نام پژوهشگر: حمید نوری
حمید نوری ابولفضل مسعودیان
موقعیت جغرافیایی و گستردگی ایران زمین در بین برخی از مهم ترین و مشهور ترین پهنه های بزرگ آبی جهان سبب شده است که خصوصیات زمانی و مکانی بارش در این منطقه یکسان نباشد به طوری که شمال ایران، اقلیمی پر بارش و متفاوت از سایر بخش های ایران دارد. در این پژوهش، رویدادهای بارشی فوق سنگین و سنگین سواحل جنوبی خزر با منشا همرفت و غیر همرفت انتخاب و با توجه به موقعیت جغرافیایی آن ها، شرایط همدید موثر در رخداد آنها و نیز علل ترمودینامیک و دینامیک آن ها بررسی و مقایسه شد. به این منظور از داده های بارش روزانه مربوط به 1437 ایستگاه همدید، اقلیمی و باران سنجی کشور، پایگاه داده ای تشکیل شد. ابتدا نقشه ها ی همبارش ایران از روز 1/1/1340 تا 10/11/1383 با استفاده از میانیابی داده ها به روش کریجینگ بر روی یاخته هایی با ابعاد 14*14 کیلومتر و در 8230 یاخته ترسیم شد. از سوی دیگر با تعیین مرز منطقه مورد مطالعه در شمال ایران، برای هر روز بیشینه ی بارش و مختصات یاخته ا ی بیشینه، میانگین بارش و مختصات یاخته ا ی میانگین، مساحت پهنه ی زیر بارش و انحراف بارش از میانگین بلند مدت بارش در سواحل جنوبی خزر محاسبه شد. از سوی دیگر، با انتخاب 46 ایستگاه همدید، اقلیمی و باران سنجی که دارای آمار دراز مدت بودند، رویداد های بارشی ایستگاه ها ( یک روزه ، دو روزه و...) تفکیک شد. سپس با استفاده از تحلیل مولفه مبنا و تحلیل خوشه ای، چهار گروه بارشی فوق سنگین، سنگین، متوسط و سبک انتخاب و در این بین گروه های بارشی سنگین تر( فوق سنگین و سنگین) برای مطالعه و بررسی، برگزیده شدند. نظر به اهمیت شناخت علل همرفت یا غیر همرفت بارش های سنگین تر منطقه، در اولین تحلیل با شناسایی شناسه های همدید ابرها در ایستگاه های همدید منطقه و با کمک تصاویر ماهواره ای، پایگاه داده های سنگین و فوق سنگین با منشا همرفت و غیر همرفت تشکیل شد. به این ترتیب با توجه به نگاه منطقه ای به رویداهای بارشی سنگین تر، مبنای مطالعات شامل 2 گروه بارشی سنگین و فوق سنگین یک روزه و 4 گروه بارشی سنگین و فوق سنگین همرفت و غیر همرفت می باشد. برای شناخت مناسب بارشی از سواحل جنوبی خزر، ابتدا تحلیل زمانی مکانی بارش های منطقه و بارش های سنگین تر منطقه انجام شد. سپس برای همه گروه های بارشی، ابرها، نقشه های مربوط به فشار تراز دریا، ارتفاع ژئوپتانسیل، ضخامت لایه ی 500-1000 هکتوپاسکال، دمای سطح دریا و اختلاف آن با هوای 2 متری، فراوانی و مقایر رودبادها، فراوانی تابع جبهه زایی و فراوانی تابع همگرایی شار رطوبت، شاخص وضعیت دینامیکی و مدل های پیش بینی عددی تحلیل و مقایسه شد. نتایج نشان داد که رژیم فراوانی گروه های مختلف بارشی یکسان نیست و در سه گروه بارشی سبک، متوسط و سنگین، ماه اسفند و فصل زمستان و درگروه بارشی فوق سنگین ماه مهر و فصل پاییز، دارای بیش ترین فراوانی رویدادها هستند. نتایج تحلیل ابرها در منطقه نشان می دهد که درزمان رخداد بارش های سنگین و فوق سنگین، ابرهای کومولونیمبوس نوع 3 و 9 فراوانی بیش تری نسبت به بقیه دارند. سهم ابرهای جوششی به ابرهای پوششی در رویدادهای بارشی فوق سنگین بیش از رویدادهای بارشی سنگین است. نتیجه ی حاصل از تحلیل فشار تراز دریا نشان می دهد که 16 الگوی اصلی در گروه های بارشی سنگین تر منطقه وجود دارد. به طور کلی پرفشار اروپایی سنگین ترین و فراگیر ترین بارش های همرفت و پرفشار آسیایی یا سیبری سنگین ترین و فراگیر ترین بارش های غیرهمرفت را به وجود می آورند. نتایج تحلیل ارتفاع ژئوپتانسیل ترازهای مختلف نشان می دهد که بین گروه های مختلف بارشی، تفاوت هایی در مقدار ارتفاع، شکل و موقعیت هسته و زبانه سامانه ها وجود دارد. همچنین فرود ی عمیق در تراز های 700 تا 500 هکتوپاسکال مشاهده می شود. نتایج بررسی نقشه های ضخامت هوا نشان می دهد که در همه ی الگوهای مربوط به بارش های سنگین و فوق سنگین منطقه، فرود شرق مدیترانه و دریای خزر مشاهده می شود. بررسی نقشه های دمای 2متری هوا و دمای سطح دریا نشان می دهد که در تقابل جو و دریا، وجود سه شرط اصلی برای ایجاد بارش های سنگین و فوق سنگین منطقه الزامی است. افزایش تدریجی دمای سطح دریا همراه با آرایش مناسب از شمال تا جنوب، افزایش میانگین دمای سطح دریا و افزایش اختلاف میانگین دمای هوای 2متری و دمای سطح دریای خزر(شاخص دریافت رطوبت). این شاخص در گروه بارشی فوق سنگین کم تر از سنگین و در بارش های غیر همرفت کم تر از هم رفت است. نتایج بررسی رودبادها نشان می دهد که فراوانی رودبادها در گروه بارشی فوق سنگین حدود 10 درصد بیش تر از سنگین است. همچنین موقعیت هسته رودباد در بارش های فوق سنگین به سواحل جنوبی خزر نزدیک تر است. بررسی نقشه های تابع جبهه زایی نشان می دهد که مراکز اصلی جبهه ها که باعث ایجاد ناپایداری هوا در ترازهای مختلف جوی و ایجاد بارش های سنگین تر سواحل جنوبی خزر می شود، از شرق خزر تا نیمه شمالی کشور تشکیل می گردد. فراوانی و مقادیر هسته بیشینه تابع جبهه زایی در بارش های فوق سنگین بیش از سنگین است. بررسی نقشه های تابع شار رطوبت نشان می دهد که یک دو قطبی رطوبتی بین دریای خزر و سواحل جنوبی آن وجود دارد. این دو قطبی نقش مهم دریای خزر را در تامین رطوبت مورد نیاز بارش های سنگین و فوق سنگین سواحل جنوبی آن نشان می دهد. مقادیر این تابع در گروه بارشی فوق سنگین با منشا همرفت بیش تر از سایر گروه های بارشی است. بررسی نقشه های شاخص وضعیت دینامیکی هوا (dsi) نشان می دهد که برای همه گروه های بارشی سنگین تر منطقه در تراز های زیرین جو، شمال دریاچه خزر دارای مقادیر مثبت(فرونشینی هوا) و جنوب دریاچه خزر دارای مقادیر منفی(صعود هوا) است به طوریکه مقادیر و وسعت تحت پوشش آن در گروه های بارشی مختلف، یکسان نیست. نتایج تحلیل مدل های پیش بینی عددیwrf نشان می دهد که وضعیت متوسط سرعت باد(به طور معمول بین 6 تا 25 متر بر ثانیه)، افزایش اختلاف دمای هوای 2 متری و دمای سطح دریا، افزایش گرمای محسوس و به ویژه نامحسوس دریا تا نزدیک به 1000 وات بر متر مربع و کاهش ارتفاع ابر، از جمله مهم ترین علل موثر بر رخداد رویدادهای بارشی سنگین و فوق سنگین منطقه است. تغییر الگوی مکانی و مقدار بارش منطقه پس از حذف دریای خزر در مدل های پیش بینی عددی، اهمیت زیاد آن را در تامین گرما، رطوبت و ایجاد ناپایداری در سواحل جنوبی خزر نشان می دهد.
حمید نوری سید محمد صدری
در این پایان نامه عقیم سازی در طی کلیات و شش فصل به شرح ذیل مورد نقد و بررسی قرار گرفته است: فصل اول: تعریف لغوی و اصطلاحی عقیم سازی و تفاوت آن با اخته کردن و پیشینه تاریخی مسئله. فصل دوم: بررسی دیدگاه ها و استفتاءات و احکام فقهی عقیم سازی از نظر مذاهب خمسه. فصل سوم: بررسی مشکلات فقهی عقیم سازی و دیگر روش های پیش گیری از بارداری. فصل چهارم: تنافی عقیم سازی ودیگر روش های پیش گیری از بارداری با حقوق زوجیت. فصل پنجم: بررسی عقیم سازی و سلب زاد و ولد از دیدگاه فقها و علماء شیعه و أهل سنت، احکام ثانویه و حکومتی وحدود اختیارات دولت اسلامی یا ولی فقیه در مسأله. فصل ششم: آثار عقیم سازی. نتیجه اینکه عقیم سازی دائم به اتفاق مذاهب خمسه به خاطر قطعی بودن اضرار به نفس و همچنین وجود نگاه و لمس حرام در مسئله حرام می باشد اما عقیم سازی موقت از دیدگاه فقه امامیه جایز و از دیدگاه اهل سنت با شرایطی و در صورت اضطرار جایز است . واژگان کلیدی: عقیم سازی، مبانی فقهی، مذاهب خمسه، حکم شرعی، قواعد فقهی.
