نام پژوهشگر: صمد زارع
نسیم رستمخانی رضا ملک زاده ویایه
رشد در ماهیان فرایند فیزیولوژیکی است که اساساً به تکامل مراحل مختلف زندگی موجودات مرتبط و حاصلِ اثر عوامل ژنتیکی و هورمونی و بخصوص، سیستم هورمون رشد (gh) / فاکتورهای رشد شبه انسولینی (igf ها) می باشد. هدف از انجام این تحقیق بررسی تأثیر افزودن مکمل های اسید آمینه ای در غذا بر شاخص های رشد و تغییرات سطوح اسیدهای آمینه و هورمون igf-i در خون ماهی قزل آلای رنگین کمان، oncorhynchus mykiss بود. تعداد 750 قطعه ماهی با میانگین وزن اولیه 4±42 گرم پس از گذراندن دوره سازگاری با شرایط آزمایشی، به طور تصادفی در قالب 5 تیمار غذایی (هر تیمار دارای سه تکرار) در استخرهای پرورشی پژوهشکده آرتمیا و جانوران آبزی دانشگاه ارومیه توزیع شدند. تیمارهای آزمایشی عبارت بودند از تیمار یک: تغذیه با غذای کنسانتره تجاری (شرکت فرادانه، ایران) به اضافه 2% l - arginine؛ تیمار دو: تغذیه با غذای کنسانتره به اضافه 2% ornithine - l ؛ تیمار سه: تغذیه با غذای کنسانتره به اضافه ترکیب 2% l - arginine + 1% ornithine - l ؛ تیمار چهار: تغذیه با غذای کنسانتره به اضافه ترکیب 3% l - arginine + 1% ornithine -l و تیمارپنج: تغذیه باغذای کنسانتره بدون افزودن اسیدآمینه (تیمارشاهد). طول دوره آزمایش هشت هفته بود. جهت ارزیابی شاخص های رشد، در ابتدای آزمایش و در پایان هفته های اول، دوم، چهارم، ششم و هشتم ماهی های تمامی تیمارها مورد زیست سنجی (biometry) قرار گرفتند و نمونه های خون آنها جهت اندازه گیری مقادیر هورمون i-igf و اسیدهای آمینه تهیه شدند. با استفاده از نتایج زیست سنجی، شاخص های رشد نظیر طول کل، میزان افزایش وزن، ضریب چاقی، نرخ رشد ویژه (sgr)، نرخ رشد مطلق، درصد ماهیچه و شاخص های کبدی (hsi) و احشایی(vsi) تعیین شدند. اندازه گیری مقادیر i-igf در پلاسما به کمک روش الایزا (elisa) و تعیین مقادیر اسیدهای آمینه با استفاده از hplc صورت گرفتند. نتایج به دست آمده در انتهای دوره پرورش نشان دادند که ماهیان تیمار سه دارای بیشترین طول (05/0±8/22 سانتی متر)، افزایش وزن (84/5±94/268 %)،sgr (05/0±33/2 % در روز)، نرخ رشد مطلق (01/0±07/2 گرم در روز) و درصد ماهیچه (87/0± 14/71 %) بودند. در حالی که، بیشترین میزان ضریب چاقی (05/0±45/1) مربوط به تیمار یک، بیشترین مقدارhsi (04/0±49/1 %) مربوط به تیمار چهار و بیشترین مقدار vsi (18/2±6/15 %) مربوط به تیمار دو بودند. کمترین طول (06/0±28/22سانتی متر)، افزایش وزن (42/2±94/210 %)، sgr (02/0±03/2 % در روز)، نرخ رشد مطلق (02/0±70/1 گرم در روز)، درصد ماهیچه (05/1±22/65 %)، ضریب چاقی (01/0±27/1) و hsi (04/0±14/1 %) در تیمارشاهد و کمترین مقدار vsi (38/1±67/13 %) در تیمار یک مشاهده شدند. نتایج مقایسه آماری تیمارها در انتهای هفته هشتم نشان داد که تفاوت معنی داری در مقادیر شاخص های رشد بین تیمارهای تغذیه شده با مکمل های