نام پژوهشگر: محمود رجبی
محمد سلطانی رنانی محمود رجبی
مبنای کلامیِ تفسیر، آن دسته باورهای دینی است که بر اساس آنها منابع، قواعد و یا محتوای تفسیر آیات قرآن شکل می گیرد و بدین نحوه در تفسیر قرآن تاثیرگذارند. مبانی کلامی تفسیر، در چهار بخش جای دارند: اول، مبانی کلامی مربوط به پدیدآورنده قرآن: خداوند. به عنوان نمونه: خدا عادل و حکیم است. این صفت با توجه با اصل حسن و قبح عقلی بدین معنا می انجامد که خدا از هر قبیح عقلی به دور است. بر اساس این آموزه، اصل فهم پذیری و حجیت ظواهر قرآن بنا گذاشته می شود و شرایطی برای نسخ شمرده می شود، آیات وحی به دور از تناقض و ناراستی دانسته می شود و آیات متناقض نما بررسی می شوند. بخش دوم مبانی کلامی مربوط به قرآن کریم: قرآن سخن خداست، پس با توجه به ویژگی های پدیدآورنده اش فهم و تفسیر می شود. و قرآن یگانه است، پس اختلاف قرائت ها از قاریان ریشه می گیرد و به چندگانگی آیات وحی نمی انجامد. و قرآن حق و صادق است، پس هیچ ناراستی و نادرستی در آن راه ندارد. و قرآن حکیم است، پس ارتباط و تناسبی در درون آیات و آیات با یکدیگر یافت می شود، و بافت و سیاق همگونی در آیات وحی وجود دارد. و قرآن حادث (پدیده) است، پس رویدادها و فرهنگ زمانه نزول در فهم و تفسیر آیات تاثیرگذار است. بخش سوم، مبانی کلامی مربوط به دریافت کننده قرآن، پیامبر اکرم است. حضرت محمد مصطفی، از گناه و خطا و نسیان در حوزه دین، معصوم است. پس آیات وحی و سنّت نبوی و پس از آن گفتار و رفتار اهل بیت قابل اعتماد و اطمینان است و از هر ناراستی و خطا به دور است. بخش چهارم، مبانی کلامی مربوط به مخاطبان قرآن است: حجیت و اعتبار عقل و فهم مفسر. هر مبنای کلامی، ابتدا تبیین می شود و تا حد امکان ادله اثباتی آن، به ویژه در آثار شیخ طوسی، بیان می گردد. پس از آن ارتباط آن مبنای کلامی با مبحث تفسیری، بر اساس درک عقلانی یا روش عقلایی تحلیل می شود. و سپس مباحث تفسیری متاثر از آن مبنای کلامی، بر اساس نمونه های موجود در آثار شیخ، طرح و بررسی می شود. این پژوهش، گامی در جهت بازشناسی و تعریف مبانی کلامی تفسیر شیعی، با محور قرار دادن آثار شیخ طوسی است و همچنین نشان دهنده ارتباط گسترده و پرجانبه تفسیر قرآن و مباحث کلامی است. از سویی دیگر این تحقیق، گستره مباحث کلامی-تفسیری در تفسیر التبیان و همچنین جایگاه شیخ طوسی در سه حوزه تفسیر قرآن و کلام اسلامی و دامنه میان رشته ای این دو دانش را آشکار می سازد
مجید کافی غلامرضا جمشیدیها
تحقیق ارائه شد بر این پیش فرض مبتنی است که راه برون رفت از مسائل و مشکلات علوم سکولار، نظریه پردازی و تولید علم کارآمد بر اساس نظریه های ساخته و پرداخته شده از متون دینی و هماهنگ با جهان بینی و فرهنگ جامعه است. بر اساس این پیش فرض این سوال مطرح می شود که چه نظریه ای را می توان بر اساس مبنا یا مبانی شناخت جامعه در قرآن، ساخته و پرداخته کرد که اساس تبیینهای اجتماعی باشد؟ این تحقیق در صدد است در بخش نخست مولفه های پارادایمی علم دینی (اسلامی) را تبیین کند، و در بخش دوم مبانی شناخت جامعه را از آیات قرآن استنباط و استخراج کند و سرانجام بر اساس مولفه های پارادایمی تبیین شده برای علم دینی، و همچنین مبانی استخراج شده برای شناخت جامعه از قرآن، گامی به سوی تولید نظریه ای اجتماعی از قرآن برای فهم و تبیین واقعیتهای اجتماعی بر دارد. در راستای پاسخ دادن به سوال تحقیق از روش ابداعی که از سه بخش تفسیر موضوعی، تحلیل محتوا و روش مبنایی تشکیل می شود، استفاده شد: 1. بخش تفسیر موضوعی شامل شناسایی آیات و روایات، و فهم معنای آیات و روایات است که به تولید داده های تحقیق منجر می شود. 2. تحلیل محتوا، سه مرحله مفهوم پردازی، مقوله بندی و تعیین نقش مقوله ها را شامل می شود که طی آن مفاهیم اجتماعی قرآن استخراج و پس از تفسیر و فهم معنای آنها، مبناهای اساسی شناخت جامعه از بین آنها استنباط می شود. 3. سرانجام بخش فهم مقوله اصلی و ارتباط منطقی و علّی بین مبانی به دست آمده (مقوله ها) است. در این مرحله