باقر سلامی حمید نوری
امروزه نیاز به قدرت محاسباتی بیشتر، روز به روز افزایش می یابد و طراحان پردازنده برای برطرف نمودن این نیاز، پردازنده های پر قدرت تر و پیچیده تری با استفاده از تعداد بیشتری هسته در یک تراشه ی واحد تولید نموده اند. با توسعه پردازنده های چند هسته ای چند نخی همزمان ، این پردازنده ها می توانند با استفاده از سخت افزار کمتری نسبت به پردازنده های غیر چند نخی همزمان از موازی سازی در سطح نخ بهره ببرند. اگرچه به دلیل افزایش چگالی و پیچیدگی این پردازنده ها، توان مصرفی پردازنده های چند-هسته ای چند نخی همزمان در حال افزایش است. توان مصرفی بالاتر در یک فضای کوچک تراشه، منجر به افزایش چگالی توان مصرفی (توان مصرفی در واحد سطح)، چگالی مجتمع سازی و دما شده است. افزایش دمای پردازنده روی بسیاری از پارامترهای سیستم از جمله قابلیت اطمینان سیستم، کارایی، هزینه، طول عمر و... تاثیر گذار است که تجهیزات خنک سازی و بسته بندی پیچیده و پرهزینه تری به-منظور کنترل و مدیریت دما نیاز می باشد. برای حل مساله افزایش دمای پردازنده ها تکنیک های مدیریت دمای پویا ارائه شده اند که به صورت ترکیبی از روش های نرم افزاری و سخت افزاری، دمای پردازنده را مدیریت و کنترل می نمایند. در این پژوهش تلاش شده است با ارائه یک قالب کاری برای پردازنده های چند نخی همزمان واقعی با در نظر گرفتن ویژگی های فیزیکی هسته ها در الگوریتم، استفاده از حسگرهای دمایی، شمارنده های کارایی و استفاده از تنظیم ولتاژ و فرکانس پویا ، با حداقل کاهش کارایی، دمای پردازنده های چند هسته ای چند-نخی همزمان را به طور بهینه کنترل و مدیریت نماییم. قالب کاری ارائه شده به گونه ای است که هیچ سخت افزار اضافی نیاز نداشته و با استفاده از امکانات موجود پردازنده های چند هسته ای به مدیریت دما می پردازد. به عبارت دیگر قالب کاری ارائه شده، برای تمام سیستم های چند هسته ای مقیاس پذیر می-باشد و در سیستم های تجاری چند هسته ای چند نخی همزمان قابل استفاده می باشد.
وحید کیخوایی حمید نوری
تقاضای روز افزون برای قدرت محاسباتی بیشتر، طراحان را به تولید پردازنده های قدرتمندتر واداشته است. تولید این پردازنده های قدرتمندتر، با بکارگیری تعداد هسته های بیشتری در پردازنده ها تا به امروز محقق شده است. با افزایش پیچیدگی پردازنده ها، چگالی توان مصرفی، دما، و چگالی مجتمع سازی قطعات آن ها، بالاتر می رود. به منظور جلوگیری از بوجود آمدن مشکلات دمایی، روش های مدیریت پویای دما ی بسیاری ارائه شده است. برخی از این روش ها، اشاره به وجود خواص فیزیکی پردازنده مثل process variation و همسایگی های مختلف برای هسته ها، اشاره نموده اند که ما از این پس به عنوان مشخصات فیزیکی از آن ها یاد می کنیم و در ادامه نشان می دهیم که تاثیر این خواص تا چه حد قادر به تغییر روند اجرای برنامه ها باشد. در این پایان نامه، روشی آگاه از مشخصات فیزیکی، به منظور مدیریت دمای پردازنده ارائه خواهد شد، که قادر باشد معیار های دمایی مثل متوسط دما و حداکثر دما را با سربار کمی بر کارایی بهبود دهد. الگوریتم ارائه شده، از مهاجرت نخ ها و مقیاس دهی پویای فرکانس و ولتاژ استفاده می نماید. لازم به ذکر است که تکنیک های جدیدی برای مهاجرت نخ ها و مقیاس دهی پویای فرکانس و ولتاژ، استفاده شده است. نتایج تجربی حاکی از بهبود چشم گیری در معیار های دمایی با بکارگیری الگوریتم پیشنهادی می باشند. نتایج، در مقایسه با زمان بند استاندارد لینوکس، و دو روش مدیریت پویای دمای شناخته شده به نام های pdtm و nadtm ارائه شده اند.
الهام اسفندیاری حسین دلداری
با توجه به مسائل گفته شده، مسئله ی پیش بینی زمان، به این صورت فرمول بندی می شود، برای به دست آوردن مدلی که بتواند میزان تغییرات زمان اجرای برنامه ها را در ازاء رفتن از یک فرکانس به فرکانس دیگر پیش بینی کند می بایست ابتدا داده های لازم برای آموزش مدل را جمع آوری کنیم. به دلیل آنکه زمان اجرای یک برنامه به مشخصات ماشینی که این برنامه را اجرا می کند، وابستگی زیادی دارد، ما باید با ابزاری کار کنیم تا بتوان با استفاده از آن برنامه ها را تحلیل کرده و مشخصه های مستقل از معماری مربوط به آنها را به عنوان داده های آموزشی و ورودی مدل جمع آوری کنیم و در نتیجه مدل تحلیل زمان اجرایی را ارائه دهیم که روی هر سیستمی جواب دهد. در نتیجه لازم است تا ابتدا با استفاده از روش نرم افزاری pin بتوان برنامه های محک را مورد تحلیل قرار داد. همان طور که در بخش های قبل بیان شد، آن چه باعث می شود که برنامه ها در قبال تغییر فرکانس واکنش های متفاوتی داشته باشند، ماهیت آن ها به لحاظ کار با حافظه و داده ها است. به عبارتی برنامه هایی که کمتر با داده ها سروکار داشته و بیشتر زمان آن ها صرف پردازش توسط پردازنده می شوند بسیار حساس به تغییرات فرکانس می باشند و زمان اجرای آن ها با شدت بیشتری با کاهش فرکانس، افزایش می یابد. تاکنون در کارهای گذشته معیارهای متفاوتی بیان شده تا به نوعی گویای این ماهیت برنامه ها باشد مثل تعداد عدم اصابت های حافظه نهان و یا تعداد سیکل های کار با حافظه به کل سیکل های پردازشی برنامه که البته این معیارها در زمان اجرای برنامه ها مشخص و قابل محاسبه هستند. از آنجایی که در این تحقیق می خواهیم مدلی داشته باشیم که تغییرات در زمان اجرای برنامه ها را قبل از شروع به کار آن ها در فرکانس های متفاوت پیش بینی کند لذا در اولین و مهم ترین گام می بایست پارامترهایی را تعریف کنیم تا هم به خوبی گویای تنگنای محاسباتی و یا تنگنای حافظه برنامه ها باشند و هم قبل از شروع به اجرای برنامه ها بتوان آنها را محاسبه و تعیین نمود (و یا به عبارت دیگر در دسترس باشند). حال با استفاده از ابزار نوشته شده، برنامه های معیار مختلف را مورد بررسی قرار می دهیم و ویژگی های هر برنامه را جهت محاسبه پارامترهای تعریف شده که مورد نیاز هستند، به طور جداگانه ضبط می کنیم. سپس از آن جایی که می بایست برخی از ویژگی های ماشین را نیز در نظر بگیریم، برنامه های معیار را بر روی ماشینی که به لحاظ تعداد هسته های پردازنده، حجم حافظه نهان و میزان حافظه اصلی، مشخص می باشد، اجرا می کنیم و زمان اجرای آن ها را اندازه گیری و ثبت می نماییم. این فرایند را برای تک تک فرکانس های ماشین مورد نظرمان تکرار کرده و اطلاعات را به دست می آوریم. به این ترتیب پایگاه داده ای داریم شامل ویژگی های ماهیتی برنامه های مختلف معیار (مانند چگالی نوع دستورات برنامه ها و یا میزان محلیت دسترسی به حافظه و ...)