اسیدآمینه ای با تیمار شاهد وجود داشت (05/0 > p). بیشترین میزان igf-i مربوط به تیمار سه و به میزان 44/5±1180پیکوگرم در میلی لیتر بود، در حالی که تیمار شاهد واجد کمترین مقدار این هورمون (54/3±35/980 پیکوگرم در میلی لیتر) بود. نتایج مقایسه آماری تیمارها نشان داد که میزان igf-i بین تیمار یک و تیمار سه اختلاف معنی داری نداشت، اما تیمارهای یک و سه با تیمارهای دو و چهار و تیمار شاهد اختلاف معنی داری نشان دادند (05/0< p). بیشترین مقادیر اسیدهای آمینه آرژینین (29/234 میکرومول بر میلی لیتر) و اورنیتین (63/13 میکرومول بر میلی لیتر) مربوط به تیمار سه و کمترین مقادیر آنها (به ترتیب، 08/31 و 7/6 میکرومول بر میلی لیتر) مربوط به گروه شاهد و تیمار یک بودند. تفاوت معنی داری درمیزان اسید آمینه آرژنین پلاسما بین تیمارهای سه و چهار و تیمار شاهد وجود داشت. همچنین، در میزان اسید آمینه اورنیتین پلاسما در بین تیمارها تفاوت معنی دارای مشاهده نشد (05/0? p). نتایج این بررسی نشان دهنده تاثیر مثبت استفاده از مکمل های غذایی اسید آمینه ای، بخصوص افزودن توأم دو اسید آمینه l – arginine و l – ornithine در غذای تجاری بر افزایش شاخص ها و تحریک فرایند رشد در ماهی قزل آلای رنگین کمان است.
محمد پیری قارنایی رضا حیدری
گونه ی آویشن کوهی thymus kotschyanus boiss. & hohen. ، گیاهی علفی و پایا متعلق به تیره نعناع است که در بعضی از مناطق ایران از جمله ارتفاعات استان آذربایجانغربی به صورت وحشی می روید. درتحقیق اخیر، تغییرات کمّی وکیفی اسانس جمعیت های وحشی ومزروعی t. kotschyanus گزارش شده است. بخش های هوایی این گیاهان در مرحله ی اوایل گلدهی (20%گل دهی) از رویشگاه های طبیعی(t.k-w1= گردنه ی قوشچی وt.k-w2= دره ی شهدای ارومیه) و مزرعه تحقیقاتی (t.k-f)، جمع آوری گردید. استخراج بوسیله دستگاه کلونجر و به روش تقطیر با آب، صورت گرفت واسانس حاصل به وسیله دستگاه کروماتوگرافی گازی متصل به طیف سنج جرمی(gc/ms) مورد تجزیه وتحلیل قرارگرفت. بازده ی اسانس برای دو رویشگاه طبیعی فوق الذکر(t.k-w1 و t.k-w2) و مزرعه تحقیقات (t.k-f)، بترتیب (91/0%، 43/1%) و 72/1% (به نسبت حجم به وزن خشک گیاه) بدست آمد.همچنین دراین تحقیق فعالیت پاد اکسایشی اسانس های t.kotschyanus، بوسیله ی آزمون به دام اندازی رادیکال(dpph) تعیین گردید. یافته های حاصل نشان دادند که گیاهان مورد مطالعه ازنظر ترکیبات متشکّله ی اسانس، سه نوع کموتیپ را تشکیل می دهند و دوترکیب تیمول وکارواکرول در هرسه نوع کموتیپ مشترک بودند و از لحاظ فعالیت پاد اکسایشی اسانس، همه ی کموتیپ ها (وحشی و زراعی)، تقریباً الگوی مشابه فعالیت پاد اکسایشی اسید-آسکوربیک را نمایان ساختند.