نام پژوهشگر: سیروس نصراله زاده
سمیرا بیگمرادی سیروس نصراله زاده
از آغاز هستی، زن به عنوان یکی از ارکان اصلی حیات، نه تنها نقش موثر خود را بر جامعه و جهان اعمال کرده بلکه به دلیل تواناییها و ویژگیهای خود در هر مقطع زمانی در مقامی خاص جای گرفته است. گاهی در مقام پرستش، گاه پشت چرخ های اقتصادی و گاه بر مسند پادشاهی. با به قدرت رسیدن ساسانیان در قرن سوم میلادی، یکی از سلسله های بزرگ ایران زمین بنیان نهاد شد. در عرصه سیاسی همواره این مردان بودند که به عنوان پادشاه عنان حکومت را در دست میگرفتند. زنان نیز به عنوان مادر، خواهر، همسر و دختر به ایفای نقش پرداخته و در کنار مردان تاریخ را ورق میزدند و می زنند. با وجود این که زنان در ایران باستان دارای مقام و منزلتی والا بودند و در برخی مسائل درباری موثر واقع میشدند، به دلیل مظاهر شاهانه که خاص مردان بود مانند: تیر اندازی، شجاعت، پهلوانی و ... در طول تاریخ ایران باستان کمتر سابقه داشته است که یک زن بر اریکهی پادشاهی ایران تکیه بزند. در قرن هفتم میلادی در پی حوادث و وقایعی از جمله: تشت و تفرقه بین خاندانهای اشراف و روحانیون، قدرت گرفتن سرداران، جنگهای پی در پی ایران و روم، افزایش یافتن مالیات و ... زمینههای آشفتگی و بینظمی سراسر شاهنشاهی ساسانی را در برگرفته بود. زمانی که آخرین سلطنت بزرگ به نام خسروپرویز به پایان رسید، پسرش قباد دوم (شیرویه) جانشین او شد. این جانشینی به بینظمی و آشوبی که به تدریج در شاهنشاهی پیش آمده بود، دامن زد. قباد دوم در آغاز پادشاهیش، از ترس این که مبادا رقیبی از خاندان ساسان پادشاهی او را تهدید کند، دست به برادرکشی بی سابقهای زد. از آن جا که در اندیشه ایران دورهی باستان تنها آن کسی میتوانست به مقام سلطنت برسد که از نژاد و تخمه ی شاهان باشد لذا بعد از مرگ قباد دوم، چون دیگر فرزند پسری از خسروپرویز باقی نمانده بود دختران او بوراندخت و آزرمیدخت به پادشاهی برداشته شدند. در دربار شاهنشاهی ساسانی زنان برجسته از احترام و نفوذ بسیار برخوردار بودند اما به سلطنت رسیدن دو شاهدخت ساسانی امری استثنایی بود هر چند که در منابع مختلف اعتراض و یا ابراز تعجب خاصی نسبت به شاه شدن دو زن دیده نمیشود. در قرن هفتم میلادی هرج و مرج و آشفتگی شاهنشاهی ساسانی را در برگرفته بود. در حالی که وارث مرد مناسبی برای تاج و تخت در دربار شاهنشاهی نبود، روحانیون و بزرگان بوران دختر خسروپرویز را به تخت شاهی نشاندند. مهمترین خواسته روحانیون و بزرگان این بود که فردی از خانواده سلطنت بر تخت شاهی بنشیند و شاهنشاهی بدون شاه نماند. خواه این فرد یک کودک و خواه یک زن باشد. آنان هر کدام از این دو گزینه را (کودک یا زن) به هر فردی خارج از خاندان سلطنتی ترجیح میدادند. ناگفته نماند به هر حال برگزیده شدن یک زن برای پادشاهی شاهنشاهی ساسانی حاکی از احترام و منزلت والای زنان حداقل در دربار ساسانی و بین زنان برجسته خانواده شاهی است. به نظر میرسد که علت به قدرت رسیدن این دو شاهدخت نیز در راستای همان مفهوم سلطنت در دوره باستان باشد.
زهرا حاتمی محمد تقی ایمان پور
شاهنشاهی هخامنشی یکی از وسیع ترین شاهنشاهی ها در طول تاریخ کهن بوده است که از یک طرف از جانب شرق تا رود سند در هند واز جانب غرب و جنوب غربی تا دریای مدیترانه و رود نیل در شمال آفریقا و از شمال به دریاچه آرال و از جنوب تا سواحل جنوبی دریای عمان وخلیج فارس امتداد داشت. گستردگی امپراطوری و ایجاد ارتباط بین ملل سرزمین های مختلف که تا 31 ملت را شامل می شدند، ضرورت داشتن راه های ارتباطی گسترده را برای این شاهنشاهی ایجاب می کرد. اینکه ارتباطات و شیوه خبررسانی در این دوره چگونه بود و هخامنشیان چگونه نظامی هماهنگ میان ایالات و ساتراپی های خویش، جاری می کرده اند و یا اخبار و اطلاعات و فرامین حکومتی به چه شیوه ای در ایالات مختلف انتقال پیدا می کرد؟ سوالاتی است که در این پایان نامه سعی در پاسخ گوی به آن را داشته ام. برای پاسخ گویی به این سئوالات در این پژوهش سعی شده است که با استناد به اطلاعات به جای مانده از این دوره مانند کتیبه های پارسی، الواح گلی تخت جمشید و منابع یونانی و اطلاعات جغرافیایی به بررسی وضعیت راه ها و امکانات ارتباطی در آن دوره پراخته شود.
