نام پژوهشگر: عزیزالله طاهری
سمیرا الهیاری حبیب الله قاسمی
نوار آتشفشانی آلکالن عباس آباد، در جنوب نوار افیولیتی سبزوار و در لبه ی شمال شرقی زون ساختاری ایران مرکزی قرار دارد. سنگ های آتشفشانی و آتشفشانی – رسوبی این منطقه از تناوب گدازه های بازیک – حدواسط و سنگ های آذرآواری وابسته به همراه میان لایه های رسوبی (شیل توفی، ماسه سنگ توفی، شیل، سیلتستون، ماسه سنگ، کنگلومرا و آهک نومولیت دار) به سن ائوسن میانی – فوقانی تشکیل شده اند. مطالعات صحرایی و آزمایشگاهی حاکی از خروج گدازه های آلکالن بازالتی – تراکی آندزیتی به درون یک محیط دریایی بسیار کم عمق تا کم عمق دریایی باز در ائوسن میانی – فوقانی است. سنگ های آتشفشانی مورد مطالعه دارای طیف ترکیبی اولیوین بازالت، تراکی بازالت، تراکی آندزی بازالت و تراکی آندزیت هستند که بیانگر یک سری تفریقی از اولیوین بازالت تا تراکی آندزیت می باشند. بررسی شواهد پتروگرافی این سنگ ها، حاکی از تغییر و تحولات پیوسته در آن ها شامل ظهور و حذف برخی کانی ها، وجود شواهد بافتی عدم تعادل (نظیر حاشیه ی واکنشی، ادخال، بافت غربالی و منطقه بندی در فنوکریست های پلاژیوکلاز و کلینوپیروکسن) است. شواهد ژئوشیمیایی موجود در سنگ های آتشفشانی مورد مطالعه مویَد ماهیت آلکالن سدیک، نقش تبلور تفریقی و به مقدار کمتر آلایش ماگمایی در تکوین و تحول ماگمای آن هاست. این سنگ ها از عناصر نادر خاکی سبک و عناصر لیتوفیل بزرگ یون غنی شدگی و از عناصر نادر خاکی سنگین تهی شدگی نشان می دهند. آنومالی منفی عناصر با شدت میدان بالا مانند ti، nb و ta در سنگ های مورد مطالعه از ویژگی های شاخص محیط های قوسی است. ماگمای سازنده ی سنگ های آتشفشانی عباس آباد احتمالاً از ذوب بخشی درجه ی پایین (16-14 درصد) یک سنگ منشأ گارنت لرزولیتی در اعماق 80 تا 100 کیلومتری حاصل شده اند. این ماگما، حاصل ذوب بخشی پوسته ی اقیانوسی فرورانده شده ی نئوتتیس به زیر بخش شمالی زون ایران مرکزی و گوه ی گوشته ای روی آن در یک زون فرورانش قوسی می باشد
سمیه اکبری عزیزالله طاهری
چکیده موضوع: مطالعه زیست چینه نگاری سازند گورپی بر اساس فرامینیفرهای پلانکتون در شمال شرق گچساران (تاقدیس آنه) می باشد. سازند گورپی با مختصات جغرافیایی 30 درجه، 30 دقیقه عرض شمالی و 50 درجه، 30 دقیقه طول شرقی در ناحیه مورد مطالعه شامل 112 متر آهکهای خاکستری نازک لایه و آهک با بین لایه های نازک از شیل می باشد. سازند گورپی به طور ناپیوسته بر روی آهکهای ضخیم لایه سازند سروک قرار دارد و در بالابه وسیله سازند پابده پوشیده شده است. مطالعه سازند گورپی در ناحیه تاقدیس آنه (شمال شرق گچساران) منجر به شناخت 6 بایوزون استاندارد معرفی شده در ناحیه مدیترانه و به طور خاص حوضه تتیس می شود. این زون های زیستی شامل:1) dicarinella asymetrica zone (سانتونین تا اوایل کامپانین پیشین)، 2) globotruncanita elevata zone (کامپانین پیشین)، 3) globotruncana ventricosa zone (کامپانین میانی تا کامپانین پسین)، 4) radotruncana calcarata zone (کامپانین پسین)، 5) globotruncana aegyptiaca zone (کامپانین پسین)، 6) gansserina gansseri zone (بخش بالایی کامپانین پسین تا بخش زیرین مائستریشتین).1 در حوضه تتیس گونه abathomphalus mayaroensis معرفی گردید، اما در ناحیه مورد مطالعه دیده نشده است. به منظور بررسی تغییرات سطح آب دریا سه گروه از مورفوتایپ های فرامینیفرهای پلانکتون تشخیص داده می شوند. بر این اساس توزیع مورفوتایپ ها ی فرامینیفرهای پلانکتون در توالی کربناته سازند گورپی منجر به شناخت 8 سکانس در این سازند می شود. سازند گورپی با لیتولوژی شیل، مارن لایمستون، همراه با گلاکونیت در محیط رسوبی دریایی عمیق ته نشست یافته است. گلاکونیت های این سازند به طور خاص به شکل تجمعات قلوه ای، نیمه گرد شده و گل کلمی یافت می شود. دانه های گلاکونیت در مقطع نازک به رنگ سبز، سبز تیره، قهوه ای در زیر میکروسکوپ قابل شناسایی هستند گلاکونیت های این سازند شاخص محیط دریایی عمیق همراه با فرامینیفرهای پلانکتون و کانی پیریت دیده می شوند. واژه های کلیدی: سازند گورپی، بایوزون، گلاکونیت، کرتاسه فوقانی.