گونه ی آویشن کُرک آلود thymus pubescens boiss. and kotschy ex celak. ، گیاهی علفی و پایا متعلق به تیره نعناع است که در بعضی از مناطق ایران از جمله ارتفاعات استان آذربایجانغربی به صورت وحشی می روید. گیاهی با بوته ی کوتاه، ساقه ها با قاعده ی چوبی، خوابیده روی زمین تا خیزان، شاخه های گل دهنده به طول2 تا 13سانتی متر می باشد. بخش های هوایی این گیاهان درمرحله ی اوایل گلدهی (20%گل دهی) ازرویشگاه های طبیعی(t.pub-w1 = ارتفاعات شاهین دژ و t.pub-w1= ارتفاعات سلماس) و مزرعه تحقیقاتی (t.pub-f)، درخرداد ماه 1388 جمع آوری گردید. استخراج بوسیله دستگاه کلونجر وبه روش تقطیرباآب، صورت گرفت واسانس حاصل به وسیله ی دستگاه کروماتوگرافی گازی-متصل به طیف سنج جرمی (gc/ms)مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفت. بازده ی اسانس برای رویشگاه های طبیعی و مزرعه تحقیقات بترتیب (73/0%،67/0%) و 43/0% (به نسبت حجم به وزن خشک گیاه) بدست آمد. در اسانس گیاهان رویشگاه-های طبیعی (ارتفاعات شاهین دژ و سلماس)، بترتیب 20ترکیب (78/98%) و23ترکیب (96/98%) شناسایی گردیدکه کارواکرول (49/39%) و (16/30%)، تیمول (19/14%) و (16/15%)، لینالول (76/15%) و (14/13%)، ژرانیل استات (59/9%) و(08/9%)، بترتیب عمده ترین ترکیبات اسانس گیاهانt.pub-w1 و t.pub-w2 بودند. ودراسانس آویشن کشت شده درمزرعه،24 ترکیب (35/96%) شناسایی گردید که کارواکرول (37/34%)، تیمول (48/13%)، لینالول (17/10%)، 1،3،8-پارا-منتاترین (87/8%) و پینین (48/8%)، عمده ترین ترکیبات اسانس گیاهان مذکور بودند
گیتی نسودی نامدار یوسف وند
با توجه به عوارض داروهای شیمیایی در بر طرف کردن درد، امروز توجه زیادی به سمت داروهای گیاهی از جمله فلفل قرمز و فلفل سیاه شده است. لذا در تحقیق حاضر، تأثیر فلفل قرمز و فلفل سیاه به نسبت 1 بر 15 در غذا مخصوص موش ها بر میزان درد و بی درد ناشی از مورفین mg/kg10 در موش ها کوچک آزمایشگاه نر بالغ با استفاده از تست فرمالین مورد بررسی قرار گرفت. در آن آزمایش 6 گروه 6 تایی از موش ها کوچک آزمایشگاهی نر را انتخاب و 2 گروه فلفل قرمز، 2 گروه فلفل سیاه را در غذا مخصوص موش ها و 2 گروه دیگر فقط غذای معمولی دریافت می کردند. آن گروه ها بسته به نوع گروه بندی مورفین یا حلال آن (سرم فیزیولوژیک) به صورت زیر جلدی دریافت می کردند و سپس در زمان های صفر تا 60 دقیقه تست درد سنجی فرمالین از آن ها به عمل می آمد. اطلاعات حاصل جهت آنالیز آماری به روش آنالیز واریانس یکطرفه بررسی شد با توجه به نتایج بدست آمده در آن تحقیق به نظر می رسد فلفل سیاه بر روی دو فاز درد حاد و مزمن تأثیر گذاشته علت آن فعالیت فلفل سیاه از عمل مرکزی است این از طریق فعال نمودن سیستم اپیوئید ضد دردی خود را اعمال می کند و باعث افزایش بی دردی ناشی از مورفین شده که علت آن میان کنش مورفین و پی پرین (ماده موثر فلفل سیاه) در جهت تقویت مورفین می باشند فلفل قرمز فقط بر روی فاز درد مزمن تأثیر گذاشته علت آن وجود اثرات ضد التهاب آن است و باعث افزایش بی درد ناشی از مورفین شده که علت آن میان کنش مورفین و کاپسایسین (ماده موثر فلفل قرمز) در جهت تقویت مورفین می باشند .
