نام پژوهشگر: علی نورمحمدی

اعتماد یا عدم اعتماد افزایی فلسفه و حقیقت فلسفی از دیدگاه ملاصدرا و که یرکگور
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه پیام نور - دانشگاه پیام نور استان تهران - دانشکده علوم انسانی 1393
  علی نورمحمدی   محمد علی عباسیان

اگر نیم نگاهی به نظرات فیلسوفان مختلف بیندازیم، تعارضات و اختلافات بی شماری را در آن ها مشاهده خواهیم نمودکه گاهی این اختلافات، پایه ای و اساسی است. شاید به جرأت بتوان گفت که نمی توان دو فیلسوف با نظرات کاملاً مشابه یافت. با توجه به مطالب فوق، در این پژوهش به دنبال جوابی برای سوالات ذیل، از دیدگاه ملاصدرا و که یرکگور هستیم. آیا «فلسفه» قابل اعتماد است و «اعتماد» را افزایش می دهد؟آیا «فلسفه» باعث اطمینان خاطر می گردد؟آیا «حقیقت فلسفی» وجود دارد؟«حقیقت فلسفی» چیست؟ ...از آنجا که پایه و اساس همه ی علوم در ارتباط با فلسفه است، بنابراین تا وقتی که فلسفه از لحاظ «اعتماد» و «حقیقت فلسفی» روشن نگردد، نمی توانیم به علوم مختلف اعتماد نماییم.با مطالعه ی این پژوهش در خواهیم یافت که ملاصدرا «فلسفه» را عامل کمکی و معد برای دسترسی به حقیقت عینی، و تا حدودی قابل اعتماد می داند، او معتقد است که عقل و فلسفه می توانند کلیات وجود،مفاهیم و ماهیات را درک نمایند، اما «فلسفه» نمی تواند به کُنه عینی اشیاء دست یابد. بلکه باید از طریق کشف و شهود به آن ها رسید. که یرکگور نیز نظری مشابه ملاصدرا دارد و می گوید: «فلسفه» به ماهیات می پردازد، نه به وجود انسانی. وی به «فلسفه» نمی پردازد؛ بلکه به اگزیستانس یا منِ انسانی توجه نموده است، و می گوید: «حقیقت» تنها از طریق کشف و شهود قابل شناخت می باشد،

مقایسه تولیت در فقه امامیه با حقوق موضوعه ایران
پایان نامه دانشگاه آزاد اسلامی واحد گرمی - دانشکده حقوق 1393
  علی نورمحمدی   فرج بهزاد

تولیت‏ یکی ازعناوینی است که در باب وقف و ارث بحث شده است. به حق سرپرستی و مدیریت مال وقفی تولیت می گویند. متولی، مدیر وقف می‏باشد و مسولیت حفظ و نگهداری، تعمیر، مرمت و تلاش در جهت ازدیاد درآمد موقوفه را عهده دار است. متولی پس از این که قبول تولیت نمود مجاز به رد این مسوولیت نبوده و هم چون امینی دلسوز باید به وظایف محوله بپردازد. چنانچه واقف مسأله سرپرستی وقف را مطلق بگذارد و شرط نکند که سرپرستی از آن شخص معینی باشد، فقها نظرات متفاوتی در خصوص تعیین متولی بر اموال موقوفه دارند نظر اول این است که تولیت از آن واقف باشد؛ زیرا نظر و تصرف، حق اوست و وقتی آن را متوجه دیگری نکرده باشد این حق همچنان برای او باقی است. نظر دیگر این است که در این صورت سرپرستی عین موقوفه از آن موقوف‏علیهم است؛ زیرا فایده ومنفعت، مال آنان است و نظر سوم این است که در این صورت سرپرستی از آن حاکم است. فقها برای تولیت وقف، شروطی شامل: عقل، بلوغ، کفایت، اسلام و عدالت را ذکر کرده اند. در باب تولیت موقوفات ماده 61 و ماده 75 قانون مدنی نیز مقرر می دارند «واقف می‏تواند تولیت یعنی اداره کردن امور موقوفه را مادام الحیوه یا در مدت معین، برای خود قرار دهد، و نیز می‏تواند متولی دیگری معین کند که مستقلاً یا مجتمعاً با خود واقف اداره کند» ماده 4 قانون اوقاف مصوب سال 54 مقرر می‏دارد: «متولی موقوفه کسی است که به موجب مقررات قانون مدنی واجد این سمت باشد، تولیت متولی باید به وسیله شعبه تحقیق گواهی شود.» ماده 81 قانون مدنی نیز مقرر می دارد که در اوقاف عامه که متولی نداشته باشد اداره موقوفه طبق نظر ولی فقیه خواهد بود. بند 1ماده 1 قانون تشکیلات واختیارات اوقاف اشعار می دارد: اداره اوقاف عام که فاقد متولی بوده و یا مجهول التولیه است بر عهده سازمان اوقاف است. بنابراین در فقه و حقوق موضوعه ایران شرایطی برای متولی موقوفه ها در نظر گرفته شده است که می توانند مکمل همدیگر باشند. افتتاح حساب مشترک و محاسبه عملکرد مالی متولیان جهت نظارت بر متولیان اموال موقوفه همچنین تطبیق موضوعات ارائه شده در محدوده فقه با حقوق موضوعه ایران در جهت ارائه راهکارهای عملی و قوانین جدید برای رفع خلاء های قانونی موجود می توانند تا حدودی راهگشای مشکلات مربوط به متولی و تولیت در نهاد وقف باشد.