هاله رضاییان شاهزاده علی اکبری عزیزالله طاهری
در این پژوهش زیست چینه نگاری و چینه نگاری سکانسی سازند های سورگاه-ایلام و گورپی، همچنین ریز رخساره ها و مدل رسوبی رسوبات معادل سازند سورگاه-ایلام در شرق شهرستان رامهرمز (برش تنگ بولفارس) مورد مطالعه قرار گرفته است. توالی رسوبات معادل سازند سورگاه-ایلام با ناپیوستگی بر روی سازند سروک و با مرز تدریجی و پیوسته در زیر سازند گورپی قرار گرفته است. رسوبات معادل سازند سورگاه- ایلام دارای 53 متر ضخامت می باشد و لیتولوژی آن عمدتا از آهک مارنی و آهک متوسط لایه تشکیل شده است. مطالعه بایوتا منجر به شناسایی 13 جنس و 12 گونه گردید. بر اساس پخش و پراکندگی بایوتا 4 زون زیستی به شرح زیر مورد شناسایی قرار گرفت. (کنیاسین) chara – ostracods zone (کنیاسین) valvulammina – dicyclina assemblage zone (کنیاسین) rotalia cf. skourensis algae assemblage zone (کنیاسین تا سانتونین پیشین)dicarinella concavata interval zone بر اساس بیوزون های شناسایی شده سن کنیاسین- سانتونین پیشین برای توالی فوق پیشنهاد می شود. مطالعات صحرایی و آزمایشگاهی منجر به شناسایی 9 ریز رخساره درتوالی معادل سازند های سورگاه- ایلام گردید که نشانگر محیط های دریاچه ای (ریز رخساره ی 1)، شلف داخلی (ریز رخساره های 5،4،3،2)، شلف میانی (ریز رخساره های 6، 7) تا شلف خارجی (ریز رخساره های 8، 9) می باشند. بازسازی محیط رسوبی قدیمی بر اساس ریز رخساره ها ی مربوط حاکی از ته نشست رسوبات دریایی توالی مورد مطالعه در یک شلف باز می باشد. یک سکانس رسوبی کامل در سازند سورگاه-ایلام در منطقه ی مورد مطالعه (تنگ بولفارس) تشخیص داده شده است. سازند گورپی در منطقه ی مورد مطالعه دارای 112 متر ضخامت است که عمدتا از توالی شیل و آهکهای مارنی نازک لایه تشکیل شده است. 14 جنس و 26 گونه در 8 زون زیستی این سازند تشخیص داده شده است. این زون های زیستی شامل: dicarinella asymetrica zone (سانتونین پیشین تا اوایل کامپانین پیشین)، globotruncanita elevata zone (کامپانین پیشین)، globotruncana ventricosa zone (کامپانین میانی تا کامپانین پسین)، radotruncana calcarata zone (کامپانین پسین)، globotruncanella havanensis zone (کامپانین پسین)، globotruncana aegyptica zone (کامپانین پسین)، gansserina gansseri zone (بخش بالایی کامپانین پسین تا بخش زیرین مائستریشتین)، contusotruncana contusa racemiguemblina fructicosa zone (مائس تریشتین پیشین تا مائس تریشتین پسین) می باشد. بر مبنای فرامینیفرهای پلانکتونیک سن سازند گورپی در ناحیه مورد مطالعه سانتونین پیشین تا ماستریشتین میانی می باشد. با توجه به نبود زون زیستی معرف بخش بالایی مائستریشتین abathomphalus mayaroensis zone و معرفی و شناسایی فرامینیفرهای قاعده ی پابده مرز سازندهای گورپی و پابده ناپیوسته در نظر گرفته می شود. مطالعات چینه نگاری سکانسی سازند گورپی با تاکید بر شواهد فسیل شناسی منجر به شناسایی 8 سکانس رسوبی در منطقه ی مورد مطالعه گردید. اکثر این سکانس ها قابل تطابق با سکانسهای جهانی می باشند. واژه های کلیدی: سازند های سورگاه، ایلام، گورپی، فرامینیفرهای پلانکتونیک، تنگ بولفارس، زیست چینه نگاری، چینه نگاری سکانسی
طاهره سهامی حبیب الله قاسمی
چکیده ضخیم ترین رخنمون ماگماتیسم سیلورین ایران، تحت عنوان مجموعه بازالتی سلطان میدان در شمال و شمال شرق شاهرود، از نکارمن تا گردنه ی خوش ییلاق گسترش دارد. مناطق مورد مطالعه در نواحی ابرسج و نکارمن واقع شده اند و از لحاظ ساختاری و تقسیمات زمین شناسی به عنوان بخش شرقی زون البرز در نظر گرفته می شوند. بازالت های مورد مطالعه با مرز کاملاً واضح برروی شیلها و ماسه سنگهای سازند ابرسج به سن اردوویسین پایانی فوران کرده اند و در مرز فوقانی خود با کنگلومرای ضخیم چندزادی سازند پادها به سن دونین متشکل از قطعات سازند ابرسج و بازالتهای مزبور پوشیده می شوند. این بازالت ها به صورت روانه های متعدد گدازه که برخی از آن ها ساخت بالشی نشان می دهند و همچنین به صورت دایک در سازند ابرسج مشاهده می شوند. در مشاهدات صحرایی و پتروگرافی، این سنگ ها دارای کانی شناسی یکنواختی بوده، همگی در محدوده ی بازالت قرار می گیرند. پلاژیوکلاز و کلینوپیروکسن کانیهای اصلی این سنگها را تشکیل می دهند. مهم ترین کانی های فرعی آنها نیز شامل الیوین، کانی های اپک و آپاتیت است. همچنین عملکرد فرآیند دگرسانی بر این سنگ ها منجر به تشکیل انواع کانیهای دگرسانی نظیر اپیدوت، کلریت، کلسیت، کوارتز، سریسیت، بیوتیت و اسفن در آنها شده است. حضور کانی های آپاتیت، تیتان اوژیت و اسفن ثانویه، نشان دهنده ی ماهیت آلکالن این سنگ ها است. بافت های پورفیری، گلومروپورفیری، جریانی، اینترگرانولار، افتیک و ساب افتیک، مهم ترین بافت های مشاهده شده در این بازالت ها هستند. مطالعات صحرایی، پتروگرافی و ژئوشیمیایی نشان می دهند که این بازالت ها ماهیت آلکالن داشته و در طی سیلورین در یک محیط درون ورقه ی قاره ای ایجاد شده اند. نمودارهای عناصر کمیاب و کمیاب خاکی این سنگ ها حاکی از غنی شدگی ماگمای سازنده ی آن از lree، mree، lile و تهی شدگی نسبی آن از hree هستند. این امر به درجات پایین ذوب بخشی و حضور گارنت در محل منشأ اشاره دارد. همچنین نبود آنومالی منفی در عناصر hfse از خصوصیات بارز ماگماتیسم آلکالن درون ورقه ی قاره ای و عدم آلایش ماگما با لیتوسفر قاره ای می باشد. میزان غنی شدگی نزدیک به یک در نمودار چند عنصری بهنجارشده نسبت به oib و همچنین نسبت بالای hfse/lree در این بازالت ها نشان دهنده ی منشأ استنوسفری ماگمای تشکیل دهنده ی آنهاست. با توجه به مطالعات ژئوشیمیایی و پتروژنتیکی انجام شده، می توان گفت که ماگمای آلکالن سازنده ی بازالت های مورد مطالعه از ذوب بخشی 14 تا 16 درصدی یک ستون گوشته ای غنی شده ی گارنت پریدوتیتی در حال صعود در اعماق 100 تا 110 کیلومتری تشکیل شده و در یک محیط قاره ای – دریایی کم عمق فوران نموده است. این محیط با کافت زایی شمال ابرقاره ی گندوانا در اردوویسین – سیلورین که منجر به تشکیل اقیانوس پالئوتتیس در محل کنونی کوه های البرز شده است، مطابقت دارد. کلمات کلیدی: بازالت، سلطان میدان، سیلورین، ابرسج، نکارمن، البرز شرقی، کافت زایی، پالئوتتیس
عبدالله شمسی غلامحسین کرمی
هدف اساسی از این مطالعه، مکان یابی محل مناسب برای حفر چاه به منظور تأمین آب شرب شهر کرند در شمال غرب اسلام آباد، در استان کرمانشاه می باشد. منطقه مورد مطالعه یک منطقه کارستی است که در اطراف شهر کرندغرب در بین طولهای جغرافیایی 46 درجه و 6 دقیقه تا 46 درجه و22 دقیقه شرقی و عرض جغرافیایی 34 درجه و 9 دقیقه تا 34 درجه و 29 دقیقه شمالی واقع شده است. در این تحقیق، از اطلاعات زمین شناسی، هیدروژئولوژی و ژئومورفولوژی برای تعیین محل مناسب حفر چاه استفاده شده است. ابتدا تمامی عوامل موثر بر حضور و یا جریان آبزیرزمینی درمنطقه شناسایی شده و به لایه های اطلاعاتی تبدیل شده اند. این پارامترها شامل لیتولوژی، شیب لایه ها، عمق دره های کارستی، تراکم شکستگی ها و فاصله از شکستگی ها می باشد. در تهیه این لایه-ها از نرم افزار های دورسنجیrs و سیستم اطلاعات جغرافیایی gis استفاده شده است. بعد از آماده سازی لایه های اطلاعاتی جهت تصمیم گیری همه جانبه، به هر لایه یک ارزش متناسب با اثر آن بر جریان آبزیرزمینی در محل مطالعه اعطا شده است. با استفاده از نرم افزار gis همپوشانی لایه ها انجام شده و در نهایت مناطق با ارزش بالای 70 درصد جهت بررسی مرحله بعدی انتخاب شده است. در مرحله نهایی با توجه به موقعیت مکان های انتخاب شده در مرحله اول نسبت به مرز-های هیدروژئولوژیکی، پایین دست یال تاقدیس و سطح محوری ناودیس ها و فاصله از شهر کرند-غرب، برخی از مناطق پیشنهاد شده در مرحله اول حذف شده اند. در نهایت، مناطق باقیمانده با توجه به برخی محدودیت ها از قبیل قرارگیری در حوضه آبگیر چشمه های منطقه، مجدداً مورد بازنگری قرارگرفته و محل های مناسب از بین آنها برای حفر چاه به منظور تأمین آب شرب شهر کرندغرب معرفی شده اند.