لیلا سلیمانی نوروز دلیرژ
چکیده فارسی: مقایسه اثرات پماد سیلور سولفادیازین و تزریق زیر جلدی سلولهای مزانشیمی تحریک شده با آگونیست (lps)tlr4 و آگونیست tlr3 (poly i-c) در ترمیم سوختگی در موش اخیرا" سلولهای مزانشیمی به عنوان منبع مهمی از سلولهای تمایز نیافته که می توانند به سلولهای رده مزودرمال تبدیل شوند شناسایی شده اند. در این مطالعه اثرات سلولهای مزانشیمی تحریک شده با لیپو پلی ساکارید (lps) و پلی اینوسینیک پلی سیتیدیلیک اسید (poly i-c) در ترمیم روند سوختگی بیان شد و با گروه شاهد و سیلورسولفادیازین (ssd) مقایسه شد در این مظالعه 54 موش نر در 6 گروه تقسیم بندی شد: 1. گروه شاهد، 2. درمان با پماد سیلورسولفادیازین (گروه ssd) 3. .درمان با سلول مزانشیمی تحریک نشده (گروه مزاتشیم) 4. درمان با سلول مزانشیمی تحریک شده با lps (گروه lps) 5. درمان با سلول مزانشیمی تحریک شده باpoly i-c (گروه poly i-c) و 6. درمان با سلول مزانشیمی تحریک شده با ترکیب lps و poly i-c (گروه lp). سوختگی درجه سه پوست به کمک تماس یک میله ی فلزی داغ شده در آب جوش به مدت 9 ثانیه ایجاد شد. حیوانات در گروه شاهد بدون هیچ گونه مداخله ای درمان شدند. در گروه ssd حیوانات تا روز آخر، هر روز پماد دریافت کردند. در گروههای درمانی سلولی، پس از ایجاد سوختگی یک دز از سلول مزانشیمی بصورت زیر جلدی در ناحیه سوخته تزریق شد. حیوانات در تمام گروهها در روزهای 7، 14 و 21 کشته شدند، نمونه بافتی جمع آوری، فیکس و آماده برای پروتوکل های آزمایشگاهی روتین شد، برشهای 5 میکرو متر تهیه شد و با تکنیک هماتوکسیلین - ائوزین و ماسون تری کروم رنگامیزی شد. نتایج: انقباض بافت جوانه ای در گروه مزانشیم، lps، poly i-c و lp با 50%، 67%، 29% و 7% در مقاییسه با 22.6% و 15% در گروه ssd و شاهد نشان داده شد. نتایج رنگامیزی ماسون تری کروم نشست بیشتر کلاژن در گروه lps را در مقایسه با سایر گروهها نشان داد. از آنجایی که کلاژن یک فاکتور اساسی در جمع شدگی آسیب می باشد، گروه lps جمع شدگی بهتر و در نتیجه ترمیم بهتری را در این مطالعه نشان داد. کلمات کلیدی: سلول بنیادی مزانشیمی، lps، poly i-c، کلاژن.