، زمان اجرای آن ها بر روی ماشین مورد نظر در فرکانس های مختلف و غیره. با استفاده از این پایگاه داده و یک روش یادگیری می توان به مدلی دست یافت که بتواند از این پس برای هر برنامه ورودی میزان تغییرات زمان اجرای آن را در ازاء سوئیچ بین فرکانس های متفاوت به دست آورد. تنها کافی است تا با یک پیش پردازش اولیه مقدار پارامتر های ورودی مدل برای آن برنامه محاسبه و ویژگی های ماشین میزبان نیز مورد توجه قرار گیرد. جمع بندی و نتیجه گیری در این تحقیق، معیارهای مختلفی در راستای پیش بینی تغییرات زمان اجرا بررسی شده اند. برای ادامه، از این قسمت هم فراتر رفته و یک مدل تحلیل زمان اجرای جدیدی مبتنی بر مشخصه های off-line و مستقل از معماری پیشنهاد شده است که میزان تنگنای محاسباتی یک برنامه را قبل از اجرای آن تشخیص می دهد و در نتیجه می تواند تغییرات زمان اجرای برنامه را در فرکانس دیگری پیشبینی کند. این مدل جدید کنترل سخت و fine-grainای را بر روی دسته بندی برنامه ها ارائه می دهد و برای پیاده سازی ساده است. انجام این تحقیق از چند جنبه دارای نوآوری می باشد. ابتدا خود این مدل که می تواند قبل از اجرای برنامه ها در مورد تاثیر پذیری آنها از تغییر فرکانس حرف بزند. در کارهای گذشته روشی وجود نداشت که بتواند قبل از شروع به اجرای برنامه در مورد تغییر زمان اجرای آنها در ازای تغییر فرکانس قضاوت و پیش بینی کند. وجود این قابلیت می تواند برای افزایش کارایی سیستمهای بزرگ و توزیع شده که از ماشین های مختلفی بهره برده و برنامه های متنوعی را اجرا می کنند بسیار مفید باشد. جنبه دیگری از نوآوری روش، تعریف پارامتری است که گویای میزان وابستگی به حافظه و یا میزان وابستگی به cpu مربوط به برنامه، می باشد و به کمک ابزار تجهیز کد pin قابل محاسبه خواهد بود. در کارهای قبلی از آنجایی که در زمان اجرای برنامه ها (on-line) عمل می کردند محاسبه مقدار هر معیاری ممکن بوده است اما در این کار به دلیل آنکه هدف کار تحلیل قبل از شروع اجرا می باشد، تعریف این معیار و قابل محاسبه بودن آن از اهمیت بالایی برخوردار است. این نکته قابل ذکر هست که با توجه به تعریف پارامترهای مستقل از معماری مربوط به برنامه ها توسط ابزار تجهیز کد pin که رفتار یک برنامه را در یک رفتار سیستمی، مشخص می کنند، این مدل تحلیل روی هر ماشینی جواب می دهد و در نتیجه این مدل می تواند برای بقیه بارهایکاری و ماشین ها استفاده شود. این برنامه جدید تنها یکبار پیش پردازش شده و بعد از آن می توان آن را چندین بار بر روی سیستم های مختلف اجرا کرد. در این تحقیق همچنین روش دیگری نیز با این مدل بدست آمده، مقایسه شده است. بر این اساس، با ابزار جاری و بکار گیری آن ، نتایج خوبی در مقایسه با روش دیگر در دسته بندی برنامه ها بدست آمده است. این روش جدید بر اساس پیش بینی معیار دسته بندی قبل از اجرای برنامه ها می باشد، در صورتیکه روش دیگر بدست آوردن این معیار را در زمان اجرای برنامه ها انجام می دهد و با مشاهده نزدیک بودن نتایج بدست آمده از روش جدید با نتایج این روش، به این نتیجه می رسیم که کار تخمین انجام شده با این که روشی مبتنی بر اندازه گیری off-line است، برآورد خوبی را از این معیار دسته بندی داراست.
منصوره میری قلعه نو علیرضا ایلدرمی
در چند دهه گذشته مصرف زیاد منابع طبیعی، رشد شتابان شهرنشینی و گسترش فعالیت- های صنعتی باعث تخریب محیط زیست و ناپایداری جوامع شهری شده است. شهرستان مشهد با بروز مشکلات و مسائل عدیده ای از قبیل افزایش جمعیت، آلودگی محیط زیست و کاهش توان اکولوژیکی روبرو بوده، لذا تلاش برای اندازه گیری شاخص های متعدد سنجش پایداری شهری را موجب گردیده است. در این پژوهش از طریق محاسبه ظرفیت زیستی و ردپای اکولوژیکی و مقایسه آنها با یکدیگر، پایداری شهرستان مشهد در سالهای 1385 و1390 ارزیابی گردید. ظرفیت زیستی با اندازه گیری مساحت زمین های زراعی، چرا، ماهیگیری و زمین ساخته شده، محاسبه شد و در محاسبه ردپای اکولوژیکی علاوه بر پارامترهای ذکر شده، پارامتر زمین انرژی نیز اندازه گیری شد. برای محاسبه این مقادیر و تبدیل مساحت زمین های بدست آمده به هکتار جهانی به ازای هر نفر در شهرستان مشهد از فاکتور های عملکرد و معادل استفاده شد. مقایسه ظرفیت زیستی و ردپای اکولوژیکی به دست آمده درسالهای 1385و 1390 بیانگر کسری اکولوژیکی 2/2 و 5/2 هکتار جهانی در شهرستان مشهد است. در مجموع نتایج به دست آمده نشان داده است که ظرفیت زیستی شهرستان مشهد متناسب با ردپای اکولوژیکی آن نمی باشد و در ساختار شهری مشهد ناپایداری مشاهده شده است
نوا نیکخو علیرضا ایلدرمی
جهت برنامه ریزی و مدیریت فضاهای شهری و روستایی آگاهی از تغییر و تحولات کاربری های اراضی اهمیت زیادی دارد که با استفاده از تکنولوژی سنجش از دور و سیستم اطلاعات جغرافیایی، می توان تمامی داده های مورد نیاز را بصورت بهنگام جمع آوری و تجزیه و تحلیل نمود و در مدیریت شهری آن ها را بکار بست.در این پژوهش جهت تهیه نقشه کاربری اراضی شهر ملایر از داده های رقومی سنجنده های (1985) etm(2000)،tm و (2013) oli مربوط به لندست های 5، 7 و 8 استفاده شد. ابتدا تصاویر با rmse معادل 27/0 (سال 1985)، 52/0(سال 2000) و 25/0(سال 2013) پیکسل تصحیح هندسی شدند. سپس برای طبقه بندی تصاویر، چهار روش نظارت شده شبکه های موازی، حداقل فاصله از میانگین، فاصله ماهالانوبیس و حداکثر احتمال مورد استفاده قرار گرفت و نتایج حاصل از طبقه بندی هر چهار روش بررسی و مقایسه شد.نتایج نشان داد که روش حداکثر احتمال با صحت کلی بالای 92% و ضریب کاپای بالای 90% در سال های 1985، 2000 و 2013 دقیق ترین روش از بین روش های مورد استفاده، جهت طبقه بندی کاربری اراضی شهر ملایر محسوب می شود. بطور کلی بین سال های 1985 تا 2013 اراضی مسکونی، کشاورزی آبی و سایر کاربری ها به میزان 2.19%، 4.36% و 1.91% افزایش و اراضی کشاورزی دیم و مراتع به میزان 2.38% و 6.08% کاهش یافته است.
بهزاد مرادی بهنوش فرخزاده
منطقه مورد مطالعه در این تحقیق دشت کبودرآهنگ واقع در استان همدان در غرب کشور می-باشد. منابع آب زیرزمینی این دشت در 20 سال اخیر به طور روز افزون در رابطه با نیازهای کشاورزی و صنعتی مورد استفاده قرار گرفته است. استفاده بی¬رویه از این منبع حیاتی موجب به وجود آمدن پدیده¬های از جمله فرونشست و فروچاله¬های مختلف در دشت شده است. در این تحقیق جهت مدیریت منابع آب موجود در منطقه از مدل شبیه¬ساز و مدیریتی weap استفاده گردید. با استفاده از این مدل ابتدا منابع و مصارف آب موجود در منطقه شبیه¬سازی گردید و مشخص شد که در حال حاضر در دشت کبودرآهنگ مدیریت منابع آب به خوبی صورت نمی¬گیرد و با ادامه شرایط موجود کسری مخزن آب زیرزمینی ادامه خواهد یافت. سپس برای بررسی وضعیت منابع و مصارف آب موجود در منطقه در سالهای آینده تاثیر چهار سناریوی افزایش جمعیت، افزایش سطح زیرکشت کشاورزی، افزایش راندمان آبیاری و کاهش آب مورد نیاز نیروگاه شهید مفتح در بخش صنعت مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان می¬دهد که افزایش جمعیت تاثیر چندان زیادی بر کسری مخزن آب زیرزمینی ندارد ولی افزایش سطح زیرکشت کشاورزی موجب افت بیشتر مخزن زیرزمینی می¬شود. با کاهش آب مورد نیاز بخش صنعت به میزان قابل توجهی در مصرف آب صرفه جویی می¬گردد و با افزایش راندمان آبیاری می¬توان تا حدود بسیار زیادی از کسری مخزن آب زیرزمینی جلوگیری نمود و حتی کسری مخزن را به صفر رساند.