علی اکبر شهابادی محمد تقی ایمانپور
چکیده پیروزی کورش بزرگ بر آخرین پادشاه ماد «آستیاگس» در سال559 پ م. آغازگر شکل گیری شاهنشاهی هخامنشی گردید. پس از فتح مصر توسط کمبوجیه و بعضی از سرزمین های شرقی از جمله هند در زمان داریوش بزرگ، مرزهای این امپراتوری از شرق تا رود سند در هندوستان، از غرب تا دریای مدیترانه، از شمال تا دریاچه آرال و از جنوب تا خلیج فارس امتداد یافت. هر چند که از زمان مرگ داریوش بزرگ تا پایان شاهنشاهی هخامنشی تغییرات عمده ای در مرزهای جغرافیایی و تعداد ملل تحت سلطه ایجاد نشد، اما تعداد این ساتراپ ها و حوزه نفوذ سیاسی و اداری آن ها، گاه به گاه دچار دگرگونی می شد که در کتیبه های این دوره منعکس گردیده است. در هر حال تعداد ساتراپ ها و فهرست ملل و اقوام تحت سلطه پارسیان از دیر باز مورد توجه و مطالعه ی محققان تاریخ ایران باستان بوده و مطالعات زیادی در این خصوص انجام شده است، امّا در خصوص محدوده ی جغرافیایی و قلمرو سیاسی و اداری این سرزمین ها که در بعضی از سنگ نوشته ها تا 31 ساترابی نام برده اند، کمتر سخن گفته شده است. در این پایان نامه تلاش شده، ابتدا سازمان اداری هخامنشیان با استناد به منابع دست اوّل، بررسی شود. سپس بر آن هستیم تا بر اساس مطالعات کتیبه ای، از آن جمله کتیبه های سلطنتی، الواح گلی تخت جمشید، و مقایسه آن ها با آثار و شواهد اوستایی، یونانی، عبری و هم چنین یافته های باستان شناسی محدوده ی جغرافیایی هر یک از ساتراپی ها تا حد امکان مشخص گردد. در ادامه تلاش خواهد شد تا بر اساس کتیبه های سلطنتی، دلایل تغییرات و دگرگونی ها در تعداد و جایگاه سیاسی ساتراپ ها مورد بررسی قرار گیرد. در پایان نیز، با استناد به منابع یونانی و سنگ نگاره های هخامنشیان، تعداد ساتراپ ها و تغییرات در جایگاه سیاسی آن ها در طول دوره های هخامنشی با استفاده از روش تحقیقات تاریخی مورد تحلیل قرار خواهد گرفت.
مریم علی فتح آبادی سیروس نصراله زاده
خشیارشای اول پس از تثبیت قدرت خود و در ادامه ی سیاست پدرش – داریوش بزرگ- در جهت تصرف سرزمین های بیشتر به یونان لشکرکشی کرد. هر چند که وی موفق شد با گذشتن از تنگه ی ترموپیل تا آتن پیش برود و این شهر را برای مدتی کوتاه به تصرف در آورد، اما عدم موفقیت نیرو های وی در سایر جبهه ها، به ناکامی هخامنشیان در رسیدن به برخی از هدف های این لشکرکشی، منجر شد. این عدم موفقیت کامل پارسیان در مقابل یونانیان بعد ها سبب ایجاد نمایشنامه ها و افسانه هایی در یونان و هم چنین ساختن فیلمی تحت عنوان «سیصد» در سال های اخیر در آمریکا، گردیده است. با توجه به عدم تطبیق محتوای فیلم سیصد با واقعیت های تاریخی، در این پژوهش تلاش شده است تا ضمن شرح لشکرکشی خشیارشای اول به یونان، به بررسی و نقد فیلم سیصد از نظر عدم تطبیق محتوای تاریخی آن با واقعیت های تاریخی بر اساس منابع و تحقیقات تاریخی، پرداخته شود. کلید واژه: ایران هخامنشی، یونان باستان، خشیارشای اول، جنگ های ایران و یونان، فیلم سیصد
مهرناز تیموری سیروس نصراله زاده
یکی از مهمترین و باارزشترین منابع در شناخت تاریخ دوره ساسانی نقش برجسته های این دوران است. وقایع مختلف سلطنت برخی از پادشاهان مانند: غلبه بر دشمن و رسیدن به مقام سلطنت و تاج بخشی و تاجگذاریشان را نشان می دهد. ساسانیان اولین کسانی نیستند که چنین نقش برجسته هایی را پدید آورده اند؛ تاریخچه آن را در فلات ایران شاید بتوان به ایلامیان و نیز به سلسله محلی لولوبی، پادشاه معروف این سلسله یعنی آنوبنینی، در غرب ایران، رساند. در دوره ساسانیان نقش برجسته هم به لحاظ ویژگی های هنری و هم تعدد و تنوع موضوعی به اوج خود رسید. بیش از سی نقش برجسته، که بیشتر آن ها در استان فارس اند، از ایشان بر جای مانده که به دوره آغازین، تاریخ ساسانیان تعلق دارد؛ و تعدادی هم از این نقش برجسته ها در تاق بستان، سلماس و شهرری واقعند. در واقع این نقش برجسته ها به نوعی بازگو کننده فرهنگ، روش سیاسی و مذهبی این دوران است. هدف از این پژوهش، بررسی وضعیت سیاسی، مذهبی و فرهنگی دوره ی آغاز ساسانی و انعکاس آن بر روی هنر نقش برجسته این دوره است.