زکیه کاظمی حبیب الله قاسمی
علیرغم کمیابی سنگهای اردوویسین در ایران، رخنمونهای قابل توجهی از آن ها در شمال و جنوبغرب شاهرود تحت عنوان سازندهای آبستو، ابرسج و قلی وجود دارد. سازند ابرسج (به سن اردوویسین فوقانی) یک سازند غیر رسمی است که لیتولوژی عمدهی آن شامل ماسهسنگ، شیل سبز تا خاکستری و شیل سیلتی میباشد. تجزیه و تحلیل کلیه شواهد صحرایی از قبیل ساختارهای رسوبی نشان میدهند که سازند ابرسج در یک محیط رسوبی توربیدایتی عمیق و بصورت یک بادزن زیردریایی نهشته شده است. سنگ های آذرین مورد بررسی به صورت گدازه، دایک و سیل میکروگابرویی و با ترکیب بازالت، تراکی بازالت و تراکی آندزیت بازالتی در نهشتههای اردوویسین فوقانی (سازندهای ابرسج و قلی) حضور دارند. پلاژیوکلاز و کلینوپیروکسن (از نوع اوژیت) از کانیهای اصلی تشکیل دهندهی نمونههای بازالتی مناطق مورد مطالعه میباشند. از مهمترین کانیهای فرعی این سنگ ها میتوان به الیوین و کانیهای اپک (مگنتیت، پیریت و کالکوپیریت) اشاره کرد. شدت تجزیه الیوین به حدی است که کانی اولیه، به طور کلی اختصاصات کانیشناسی خود را از دست داده و توسط کلریت، کلسیت و اکسیدآهن جانشین شده است. مهمترین بافتهای موجود در سنگهای بازالتی شامل بافتهای پورفیری، گلومروپورفیری، بادامکی، جریانی، سابافیتیک و اینترگرانولار هستند. به دلیل نفوذ سیالات، سنگهای بازالتی تا حدودی دچار دگرسانی شده و پلاژیوکلازها در نتیجه سوسوریتی شدن به مجموعه کانیهای اپیدوت، کلسیت و کلریت تبدیل شدهاند. کانیهای اصلی سنگهای میکروگابرویی شامل پلاژیوکلاز و کلینوپیروکسن (اوژیت) میباشند. آپاتیت و کانیهای اپک مشاهده شده در مقاطع صیقلی مانند مگنتیت و پیریت از مهمترین کانیهای فرعی این سنگ ها هستند. کانیهای ثانویه از قبیل کلریت و کلسیت در اثر دگرسانی پلاژیوکلاز و کلینوپیروکسن در این سنگ ها تشکیل شدهاند. بافت های غالب موجود در این سنگ ها شامل بافت های اینترگرانولار، سابافیتیک و افیتیک هستند. بررسیهای ژئوشیمایی سنگ های آذرین مورد مطالعه نشان میدهند که آن ها دارای ماهیت قلیایی هستند و بر اساس نمودارهای تمایز محیط زمینساختی، این سنگ ها در محدوده بازالتهای قلیایی مرتبط با کافت درون قارهای قرار میگیرند. این جایگاه با جغرافیای دیرین پالئوزوئیک زیرین البرز (وجود کافت درون قارهای پالئوتتیس توران) در زمان اردوویسین - سیلورین مطابقت دارد. نمودارهای بهنجار شده نسبت به گوشته اولیه و کندریت حاکی از نسبت بالای lree/hree و غنیشدگی از lree، بدون هیچ گونه تهیشدگی از hfse هستند. روندهای موازی موجود در نمودارهای عنکبوتی، نشان دهنده ی ماگمای والد مشترک سنگهای مورد مطالعه و نقش تبلور تفریقی به عنوان فرآیند اصلی در تحول ماگمایی سنگ های منطقه میباشد. بررسیهای ژئوشیمیایی بیانگر مشتق شدن ماگمای تشکیل دهندهی سنگهای بازالتی از یک مخزن عمیق oib مانند، یعنی یک منبع گوشتهای استنوسفری غنی شده میباشد. ماگمای سازنده این سنگ ها در اثر ذوب بخشی 14 تا 16 درصدی یک گوشته گارنت پریدوتیتی در اعماق 100 تا 110 کیلومتری حاصل شده است. شواهد ژئوشیمیایی به وضوح نشان دهندهی نبودن یا ناچیز بودن نقش آلایش پوستهای در تحول ماگمای تشکیل دهنده ی سنگهای بازالتی منطقه در طی صعود ماگما به سطح زمین میباشند.