ماندانا کاظمی رامین مناف فر
آبزی پروری مطلوب وابسته به معیارهای مختلفی بوده که در این میان انتخاب غذای مناسب از اهمیت خاصی برخوردار می باشد. امکان استفاده از پریان میگوها در رژیم غذایی آبزیان بطور وسیع مورد بررسی قرار نگرفته است. در میان غذاهای زنده مورد استفاده در آبزی پروری، پریان میگوها با پتانسیل لازم بعنوان یک ایتم غذایی برای ماهیان محسوب می شوند، مانند ماهی های تزئینی که ازغذای زنده بهره مند می شوند. همچنین سیست و ناپلی آنها بدلیل سهولت و دسترسی آسان در پرورش لارو آبزیان مورد استفاده قرار می گیرد. branchinecta orientalis، از راسته آنوسترکا، بطور وسیعی در آبگیرها ی فصلی واقع در شمال غربی ایران پراکنده شده است. در قسمت اول آزمایشها تخم های branchinecta orientalisتخم گشایی شده و ناپلی های تازه تفریخ شده تحت شرایط آزمایشگاهی (دمای °c 1±21، 12 ساعت روشنایی 12 ساعت تاریکی، شدت نور 1600 لوکس و تراکم 200 ناپلی در لیتر آب شیرین) تا بلوغ کامل پرورش داده شدند. نرخ رشد، بقاء و ارزش غذایی گونه branchinecta orientalis با استفاده از مخمر غنی شده و دو نوع جلبک تک سلولیhaematococus sp. وscenedesmus sp. بهمراه مقدار مشخصی از مخمر غنی شده بمدت 15 روزمورد مطالعه قرارگرفت. میزان رشد و درصد بقای آنها در روزهای 3، 6، 9، 12 و 15 همزمان با تعویض آب محیط تعیین گردید. پروفایل اسید های چرب و پروتئین بترتیب و با استفاده از روش گاز کروماتوگرافی و روش الکتروفورز sds-page آنالیز گردید. نتایج بدست آمده از اندازه گیریهای رشد و بقا توسط روش آماری آنالیز واریانس (anova) مورد بررسی قرار گرفت. همزمان مورفولوژی این گونه در مراحل مختلف رشد با استفاده از استریومیکروسکوپ مورد بررسی قرار گرفت. براساس نتایج بدست آمده بهترین رشد در تغذیه با ترکیب هماتوکوکوس به همراه مقدار مشخصی از مخمر غنی شده مشاهده گردید، و همچنین اختلاف معنی داری بین این جمعیت در مقایسه با جمعیت تغذیه شده با مخمر غنی شده وجود داشت (05/0 >p). بیشترین میزان بقاء در تیمار تغذیه شده با ترکیب هماتوکوکوس به همراه مخمر غنی شده نسبت به سایر تیمارها بود هر چند که هیچ اختلاف معنی داری بین تیمارها مشاهده نگردید (05/0<p). آنالیز آماری اسیدهای چرب در جانوران بالغ اختلاف معنی داری را بین تیمارها نشان داد (05/0 >p). از طرف دیگر بررسی در پروفایل پروتئینی جمعیت تغذیه شده با جلبک هماتوکوکوس پروتئینهای درشت ملکولی در اندازه 75 کیلودالتون مشاهده گردید. همچنین یافته های ما اطلاعات با ارزشی را در مورد ارزش غذایی بالا و قابلیت استفاده از b. orientalis در آبزی پروری را فراهم می کند. جنین های b. orientalis درون تخم هایی با دو غشاء رشد می کنند. آنها بعد از شکستن غشاء خارجی، در داخل غشای نازک داخلی تفریخ (هچ) می شوند. ناپلی ها دارای چشم ناپلیوس و سه جفت ضمائم شامل آنتن اول ، آنتن دوم و آرواره ها هستند. متاناپلی دارای چشم های مرکب و آرواره های ماگزیلا می باشد. سینه ی بند بند شده با رشد تدریجی ضمائمی شبیه به پا مشاهده می شود. پست متا ناپلی دارای 11 جفت پای شنا و ناحیه ی شکمی بند بند شده است. در هر دو جنس فرم های پست لاروی، جوانه های اولیه ی کیسه تخمی و پنیس مشاهده می شود. افراد بالغ شامل دو جنس با ویژگی های متفاوتی هستند.