صباح صالحی علیرضا ایلدرومی
فرآیند بارش _ رواناب هر حوزه آبریز، به طور عمده تحت تأثیر شرایط هیدرولوژیکی،ژئومورفولوژی و اقلیم منطقه است. میزان توزیع و نوع بارش، پوشش گیاهی، خصوصیات فرایند تجمع و ذوب برف، خصوصیات لایه خاک و سازندهای زمین شناسی از عمده عواملی هستندکه میزان رواناب و مولفه های بیلان آب حوزه را تحت تأثیر قرار می دهند. در تحقیق حاضر شبیه سازی رواناب با استفاده از مدل ابزار ارزیابی آب و خاک، (swat) بر اساس داده های جمع آوری شده از حوضه آبخیز سد گرین که سطحی برابر با 22 کیلومتر مربع را شامل می شود به صورت روزانه انجام گرفت. هدف اصلی در این تحقیق آزمون کارایی مدل swat و قابلیت استفاده از آن در شبیه سازی رواناب حوضه آبخیز سد گرین،در شدت¬های مختلف بارندگی می¬باشد. واسنجی مدل برای دوره آماری 2002 تا 2007، و اعتبار سنجی نیز برای سال¬های 2008 تا 2010 انجام شد،شاخص های ارزیابی مختلفی برای بررسی دقت شبیه سازی مورد استفاده قرار گرفت که در این بین دقت شبیه سازی روزانه با استفاده از شاخص نش_ساتکلیف در دوره واسنجی 59/0 و با شاخص r2 61/0 و دوره اعتبار سنجی به ترتیب 0/63 و 0/64 بدست آمد. شاخص rmse برای بارش¬های سبک و سنگین نیز به ترتیب برابر 27/0 و 57/0 می¬باشد.
حمید نوری محمد جواد منعم
رشد جمعیت در چند دهه اخیر در جهان و افزایش تصاعدی آن درسال¬های آینده، مسئله تأمین آب برای انواع مصارف شرب، صنعت، کشاورزی و محیط زیست را به یکی از دغدغه¬های مهم مسئولین بخش آب تبدیل کرده است. در این میان بخش کشاورزی بعنوان بالاترین مصرف کننده آب، توجه بیشتر محققان برای بهبود عملکرد این بخش را می¬طلبد. بدلیل متغیر بودن نیاز آبی گیاه در طول دوره رشد و تنوع محصولات کشت شده، شرایط جریان درکانال¬های آبیاری عمدتاً غیرماندگار می¬باشد. بنابراین بمنظور بهبود عملکرد شبکه¬های آبیاری، سازه¬های آبگیر بگونه¬ای طراحی می-گردند تا بتوانند در شرایط غیرماندگار جریان، وظیفه تحویل آب را طوری انجام دهند تا هر کانال مقدار آب تحویلی معین شده را در زمان لازم دریافت کند. یکی از انواع سازه¬هائی که بمنظور تحویل آب به کانال¬ها در شبکه کانال¬های آبیاری، بکار می-رود دریچه¬های آبگیر نیرپیک است. در حال حاضر از این سازه در کشور ما به صورت گسترده استفاده می شود، اما عملکرد آن در شبکه¬های مختلف بسیار متغییر بوده است، به گونه¬ای که در تحویل آب توسط آن گاهی اختلاف¬های تا حدود پنجاه درصد (مثبت و منفی) نسبت به مقادیر اسمی گزارش شده است. در این تحقیق در نظر است با ایجاد تغییراتی ساده در دریچه نیرپیک، اثر نوسانات سطح آب بر افزایش دبی تحویلی را کاهش داد و به نوعی مانع از افزایش چندان دبی تحویلی در اثر افزایش تراز آب شد. با عنایت به محدودیت¬های موجود از لحاظ منابع آبی و خشکسالی¬های اخیر و به منظور توزیع حجمی مناسب آب این تلاش می¬تواند در صرفه جویی در مصرف آب موثر باشد. در این تحقیق که در آزمایشگاه هیدرولیک گروه سازه¬های آبی، دانشگاه تربیت مدرس انجام گردید، دریچه آبگیر نیرپیک نوع xx2 که از پروژه شبکه آبیاری دشت نکا به امانت گرفته شده بود مورد بررسی و آزمایش قرار گرفت. پس از ترسیم منحنی دبی-اشل دریچه مورد آزمایش، تغییرات مورد نظر در 5 حالت اضافه نمودن تیغه اصلاحی مورد آزمایش قرار گرفت. منحنی دبی-اشل برای هر یک از حالتهای تغییر ترسیم گردید. نتایج نشان داد، در تمامی گزینه¬های تغییر میزان دبی خروجی از دریچه در مقایسه با دریچه تولید داخل کاهش می¬یابد. بیشترین مقدار کاهش به میزان 5/4 درصد و مربوط به گزینه 4 تغییر می¬باشد.
پریا مولودی علیرضا ایلدرمی
چکیده : از آن¬جا که رشد شتابان شهری در ایران، اغلب با توان تجهیز فضاهای شهری متناسب نمی-باشد، مشکلات ناشی از آن به¬صورت توسعه¬ی نابه¬سامان شهرها خود را نشان می¬دهد. ایجاد شهرهای جدید در کشور گاهی، از طریق توسعه و رشد روستاهای واقع در کالبد شهرها اتفاق می-افتد. برای همین لازم است که تغییرات و توسعه¬ی ایجاد شده در بافت¬های روستایی برای تبدیل آن¬ها به روستاشهر و یا شهرهای جدید به¬صورت حساب شده صورت گیرد تا در آینده با مشکلات ناشی از عدم برنامه¬ریزی صحیح، مواجه نشود. مدل¬سازی رشدکالبدی شهرها در استان کردستان به برنامه¬ریزان در امر توسعه این امکان را می¬دهد تا با مشاهده¬ی وضعیت توسعه¬ی دهستان¬های استان و بررسی روند تغییرات توسعه در آن¬ها در مقاطع زمانی مختلف، نسبت به ارائه¬ی راهکار برای بهبود شاخص¬های نامطلوب در آن¬ها اقدام نمایند تا بدین وسیله امکان ایجاد شهرهای جدید با وضعیت مطلوب و بدون لطمه به محیط زیست فراهم گردد و از تمرکز جمعیتی در شهرها نیز جلوگیری شود. در این پژوهش ابتدا خوشه¬بندی دهستان¬ها با استفاده از منطق فازی c-mean و با توجه به آمار موجود از شش شاخص توسعه، برای سال¬های 1375، 1380، 1385، 1390 انجام شده-است، سپس با استفاده¬ از شبکه¬ی عصبی وضعیت آینده¬ی دهستان¬های استان در سال 1395 پیش-بینی گردیده¬است. نتایج به¬دست¬آمده نشان می¬دهد که در سال 1390 دهستان¬های توسعه¬یافته¬ی استان به بیشترین درصد خود در مقایسه با سال¬های مورد بررسی رسیده¬اند. پیش¬بینی انجام¬شده برای سال 1395 نشان می¬دهد که درصد دهستان¬های توسعه¬نیافته¬ی استان در این سال نسبت به سال 1390 کاهش و درصد دهستان¬های توسعه¬یافته¬ی استان افزایش خواهد یافت که این نشان¬گر افزایش سطح توسعه¬ در استان می¬باشد.
زهرا نوروزی شمس کامران شایسته
دره گنج نامه یکی از مناطق نمونه گردشگری استان همدان می باشد که در سطح ملی و بین المللی دارای اهمیت است و یکی از مهم¬ترین جاذبه های گردشگری استان محسوب می¬شود که در معرض تهدید از سوی فعالیتهای گردشگری است. بنابراین تعیین ظرفیت برد گردشگری با روش حدود قابل قبول تغییر می¬تواند از جمله راهکارهای موثر در جلوگیری و کاهش مشکلات گردشگری منطقه ¬باشد. در این مطالعه از چارچوب lac برای تعیین حدود قابل قبول تغییر برای شناساگرهای اکولوژیکی و اجتماعی موثر بر رضایت بازدید کنندگان استفاده شد. به این ترتیب چهار گام از فرایند lac طی شد. در مرحله اول نقاط ضعف، قوت و نقاط تهدید، فرصت موجود در منطقه شناسایی شد. در مرحله دوم طیف فرصت تفرجی گردشگاه تعیین شد که در طبقه نیمه پیشرفته قرار داشت. در مرحله سوم شناساگرهای اجتماعی و اکولوژیکی انتخاب و اندازه¬گیری شدند و برای این شناساگرها حدود قابل قبول تغییر (استاندارد) تعیین شد. نتایج نشان داد که میزان استاندارد در نظر گرفته شده برای شناساگر مقدار زباله در سطح گردشگاه 65/14 درصد، فاصله افراد از یکدیگر 25/11 متر، پوشش درختی 65/24 درصد، اقلیم 59 و تراکم افراد 600 نفر در هکتار است. مقایسه وضعیت موجود شناساگرها با میزان استاندارد آن ها نشان داد میزان زباله در سطح گردشگاه و فاصله افراد از یکدیگر بالاتر از حد استاندارد و تراکم افراد، اقلیم و درصد پوشش درختی پایین تر از حد استاندارد است.
