهت تطابق با نتایج به دست آمده از نمودارهای تصویرگر استفاده گردید. نتایج نشان داد که سیستم تخلخل مرتبط با تولید در سنگ مخزن به طور عمده از انواع تخلخل های بین بلوری، حفره ای و شکستگی بوده که زون های با شکستگی بالاتر، هرزروی و تولید نفت به مراتب بیشتری را نشان دادند. در ضمن، سایر انواع تخلخل نظیر تخلخل بین دانه ای، درون دانه ای و قالبی به دلیل سیمان شدگی بالا و ارتباط کم منافذ متخلخل، تأثیر کمتری در تولید نفت از مخزن دارند. همچنین تطابق خوبی بین نمودارهای انحراف سرعت، نمودارهای تصویرگر، داده های هرزروی و تولید نفت مشاهده شد. جهت تنش های اصلی دیرین با توجه به ریزش های دیواره چاه تعیین شد. در چاه های 71، 73، 75 و 76 محور حداکثر تنش دارای امتداد تقریبی nne-sswو محور حداقل تنش دارای امتداد تقریبی nnw-sse می باشد که با امتداد کلی تنش های افقی در زاگرس همخوانی دارد. در ضمن، در چاه پارسی 45، محور حداکثر تنش دارای امتداد تقریبی nnw-sse و محور حداقل تنش دارای امتداد تقریبی nne-ssw بوده که نسبت به جهت کلی تنش های اصلی در زاگرس، انحراف قابل توجهی را نشان می دهد.
صفورا هاشمی عباس چرچی
در این مطالعه سعی بر این بوده است که تغییرات فشاری و علل آن در زون 4 بخش 7 سازند گچساران در میدان نفتی مارون مورد بررسی قرار گیرد و با تهیه نقشه هم فشار در این قسمت این امکان فراهم گردد که با آگاهی از نحوه انتشار و تغییرات فشار، با صرف کم ترین هزینه و کم ترین ریسک اقدام به حفر چاه در میدان شود. سازند گچساران دارای ابعاد وسیع و به همان نسبت تغییرات رخساره ای ناحیه ای زیاد می باشد و به هفت بخش تقسیم می شود. از 500 مقطع نازک تهیه شده از خرده های حفاری افق های مختلف بخش هفت این سازند برای بررسی خصوصیات سنگ شناسی، و از نمودارهای پرتو گاما، صوتی و نمودارهای ترسیمی سرچاه جهت تهیه چارت های تطابق چینه ای و تهیه نقشه هم ضخامت و هم فشار استفاده گردید. با توجه به مطالعات پتروگرافیکی صورت گرفته روشن گردید که این بخش بیشتر از رسوبات تبخیری (عمدتاً انیدریت) همراه با مقداری رسوبات غیرتبخیری (مارن و آهک) تشکیل شده است. مطالعه دقیق این مقاطع نشان می دهد که انیدریت فراوان ترین تشکیل دهنده این بخش است. همچنین تنوع بافتی گسترده ای در انیدریت ها مشاهده شد. برخی از این بافت ها در هنگام رسوب گذاری تشکیل می شوند که عبارتنداز: ندولی، قفس مرغی، پهن و اسفرولیتی، جریانی، پورفیروبلاستی و برخی دیگر حاصل فرایندهای دیاژنتیکی شامل انیدریتی زاسیون و رشد نودولی، تبلور مجدد، انحلال، پرشدگی حفرات، تراکم، میکریتی شدن و پیریتی شدن هستند. پس از انیدریت، فراوان ترین تشکیل دهنده بخش هفت گچساران به ترتیب مارن و آهک می-باشد. نقشه های هم ضخامت زون های مختلف نشان داد که در بخش شمال غربی بیشترین ضخامت وجود دارد. زون 3 بالاترین ضخامت و زون 4 کمترین ضخامت را دارا است. زون 1 در یال جنوبی و در انتهای غربی میدان، زون 2 در خط الرأس و در انتهای غربی میدان، زون 3 در یال جنوبی و در انتهای شرقی میدان، زون 4 در بخش شمال غرب در یال جنوبی و در انتهای شرقی میدان و زون 5 در امتداد یال جنوبی و در انتهای شرقی میدان بیشترین ضخامت را دارند که انطباق خوبی بین این نقاط با مناطق پرفشار بخش هفت وجود دارد. با توجه به نقشه های هم فشار تهیه شده برای زونهای مختلف بخش هفت، نقاط پرفشار زون 1 در بخش محوری، مرکز در یال جنوبی و در انتهای غربی میدان، زون 2 در بخش محوری و در انتهای غربی میدان، زون 3 در بخش محوری، یال شمالی و در انتهای غربی میدان، زون 4 در بخش محوری و در انتهای غربی میدان قرار دارند. در زون 5 نیز مناطق با فشار بالا پراکندگی گسترده ای دارند به طوری که میانگین وزن گل به کار برده شده برای حفاری این بخشpsi108 می باشد. کمترین فشار در این بخش مربوط به یال جنوبی در محل خمش تاقدیس و در انتهای شرقی میدان است جائیکه به دلیل خمش ساختار تاقدیس مارون حداکثر میزان شکستگی و چین خوردگی وجود دارد. بنابراین با مقایسه ستونهای چینه ای، نقشه های هم فشار و هم ضخامت می توان نتیجه گرفت که تغییرات فشار سازندی در هر زون متأثر از ضخامت، تغییرات لیتولوژیکی، ساختمان زمین شناسی و تنش های وارده در این میدان نفتی می باشد.