مسعود اسحقی پیمان میکاییلی
تحقیقات متعددی نشان داده است که تتراکلریدکربن (ccl4) یک محلول بی رنگ، شفاف، فرار، سنگین و غیر قابل اشتعال است که سبب ایجاد رادیکال های آزاد در بسیاری از بافت ها از جمله کلیه شده و باعث آسیب کلیوی می گردد. مشخص شده است که تشکیل رادیکال های آزاد تری کلرومتیل (ccl3) و cl در نتیجه تبدیلات متابولیکی توسط سیتوکروم p450 بافتی می باشد که این رادیکال ها آغاز کننده واکنش پراکسیداسیون لیپیدی در بافت ها هستند. مطالعات همچنین نشان داده است که عصاره های کاملاً طبیعی شامل موادی همچون آنتی اکسیدان ها می باشند که توان محافظت در برابر القای پراکسیداسیون لیپیدی را دارند. زغال اخته یک گیاه دارویی است که اشاره شده در سیستم پزشکی سنتی ایران برای درمان سنگ کلیه و نیز درمان عفونت های کلیه و مثانه استفاده می شده است. همچنین گزارش شده است که استفاده از این گیاه برای التهاب و آسیب های کلیوی مفید می باشد. بنابراین هدف از مطالعه حاضر، بررسی و ارزیابی اثرات محافظتی عصاره ی میوه ی گیاه زغال اخته بر سمیت ناشی از تتراکلریدکربن می باشد. 90 سر موش صحرایی نژاد ویستار (g 250-300) به 9 گروه (6=n) تقسیم شدند. 1-گروه کنترل؛ با آب و غذای معمولی تیمار شدند. 2-گروه حامل؛ 16 روز آب مقطر به صورت دهانی و در روز 16 ابتدا dmso/saline 10% به صورت خوراکی (گاواژ) و 1 ساعت بعد روغن زیتون 1ml/kg به صورت تزریق داخل صفاقی دریافت کردند. 3- گروه سمیت؛ 16 روز آب مقطر به صورت دهانی و در روز 16 تتراکلرید کربن 1ml/kg دریافت کردند. 5 و 4- گروه های پیش تیمار؛ به مدت 16 روز قبل از تزریق تتراکلریدکربن، عصاره گیاهی به ترتیب با دزهای، 300mg/kg و 700mg/kg به صورت گاواژ دریافت کردند. 7 و 6- گروه های پس تیمار؛ در ساعات 2، 4، 6، 12 و 24 ساعت بعد از تزریق تتراکلریدکربن؛ عصاره گیاهی را در همان دزهای فوق گاواژ دریافت کردند. 9 و 8- گروه های دارویی؛ 1 ساعت قبل و 1 ساعت بعد از تزریق ccl4، داروی sulforaphane را به مقدار 2.5mg/kg به صورت گاواژ دریافت کردند. 26 ساعت بعد از آخرین تزریق ccl4، خون گیری به عمل آمده و برای تهیه سرم، سانتریفوژ شد و برای تهیه هموژنات بافت کلیه و تهیه مقاطع بافتی؛ یکی از کلیه ها پس از جدا نمودن از بدن حیوان به 70?c- تا زمان هموژن کردن منتقل شد و کلیه دیگر جهت مطالعات بافتی به فرمالین 10% منتقل گردید. تزریق ccl4 به رت ها به طور معنی داری باعث افزایش سطح سرمی اوره، اسیدارویک و کراتینین نسبت به گروه کنترل شده؛ در حالی که سطح آلبومین و پروتئین تام سرمی را کاهش داده است. فعالیت آنزیم های آنتی اکسیدانی نیز در گروه ccl4 نسبت به گروه کنترل کاهش پیدا کرده است. همچنین تزریق تتراکلریدکربن باعث افزایش معنی دار سطح پراکسیداسیون لیپیدی نسبت به گروه کنترل شده است. این در حالی است که تیمار با عصاره ی میوه ی گیاه زغال اخته و داروی سولفورافان به طور معنی داری باعث برگشت تغییرات ذکر شده به حالت طبیعی گشته است. نتایج حاصل از مطالعه اخیر، توان آنتی اکسیدانی عصاره ی میوه ی گیاه زغال اخته را در برابر اثرات سمی ccl4 نشان می هد. عصاره ی میوه ی گیاه زغال اخته حاوی فلاونوئیدها و آنتی اکسیدان های مختلفی می باشد که احتمالاً مسئول اثرات محافظتی آن هستند.