مریم دیهیمی حبیب الله قاسمی
در این مطالعه برای اولین بار ماگماتیسم بازالتی موجود در سازندهای پادها و خوشییلاق (دونین) در شمال شاهرود (نکارمن و میغان) مورد بررسی قرار گرفته است. لیتولوژی عمدهی سازند پادها شامل ماسهسنگ کوارتزآرنایتی سفید رنگ، شیل قرمز و سنگهای تخریبی سیلیسی با میان لایههای کربناتی میباشد. بر این اساس، سازند پادها در یک محیط قارهای در بادزن آبرفتی، نواحی دور از بادزن آبرفتی و حاشیه دریاچه تا داخل دریاچه رسوبگذاری کرده است. اما لیتولوژی عمده سازند خوشییلاق کربناته (دریایی) است. بر اساس این لیتولوژی، ساختمانهای رسوبی، ویژگیهای میکروسکوپی و بافتی و نیز محتوای فسیلی در برشهای مورد مطالعه، پنج توالی رخسارهای در این سازند، شناسایی شده است. این توالیهای رخسارهای در محیطهای خشکی (رودخانهای) تا دریایی (پلاتفرم کربناته رمپ) نهشته شدهاند. بر خلاف گزارشهای قبلی، ماگماتیسم دونین در این سازندها گسترده بوده، به طوریکه سنگهای ماگمایی با ترکیب بازالتی و به شکل گدازههای بازالتی، دایکها و سیلهای میکروگابرویی در سازندهای پادها و خوشییلاق رخنمون دارند. سنگهای آذرین مورد بررسی از نوع بازالت، الیوینبازالت و میکروگابرو میباشند. پلاژیوکلاز و کلینوپیروکسن (از نوع اوژیت) از کانیهای اصلی تشکیلدهندهی نمونههای بازالتی مناطق مورد مطالعه هستند. از مهمترین کانیهای فرعی این سنگها میتوان به الیوین و کانیهای اپک (مگنتیت و پیریت) اشاره کرد. شدت تجزیه الیوین به حدی است که کانی اولیه، به طور کلی اختصاصات کانیشناسی خود را از دست داده و کاملاً توسط کلسیت و اکسیدآهن جانشین شده است. پلاژیوکلازها در نتیجه سوسوریتی شدن به مجموعه کانیهای اپیدوت، کلسیت و کلریت تبدیل شدهاند. مهمترین بافتهای موجود در سنگهای بازالتی و الیوینبازالتی شامل بافتهای میکرولیتی میکرولیتی پورفیری،گلومروپورفیری، اینترسرتال، افتیک، سابافتیک، اینترگرانولار و بادامکی میباشند. در سنگهای میکروگابرویی، کانیهای اصلی شامل پلاژیوکلاز و کلینوپیروکسن (اوژیت) میباشند. آپاتیت، اسفن و کانیهای اپک (مگنتیت و پیریت) از مهمترین کانیهای فرعی این سنگها هستند. کانیهای ثانویه از قبیل کلریت، کلسیت و اپیدوت در اثر دگرسانی پلاژیوکلاز و کلینوپیروکسن در این سنگها تشکیل شدهاند. بافتهای غالب موجود در این سنگها شامل بافتهای اینترگرانولار و افیتیک هستند. بر اساس مطالعات ژئوشیمیایی سنگهای آذرین مورد مطالعه دارای ماهیت آلکالن هستند. در نمودارهای تمایز محیط زمینساختی، این سنگها در محدوده بازالتهای قلیایی مرتبط با کافت درونقارهای قرار میگیرند. این الگو با ماهیت آلکالن ماگمای مزبور و طبیعت آلکالن کافتی درونورقه قارهای بازالتهای سیلورین سازند سلطان میدان منطقه کاملاً سازگار است. نمودارهای بهنجار شده نسبت به گوشته اولیه و کندریت حاکی از غنیشدگی نمونهها از lree، بدون هیچ گونه تهیشدگی از hfse هستند. روندهای موازی موجود در نمودارهای عنکبوتی، نشاندهندهی ماگمای والد مشترک سنگهای مورد مطالعه و نقش تبلور تفریقی به عنوان فرآیند اصلی در تحول ماگمایی سنگهای منطقه میباشد. مقادیر بالای p و ti بیانگر منشأ گرفتن ماگمای سازنده این سنگها از ذوب بخشی یک ستون گوشتهای عمیق و یا گوشتهی آستنوسفری غنی شده (مشابه منابع oib) است. این ماگما در اثر ذوب بخشی 5 تا 10 درصدی یک گوشته گارنتپریدوتیتی در اعماق 100 تا 110 کیلومتری حاصل شده و در خلال صعود از میان پوسته قارهای متحمل آلایش نشده است.
علی درستکار غلامحسین کرمی
با توجه به نیاز روزافزون به آب، مدیریت آب های سطحی یک امر ضروری محسوب می شود. امروزه به علت تغییرات زیاد در بارندگی و افزایش جمعیت و نیاز به منابع جدید، موضوع انتقال آب از سرشاخه های مرتفع بسیار حائز اهمیت می باشد. منطقه مورد مطالعه در شمال دشت بسطام واقع شده است. مقدار بارندگی در دامنه شمالی رشته کوه البرز در مقایسه با دامنه جنوبی آن به طور قابل توجهی بیشتر است. در دامنه شمالی البرز کمبود آب وجود ندارد و هر ساله بخشی از آب های سطحی این منطقه به صورت سیلاب به دریا تخلیه می شود. دشت بسطام (واقع در دامنه جنوبی البرز) با افت شدید سطح آب زیرزمینی مواجه بوده و سالانه حدود 80 سانتیمتر افت در این دشت رخ می دهد. بررسی های صحرایی و تصاویر ماهواره ای بیانگر این است که تعداد 15 حوضه در نقاط مرتفع دامنه شمالی البرز در شمال دشت بسطام وجود دارد که می توان آب های سطحی آن ها را با احداث تونل هایی به طول حدود دو کیلومتر به دامنه جنوبی منتقل نمود. برای برآورد حجم رواناب در هریک از حوضه های مورد مطالعه از روش های سازمان حفاظت خاک آمریکا (scs) و استدلالی استفاده گردید. برای برآورد دقیق تر مقدار شماره منحنی (cn) در روشscs و ضریب رواناب در روش استدلالی از روش کمی جدیدی استفاده شده است که در این روش از شاخصی به نام شاخص رواناب استفاده شده است. برای تعیین شاخص رواناب ابتدا سه پارامتر پوشش گیاهی، لیتولوژی و تغییرات شیب در حوضه های مورد مطالعه مورد بررسی قرار گرفت. این پارامترها با توجه به تاثیرگذاری آن ها بر شاخص رواناب تقسیم بندی شده و به هر طبقه یک امتیاز بین دو تا ده اختصاص داده شد. علاوه بر این با توجه به اهمیت این پارامترها به ویژه در منطقه مورد نظر، برای هر کدام یک وزن لحاظ گردید. سپس نقشه های مورد نظر در نرم افزار arc gis 9.3 تعریف شده تا بر اساس نقشه های فوق الذکر امتیازدهی انجام شده و شاخص رواناب تعیین گردد. با استفاده از مقادیر (cn) و ضریب رواناب در شرایط هیدرولوژیکی مختلف و همچنین ماهیت شاخص رواناب، مقادیر این شاخص با ضرایبی به (cn) و ضریب رواناب تبدیل شده است. در نهایت، با استفاده از روش های scs و استدلالی به طور جداگانه حجم رواناب حوضه های مورد مطالعه برآورد گردید. به این ترتیب که حجم رواناب سالانه در حوضه های مورد مطالعه بر اساس روش های scs و استدلالی به ترتیب برابر پنج و 7/4 میلیون متر مکعب برآورد شده است.