لیلا ملکی پور حمید نوری
حوزه آبخیز یک سیستم بازو پیچیده به شمار می رود. تحلیل و پیش بینی رفتار آتی آن مستلزم مدل سازی با روش های متفاوت آماری- ریاضی است. محدودیت منابع آب و توزیع نامناسب مکانی آن در مناطق مختلف ایران سبب شده است که در مقایسه با بسیاری از کشورها، نسبت به پدیده تغییراقلیم آسیب پذیر باشد. درسال های اخیر با تدوین سناریوهای انتشارگازهای گلخانه ای توسط هیئت بین الدول تغییراقلیم، مدل های گردش عمومی با فرضیات مختلف انتشاراجرا شده اند تا وضعیت اقلیمی دهه های آتی را پیش بینی کنند. داده های روزانه شبیه سازی شده برای آینده را می توان به عنوان ورودی مدل های هیدرولوژیکی لحاظ کرده و نتایج آن رادر برنامه های بلندمدت توسعه منابع آب منظورنمود. این تحقیق شامل دو فازاقلیمی و هیدرولوژیکی است. درفازاقلیمی، داده های روزانه دمای حداقل، حداکثر، بارش و ساعات آفتابی ایستگاه سینوپتیک نهاوند در دوره ????-???? با استفاده از مدل آماری lars-wg شبیه سازی شد. پس از اطمینان ازکارایی این مدل درشبیه سازی پارامترهای هواشناسی مذکور درحوزه آبخیزسدگرین، جهت بررسی تأثیرپدیده تغییراقلیم برهیدروگراف جریان منطقه مورد مطالعه، داده های ? سناریوی a2(سناریوی حداکثر)a1b(سناریوی حدواسط)b1(سناریو حداقل) مدل hadcm3 در? دوره 2030-????،????-????،????-2080بامدل آماریlars-wg کوچک مقیاس گردید.درفاز هیدرولوژیکی، بارش-رواناب با استفاده از مدل هیدرولوژیکی hec-hms شبیه سازی و پس از واسنجی و اعتبارسنجی این مدل، داده های بارش خروجی مدل lars-wg به مدل hec-hms وارد شده و تغییرات هیدروگراف جریان دردوره های آتی نسبت به دوره پایه محاسبه گردید. نتایج نشان داد که براساس برآورد مدل lars-wg برای سناریوهای مورد بررسی دردوره های آتی میانگین دمای حوزه آبخیز سدگرین a2: 1.91، a1b: 1.36، b1: 1.45 درجه سانتی گراد افزایش می یابد. همچنین مقدار بارش درمقایسه با دوره پایه درسناریوی a1b: 0.5 درصدکاهش، a2: 0.3 درصد افزایش b1:0.1 درصد کاهش نشان داد و مقدار دبی سه سناریو در a1b:9.1،a2:6.3،b1:12.4 درصد تغییر نسبت به دوره پایه نشان می دهد.
دیمن غفاری حمید نوری
هدف این تحقیق شناخت منشا و ماهیت پدیده گردوغبار و شرایط همدید هوا در زمان رخداد ریزگردها و آثار و پیامدهای زیست محیطی نامطلوب آن ها در زندگی فردی و اجتماعی انسان هاست که می تواند در تعیین روش های کنترل آن نقش مهم و بسزایی داشته باشد.بدین منظور ضمن شناسایی روزهای گردوغباری شرایط همدید فراسنج های جوی (رودبادها، همگرایی شار رطوبت، ضخامت جو، امگا و فشار تراز دریا )در ترازها و ساعات مختلف بررسی گردید. همچنین جهت مطالعه تغییرات کیفیت هوا در روزهای گردوغباری شهرستان همدان عناصر اصلی آلاینده های هوا بررسی و مقایسه شدند. پس از انجام تحلیل خوشه ای با استفاده از نرم افزار متلب بر روی داده های فشار تراز دریا و لایه 500 هکتو پاسکال 6 الگوی اصلی فشار و 3 الگوی ضامت جو برای پدیده گردوغبار شهرستان همدان شناسایی شد. نتایج تحقیق نشان دادند که بیشتر از 60 درصد رویداهای گردوغبار همدان متعلق به گروه های گردوغبار مختلف با منشا خارج ایستگاه و بیشتر از 98 درصد جز گروه های گردوغبار وزشی با شدت متوسط بودند. قرارگیری الگوهای پرفشار سطح زمین و فراز ترازمیانی جو در دوره سرد و مرطوب سال از عوامل جوی مهم در تشکیل گروه گردوغبار وزشی هوای کدر و نیز افزایش غلظت آلاینده های هوا است. همچنین الگوهای کم فشار، ناوه شرق دریای مدیترانه و حرکات صعودی سطح زمین از عوامل جوی موثر در تشکیل گروه های گردوغباری گرم و خشک سال از جمله گروه های با منشا خارج ایستگاه است که این نوع الگو منجر به کاهش غلظت آلاینده ها بجز آلاینده ذرات معلق هوا در سطح زمین بوده است. نتایج بررسی تابع همگرایی در این تحقیق نشان داد که گروه های گردوغباری با منشا خارج ایستگاه و فصول گرم و خشک نسبت به گروه های فصل سرد و مرطوب دارای متوسط تابع همگرایی بیشتری در ترازهای پایینی هستند. و حداکثر همگرایی رطوبت 12 گرم در گروه های گردوغباری نیز نتواسته است مانعی برای پدیده گردوغبار در ترازهای سطحی باشد. همچنین تراز 700 هکتوپاسکال و ساعت 6 در تمام ترازهای جوی از عوامل رطوبتی مهم و موثر در سازوکار پدیده گردوغبار همدان شناخته شدند.
ایمان حسن زاده جعفرآبادی حمید نوری
مصرف بالای توان پردازنده های مدرن علاوه بر اینکه هزینه ی انرژی مصرف شده ی سیستم را افزایش می دهد، باعث بالا رفتن دمای تراشه نیز می شود. دمای بالا، روی قابلیت اطمینان سیستم، هزینه ی خنک کنندگی، عمر قطعه ی سخت افزاری و... تاثیر منفی می گذارد. برای رفع بحران دمایی، تکنیک های مدیریت حرارتی پویا (در زمان اجرا) و تکنیک های مدیریت حرارتی ایستا ارائه شده اند. در تکنیک های مدیریت حرارتی پویا که در زمان اجرا سعی در رفع بحران دمایی می کنند، یکی از اساسی ترین نیازمندی ها، دستیابی به دمای هسته می باشد. برای بدست آوردن دمای هسته می توان از حسگرهای حرارتی روی تراشه استفاده کرد و نیز می توان از شمارنده های کارایی بهره برد. استفاده از حسگرها برای بدست آوردن دما ممکن است ایده آل باشد، اما محدودیت هایی دارد. با استفاده از شمارنده های کارایی می توان دمای آینده ی نزدیک را پیش بینی کرد. در این پژوهش سعی داریم مدل هایی را برای تخمین دمای هسته های یک پردازنده چند هسته ای با استفاده از شمارنده های کارایی ارائه دهیم. مطالعات قبلی انجام شده در زمینه ی تخمین دمای هسته با استفاده از شمارنده های کارایی فقط وقایع کارایی(میزان فعالیت) همان هسته را درنظر می گیرند و به اثر دمایی هسته ها توجه ندارند. مطالعات مربوط به تخمین دمای هسته مبتنی بر حسگرهای حرارتی، برای تخمین دمای آینده هسته بر میزان تغییرات دمای هسته در بازه ی زمانی اخیر تاکید دارند و توجهی به میزان فعالیت هسته ندارند. در این طرح پژوهشی، می خواهیم مدل هایی برای تخمین دمای هسته در یک پردازنده چند هسته ای ارائه کنیم که مبتنی بر شمارنده های کارایی می باشند و به علاوه اثر دمایی همسایگی را نیز در نظر می آورند. براساس نتایج، مدل های تخمین دمای پیشنهادی در مقایسه با مدل های تخمین دمای مبتنی بر تغییرات دمایی هسته در آخرین بازه زمانی، دقت مدل های تخمین دما را 8/78%، میانگین دمای پردازنده را 5/54%، بیشینه دمایی را 2/46% و زمان اجرا را 5/84% بهبود داده و در مقایسه با مدل های مبتنی بر شمارنده های کارایی ناآگاه از اثر دمایی همسایگی، دقت مدل های تخمین دما را 81/3%، میانگین دمایی پردازنده را 4/99%، بیشینه دمایی را 3/7% و کارایی را 8/97% بهبود داده است.