راضیه قصابزاده محمد تقی ایمان پور
آخرین موج آریایی ها، در نیمه دوم هزاره دوم پیش از میلاد، از شمال شرق فلات ایران به ناحیه غربی آن مهاجرت کردند. شرایط سیاسی و جغرافیایی زاگرس اجازه پیشروی بیشتر به این مهاجران آریایی، یعنی مادها و پارس ها نمی داد. بنابراین مادها در نواحی شمالی زاگرس و پارس ها در نواحی جنوبی آن مستقر شدند. در بررسی رابطه این دو قومیت، بعد از استقرارشان در شرق زاگرس تا پیش از شکل گیری شاهنشاهی هخامنشی، هرودت تنها منبعی است که از سلطه مادها بر پارس ها خبر می دهد . اما شواهد تاریخی و منابع هم عصر مادها و پارس ها بعد از سکونتشان در این ناحیه، خصوصأ منابع آشوری و بابلی نشانگر این است که در همزمان با فرمانروایی مادها در نواحی شمالی زاگرس، پارس ها نیز در قالب اتحادیه هایی، در شرق زاگرس مرکزی زندگی می کردند ودر تحولات سیاسی منطقه و خصوصأ اتحادیه های نظامی علیه آشور نقش مهمی داشتند. سال نامه نبونید گزارش مستند و معتبری است که از اولین برخورد نظامی میان پارس ها و مادها در دوره کورش دوم و آستیاگ خبر می دهد. پیروزی کورش در این نبرد آغاز شاهنشاهی هخامنشی و تابعیت یکی از این دو قوم خویشاوند، از دیگری است. کمبود اسناد و گزارش های تاریخی معتبر، تحلیل رابطه مادها و پارس ها را از جنبه سیاسی در دوران فرمانروایی سایر شاهان هخامنشی بعد از کورش دوم، دشوار و گاهی غیرممکن می سازد. تنها در آغاز سلطنت داریوش یکم است که با توجه به کتیبه داریوش در بیستون می توان به شورش ها یا قیام هایی مهم از جانب مادها یا مرتبط با مادها علیه داریوش پی برد. در سراسر تاریخ هخامنشیان غیر از ارتباطات سیاسی و نظامی، در عرصه هایی دیگر نیز، جایگاه ممتاز و رابطه نزدیک مادها با فرمانروایان پارسیشان را می توان شاهد بود. هر چند که با کم و کیف برخوردهای سیاسی مادها با حکومت مرکزی، حضور مقامات مادی در دستگاه مرکزی هخامنشیان دچار دگرگونی می شد، اما آنان در سراسر حاکمیت پارس-ها در سازمان های اداری و به ویژه نظامی هخامنشیان حضوری نسبتاً پررنگ داشته اند. مادها به دلیل هم نژادی و مورد اعتماد بودن برای پارس ها، همواره همراه با پارس ها هسته سپاه هخامنشی را تشکیل می دادند و در نقش برجسته های به جای مانده از هخامنشیان جایگاه ممتازشان در کنار پارس ها در صحنه های مختلف نمایش داده شده است. جدا از پیوند قومی و فرهنگی مادها و پارس ها، در آغاز شکل گیری شاهنشاهی هخامنشی، شاهان نخستین این دودمان که فرصت تحولی بنیادی در ساختار حاکمیتشان را نداشتند، این زمینه را برای راهیابی مادها به جایگاهی والا فراهم ساختند. سپس تنش های آغازین سلطنت داریوش یکم، تنزلی را در موقعیت مادها ایجاد کرد اما به تدریج پس از فروکش کردن خصومت ها و تثبیت قدرت فرمانروایان پارسی و عدم احساس خطر از جانب مادها و همچنین لزوم و ضرورت همکاری پارسیان با مادها، مادها مجدداً جایگاه ممتاز پیشین خود را در دستگاه هخامنشی به دست آوردند. کتیبه های هخامنشی نیز با تغییر جایگاه ماد در فهرست ساتراپی هایشان، چگونگی روابط مادها با پارس ها در دوران حاکمیتشان و همچنین موقعیت ویژه مادها نسبت به اقوام دیگر را، به خوبی منعکس می کنند. به طوری که نام ماد به جز کتیبه بیستون و شوش داریوش یکم همه جا بلافاصله پس از نام پارس آورده شده است. مادها ضمن همکاری با وحدت و یکپارچگی سیاسی شاهنشاهی هخامنشی، از رهگذر هنر، دین و زبان، میراث هایی برای پارسیان به ارث نهادند. واژگان دخیل مادی در کتیبه های فارسی باستان، معمولاً به حوزه هایی خاص از قلمرو سیاسی، دینی و نظامی تعلق دارند. این مساله این نتیجه را با خود به دنبال دارد که بی شک هخامنشیان در این عرصه ها و به ویژه در ساختار اداری خود اقتباساتی را از مادها داشته اند. همچنین پیوند مادها و پارس ها در طول تاریخ هخامنشیان ، آنچنان محکم بود که اقوام تابع هخامنشیان، برای اشاره به شاهنشاهی آنان، در بسیاری موارد مادها را در کنار پارس ها و یا حتی گاهی ماد را به جای پارس قرار داده اند.