دنبال فهم سلسله روابطی هستیم که مقولات را به مقوله اصلی مرتبط می کنند. روابط بین مقوله ها بر اساس علل و عوامل، پدیده، زمینه ، شرایط میانجی، استراتژیهای کنش و کنش متقابل و نتایج و پیامدها مشخص می شوند. نتایج به دست آمده عبارتند از: ارتباط انسانها نتیجه تلاش برای رفع نیازهایشان است؛ ارتباط انسان نتیجه رفع نیاز و محرکهای محیطی است؛ ارتباط نتیجه عوامل شناختی انسان است و براساس شناخت به برقراری ارتباط رو می آورد؛ در سطح خرد مسائل احساسی عامل شکل گیری ارتباط می شود؛ در سطح کلان به طور قطع رفع نیاز و عوامل شناختی در شکل گیری ارتباط موثرند و در سطح متوسط شرایط محیطی. به طور کلی نظریه اجتماعی ارتباط به این شکل در پایان تحقیق ظاهر شد که چون مردم به تنهایی ناتوان از انجام کارها و برآوردن نیازهای خود هستند (شرایط علّی)، با دیگران ارتباط (پدیده) برقرار می کنند (استراتژی). از این رو می توانند اراده کنند تا (شرط کافی) کارهایی را که به تنهایی نمی توانستند انجام دهند، با همکاری دیگران انجام دهند (پیامد)
علی فتحی محمد باقر سعیدی روشن
یکی از مسائل بنیادین در تفسیر متون، معیارپذیری آن است، بدین معنا که برای داوری میان تفسیر درست و معتبر از غیر آن شاخص و میزانی وجود دارد. هدف از تفسیر متون به ویژه متون دینی، پی بردن به مراد مولف –است، بر این اساس معیارپذیری تفسیر، بر نوع نگرش و تحلیل ما از حقیقت، معنا، زبان، و روش بستگی دارد؛ چرا که تفسیر در صدد آن است که ما را به واسطه متن، به صورت روشمند، به مراد حقیقی مولف برساند. بر این اساس، دیدگاه رایج در سنت تفسیری اسلامی و حتی غربی، بر اساس اعتبار تفسیر و معیارپذیری آن بوده است. امکان تفسیر معتبر، تعین معنای متن، وابستگی معنای آن به مولف، اعتبار ظهور نوعی و لزوم کشف اراده متکلم از ظاهر کلام از جمله اصول مشترک عقلایی تفسیر است، از این رو در تفسیر متون، ضوابط عامی وجود دارد که تفسیر بر اساس آن ها انجام می گیرد. قرآن مجید نیز، از این قاعده مستثنا نیست، بلکه به عنوان وحی آسمانی که هدفش هدایت عموم مردم بوده، ساختار کلی زبان و بیان آن نیز مطابق اصول عام عقلایی، سامان یافته است؛ از این رو روش عموم مفسران در تفسیر قرآن، بر اصول زبان شناختی عقلایی، استوار بوده است. افزون بر آن، در خصوص قرآن کریم، مفاد و لازمه آیات فراوان و نیز مفاد روایات گوناگونی مانند: روایات روش فهم، روایات عرض، روایات ناهی از تفسیر به رأی، همگی گواهِ روشن معیارپذیری تفسیر قرآن کریم است. بدیهی است که هر دیدگاهی از جمله دیدگاه معیارپذیری تفسیر، در سایه تبیین و تحلیل دیدگاه های رقیب، جایگاه خاص خود را پیدا می کند، از این رو قبل از تبیین معیارپذیری تفسیر متون، مهم ترین مبانی و مستندات دیدگاه های معارض بررسی و نقد شده است. توضیح آن که با ظهور و بروز رویکردهای ذهنی گرای تفسیری همچون: هرمنوتیک فلسفی، ساختارشکنی، نو پراگماتیسم دردوره های اخیر، به رغم برخی اختلافات در تحلیل، معیارپذیری تفسیر متون، با تعارض ها و چالش های قابل اعتنایی مواجه گردید. نگرش ذهنی به حقیقت، زبان، معنا، استقلال معنایی متن از مولف و عدم وجود معنای معین در آن، از جمله مبانی و دلایل این رویکردهاست که وجود هر گونه ضابطه برای درک تفسیر درست و یا معتبر از نادرست را انکار می کند. این نوشتار به روش توصیفی - تحلیلی، با بررسی و نقد مبانی و دلایل رویکردهای معارض معیارپذیری، به این نتیجه می رسد که مشکل اساسی آن ها، نفی حقیقت به معنای مطابقت با واقع یا نسبی انگاشتن آن، انکار نقش حکایی زبان، نفی روش و روشمندی فهم، عدم تعین معنا، نادیده گرفتن واقعیات عینی و نیز اصول عقلایی و زبان-شناختی است. نفی حقیقت، و انکار نقش تصویرگری زبان و نگرش استقلالی به معنای متن، عدم تعین آن، و واقعه انگاری فهم، علاوه بر آن که پشتوانه علمی و استدلالی محکمی ندارد، در فهم متون به ویژه متون دینی با غرض و هدف پدید آورنده آن ها ناسازگار بوده و پیامدهای نادرستی از جمله اعتباربخشی به تفسیر به رأی، و نسبیت فهم را در پی دارد.