مینا مختاری هشتجین صمد زارع
خشونت کاربردهای معنایی گسترده ای دارد وطیف وسیعی از رفتارها را شامل می شود دو نوع اصلی از رفتار خشونت شامل رفتار تدافعی و تهاجمی است رفتار تدافعی واکنش هایی است که برای محافظت از قسمت های تحت خطر بدن روی می دهد. در حالی که رفتار تهاجمی دفاع بر علیه متجاوز است در طبیعت دفاع حیوان در حقیقت فرار کردن از قلمرو دیگری است. در مقابل در وضعیتهای محصور شده مثل محیط آزمایشگاه رفتار تدافعی مجموعه ای از واکنش هایی همچون جستن راه فرار، قوز کردن و حالت ایستاده (عدم اعتماد به کف) است. هسته vta با غالبیت مدارهای نورونی دوپامینرژیک نقش گسترده ای را در ناهنجاری های روانی ایفا می کند. بوپروپیون به عنوان یک داروی ضد افسردگی که به صورت گسترده برای ترک سیگار استفاده می شود و تحت نظارت fda می باشد داده های بالینی نشان دهنده ی اثرات جانبی این دارو در القای خشونت است. با این وجود شواهد بالینی برای نشان دادن فرایند بروز خشونت توسط این دارو هنوز شناخته شده نیست. موشهای سفید آزمایشگاهی نژاد ویستار به 5 گروه (کنترل، شاهد و تیمار دارویی با دوز (25/0 و 25/1 و 5/2) تقسیم شدند. تزریق از طریق کانول هادی که طی جراحی استرپوتاکسی و در شرایط استریل در هسته ی vta مغز قرار گرفته بود انجام شد گروه شاهد حامل دارو را دریافت کردند و گروه های تیمار دارویی دوزهای مذکور را دریافت کرده اند و گروه کنترل هیچ دارویی را دریافت نکرد. تمام گروه ها شوک الکتریکی کف پا را در درون جعبه استاندارد به صورت 1ma در 20 ثانیه دریافت کردند، همچنین رفتار موشها توسط 3 دوربین دیجیتالی به مدت 15 دقیقه ثبت می شد. نتایج نشان دادند که خشونت در گروه تیمار با کمترین دوز (25/0) یافت. در حالی که این رفتار با گروه های دیگر متفاوت بود. در سایر گروه ها رفتار خشونت با شدت بیشتری بروز کرد در مجموع بوپروپیون در کنترل رفتار خشونت وابسته به دوز نیست. همچنین بوپروپیون یک آنتاگونیست استیل کولین است و این نشان می دهد که بوپروپیون می تواند در مهار کردن برخی چرخه های نورونی رفتار خشونت نقش داشته باشد.