رویا محمدی حمید نوری
آب وهوا از مهمترین عوامل موثر بر تعیین زمان مناسب گردشگری وتوسعه صنعت توریسم است.جمعیت قابل توجه،موقعیت مناسب استان همدان در ایران وبرخورداری از جاذبه های گردشگری فراوان، آن را به عنوان یکی ازقطبهای گردشگری ایران مطرح کرده است .یکی از موانع اقلیمی آسایش انسان در یک منطقه ی خاص خشکسالی ها وبه تبع آن پیدایش وتوسعه ریزگردهاست که تمامی برنامه ریزی ها را بهم میزند..در این پژوهش برای تعیین زمان مناسب گردشگری در شهرستان همدان از شاخص های زیست اقلیمی به کار رفته در مدل ریمن (set,petوpmv)و از شاخص خشکسسالی (spi)وپارامتر قدرت دید افقی (visibility)در بازه زمانی 35ساله (1976-2010) استفاده شده است. برای انجام این مطالعه شاخص های آسایش اقلیمی با استفاده از:1-متغیر های هواشناسی شامل دمای هوا به سانتیگراد،رطوبت نسبی به درصد،سرعت بادبر حسب متر بر ثانیه،فشار بخار بر حسب هکتوپاسکال ،میزان ابرناکی آسمان بر حسب اکتای ومتوسط دمای تابشی محیط .2-متغیر های فردی شامل قد،سن،جنسیت3-متغیرهای دسته سوم شامل نوع پوشش وارزش حرارتی انها بر حسب کلو ونیز میزان انرژی فعالیت های انسانی بر حسب وات.4-متغیر های موقعیتی شامل طول وعرض جغرافیایی وارتفاع از سطح دریا ، با استفاده از نرم افزارهای ray manوexcel محاسبه شده، وبرای محاسبه شاخص خشکسالی(spi)، ازمتغیر بارندگی روزانه برحسب میلی متروبرای طبقه بندی روزهای گردوغبار، براساس قدرت دید افقی که بر اساس پرتکل سال 2006 سازمان (wmo)ارائه شده، استفاده شده است. بطور کلی هدف اصلی این پژوهش،بررسی ارتباط خشکسالی ها وریزگردها با شاخص های آسایش اقلیمی،شناسایی شرایط اقلیمی وروند حاکم بر این شرایط درطول 35 سال در شهرستان همدان می باشد. این تحقیق با توجه به نوع هدف، کاربردی و از نظر ماهیت و روش، از نوع تحقیقات توصیفی و تحلیلی است. نتایج بدست آمده از این شاخصها نشان می دهد که بین شاخص های خشکسالی وآسایش اقلیمی ارتباط معکوس ، ریزگردها وآسایش اقلیمی ارتباط معکوس وخشکسالی وریزگردها ارتباط مستقیم وجود دارد.همچنین شرایط اقلیمی شهرستان درقالب تقویم سالیانه ارائه شده وبررسی روندهای حاکم بر شرایط اقلیمی شهرستان نشان می دهد که مطابق برآورد شاخص (set) از نیمه دوم خرداد ماه و اول تیرماه تا 21 شهریور ماه در مجموع 89 روز از سال در شرایط آسایش قرار می گیرد ، که مناسب گردشگری است.شاخص pet نشان می دهد که مناسب ترین زمان گردشگری در همدان از نیمه دوم خردادتا 7 ام تیر ماه واز 7ام شهریور ماه تا اول مهر ماه است . که در مجموع 44 روز از سال در شرایط آسایش (راحت) قرار می گیرد. شاخص pmv نشان می دهد که مناسب ترین زمان گردشگری در همدان از 12خرداد تا 17 تیرماه واز 9 شهریور ماه تا اول مهر ماه است.که در مجموع 41 روز از سال در شرایط آسایش قرار می گیرد.
مهناز کرمی جوزانی حمید نوری
بسیاری از معضلات محیطی عصر ما از جمله سیل، طوفان، خشکسالی و مسائل دیگر، همگی ریشه در تغییر اقلیم کره زمین خصوصاً افزایش دما دارند. در بین عناصر مختلف اقلیم، دما و بارش به دلیل تأثیر بر سایر عوامل و بخصوص تأثیراتی که بر فعالیت های بشر دارند از اهمیت خاصی برخوردار می باشند، بطوریکه تقریباً بیشترین نمود تغییرات اقلیمی در سطح کره زمین بر روی این دو پارامتر متمرکز شده است. جهت آنالیز روند از سری داده های فصلی و سالانه پارامترهای حداقل و حداکثر دما، بارش و سری سالانه دبی در 12 ایستگاه در دوره مشترک آماری 30 ساله ی 61-60 تا 90-89 استفاده شد. در این مطالعه از آزمون های ناپارامتری mann-kendall، sen-slope و kendall’s ? به ترتیب برای تعیین جهت روند، شیب یا بزرگی روند و همبستگی پارامترهای مورد مطالعه استفاده شده است. نتایج حاکی از آن است که تغییرات دما و بارش در ایستگاههای مورد مطالعه در مقیاس سالانه و فصول مختلف با افزایش و کاهش رو به رو بوده است که البته اکثر آنها معنی دار نبودند. همچنین در مقیاس فصلی و سالانه ی میانگین منطقه ای، بطور کلی دما در هر دو پارامتر افزایش که در دمای حداقل معنی دار می باشد و بارش به جز فصل زمستان، در سایر فصول افزایش داشته است. آنالیز روند بر روی تغییرات دبی نیز نشان داد که دبی در هر دو ایستگاه کاهش یافته که در هیچکدام معنی دار نیست. برای مشخص ساختن تأثیر تغییرات دما و بارش بر دبی حوضه، اقدام به انجام آنالیز همبستگی بین این پارامترها گردید. نتایج در این قسمت نشان داد که تغییرات دمای حداقل و بارش تأثیر بیشتر و معنی داری را بر تغییرات جریان رودخانه حوضه داشته است.
حمیدرضا ابریشمی محمود نقیب زاده
به کار گیری فناوری ابرهای محاسباتی از بدو ابداع تا به امروز رو به رشد بوده و این روند با شتاب ادامه دارد. در این میان کلیه سازمانهای تجاری و تحقیقاتی در ابعاد بزرگ، متوسط و یا حتی کوچک خواهان این هستند که خود را با این فناوری که در مرزهای علم قرار گرفته است تطبیق دهند. استفاده از ابر خصوصی برای اجرای برنامه های جریان کاری ، کاهش هزینه و محرمانگی بیشتر اطلاعات سازمان را به دنبال خواهد داشت؛ در حالی که نیاز به منابع پردازشی و ذخیره سازی بیشتر، سازمان را به سوی استفاده از ابر عمومی سوق می دهد. ابر عمومی سرویس های فناوری اطلاعات را به صورت واحدهای کوچک و در مقیاس بالاتری نسبت به ابر خصوصی به کاربران اجاره می دهد که مخاطرات احتمالی در حفاظت از اطلاعات حساس سازمان را نیز به همراه دارد. ترکیب ابر خصوصی و ابر عمومی به عنوان ابر ترکیبی شناخته می شود که در آن اجرای وظایف جریان کاری می تواند بر روی ابر خصوصی و یا ابر عمومی انجام شود. هدف از این پایان نامه ارائه روشی برای زمانبندی برنامه های جریان کاری جهت افزایش محرمانگی اطلاعات در ابر ترکیبی می باشد، به صورتی که با تضمین اجرای وظایف حساس سازمان بر روی ابر خصوصی، برنامه جریان کاری را با حداقل هزینه و در مدت زمان تعیین شده توسط کاربر اجرا نماید. در پایان، پیاده سازی و ارزیابی الگوریتم پیشنهادی در مقایسه با سایر الگوریتم های شناخته شده در این زمینه صورت خواهد گرفت تا عملکرد نهایی زیرسیستم زمانبندی ارائه شده، از طریق همگرایی نتایج، مورد مطالعه و ارزیابی قرار گیرد.
نگار صالحی هفشجانی حمید نوری
اساس کار مدل های هیدرولوژیک بر پایه ی روابط بین بارش- رواناب استوار است .با تمرکز و تبدیل رواناب ها به سیلاب سالانه علاوه بر خسارات جانی و مالی به مراکز صنعتی، شهری و روستایی موجب شستشو و انتقال خاک حاصلخیز می شود. این تحقیق در حوضه ی کارون شمالی که بخش بزرگی از سرشاخه های رودخانه ی کارون را در بر می گیرد انجام شد. در این منطقه به علت ویژگی های توپوگرافی، زمین شناسی و اقلیمی، رودخانه های بسیاری با آبدهی زیاد قرار دارند این رودخانه معمولا در راستای شرق به غرب جریان داشته و رودخانه ی کارون از به هم پیوستن آنها تشکیل می شود و دارای جهت شمالی- جنوبی است. در این تحقیق با استفاده از شبیه سازی مدل حوضه در محیط سامانه ی اطلاعات جغرافیایی و الحاقیه ی hec-geohms و ارزیابی پارامترهای فیزیکی آن از قبیل جهت جریان، تجمع جریان، تعیین زیر حوضه های حوزه ی آبخیز و سایر پارامتر ها شرایط برای ورود اطلاعات به مدل هیدرولوژیکی hec-hms فراهم شد. در مدل هیدرولوژیکی با استفاده از پارامترهای بارش لحظه ای، نقشه ی کاربری اراضی و نقشه ی گروه های هیدرولوژیکی خاک نسبت به شبیه سازی هیدروگراف رواناب با روش شماره منحنی(scs) اقدام شد. نتایج حاصل از شبیه سازی با مختصات هیدروگراف مشاهده ای در طی وقایع بارش های سنگین و فوق سنگین و منشاء همرفت و غیر همرفت بودن هر یک از بارش ها همچین با استفاده از کد سینوپتیکی ابرها رویداد ها تقسیم بندی شده و مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج حاکی از آن است که مدل هیدرولوژیکی hec-hms در شبیه سازی از بین رویدادهای زمستانه و بهاره، رویدادهای زمستانه با شاخص نش ساتکلیف 92/0 بهترین شبیه سازی را دارد و همچنین از بین رویدادهای همرفت و غیر همرفت رویدادهای غیرهمرفت با شاخص نش 75/0 شبیه سازی بهتری نسبت به رویدادهای همرفت و کارایی بیشتری در این منطقه داشته است. پس از طبقه بندی رویدادها طبق کد سینوپتیکی ابرهای پوششی و جوششی با توجه به شاخص نش ابرهای استراتوکومولوس که با تغییر شکل کومولوس ها شکل می گیرند دارای میزان خطای برابر 83/0 می باشند که نشان دهنده ی حداقل خطا در شبیه سازی بارندگی است که توسط این ابر ها صورت می گیرد