زینب نجفی غلامحسین کرمی
هدف اساسی در این تحقیق برآورد میزان تغذیه سالانه در آهک های کارستی شرق و جنوب شرق روانسر در استان کرمانشاه است. منطقه مورد نظر در محدوده ای با مختصات جغرافیایی ´40° 46 تا´ 57 °46 طول شرقی ´35 °34 و تا ´48 °34 عرض شمالی در زون زاگرس مرتفع قرار گرفته است. این منطقه کوهستانی و حاوی آهک های کارستی توسعه یافته می باشد. در این مطالعه از سیستم اطلاعات جغرافیایی (gis) برای ارزیابی میزان تغذیه استفاده شده است. برای این منظور اقدام به تهیه 9 لایه اطلاعاتی شامل شیب، جهت شیب، لیتولوژی، تراکم خطواره، تراکم آبراهه، بارش، تراکم پوشش گیاهی، پوشش خاک منطقه و لایه عوارض کارستی گردید. پس از آماده سازی لایه های اطلاعاتی جهت انجام مراحل ارزش دهی و وزن دهی به پارامترهای مختلف و تصمیم گیری نهایی از چهار روش مختلف استفاده شد. روش های مورد استفاده شامل قضاوت کارشناسی، نسبتی، تأثیرگذاری پارمترها و روش تحلیل سلسله مراتبی یا ahp است. سرانجام با تلفیق و هم پوشانی لایه های بدست آمده، مکان هایی با مقدار تغذیه مختلف حاصل گردید. نتایج بدست آمده از نقشه نهایی، حاکی از این است که مقدار تغذیه میانگین به دست آمده از چهار روش، 64/0 است. براساس میانگین نرخ نفوذ به دست آمده و میانگین بارش سالانه منطقه، مقدار تغذیه سالانه در آهک های مورد مطالعه، حدود 77 میلیون مترمکعب برآورد شده است.
رقیه بردبارهره دشت بهناز دهرآزما
رودخانه چشمه علی در شمال غربی دامغان واقع شده و یکی از منابع مهم آب شیرین در استان سمنان می باشد. در این مطالعه به ارزیابی غلظت فلزات سنگین (fe، cd، cr، ni، cu و pb) در آب و رسوبات سطحی رودخانه چشمه علی از مظهر تا ورودی سد شاهچراغی پرداخته شده است. در این راستا بعد از مطالعات کتابخانه ای و بررسی زمین شناسی و کاربری اراضی، منطقه 24 ایستگاه در طول رودخانه چشمه علی و سرشاخه های ورودی به آن انتخاب گردید. نمونه های آب بعد از فیلتر و اسیدی شدن به منظور آنالیز به آزمایشگاه سازمان حفاظت محیط زیست سمنان ارسال گردید. پارامترهای شیمیایی رسوب از قبیل ph، ec، درصد مواد آلی و درصد کربنات کلسیم بعد از آماده سازی و دانه بندی رسوبات اندازه گیری شد. در ادامه تحلیل های آماری از قبیل آنالیز همبستگی و آنالیز مولفه اصلی (pca) در جهت آشکارسازی روابط بین داده های بدست آمده انجام گردید. به منظور بررسی دقیق روند تغییرات فلزات در طول مسیر رودخانه با استفاده از نرم افزار gis نقشه های هم غلظت عناصر ترسیم گردید. همچنین با استفاده از نرم افزارهای هیدروشیمی آب، تیپ و رخساره آب و وضعیت آب برای مصارف کشاورزی و آشامیدن سنجیده شد. به منظور ارزیابی میزان آلودگی رسوبات از شاخص های ژئوشیمیایی مانند شاخص زمین انباشت (igeo)، فاکتور غنی شدگی (ef) و درجه آلودگی اصلاح شده (mcf) استفاده گردید. براساس اندازه گیری های انجام شده، ph آب و رسوب منطقه در محدوده قلیایی قرار دارد. هدایت الکتریکی آب منطقه بین مقادیر493 تا 1183 میکروزیمنس بر سانتی متر تغییر می کند. تیپ آب بی کربناته و رخساره آن کلسیک می باشد. آب رودخانه چشمه علی و سرشاخه دامغانرود براساس نمودار ویلکاکس برای کشاورزی مناسب تا قابل استفاده می باشد و در کلاس c2s1 و c3s1 قرار می گیرد و براساس نمودار شولر، برای آشامیدن در محدوده خوب تا قابل قبول می باشد. شاخص اشباع نشان داد که نمونه های آب منطقه نسبت به آراگونیت، کلسیت، دولومیت، ژیپس و انیدریت در حالت فوق اشباع قرار دارند. براساس دانه بندی، غالب رسوبات بستر رودخانه چشمه علی گراول ماسه ای می باشند. درصد مواد آلی با توجه به کشاورزی و رشد درختان در حاشیه رودخانه بین 1/21% تا 4/4% تغییر می کند. بالاترین درصد کربنات کلسیم در ایستگاه های ابتدائی به دلیل رخنمون سازند آهکی مشاهده می گردد. نتایج آنالیز فلزات سنگین نشان داد که هیچ یک از فلزات مورد بررسی در آب منطقه از حد مجاز استاندارد آب آشامیدنی (who, 2011) تجاوز نکرده است. غلظت فلزهای نیکل، کروم، مس و روی در رسوب از میانگین رسوبات جهانی پایین تر می باشد. غلظت کادمیوم در نمونه های رسوب در تمامی ایستگاه های نمونه برداری از غلظت میانگین کادمیوم رسوبات جهانی تجاوز می کند. در 76% نمونه ها غلظت سرب از میانگین غلظت این عنصر در رسوبات جهانی تجاوز می کند. آنالیز همبستگی و مولفه اصلی نشان می دهد که فلزات کروم، مس، روی، نیکل و آهن به طور غالب از فعالیت های زمین زاد منشأ می گیرند و سرب و کادمیوم دارای منشأ دوگانه زمین زاد و بشرزاد می باشند. رسوبات نسبت به عنصر سرب از نظر فاکتور غنی شدگی در رده فاقد غنی شدگی تا غنی شدگی اندک قرار می گیرند. رسوبات نسبت به کادمیوم فاقد غنی شدگی تا غنی شدگی شدید را دارا می باشند. رسوبات برای عناصر آهن، مس، روی، نیکل و کروم در رده فاقد غنی شدگی قرار می گیرند. براساس فاکتور پتانسیل ریسک اکولوژیکی فلز کادمیوم بزرگترین ریسک اکولوژیکی منطقه محسوب می گردد.
حمید روح افزا رمضان رمضانی اومالی
منطقه شیربند قسمتی از حوضه رسوبگذاری البرز شرقی است که در شمال دامغان واقع شده است. مطالعات چینه نگاری در این منطقه وجود واحدهای سنگی پالئوزوئیک، مزوزوئیک، سنوزوئیک با روند شرقی - غربی تا شمال شرق - جنوب غرب را نشان می دهد. در این تحقیق ویژگی های سینماتیکی و حرکتی گسل ها و چین های موجود در منطقه و هم چنین تحلیل میدان تنش منطقه مورد بررسی قرار گرفته است. گسل های اصلی موجود در منطقه دارای امتداد شرقی - غربی تا شمالِ شرق - جنوب غرب با سازوکار چپ لغز و معکوس هستند. گسل هایی با چنین سازوکار و آرایش هندسی با الگوی ترافشارشی چپ گرد ناحیه ای (البرز شرقی) انطباق دارد. مطالعاتِ ساختاری چین های موجود در منطقه مورد مطالعه نشان می دهد که چین های اصلی موجود در ناحیه دارای روند شرقی - غربی تا شمال شرق - جنوب غرب می باشند که این سوگیرش و جهت گیری را می توان به حرکت رو به شمال صفحه عربی نسبت داد. اکثر چین های اصلی موجود در ناحیه بر اساس دسته بندی زاویه بین یالی (fluety 1964)، در محدوده چین های باز قرار می گیرند. بررسی ساختاری چین ها و گسل های موجود در منطقه نشان می دهد میدان تنش بیشینه حاکم بر منطقه دارای روندی شمالی - جنوبی می باشد. علاوه بر چـین ها و گسل هـا، غارشیربند از دیگر ساختارهای موجود در جنوب منطقه مورد مطالعه می باشد. نتایج بررسی ها نشان می دهد که تکتونیک حاکم بر منطـقه نـقش مهمی در چگونـگی شکل گیری و گسترش این غار داشته است. سطوح گسلی و هم چنین خطواره های درزه ای مشاهده شده در این غار می تواند شاهدی برای این موضوع باشد.