کیومرث علی زاده محمد تقی ایمان پور
هم زمان با ورود پارسی ها به غرب ایران، شاید در اواخر هزاره ی دوم، در این نواحی حکومت هایی از جمله ماناها، الیپی ها و به ویژه عیلامی ها حضور داشتند. در این میان عیلام از جایگاه ویژه ای برخوردار بود و موقعیت سیاسی آن به خاطر درگیری دائمی که در هزاره ی اول با حکومت های میان رودانی به ویژه آشور داشت از اهمیت بالایی برخوردار بود. پارسی ها به دنبال ورود به این نواحی به تدریج وارد روابط سیاسی با دولت عیلام شدند و در چندین بُرهه این امر خود را به صورت اتحادیه هایی علیه آشور نشان داد. این روابط تنها مربوط به اتحادیه های سیاسی نشده و پارسی ها در زمینه ی لباس، خط و غیره نیز از عیلامی ها تاثیر پذیرفتند. به دنبال تشکیل شاهنشاهی هخامنشی توسط کوروش دوم روابط میان عیلامی ها و پارسی ها وارد مرحله ی جدیدی شد که در آن عیلامی ها از جایگاه بالایی در حکومت هخامنشی برخوردار بودند و به خاطر پیشینه ی پر بارشان تاثیرهای مهمی را بر پارسی ها به جای گذاشتند. در این پایان نامه تلاش شده است تا به کمک منابع دستِ اول، پژوهش های تاریخی جدید و تجزیه و تحلیل آن ها، در ابتدا به بررسی روابط میان عیلامی ها و پارسی ها پیش از تشکیل حکومت هخامنشی و سپس به چگونگی رابطه ی آن ها بعد از تشکیل حکومت هخامنشی پرداخته شود. هم چنین در ادامه به بررسی نظر پاتس در رابطه با هویت عیلامی- انشانی کوروش دوم پرداخته شده است. در پایان نیز جایگاه شوش و عیلامی ها در کتیبه های شاهان هخامنشی و هم چنین در کتب عهد عتیق و آثار مورخین یونانی و مقایسه آن ها با پارس مورد بررسی قرار گرفته است.
محمد اکبری محمدتقی ایمان پور
شاهنشاهی هخامنشیان بزرگترین شاهنشاهی بود که دنیای قدیم به خود دیده بود . این شاهنشاهی که به رهبری کوروش کبیر بنا نهاده شده و سپس توسط جانشینان او کمبوجیه و داریوش گسترش یافت از جانب شرق تا هند و از جانب غرب و جنوب غربی تا شمال آفریقا یعنی سرزمین مصر و لیبی و از شمال تا دریاچه اورال و از جنوب تا صحرای عربی گسترش یافت .این امپراطوری بیش از سی ملیت و اقوام را شامل می شد که مصر یکی از این سرزمینها و از ساتراپی های پر تنش تحت سلطه پارسیان بود.در این پژوهش تلاش بر آن است تا ضمن بررسی تحولات سیاسی ساتراپی مصر در دوره هخامنشیان ، اهمیت این ساتراپی در این دوره و روابط گسترده ی اقتصادی و فرهنگی بین این دو ملت و تاثیرات متقابل آنها بر یکدیگر را با تکیه بر منابع نوشتاری ، داده های باستانشناسی و دیگر اسناد و شواهد باستانشناسی و دیگر اسناد و شواهد تاریخی با استفاده از شیوه ی پژوهشهای تاریخی مورد بررسی قرار دهد.برای این منظور در این پژوهش سعی شده است ابتدا به چگونگی شکل گیری امپراطوری هخامنشی و تاریخ گذشته سرزمین مصر پرداخته شود و سپس در ادامه علل و چگونگی تهاجم پارسیان به این سرزمین و جایگاه و تحولات مصر در دوره هخامنشیان مورد بحث قرار خواهد گرفت.