علی سلیمی علیرضا محسنی تبریزی
این تحقیق، گامی در زمینه تدوینِ نظریه اجتماعی اسلامی درباره کجروی است. هدف، به دست آوردن بخشی از بدنه گزاره ای نظریه قرآن و ترسیم خطوط کلّی این نظریه است. رویکرد برگزیده، مراجعه به قرآن بر اساس پرسشهای مطالعات جامعه شناختی کجروی است. فن تحقیق، تحلیل محتوای کیفی قیاسی و کاربرد آن، کشف، توصیف، تحلیل و تفسیر پیامهای آشکار و پنهان گزاره های قرآنی در پیوند با مقوله های پیشینی برگرفته از این مطالعات است. محصول آن نیز، از جمله، اعتبارسنجی یافته های آن مطالعات، تأیید، پالایش یا گسترش آنها از نگاه قرآن و ممکن ساختن ارائه پاسخهای قرآنی در قالب یک نظریه است. کار تحقیق در دو بخش، دنبال شده است: اول، یافتن پاسخهای قرآن به پرسشهای کلّی و بنیادین دو حوزه نظری ساختی و تضاد پیرامون تعریف، اثرپذیری اجتماعی و اثرگذاری اجتماعی کجروی. دوم، یافتن الگویی که بشود در تبیین اجتماعی نفاق به قرآن نسبت داد. بخش دوم، گزاره های قرآنی را برای یافتن آثاری بررسی می کند که متغیرهای ساختی و تضادی، در پیوند با متغیرهای سطوح دیگر تحلیل، بر یک پدیده کجروانه خاص دارند. در کنار این دو، مبانی فراتجربی نظریه قرآنی، مرور شده اند. آنها بخشی از ویژگی های جدایی ناپذیر این نظریه اند. معانی خاصی به محتوا، مفهومها و متغیرهای آن می بخشند. و با تمیز آنها از نظریه های متعلق به پارادایمهای دیگر در ترسیم خطوط کلّی نظریهْ مفیدند. یافته ها نشان می دهند ابعاد محتوایی و روشی تحقیق، اهداف آن را برآورده اند: در بُعد محتوا، گزاره های بخش اول، بیانگر نگاه تفصیلی قرآن درباره شمار قابل اعتنایی از متغیرهای مستقل و میانجی اند. و با عنایت به مناسبات علّی آنها با کجروی و بزهدیدگی، عمق تحلیل اجتماعی (ساختی و تضادی) قرآن را نشان می دهند. گزاره های بخش دوم، متغیر های ساختی و تضادی را با طیف وسیعی از متغیر های خرد، میان برد و کلان، تلفیق کرده اند. و با عنایت به روابط آنها، تلفیقی، فرابخشی و فراگیر بودن نظریه قرآنی را نشان داده، گستره (یا سطح) نظریه را ترسیم می کنند. در بُعد روشی نیز یافته ها بیانگر نکات زیرند: شباهت دغدغه ها و روشهای فهم متن و ملاکهای روایی و پایایی آنها در علوم اسلامی و اجتماعی، ظرفیت آنها در رعایت ضوابط و استفاده از مزایای روشهای حوزه دیگر و اینکه تحلیل محتوای کیفی قیاسی می تواند زمینه فهمی از قرآن باشد که در هر دو حوزه، دارای روایی و پایایی است. برای مثال، فهم های تحقیق از آیات، به تحلیلهای معتبر منابع تفسیری، مستند و، بدین شکل، از این روایی برخوردار شده اند. در نهایت، ویژگی های زیر، مراجعه به قرآن بر اساس پرسشهای مطالعات کجروی را به عنوان یک بستر پژوهشی نو و ارزشمند در علوم اسلامی و اجتماعی، معرفی می کنند: نخست، وجود و ابعاد دو رویکرد ساختی و تضادی و تعریفها و مفاهیم مرتبط با آنها در نظریه قرآنی کجروی و نیز خطوط کلّی این نظریه، مستندسازی شده اند. و مقدمه مناسبی برای شناسایی نهایی آنند. دوم، افزوده های معرفتی این مراجعه به مطالعات کجروی که، از جمله، عبارتند از: معرفی اثرگذاری اجتماعی کجروی و بزهدیدگی، شناسایی تأثیر متغیرهای ساختی و تضادی بر بزهدیدگی و سبب شناسی نفاق با ارجاع به متغیرهای کلان (ساختی، تضادی، میان-فرهنگی) که تحلیلی نو در این مطالعات و نوعی بومی سازی آنهاست.
محمود رجبی محسن جباری
چکیده ندارد.