رضا سری زن حبیب الله قاسمی
در شمال و شمال غرب گرمسار در استان سمنان، تعداد زیادی توده ی نفوذی گابرودیوریتی به صورت دایک، سیل و استوک های کوچک در سازند قرمز زیرین رخنمون دارند. بررسی های صحرایی، پتروگرافی و نمودارهای ژئوشیمیایی نشان می دهند که سنگ های آذرین مورد مطالعه، ماهیت گابرویی دارند و یک سری تفریقی از گابرو تا دیوریت را تشکیل می دهند. سنگهای مورد بررسی دارای ماهیت ماگمایی قلیایی می باشند و بر اساس نمودارهای تمایز محیط زمین ساختی در قلمرو درون ورقه ای قاره ای (حوضه پشت کمان) قرار می گیرند. بررسی های ژئوشیمیایی نشان می دهند که ماگمای تشکیل دهنده این سنگها از ذوب بخشی حدود 12 تا 15 درصدی یک منبع گوشته ای لیتوسفری عمیق غنی شده گارنت لرزولیتی، در اعماق 90 تا 100 کیلومتری، در یک محیط کششی درون قاره ای پشت کمانی اولیه حاصل شده است.
مرتضی درخشی حبیب الله قاسمی
مجموعه¬ی بازالتی سلطان میدان با روند شمال شرقی-جنوب غربی در بخش شرقی رشته کوه¬های البرز و شمال غرب تا شمال شرق شاهرود رخنمون دارد. این مجموعه شامل جریان¬های متعدد گدازه¬ی بازالتی، آگلومرای بازالتی، توف و برخی میان لایه¬های نازک رسوبی است که در طول دوره¬ی فعالیت ماگمایی برروی هم انباشته شده¬اند. در این پژوهش، با توجه به گستردگی و ضخامت زیاد این مجموعه¬ی بازالتی، سه رخنمون اصلی و مناسب از این مجموعه در نزدیکی روستاهای نکارمن (دره¬ی کلودر)، قلعه¬نو خرقان (دره¬ی چشمه¬سید) و خوش¬ییلاق انتخاب و مورد بررسی دقیق قرار گرفت. مجموعه¬ی بازالتی سلطان میدان در این رخنمون¬ها به طور همشیب بر روی سازند قلی قرار گرفته و با ناپیوستگی همشیب فرسایشی توسط سازند پادها پوشیده می-شود. اندازه¬گیری¬های دقیق نشان می¬دهند که ضخامت این مجموعه در دره¬ی کلودر 436 متر، در دره¬ی چشمه¬سید 1286 متر و در شرق روستای خوش¬ییلاق حداقل880 متر است. به طور کلی در نقشه¬های زمین شناسی و منابع مختلف، سن سنگ¬های آتشفشانیِ مجموعه¬ی بازالتی سلطان میدان به سیلورین نسبت داده شده و محیط تشکیلِ آن نیز زیر آبی در نظر گرفته شده است. اما مطالعه¬ی پالینومرف¬های موجود در میان لایه¬های شیلی در این مجموعه، بازه¬ی زمانی اردوویسین پسین تا ابتدای سیلورین پسین را برای تشکیل آن نشان می¬دهد. همچنین، شواهد مختلف از قبیل حضور میان لایه¬های شیلی-سیلتستونیِ سبز رنگ و حاوی پالینومرف¬های دریایی و براکیوپودها، گدازه¬های بالشی، ساخت منشوری و میان لایه¬های نازک ماسه¬سنگیِ قرمز رنگ رودخانه¬ای در بخش¬های مختلف این مجموعه¬ بیانگر شکل¬گیری آن در دو محیط خشکی و زیر آبی است. مطالعات پتروگرافی نشان می¬دهند که بازالت¬های سلطان میدان دارای ترکیب کانی¬شناسی نسبتاً یکنواختی بوده و عموماً متحمل درجات دگرسانیِ متوسط تا شدید شده¬¬اند. در این سنگ¬ها، پلاژیوکلاز لابرادوریتی و کلینوپیروکسن اوژیتی کانی¬های اصلی، و اکسیدهای آهن-تیتان و گاهی الیوین کانی¬های فرعی را تشکیل می-دهند. همچنین، کانی¬های کلریت، اپیدوت، کلسیت، کوارتز، اسفن و اکسیدهای آهن مهمترین کانی¬های ثانویه ¬را تشکیل داده و کلریتی شدن شایع¬ترین دگرسانی در این مجموعه است. مهمترین بافت¬های موجود در سنگ¬های بازالتیِ سلطان میدان شامل پورفیری با خمیره¬ی میکرولیتی و/یا میکرولیتی-شیشه¬ای، میکرولیتی، سریه¬ایتی، جریانی، افیتیک، ساب¬افیتیک، اینترسرتال، بادامکی و گلومروپورفیری می¬باشند. ویژگی¬های کانی-شناسی و بافتی سنگ¬های منطقه بیانگر توقف ماگما در آشیانه و یا آشیانه¬های ماگمایی و تحول آنها از طریق تفریق ماگمایی در قبل از صعود نهایی است. نتایج مایکرپروب حاکی از خروج کلسیم و ورود سدیم به ترکیب بیشترِ پلاژیوکلازها بوده و علیرغم باقی ماندن مقادیرِ بسیار کم لابرادوریت an56)تا (an64، پلاژیوکلازها عموماً تحت عملکرد فرآیند آلبیتی شدن قرار گرفته¬اند (an1-2). علیرغم دگرسانیِ پلاژیوکلازها، کلینوپیروکسن¬ها عموماً متحمل دگرسانی نشده¬اند. نتایج دما-فشارسنجی بر روی کلینوپیروکسن¬ نشانگرِ دمای تبلور بین حدود 1100 تا 1200 درجه¬ی سانتیگراد، فشار کمتر از 6 کیلوبار و تبلور آنها در آشیانه/آشیانه¬های ماگمایی واقع در اعماق کمتر از 23 کیلومتری می¬باشد. شواهد ژئوشیمیایی بیانگر ماهیت انتقالی تا قلیایی ماگمای اولیه، ارتباط زایشی سنگ¬های این مجموعه از طریق فرآیند تبلور تفریقی با یکدیگر و عدم تأثیر و یا نقش ناچیز آلایش ماگمایی در تحول ماگما است. همچنین نمودارها و شواهد ژئوشیمیاییِ مختلف، تشکیلِ ماگمای اولیه¬ی سازنده¬ی بازالت¬های منطقه از ذوب بخشیِ حدود 10 تا 20 درصدیِ یک منشأ گوشته¬ای غنی¬شده¬ی گارنت¬پریدوتیتی و از اعماق حدود 100 تا 110 کیلومتر در یک محیط کششی کافتیِ درون قاره¬ای را نشان می¬دهند. نسبت¬های ایزوتوپی و عنصری در بازالت-های سلطان میدان بیانگر محل منشأگیریِ آنها از گوشته¬ استنوسفری و دارای کمی تهی شدگی، و نیز غنی شدگیِ آن در نتیجه¬ی اختلاط و بر هم کنش متقابل با گوشته¬ی لیتوسفریِ زیر قاره¬ای (sclm) است. به طوری که توقف پلومِ گوشته¬ای در زیر لیتوسفر و بر هم کنش بین پلوم و گوشته¬ی لیتوسفریِ زیر قاره¬ای شرایط مناسب برای این اختلاطِ منشأ را فراهم کرده است. علاوه بر بازالت¬های سلطان میدان، در منطقه¬ی مورد مطالعه می¬توان ماگماتیسم بازیکِ پالئوزوئیک زیرین- میانی را با حجمِ کمتر و به شکل دایک، سیل و گدازه¬ در سازندهای قلی، پادها و خوش ییلاق نیز مشاهده نمود. سنگ¬های بازیکِ موجود در سازند قلی و واحدهای سنگی دونین به ترتیب دارای ماهیت انتقالی- آلکالن و آلکالن بوده و مشابه با بازالت¬های سلطان میدان در جایگاه کافت درون قاره¬ای شکل گرفته¬اند. ماهیتِ ماگمایی و جایگاه زمین ساختیِ سنگ¬های بازالتی منطقه، به همراه حضور ناپیوستگی¬های متعدد همشیب و فرسایشی و عدم حضور ناپیوستگی زاویه¬دار در واحدهای سنگیِ اردوویسین تا دونین، بیانگر تداوم شرایط کشش درون قاره¬ای (کافت¬زایی) در دراز مدت و حرکات تکتونیک قائم (شاقولی) در این بخش از البرز می¬باشد. همچنین، شواهد مختلف حاکی از جایگیری یک توده¬ی گرانیتی کم عمق، همزمان با تشکیل مجموعه¬ی بازالتی سلطان میدان در منطقه¬ی مورد مطالعه است. قطعات درشتی از گرانیت مذکور را می¬توان در میان لایه¬های کنگلومرایی موجود در این مجموعه دید. شواهد نشان می¬دهند که بازه¬ی زمانی کوتاه بین انجماد ماگمای گرانیتی در عمق زمین تا بالازدگی، فرسایش و شرکت قطعاتِ درشت آن در میان لایه های کنگلومرایی را باید به جایگیری توده¬ی گرانیتی در اعماق نسبتاً کم و برخاستگی شدید منطقه¬ی مورد مطالعه در این زمان مرتبط دانست. از آنجائیکه شواهد پتروگرافی و نتایج دما-فشارسنجی بر روی بازالت¬های سلطان میدان حاکی از توقف ماگمای اولیه ¬در درون آشیانه/آشیانه¬های ماگمایی واقع در اعماق کمتر از حدود 23 کیلومتر در پوسته است، احتمالاً توقفِ حجم¬های زیاد ماگمای داغ گوشته¬ای در اعماق کمِ پوسته، و انتقالِ گرمای نهان تبلور منجر به ذوب مواد پوسته¬ای و شکل¬گیری ماگمای گرانیتی در این اعماق شده است (ماگماتیسم دوگانه). ویژگی¬های بازالت¬های سلطان میدان نظیر ماهیت، ضخامت و نیز جایگاه زمین¬ساختیِ فوران در آنها شباهت¬ زیادی به بازالت¬های طغیانی و ایالت¬های بزرگ آذرین (lips) نشان می¬دهند. به نظر می¬رسد که با توجه به حجم بالای ماگماتیسم در منطقه¬ی مورد مطالعه، جایگاه کافتی درون ورقه¬ای، ارتباط فعالیت ماگمایی با حضور پلوم¬های گوشته¬ای و نیز نزدیکیِ محلِ فوران به محلِ زایش پوسته¬ی اقیانوسیِ پالئوتتیس، این فعالیتِ ماگمایی نقش مؤثری را در ایجاد شکست و جدایش لیتوسفر قاره¬ای ایفا کرده¬ است. همچنین، شباهت¬های بسیارِ میان مجموعه¬ی بازالتی سلطان میدان به lips، می¬تواند بیانگر این حقیقت باشد که این مجموعه¬ی عظیم بازالتی ممکن است بخشی از یک lip باشد که در نتیجه¬ی عواملی نظیر فرسایش، انشقاق قاره¬ای و یا فرورانش بعدی، بخش عمده¬ی آن از بین رفته است. واژه¬های کلیدی: مجموعه¬ی بازالتی سلطان میدان، پالئوزوئیک زیرین، کافت¬زایی، پالئوتتیس، شاهرود.
الهام خراسانی پرویز امیدی
منطقه آهوان، در شمال خاوری شهر سمنان، بخشی از نیم? جنوبی البرز خاوری می باشد. مطالعات چینه¬نگاری در این منطقه، وجود واحدهای سنگی مزوزوئیک و سنوزوئیک با راستای کلی شمال خاوری- جنوب باختری تا خاوری- باختری را تأیید می نماید. سیمای زمین ریختی منطقه به طور عمده تحت تأثیر عوامل ساختاری (چین ها و گسل ها) و جنس واحدهای سنگی می باشد؛ چین¬های مطالعه شده، طبق رده¬بندی فلوتی بر مبنای زاوی? بین دو یال، به طور عمده در رد? باز (open) و ملایم gentle)) و تعداد محدودی از آنها در رد? بسته close)) قرار میگیرند. بر اساس شیب سطح محوری و میل لولا نیز جایگاه چین¬ها عمدتاً در دو رد? ایستاده با میل ملایم (upright-gently plunging) و ایستاده با میل افقی (upright-horizontal) قرار دارد. چین خوردگی در واحدهای سنگی جوان مانند کنگلومرای هزاردره بسیار ملایم و زاوی? بین یالی خیلی زیاد است. گسل های طولی منطقه با راستای شمال خاوری- جنوب باختری تا خاوری- باختری (رین شمالی، رین جنوبی، قرنتول، نمرد و ابراهیم آباد) دارای سازوکار معکوس چپ بر و راستالغز چپ بر می باشند. گسل های عرضی نیز در دو گروه عمده با روند شمال، شمال باختر- جنوب، جنوب خاور و شمال خاوری- جنوب باختری قابل مشاهده بوده که به ترتیب دارای سازوکار راستالغز راست¬بر و چپ بر می¬باشند. ساختارهای منطقه حاصل فازهای زمینساختی قدیم و نوزمینساختی است؛ به طوریکه جنبش های شیب لغز (معکوس)، قدیمی و جنبش های غالب امتدادلغز، جوان می باشد. جنبش های جوان با اعمال میدان تنش با جدیدترین جهت امتداد محور بیشین? فشارش با موقعیت بدست آمد? n15?e هماهنگ است. برخی از گسل های جوان و کوچک در الگوی برشی های ریدل مرتبط با گسل های بزرگتر قرار می گیرند و تعدادی از گسل های بزرگ، گسل های پیش ساخته ای می باشند که طبق وضعیت هندسی خود نسبت به میدان تنش جدید، با سازوکارهای متفاوت واکنش نشان داده اند.