فاطمه امیری محمدتقی ایمانپور
نام بابل در کتیبه بیستون، بابیروش(b?biru?)ذکر شده است. این واژه درمتون بابلی، باب ایلو(b?b-ilu)به معنی«در» یا «کاخِ خدا» آمده است. این کشور در هزاره سوم قبل از میلاد یکی از شهرهای سومر و بعدها جزو دولت اکد گردید.در اواخر این هزاره به هنگام سلطنت حمورابی توسعه یافته، و به طرز مجللی ساخته شدو پایتخت دولت بابل گردید. در سال 689پ.م. سنأخریب پادشاه آشور ضمن فتوحات خود این شهر را نیز غارت و با خاک یکسان کرد. در زمان بخت النصردوم که دامنه فتوحات او تا فلسطین کشیده شده بود، بر آبادانی بابل افزوده شد. بابل در سال 539 پ.م. بدست کورش کبیر گشوده شد و از آن پس یکی از استانهای مهم امپراتوری هخامنشی گردید. در زمان پادشاهی داریوش بزرگ، شهر بابل به صورت یکی از ایالات مهم هخامنشیان درآمد و تا سال پنجم سلطنت خشیارشا عنوان یکی از پایتختهای شاهان هخامنشی را داشت، ولی چون مرتب در این منطقه مزاحمت و شورشهایی انجام میشد،باعث خشم خشیارشا و سرکوب شورشیان شد. در این پژوهش سعی شده است، ضمن بررسی پیشینه بابل پیش از دوره هخامنشیان به چگونگی فتح آن در زمان کورش و جایگاه ساتراپی بابل در دوره هخامنشیان تا پایان پادشاهی خشیارشا با استناد به منابع کهن و جدید و با استفاده از شیوه تاریخنگاری کهن پرداخته شود.
رابعه توماج نیا سیروس نصراله زاده
بدون تردید، دورهی ساسانی از لحاظ فرهنگ و تمدن از مهمترین دورههای ایران باستان بوده است و آموزش و تربیت جایگاه ویژه ای داشته است. به دلیل جایگاه خاص دین زردشتی و برکشیده شدن تدریجی آن، این دین نقش مهمی در آموزش و تربیت دورهی ساسانی ایفا میکرد. از یک سو، به سبب جایگاه دین زردشتی، بهویژه در نیمه دوم دورهی ساسانی به سبب حوادث بیرونی مثل رسمی شدن دین مسیحیت در بیزانس (روم شرقی)، نقش مهمتری در امور سیاسی و دینی بازی میکرد و از سوی دیگر، نقش نظام سلطنت، اهمیت آموزش و تربیت غیر دینی را هم صاحب جایگاه خاصی کرده بود. روحانیان وظیفه ی تربیت و آموزش دینی را به عهده داشتند. تأمین نیازهای فکری، روحی، جسمی و تکمیل اخلاق اجتماعی، نیازمند آموزش و تربیت دینی در این دوره بوده است. در نظام آموزشی این دوره، آغازین و مهم ترین عنصر شکلدهنده که موجب گسترده ترین نفوذ بر باورهای تربیتی بود، آیین زردشت بود و نفوذ مذهب زردشتی، در همه ی سطوح اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی گسترش چشمگیری داشت. بدین ترتیب، بازشناسی شرایط به وجود آمده در دورهی ساسانی، بر وضع جامعهی ایرانی و از جمله موضوع آموزش و تربیت ضروری مینماید. بر اساس چنین فرضی، پژوهش حاضر بر آن است تا با گردآوری اخبار موجود در منابع و تحقیقات تاریخی و تجزیه و تحلیل آنها، مسائل گوناگون مرتبط با موضوع شامل میزان توجه حاکمان به آن، نقش روحانیان، چگونگی و کیفیت آموزشی و تربیتیِ نهادها و موسسات آموزشی و مواد و متون آن در دورهی حکومت خاندان ساسانی مورد بررسی قرار گیرد.