رضا بهاروند نصراله کلانتری
محدوده مورد مطالعه، دشت سیلاخور درمنطقه¬ای به مختصات em :utm 269038 و 332538 وnm 3702396 و 3698798 شمال شرق استان لرستان قرار گرفته است. گسل دورود یک قطعه گسلی جوان، فعال و از مهمترین قطعات تراست زاگرس در جنوب غربی ایران می¬باشد که در چند دهه اخیر فعالیتهایی را از خود نشان داده است. شواهد مورفولوژیکی مرتبط با گسلش امتداد لغز مانند آبراهه¬های جابجاشده و فعالیت های تکتونیکی نشان دهنده حرکت امتدادلغز از نوع راستگرد و وجود فعالیت¬های تکتونیکی می¬باشد. با توجه به زلزله های سال 1385 و 1385 در منطقه بروجرد و دورود که در اثر فعالیت گسل دورود به وجود آمده است، در این تحقیق تأثیر گسل دورود بر کمیت و کیفیت آّب¬های زیرزمینی شامل: نقش گسل در روند عمومی جریان آب زیرزمینی، ایجاد سد هیدرولیکی یا برقراری ارتباط بین دو طرف گسل و یا نقش گسل در تغذیه و فرار آب، همچنین نقش آنها در ظهور چشمه¬ها و همچنین نقش آن در کیفیت آب زیرزمینی در این زلزله هامورد بررسی قرار گرفت و مشخص شد ارتباط نزدیکی بین تغییرات سطح آب پیزومترها، ec و غلظت املاح قبل و بعد از زلزله وجود دارد.
فرزاد پویان بهمن سلیمانی
اختصاصات هیدروشیمیایی موجود در یک حوضه نفتی نقش مهمی در تولید نفت دارد. آب سازندی می تواند در کلیه فرآیندهای تولید، مهاجرت اولیه، تجمع، جابجائی نفت در مهاجرت ثانویه و در نهایت تجزیه و تخریب نفت موثر و نقش داشته باشد. مطالعه کنونی به بررسی وضعیت آب سازندی مخازن آسماری و بنگستان میدان نفتی اهواز می پردازد. بر اساس داده های موجود، در این ناحیه بطور نسبی با افزایش عمق و یا افزایش میزان لایه های نفوذپذیر (لایه های دولومیتی شکسته شده و یا ماسه سنگی) میزان درصد آب سازندی نیز افزایش حاصل می نماید. در بررسی نمودارهای تغییرات شیمیایی آب سازندی مخزن آسماری و بنگستان با توجه به ضرایب همبستگی بالای عناصر آلکالن، کلسیم با کلر و منیزیم نسبت به سولفات، بی کربنات و کلسیم می تواند ناشی از دخالت منشا متفاوت برای این عناصر باشد. در مخزن بنگستان یونهای آلکالن نسبت به سولفات و بی کربنات، هبستگی خوبی را نیز نشان می دهند. روند تغییرات کلسیم و منیزیم نسبت بیکدیگر متفاوت بوده، در مخزن آسماری با همبستگی منفی و در مخزن بنگستان با همبستگی مثبت است. آبهای سازندی در هر دو مخزن بیشتر از نوع کلرید-کلسیم بوده ولی در مخزن بنگستان با توجه به همبستگی بیشتر کلسیم و سولفات، سهم بالاتری از اختلاط آبهای بی کربنات و یا سولفات را می توان انتظار داشت.
عباس چرچی عبدالله سعیدی
چکیده ندارد.
فرنوش برازش عباس چرچی
چکیده ندارد.
مجتبی شبان بهزاد مشیری
در این پایان نامه به بررسی اجزای مختلف سیستم هدایت و ناوبری اتوماتیک کشتی پرداخته شده است . هدف از این پایان نامه طراحی و شبیه سازی نرم افزاری سیستم هدایتی است که با استفاده از داده های سنسورهای مختلف نصب شده روی کشتی، به شناسایی محیط دریا پرداخته و ضمن تعیین موقعیت موانع و خود کشتی، با اعمال کنترل های مناسب به کشتی، آنرا به سوی هدف هدایت نمایند. براساس این پایان نامه دارای دو بخش اساسی 1) تخمین موقعیت موانع و کشتی و 2) مسیریابی هوشمند می باشد. برای تخمین موقعیت موانع و خود کشتی، از سنسورهای متعددی نظیر رادار، فاصله یاب لیزری، دوربین معمولی، دوربین مادون قرمز، سیستم flir، سونا و ... می توان استفاده نمود. هر کدام از این سنسورها مشخصه خاص خود را دارند و در محدوده خاصی می توانند عملکرد مطلوبی در شناسایی و ردیابی موانع از خود نشان دهند. لذا برای طراحی یک سیستم شناسایی مقاوم، لازم است داده های این سنسورها بطور موثری با هم ترکیب شوند تا کاستی های هر کدام، توسط بقیه جبران شود و یک سیستم مقاوم نسبت به شرایط محیط پدید آید. بعد از تخمین موقعیت موانع و کشتی را دریافت دارد و با استفاده از آنها مسیر حرکت کشتی را طرح نموده و به سوی هدف حرکت کند. این طرح مسیر باید کاملا خودکار، هوشمند و بدون دخالت انسان و تا حد امکان مقاوم در برابر نامعینی ها باشد و نیز امنیت کشتی هم تضمین شده باشد.
سعید پهلوانی زاده محمدابراهیم فتاحی
چکیده ندارد.