سیده محبوبه حسینی پرویز امیدی
بلندیهای شمال شاهرود (منطق? مطالعاتی)، بخشی از نیم? جنوبی البرز خاوری است. مطالعات چینهنگاری در این منطقه، وجود واحدهای سنگی مزوزوئیک را با راستای چیر? شمال خاور- جنوب باختر نشان میدهد. دامن? جنوبی این بلندیها تحت پوشش نهشتههای کواترنری است که شهر شاهرود بر روی آنها بنا شده است. در این پژوهش شکستگیهای موجود در این واحدهای سنگی مورد بررسی قرارگرفتند. علاوه بر راندگی شاهرود که نتیج? فرآیندهای زمین ساختی قدیمی است، گسلهای نوزمینساختی دیگری همچون گسل کواترنری شاهرود با سازوکار راستالغز چپ بر، گسلهای شرق آبشار و غرب آبشار به ترتیب با سازوکار امتدادلغز راست بر و چپ بر شناسایی شدند. امتداد این گسلها به ترتیب شمال خاوری- جنوب باختری، شمال باختری- جنوب خاوری و شرقی-غربی است. مهمترین رویداد گسلش شناسایی شده در این پژوهش، گسل کواترنری شاهرود با سازوکار راستالغز چببر و درازایی در حدود 60 کیلومتر از شاهرود تا دامغان است. وجود گسل راندگی شاهرود همراه با گسلهای نزدیک به قائم دارای خش خطهای متقاطع نشان دهند? چندین فاز گسلش است که جدیدترین آنها مولفه امتدادلغز غالب دارد. رخداد گسلش با سازوکارهای متفاوت نشانگر تغییرات میدان تنش در طول زمان است. محاسبات تنش دیرین بر مبنای تحلیل لغزش گسلها با تکیه بر دادههای نوزمینساختی، موقعیت تنشهای اصلی 1?، 2? و 3? را به ترتیب 05/001، 80/238 و 08/092 نشان داد. به نظر میآید این میدان تنش که همراه با جنبش گسل کواترنری شاهرود بوده است شکستگیهای به نسبت کوچکتری را از نوع برشیهای ریدل همراه داشته و همچنین گسلهای از پیش ساخته را به جنبش مجدد کشانده است. گسلهای پیش ساخته مطابق وضعیت هندسی خود نسبت به میدان تنش جدید واکنشهای جنبشی متفاوت داشتهاند.
حسن آرامش رمضان رمضانی اومالی
محدوده مورد مطالعه در استان کهگیلویه و بویراحمد و در 25 کیلومتری جنوب شرقی شهر یاسوج واقع شده است. بر طبق تقسیم بندی های زمین شناسی بخش عمده این منطقه در زاگرس مرتفع و بخشی از آن در زاگرس چین خورده قرار دارد و گسل کاکان به عنوان بخشی از گسل زاگرس مرتفع، در حد فاصل این دو ناحیه قرار دارد. واحدهای سنگی موجود در منطقه را واحدهای سنگی پالئوزوئیک (سازند هرمز)، مزوزوئیک (سازند کژدمی و سازند سروک)، سنوزوئیک (سازند پابده-گورپی، سازند جهرم، سازند رازک و رسوبات کواترنری) تشکیل می دهند.دگرریختی اصلی در گستره مورد مطالعه به صورت چین خوردگی و گسلش انجام شده است. از مهمترین چین های موجود در منطقه می توان به ناودیس کاچیان، تاقدیس کاچیان، تاقدیس جهان آباد، تاقدیس پوزه و تاقدیس دهنو اشاره کرد. روند ساختاری این چین ها، شمال باختر- جنوب خاور بوده و هم روند با روند عمومی کمربند چین خورده – رانده زاگرس می باشند. تحلیل داده های برداشت شده از این چین ها گویای این است که جهت شیب سطح محوری اغلب چین های منطقه به سمت شمال خاوری بوده که می تواند متاثر از سمت فرورانش صفحه عربی به زیر ایران -مرکزی باشد. گسل کاکان به عنوان بخشی از گسل زاگرس مرتفع، اصلی ترین گسل در محدوده مورد مطالعه می باشد. تغییر در جهت محور تنش بیشینه (σ1) به صورت پادساعتگرد، علاوه بر ایجاد تغییر در روند سطح محوری ناودیس کاچیان و تاقدیس جهان آباد، باعث ایجاد سازوکار غالب امتدادلغز راست بر، به عنوان جدیدترین مکانیسم در امتداد گسل کاکان شده است.
امید باشام رمضان رمضانی اومالی
محدوده مورد مطالعه در قسمت شمالی البرز شرقی قرار دارد. این منطقه در 45 کیلومتری جنوب شرق شهرستان آزادشهر در استان گلستان واقع شده است. در این منطقه سازندهای پالئوزوئیک، مزوزوئیک و سنوزوئیک بر اثر فرآیند های تکتونیکی مختلف تحت تاثیر چین خوردگی و گسلش قرار گرفته اند. گسل های طولی منطقه با راستای شمال خاوری - جنوب باختری (گسل تیل آباد، زردابه، f1 و f2) دارای سازوکار مورب لغز چپ بر با مولفه شیب لغزی معکوس می باشند. گسل های عرضی موجود در منطقه نیز در دوگروه قرار دارند. گسل های با راستای تقریبا شمالی – جنوبی دارای سازوکار راستالغز چپ بر و دسته گسل های با راستای شمال باختری – جنوب خاوری نیز سازوکار راستالغز راست بر دارند. هندسه و سازوکار گسل های منطقه مورد مطالعه با الگوی دگرشکلی ترافشارشی چپ گرد مطابقت دارد. سطح محوری بیشتر چین های مطالعه شده در این منطقه در راستای شمال خاوری – جنوب باختری می باشند، طبق رده بندی فلوتی بر مبنای زاویه بین دو یال، بشتر در رده باز (open) و تعداد محدودتری نیز در رده های ملایم (gentle)، بسته (close)، فشرده (tight) قرار می گیرند. بر اساس شیب سطح محوری و میل لولا نیز چین های این منطقه بیشتر در رده ایستاده و با میل ملایم (upright – gently plunging) و چین های پرشیب با میل ملایم (steeply inclined - gently plunging) قرار می گیرند. تقسیم بندی چین های این منطقه بر اساس ریکارد نیز در دو رده چین های ایستاده (upright fold) و کج شده (inclined fold) قرار می گیرند. سیمای زمین ریختی منطقه مورد مطالعه تا حد زیادی تحت تاثیر عناصر ساختاری (چین ها و گسل ها) قرار دارد.