کبری رفیعی محمدتقی ایمانپور
مسئله اعمال قدرت و کسب مشروعیت سیاسی یکی از دغدغههای فرمانروایان ایرانی در طول تاریخ ایران باستان خصوصا در دوره ساسانی بوده است. در این دوره و برای کسب مشروعیت سیاسی تلاش بر این بوده است تا پادشاهان ایرانی فرمانروایی خود را به یکی از خاندانهای حکومتگر پیشین پیوند و با دادن جنبه الهی به آن خود را به عنوان نماینده خدا بر روی زمین معرفی کنند. به عبارت دیگر، مشروعیت در ایران باستان بیشتر بر سه جنبه خاندانی، دینی و عدالت استوار بود که در این پژوهش تلاش بر این است که بر اساس منابع موجود اوستایی، پهلوی، اسناد، کتیبهها و منابع فارسی و عربی و با استفاده از شیوه توصیفی-تحلیلی به مفهوم مشروعیت و نقش سه عنصر فوق الذکر در مشروعیت زایی سیاسی حکومت ساسانی پرداخته شود. کلید واژهها: مشروعیت سیاسی، ایران باستان، ساسانیان، فره ایزدی
آرش سهرابی سیروس نصراله زاده
جنگاوری و مبارزه همواره بخشی جدا نشدنی از تاریخ بشر بوده است .ایران نیز به دلیل موقعیت حساس و جغرافیای سیاسی پر مخاطره خود دائما درگیر نبردهایی در مرزهای خود بوده است و به همین دلیل نظامی گری و ارتش همواره نقش و سهم بزرگی از تاریخ ایران به خصوص در دوران باستان دارد. موضوع پژوهش پیش رو بررسی جنگاوری و ساختار ارتش در دوران های پارتی و ساسانی و مقایسه این دو است. این پژوهش سعی بر آن دارد تا ابتدا با بررسی تاریخ این دوران با رویکردی نظامی توصیف کلی از تاریخ نظامی این دولت ها ارائه داده و سپس به بررسی ابعاد مختلف نظامی گری و وضعیت نیروهای مسلح در این دوران می پردازد. بررسی انجام شده با تمرکز مباحثی مانند واحدهای مختلف هر ارتش و طبقات تشکیل دهنده آن واحدها ،تجهیزات و تسلیحات ،نحوه آرایش نبرد و تاکتیک ها،سلسله مراتب و درجات نظامی ،نقش واحدهای آمادگاری و پزشکی و ستون پنجم و هم چنین نقش سایر نهادها و کنش های اجتماعی بر ارتش های آن دوران ها به بررسی جداگانه هرکدام از این ارتش ها می پردازد و سپس با کنار هم قرار دادن این دو به مقایسه آنها در زمینه های مختلف پرداخته و نقاط قوت و ضعف هر کدام را بازگو می نماید. برای نیل به این مقصود از منابع دسته اول مانند نوشته های مورخان رومی و عرب،آثار پهلوی ،آثار باستان شناسی و بسیاری از منابع دسته دوم مانند آثار مورخین غربی و ایرانی و هم چنین آخرین پژوهش های انجام شده در این زمینه استفاده شده است.
زهرا کایید محّمد تقی ایمانپور
همجواری قلمروی دولت عیلام نو با شاهنشاهی آشوریان و اتخاذ سیاست حمایت از بابل، منطقهای که مورد توجه توسعه طلبیهای آشور نیز بود، موجب نزاع و درگیری مداوم عیلام با آشور در دوره¬ی عیلام نو گردید. در نهایت و در طی درگیریهای مکرر دولت عیلام و به دلیل ادامه سیاست خارجی ضد آشوری، این دولت در قرن هفتم پ.م توسط حملات آشوربانیپال سقوط کرد و شوش ویران شد. در این پژوهش سعی شده با استفاده از منابع میانرودانی، عیلامی، عِبرانی، نقوش برجسته و کتیبههای پادشاهان هخامنشی و الواح گلی تخت جمشید و همچنین پژوهشهای جدید و با تجزیه و تحلیل آنها به این پرسش پاسخ داده شود که اوضاع سرزمین و مردم عیلام پس از فروپاشی آن توسط آشوریان تا پایان دورهی هخامنشی (330 – 550) چگونه بوده است. این پژوهش بر این فرضیه استوار است که به رغم فروپاشی حکومت عیلام در شوش، حکومتهای محلی در نواحی مختلف عیلام کماکان توانستند به بقای خود ادامه دهند و پس از آن نیز نقش مهمی در انتقال فرهنگ عیلامی به دورهی هخامنشیان ایفا کنند. برای این منظور در این پژوهش ابتدا به بررسی اوضاع سیاسی عیلام در دورهی پس از حملات آشور خواهیم پرداخت، دورانی که مقارن با عصر آشور نو بوده است و به دنبال آن موضع عیلام را در برابر قدرت تازه شکل گرفته بابل نو مورد بررسی قرار خواهیم داد. همچنین در فصلی از پژوهش با تکیه بر منابع بومی عیلامی، مسئله نوزایی سیاسی در عیلامِ پس از حملات آشور را مورد توجه قرار دادیم. فصل پایانی پژوهش را نیز به بررسی چگونگی وضیعت عیلام و عیلامیان پس از تشکیل امپراتوری هخامنشان اختصاص دادیم.