نوید رحمانی کیا حمید نوری
با پیشرفت روزافزون تکنولوژی ساخت قطعات نیمه هادی و همچنین پیچیده تر شدن طرح ها، مسائل مربوط به دما به یک گلوگاه در طرح های الکترونیکی تبدیل شده است و در نتیجه در سال های اخیر تمرکز بر این موضوع بسیار بیش تر از سال های گذشته شده است. به همین دلیل روش های مختلف مدیریت پویای دما ارائه شده است. برای اعمال بهینه ی این تکنیک ها، اندازه گیری دمای نقاط مختلف تراشه و تهیه ی یک نقشه ی دمایی دقیق از آن امری ضروری به شمار می رود. برای برآورده ساختن این هدف باید شبکه ای از حسگرهای دما طراحی شود. روش های مختلفی برای پیاده سازی حسگرهای دما و شبکه ای از آن ها در آرایه های منطقی برنامه پذیر میدانی (fpgas) وجود دارد. در این پژوهش پنج معیار شامل سربارهای مساحت، دما، توان و کارایی و دقت نقشه ی دمایی برای بررسی، مقایسه و ارزیابی کارایی شبکه های حسگر دما مبتنی بر نوسان ساز حلقه در تراشه یvirtex-5 معرفی و مدل سازی شده است. بر اساس این معیارها، شبکه ی حسگرهای دما که از شمارنده ی سیستم اعداد باقیمانده (rns) تشکیل شده است دارای کم ترین سربارهای مساحت، دما و توان نسبت به شمارنده ی دودویی می باشد. علاوه بر این، در این پژوهش یک حسگر دمای جدید ارائه شده است که نسبت به فشرده ترین حسگر موجود 25% مساحت کم تری اشغال کرده و حساسیت آن 2/72 برابر بیش تر از حساس ترین حسگر دمای ارائه شده تاکنون است. همچنین در این پژوهش کارایی شبکه های حسگر دما، شامل سربارهای مساحت، دما و توان و همین طور دقت نقشه ی دمایی آن ها به ازای تعداد طبقات نوسان ساز حلقه ی مرسوم و پیکربندی های شمارنده بررسی و مقایسه شده است. بر اساس آزمایشات انجام شده، نوسان سازهای حلقه با طول بیش تر دارای سربارهای دما و توان کم تر بوده؛ اما سربار مساحت و خطای نقشه ی دمایی حسگرهای مبتنی بر این نوسان ساز نسبت به نوسان سازهای با طول کم تر بیش تر می باشد. به منظور انتخاب بهترین پیکربندی شبکه ی حسگرهای دما، در این پژوهش یک معیار سنجش کلی پیشنهاد شده است. بر اساس آزمایش های عملی و ضریب کیفیت (qf) ارائه شده، در بین پیکربندی های مختلف شمارنده و نوسان ساز حلقه با طول یکسان، شبکه ی مبتنی بر حسگر دمای پیشنهادی دارای بهترین کارایی می باشد. همچنین بر این اساس شبکه ی متشکل از نوسان ساز حلقه ی سه طبقه ی مرسوم به همراه شمارنده ی rns بیش ترین ضریب کیفیت را در بین طول های 3 تا 31 طبقه ی نوسان ساز حلقه و پیکربندی های مختلف شمارنده دارا است. اگرچه طراحی شبکه ی حسگرهای دما در پروژه ها و طراحی های آگاه از دما نقش اساسی را ایفا می کند، اما این کار می تواند بسیار زمان بر باشد. مدل سازی معیارهای ارزیابی کارایی شبکه ها می تواند به طراحی آگاه از سربارهای شبکه و تخمین مقدار آن ها بدون نیاز به پیاده سازی شبکه کمک کند. برای این منظور در این پژوهش ابتدا بر اساس تعداد گیت های معکوس کننده یک مدل جهت برآورد مقدار تقریبی هر یک از معیارهای ارزیابی کارایی شبکه در حسگرهای مبتنی بر نوسان ساز حلقه ی مرسوم ارائه شده است. سپس این مدل ها بر اساس فرکانس نوسانات نوسان ساز حلقه بهینه سازی شده اند. نتایج اعتبارسنجی نشان می دهد که در fpga مورد آزمایش، مدل های پیشنهادشده از دقت خوبی برخوردار هستند.
سمانه ناصری حمید نوری
در این پژوهش برای بررسی و آشکار سازی تغییر اقلیم در شهر خرم آباد با استفاده از تیپ های همدید هوا از چهار پارامتر بارش، دمای حداقل، دمای حداکثر و ساعت آفتابی استفاده شده است. بر این اساس، پس از ارزیابی مدل lars-wg، داده های روزانه خروجی مدل hadcm3 تحت سناریوی a1b، a2 و b1 برای سه دوره ی 2030-2011، 2065-2046 و 2099-2080 توسط مدل lars-wg ریز مقیاس و پیش بینی شدند. سپس تیپ های همدید منطقه برای سه دوره 1989-1982، 1999-1990 و 2012-2000 تعیین شد. تیپ های همدید در سه دوره پایه شامل تیپ معتدل نیمه خشک، نیمه بارشی سرد، گرم و خشک همراه با گرد و خاک، بارشمند سرد، گرم و کم بارش و بسیار سرد و کم بارش؛ تیپ معتدل نیمه خشک تنها در دوره 1989-1982 و تیپ بسیار سرد و کم بارش نیز تنها در دوره 2012-2000 مشاهده گردید. بقیه تیپ ها در سه دوره پایه مشاهده شده و اساس تحلیل تیپ های همدید آینده قرار گرفتند. تیپ بارشمند سرد، نیمه بارشی سرد، گرم و کم بارش و گرم و خشک همراه با گرد و خاک تیپ های مشاهده شده در دوره آینده برای سه سناریو و سه دوره هستند. وقوع گرد و خاک و غبار در تیپ های دوره پایه روند افزایشی داشته به طوری که در تیپ گرم و خشک همراه با گرد و خاک در دوره 1989-1982 فراوانی گرد و خاک 8.55% و روزهای غبار آلود 2.14% در دوره 1999-1990 روزهای همراه با گرد و خاک 3.15% و روزهای غبار آلود 1.74% و در دوره 2012-2000 این درصد برای تیپ گرم و خشک همراه به گرد و خاک برای گرد و خاک به 18.51% و غبار 2.26% می رسد. برای سایر تیپ ها نیز این روند افزایشی مشهود است. به گونه ای که دوره 2012-2000 پدیده گرد و خاک و مه، همراه با برف و سایر پدیده های جوی نیز گرد و خاک ثبت گردید که بیانگر افزایش وقوع طوفانهای گرد و خاک در ارتباط با تغییر اقلیم است. فراوانی وقوع تیپ گرم و خشک همراه با گرد و خاک در دوره 1989-1982، 26.31% بوده و فراوانی آن در دوره 1999-1990 به 28.36% رسیده در حالی که در این دوره تیپ گرم کم بارش 27.35% فراوانی داشته است. در دوره 2012-2000 تیپ گرم و خشک همراه با گرد و خاک 24.08% و تیپ گرم و کم بارش 34.34% فراوانی دارد. فراوانی وقوع متوسط تیپ گرم و خشک همراه با گرد و خاک برای سناریوی a1b، 22.78% و برای تیپ گرم و کم بارش 26.62% است. فراوانی وقوع متوسط تیپ گرم خشک همراه با گرد و خاک در سناریوی a2،27.02% و تیپ گرم و کم بارش 20.9% است. فراوانی وقوع متوسط تیپ گرم خشک همراه با گرد و خاک در سناریوی b1،21.53% و تیپ گرم و کم بارش 22.42% است.
زهرا ویسی کامران شایسته
امروزه تمایل به گردشگری در طبیعت در میان مردم به میزان قابل توجهی افزایش یافته است. برای رسیدن به گردشگری پایدار و نیز به دنبال آن توسعه پایدار باید دانست که هر گردشگر چه اثری را روی محیط زیست برجای می گذارد. شاخصی که برای این منظور مورد استفاده قرار می گیرد، ردپای بوم شناختی است. ردپای بوم شناختی بیانگر مقدار زمین مورد نیاز برای فراهم کردن منابعی که جمعیت مصرف می کند و جذب زائداتی که در نتیجه مصرف تولید می شود؛ می باشد. ردپای بوم شناختی میزان استفاده هر گردشگر از منابع طبیعی را در زمین مولد منعکس می کند تا برای تمامی مردم درک و فهم آن راحت تر شود. در این تحقیق به منظور سنجش میزان اثر هر گردشگر بر روی منابع طبیعی در فصل های سال، در منطقه تاریخی بیستون از روش تجزیه و تحلیل ردپای بوم شناختی استفاده گردید. پس از آن با استفاده از داده های منتج از توزیع و جمع آوری پرسشنامه ها برای هر گردشگر، به بررسی رابطه های آماری بین ردپای بوم شناختی و اطلاعات جمعیت شناختی گردشگران پرداخته شد.