عباس قلی پور سیروس نصراله زاده
پس از ظهور اسلام در شبه جزیره عربستان و به دنبال آن، تشکیل دولت اسلامی و قدرتمند شدن همه جانبه، اعراب بر آن شدند که ایدئولوژی عقیدتی-سیاسیِ خود را از طریق حمله نظامی به تمام نقاط جهان صادر کنند. حمله اعراب به کشورهای اطراف خود منجمله ایران، زمینه ساز تشکیل امپراتوری اسلامی شد. در قرون اولیه هجری، ایرانیان در حال تکرار آزمون و خطا برای رسیدن به یک موقعیت ایده ال بوده اند. منابعی که ما را به شناخت جامعه ایران در آن دوران یاری می کنند بسیار محدودند. از منابع مکتوب چیزی آن چنانی در دست نیست. از منابع مادی نیز چیزی جز آتشکده هایی که تغییر کاربری داده و تبدیل به مسجد شده اند، خرابه های کاخ ها و سازه هایی پراکنده چیزی پیدا نمی شود. اما یکی از منابعی که شاید بتواند ما را در شناسایی مولّفه های تشکیل دهنده زیست ایرانی در آن دوران یاری کند، سکّه های مورد پس از تسخیر ایران غنایم زیادی به دست اعراب رسید، از جمله این غنایم، تعداد زیادی سکّه ساسانی بودند. از همان آغاز تسلط اعراب، از این سکّه ها برای معاملات استفاده می شده است. پس از چندی خود اعراب با استفاده از ضرابخانه های ایرانی، خود دست به ضرب سکّه زدند. این سکّه ها اکثرا دارای همان مولّفه های موجود در سکّه های ساسانی بودند، اما مولّفه های زیست اسلامی-عربی نیز نیز در آن ها نقش می بست. سکه ها را می توان نوعی شناسنامه اجتماعی، سیاسی، اقتصادیِ تاریخ دانست. در زمان هایی که منابع مکتوب کمتر به چشم می خوردند و یا اعتبار چندانی به جهت مرجع شدن ندارند، یکی از بهترین راه های بررسی تاریخ دوران های مختلف زندگیِ انسان ها، بررسی شکلی و محتوایی این سکه هاست. تصاویر، خطوط، نمادها و نشانه ها، شمایل های مذهبی، سیر تاریخی و مولفه های زیست دینی و سیاسی، از جمله عناصری هستند که بر روی سکه ها نقش بسته اند. از آنجا که در سکه ها امکان تقلب کمتر وجود دارد، به همین سبب اعتبار پذیری آنها از دیگر منابع همچون کتب و اسناد بیشتر است. همچنین آگاهی ما از وضعیت جامعه ایران در قرون اولیه هجری، به دلیل کمیاب بودن منابع مکتوب و غیرمکتوب، بسیار کم است. پژوهش در این دوره به ما کمک می کند که بسیاری از رازهای پنهانی آن دوران نه تنها در مورد جامعه ایرانی که در مورد شیوه حکومت داری اعراب نیز آشکار گردند. لذا هدف کلّی این پژوهش مشخص کردن مولّفه های زیستِ جامعه ایران و نیز وضعیت سیاسی و روابط قدرتِ حاکم بر ان دوران که به دوران گذار یا انتقال مشهورند، بر اساس بررسی نقوش و خطوط و دیگر عناصر تشکیل دهنده سکّه های مشهور به عرب-ساسانی است.واژگان کلیدی: وضعیت سیاسی- وضعیت اجتماعی- سکه های عرب ساسانی- ایران- جامعه ایرانی- جامعه اعراب.
حمیرا خرم نیا محمد تقی ایمان پور
در ادوار پیش از ساسانی، حکومت های عیلام، ماد، هخامنشی، سلوکی و اشکانی نیز در طول حیات خود به انجام آیین های دینی توجه می کردند که از جمله می توان به هدیه، نذر، قربانی و پیشکش به خدایان ومعابد اشاره کرد. در شاهنشاهی ساسانی نیز، که با ظهور اردشیر آغاز می شود، با رسمی شدن دین زردشتی در این سلسله، اموری دینی از جمله وقف و کارهای نیک که مورد تأیید و تأکید در این دین بوده، در دولت و جامعۀ ساسانی مورد استقبال قرار گرفت. در این پژوهش تلاش بر این است تا با استناد به منابع کهن و دست اول و با استفاده از شیوه های پژوهش تاریخی به بررسی سنت وقف در دورۀ ساسانی که مبتنی بر اعتقاد به دین زردشتی بوده، پرداخته شود. برای این منظور ابتدا نگاهی به سنت وقف در پیش از دورۀ ساسانی خواهیم داشت و سپس ضمن بررسی روی کار آمدن ساسانیان با تکیه بر دیانت زردشتی، به سنت وقف در دورۀ ساسانی و جایگاه آن در دین زردشتی خواهیم پرداخت.
حمید اسدی رحیم بیکی سیروس نصراله زاده
دین زردشتی و آموزه ها و سنت های آن از جمله موضوعاتی است که دانشمندان در مورد آن به بررسی و تحقیق پرداخته اند. بسیاری از اندیشمندان بحث های فراوانی پیرامون زندگی زردشت و زردشتیان و آداب و رسوم آنها انجام داده اند اما این مهم از منظر کتب دینی مسلمانان بررسی نشده است. در کتب دینی اسلام به ویژه حدیث، فقه و تفسیر، اطلاعات ارزشمندی درباره دین و سنت های زردشتی ارائه نموده اند که می تواند افق جدیدی را به روی محققین باز کند. در این متون به بررسی زندگی زردشت و بیشتر ابعاد زندگی وی اشاره شده است و همچنین به آداب و رسومی که زردشت به پیروانش آموخته و در دسترس آنان قرار گرفته است که در کتب اسلامی درباره آن بحث شده است. از دیگر مباحثی که در کتب حدیثی و به ویژه فقهی در باره زردشتیان بیان نموده، آراء فقهی و یا احکامی است که اسلام در رابطه با زردشتیان وضع نموده که قابل تامل هستند. در این پژوهش با شیوه ای توصیفی و تحلیلی و با تکیه بر منابع کتابخانه ای سعی شده بیان کند اسلام در رابطه با زردشتیان و آداب و رسوم آنها چه دیدی را داشته است.
زهره درفش محمدتقی ایمان پور
در گذشته به دلیل عدم وجود قوانین مشخص بینالمللی هر کشوری با توجه به قدرت نظامی به دنبال گسترش مرزهای خود بود و حاکمان هر کشور تمام تلاش خود را میکردند تا مرزهای کشورشان را به حداکثر ممکن وسعت جغرافیایی برسانند. دولت ساسانی هم از این مورد مستثنی نبود. سلسله ساسانی که در سال 224 م. پس از پیروزی اردشیر بابکان در نبرد هرمزگان بر پادشاه اشکانی پا به عرصه وجود نهاد، از همان ابتدا هدفش گسترش مرزها به خصوص مرزهای غربی بود که این مرزها را به زمان هخامنشیان برساند و در پی این هدف، مجدداً جنگهای ایران و روم شروع شد و در طول حکومت ساسانی ادامه یافت. پس از هر نبرد با رومیان تغییراتی در مرزهای کشور ایجاد میشد. در این رساله تلاش شده است تا با کمک منابع دست اول و پژوهشهای تاریخی جدید و تجزیه و تحلیل آنها، با اشاره به کلیاتی دربارهی تاریخ ساسانیان و جنگهای آنان با رومیان، تغییرات و تحولات مرزهای غربی شاهنشاهی ساسانی مورد بحث و بررسی قرار گیرد.
مریم مرادی سیروس نصراله زاده
اردشیر بابکان درسال 224م بعداز شکست اردوان چهارم آخرین پادشاه اشکانی خودرا شاهنشاه ایران نامید.ساسانیان که نام خودراازجداعلایشان ساسان گرفته بودندبه مدت چهارصدسال بر ایران فرمانروایی کردندودرطی این مدت شاهنشاهی وسیع وقدرتمندی ازلحاظ اداری وسیاسی ایجادکردند.سازمان داخلی این شاهنشاهی عظیم شامل صاحب منصبان بسیاری بودکه هریک دارای القاب ودرجات دولتی ووظایف وحدود اختیارات خاص خود بودند.که این موضوع نیز در کتیبه های این دوره به خوبی نمایان شده است.ازجمله:کتیبه شاهپور در کعبه زردشت که فهرستی مفصل ازساختاراداری ودرباری وصاحب منصبان دوره اردشیر وشاهپوروبابک درآن ذکرشده است.وهمچنین کتیبه نرسی در پایکولی که نیزساختارحکومتی وفهرست مقامات راارائه می دهد.همچنین وجود مهره ها وسکه ها ونقش برجسته های بسیاری دراین دوره نیزبه این امراشاره دارد. دراین پژوهش سعی برآن است که این مقامات وفهرستی ازمناصب والقاب راباتکیه بر کتیبه های این دوره واستفاده از دیگر منابع وماخذمعرفی کند وبه بررسی وتجزیه وتحلیل مقامات ومناصب وسیر تحول آنان در طول تاریخ ساسانیان وریشه شناسی هریک ازانان بپردازد.
المیرا ذوقدارمقدم محمدتقی ایمانپور
در سال 224م، اردوان چهارم از سلسلهی اشکانی به دست اردشیر موسس سلسلهی ساسانی مغلوب و مقتول گردید. اردشیر رسماً در سال 226 میلادی تاجگذاری کرد و سلسلهی ساسانیان پایهگذاری شد. ساسانیان در طول مدت فرمانروایی خود یک شاهنشاهی قدرتمند و بزرگی ایجاد کردند که به دلیل تمرکز و ثروت فراوان دارای دربار باشکوهای بود، که از طرفی نشانگر مفهوم سلطنت و جایگاه پادشاه در ایران باستان و از طرفی دیگر بیانگر عظمت شاهنشاهی و قدرت پادشاه بود. به هر حال، یکی از مهمترین تشریفات در دربار هر حکومتی همانا مراسم «باردهی شاهانه» و آیینهای مخصوص برای ملاقات با شاه بوده است که در این پژوهش، تلاش شده تا با استفاده ازشیوهی مطالعات توصیفی ـ تحلیلی و با تکیه بر منابع کهن، به بررسی آیینها، تشریفات و آداب و رسوم مربوط به باردهی در دربار ساسانی و ریشههای آن بپردازد وسپس با توجه به جایگاه پادشاه در ایران باستان، تشریفات لازم برای ملاقات با شاه را تشریح کند.