پوریا رئوفی چافی حمید نوری
با پیشرفت فناوری روز به روزه بر تراکم قطعات موجود بر روی مدارهای مجتمع افزوده می شود که این امر موجب افزایش توان مصرفی و به تبع آن افزایش دمای قابل ملاحظه روی تراشه شده که بسیار زیان آور است. همچنین دلیل اصلی افزایش دما در fpgaها به عنوان سکویی برای تحقق سیستم های نهفته، افزایش توان مصرفی در سطح کوچک تراشه است. از میان مولفه های موثر بر کاهش توان مصرفی، امکان تغییر فرکانس به منظور مدیریت دما در fpgaهای فعلی وجود دارد؛ روشی که به نام تغییر پویای فرکانس شناخته می شود. در این پژوهش یک بستر مناسب برای یک سیستم چندپردازنده ایجاد شده است که در آن بازخورد گرفتن از دمای تراشه به صورت برخط و تغییر پویای فرکانس پردازنده ها به صورت محلی و سراسری ممکن شده است تا بتوان الگوریتم های مختلف مدیریت دمای مبتنی بر روش های تغییر پویای فرکانس و توقف-اجرا را اجرا و ارزیابی نمود.
مهدی سپهری بهنوش فرخزاده
سیل یکی از بلایای طبیعی است که به خودی خود بوجود نمی آید بلکه نحوه کاربری موجب بروز آن می شود که هر ساله خسارات جانی و مالی فراوانی را ایجاد می کند. سیل یک مرحله فراز غیر معمول رودخانه با خارج شدن جریان آب از بستر قانونی آن است که طی آن رودخانه طغیان کرده و نواحی مجاور ساحل رودخانه را به زیر آب می برد. یکی از موارد مهم در بررسی سیلاب ها مربوط به محل وقوع سیلاب ها می باشد که رابطه نزدیکی با خسارات حاصله از سیل را دارد. یکی از مناطقی که می تواند به دنبال وقوع سیل متحمل خسارات جبران ناپذیری شود مربوط به مناطق شهری است. لذا در این تحقیق با استفاده از روش های تصمیم گیری چند معیاره(ahp) به بررسی سیلاب شهری در شهر همدان پرداخته شده است. به کمک روش فوق به توزیع مکانی احتمال آب گرفتگی، آسیب پذیری و در نهایت ریسک سیل و راه کار های کاهش میزان خسارت سیل پرداخته شده است. پس از بررسی صحت نقشه های فوق با استفاده از داده های محلی و مشاهداتی، منطقه مورد مطالعه را به 4 زیر حوضه مجزا تقسیم بندی کردیم. در میان زیر حوضه های مورد مطالعه، زیر حوضه 1 از کمترین میزان آسیب پذیری برخوردار است و در نقطه مقابل زیر حوضه 2 از بالاترین میزان ریسک پذیری برخوردار است.
مهین نادری حمید نوری
چکیده پیش بینی تغییرات آتی کاربری اراضی و همچنین پدیده تغییر اقلیم و پیامدهای احتمالی آن بر فرآیندهای هیدرولوژیکی حوزه آبخیز کمک فراوانی به چالش های مدیران و برنامه ریزان منابع آب در دوره آتی می کند و می تواند در برنامه ریزی صحیح و مدیریت جامع اکوسیستمی حوزه های آبخیز گام مهمی باشد. در این تحقیق به منظور پیش بینی کاربری اراضی حوزه آبخیز گرین از تصاویر ماهواره لندست سال های 1986، 2000، 2014، مدل مارکوف وca مارکوف استفاده و نقشه کاربری اراضی سال 2042 پیش بینی شد. جهت ریز مقیاس نمایی داده های بارش و دما نیز از مدل sdsm و خروجی های مدلhadcm3 جهت پیش بینی اقلیم آتی حوزه آبخیز گرین استفاده گردید. همچنین در این تحقیق به منظور بررسی اثر تغییر کاربری اراضی و تغییر اقلیم بر رواناب مدل swat مورد استفاده قرار گرفت که با توجه به ضریب نش ساتکلیف و ضریب تعیین به دست آمده در مرحله واسنجی که به ترتیب برابر با 59/0 و 60/0 و مرحله اعتبار سنجی که به ترتیب برابر با 66/0 و 67/0 است این مدل دارای کارایی قابل قبولی در این حوزه آبخیز است. نتایج نشان می دهد که کاهش میزان رواناب در دوره 2042 تا 2050 نسبت به دوره 2000 تا 2010 در اثر تغییر اقلیم (بارش و دما) بیشتر از میزان کاهشی است که در اثر تغییر کاربری اراضی ایجاد می شود. با توجه به نتایج حاصل از این پیش بینی ها می توان در جهت مدیریت درست حوزه آبخیز گرین و اتخاذ تدابیر مدیریتی درست و متناسب با شرایط این حوزه آبخیز و جلوگیری از تغییرات نا مناسب کاربری اراضی و کاهش خسارات ناشی از پدیده تغییر اقلیم اقدام کرد.
افسانه حقیقی کرمانشاهی حمید نوری
تغییرات کاربری اراضی یک حوضه بر بسیاری از فرآیندهای طبیعی از جمله فرسایش خاک و تولید رسوب اثر می گذارد. از این رو بررسی اثرات تغییر کاربری اراضی امری مهم و ضروری است. در این پژوهش برای مطالعه از حوزه ی آبخیز دینور با مساحت 214577 هکتار در استان کرمانشاه استفاده شده است. هدف از این مطالعه بررسی کارایی مدل 2009 swat در این حوضه و همچنین بررسی اثرتغییرات کاربری اراضی بر رسوب معلق طی سالهای 1994 تا 2010 می باشد. شاخص های ns و r2 برای واسنجی 55/0 و 60/0 و برای اعتبار سنجی 58/0 و 62/0 بدست آمدند که گویای کارایی مدل در این حوضه است. طبق نتایج مشخص شد که تغییرات کاربری در این دوره تأثیر چشمگیری روی رسوب تولید شده در حوضه داشته است.
سپیده چوبه حمید نوری
علاوه بر تغییراقلیم، تغییرکاربری اراضی به عنوان یک عامل جانبی اثرات مستقیم و غیر مستقیم بر سیلاب دارد. جهت بررسی تغییرات اقلیمی دهه 2020 و 2050 حوزه آبخیز بالیقلوچای، برونداد مدل hadcm3 تحت سناریوهای a2 و b1 توسط مدل آماریlars-wg ریزمقیاس گردید. نتایج نشان دهنده افزایش 78/8 تا 86/12 درصدی بارش متوسط سالانه دهه 2020 و تغییرات 47/0- تا 09/3 درصدی آن در دهه 2050 می باشد. پس از بررسی تغییرات کاربری اراضی در گذشته، دو سناریو جهت پیش بینی اثر تغییرات کاربری اراضی بر سیلاب منطقه طراحی شد.نتایج نشان دهنده افزایش دبی اوج و حجم سیلاب در ماه آوریل و کاهش آن در ماه های مارس، می و جوئیه بوده است. به طوری که در صورت تغییر کاربری اراضی همراه با تغییراقلیم این تغییرات شدیدتر خواهد بود.
حمدیه واثق نژاد بهنوش فرخ زاده
چکیده خشکسالی یکی از وقایع مخرب طبیعی است که بیشترین صدمات را به منابع آبی وارد می¬نماید. هدف از انجام این پژوهش، بررسی تأثیر خشکسالی بر منابع آب دشت ملایر واقع در استان همدان است. بدین منظور شاخص بارش استاندارد شده (spi)، شاخص دبی استاندارد شده (sdi) و شاخص سطح آب استاندارد شده (swi) بر اساس آمار ماهانه سه ایستگاه باران سنجی، سه ایستگاه هیدرومتری و 39 حلقه چاه پیزومتری استفاده شد و تطابق زمانی بین وقوع خشکسالی هواشناسی با هیدرولوژیکی از طریق شاخص¬ها در چهار بازه زمانی مورد ارزیابی قرار گرفت. در ادامه پهنه¬بندی شدت خشکسالی آب زیرزمینی با استفاده از روش¬های زمین آماری کریجینگ ساده، کریجینگ معمولی و روش معکوس فاصله وزنی انجام گرفت. سپس جهت تجزیه و تحلیل روند داده¬ها، آزمون ناپارامتری من کندال به کار برده شد. نتایج نشان داد که رابطه زمانی بین وقوع خشکسالی هواشناسی با هیدرولوژیکی در سطح اطمینان 99% معنی دار بوده و این همبستگی در بازه زمانی 12 ماهه حداکثر است. خشکسالی سبب کاهش دبی و افت سطح آب زیرزمینی شده که این تأثیر در آب سطحی در همان ماه یا بدون تأخیر و حداکثر در ایستگاه هیدرومتری درودگران و در آب زیرزمینی در اکثر چاه¬ها با تأخیر زمانی شش ماهه با بیشترین میزان در چاه پیزومتری قلعه خلیفه اتفاق می¬افتد. نتایج حاصل از پهنه¬بندی نشان داد که خشکسالی در سال¬های ابتدایی دوره آماری در مرکز و غرب حوضه شدت بیشتری داشته و در سال¬های اخیر تمام دشت را تحت تأثیر قرار داده است. همچنین نتایج بیانگر روند کاهشی در داده¬های دبی و افت سطح ایستابی در اکثر چاه¬های پیزومتری بوده در حالی که داده¬های بارش روند خاصی نداشته¬اند و این موضوع اهمیت مدیریت منابع آب را در این منطقه بیش از پیش بیشتر می¬کند. کلمات کلیدی: خشکسالی هیدرولوژیکی، شاخص swi، پهنه¬بندی شدت خشکسالی، آزمون من کندال، دشت ملایر