راضیه عبدیل زاده سهیلا ابراهیمی
به منظور بررسی جمعیتی و کلاسه بندی آرتمیاهای بکرزا، مطالعات مقایسه ای مورفولوژیکی، میزان رشد ، میزان بقاء، بیومتری سیست و بررسی مقایسه ای توالی dna ناحیه its1 برروی جمعیت های مختلفی از این نوع آرتمیا صورت گرفت. جمعیت های مورد مطالعه از ترکیه، ایران، ماداگاسکار، فلسطین، نامیبیا، یونان وعراق بود. اکثریت جمعیت ها مخصوصاً جمعیت های ترکیه برای اولین باردر دنیا مورد بررسی قرارگرفتند. پرورش در شرایط استاندارد و یکسان صورت گرفت. با توجه به نتایج بررسی مورفومتری براساس 11صفت، جمعیت های مورد مطالعه به سه گروه تقسیم شدند. دراین مطالعه برای اولین بار از روش نسبت گیری صفات استفاده شد و6 صفت از بین 11صفت با ارزش بیشتر تلقی شد ( بر اساس آزمون مولتی واریانت pca). در مطالعه رشد و بقاء، که در روزهای 11، 7، 3 و15 انجام گرفت، از نظر بقاء اختلاف معنی دار قابل توجهی بین جمعیت ها وجود نداشت. اما از نظر میزان رشد اختلاف معنی داری بین جمعیت ها وجود داشت. در بیومتری مقایسه ای سیست جمعیت های 49 ایستگاه مختلف از دنیا مشخص شد که کوچکترین سیست ها متعلق به کد480 (نامیبیا) و بزرگترین قطر مربوط به کد1443 (ازدریاچه ارومیه) بود و اختلافات معنی داری شدیدی بین قطر سیست جمعیت های مختلف مشاهده شد. در بررسی مولکولی که ناحیه its1 مورد بررسی قرارگرفت، آنالیزمولکولی، اختلاف شدیدی مابین دو نمونه از آرتمیاهای بکرزای ترکیه و دو نمونه از فلسطین و ماداگاسکار را با بقیه آرتمیاهای بکرزا نشان داد.
لیلا حاجی پور گلام بحری صمد زارع
چکیده ندارد.
اتنا نوحی طبالوندانی محمدرضا استادعلی دهقی
سابقه و هدف: سال هاست که متداول ترین منبع استخراج سلول های بنیادی مزانشیمی انسانی از بافت مغز استخوان می باشد که یک روش بسیار تهاجمی برای دهنده و بیمار می باشد؛ که توانایی تکثیر و پاساژ آن ها با افزایش سن فرد دهنده کاهش می یابد . این سلول ها توانایی خود نوسازی و تبدیل شدن به رده های مختلف سلولی را دارند. می توان آن ها را از منابع بافتی متعدد استخراخ کرد که دردناک نباشد. ما در این تحقیق به بهینه¬سازی و مقایسه¬ی جداسازی و تکثیر این سلول ها از تعدادی بافت مثل چربی و وارتون ژلی پرداختیم . مواد و روش ها : برخی مواد همچون محلول آنزیمی کلاژناز برای جداسازی سلول های بنیادی مزانشیمی انسانی از بافت چربی و کوکتل محلول آنزیمی کلاژناز و هیالورونیداز برای استخراج سلول های بنیادی مزانشیمی انسانی مورد استفاده قرار گرفت. همه¬ی سلول¬های به دست آمده را در یک محیط کشت مشابه سلولی حاوی dmem-f12 ، 20% fbs و آنتی بیوتیک رشد دادیم. محیط کشت هر 3 روز یک بار برای دست یابی به سلول¬های چسبنده با چسبندگی 90 درصد تعویض شد. جهت جدا کردن سلول ها از ته فلاسک و پاساژ دادن از آنزیم تریپسین-edta استفاده شد. نتیجه: سلول¬های دوکی و ستاره ای شکل به ته فلاسک ها چسبیدند و با آنالیزهای فلوسایتومتری پی به صحیح بودن روش جداسازی و شناسایی مارکرهای سطح سلول بردیم. سلول¬های بنیادی مزانشیمی آدیپوز برای مارکرهای سطح سلولیcd90,cd29,cd105,cd73,cd44, مثبت وسلول¬های بنیادی مزانشیمی ژله¬ی وارتون برای مارکر های سطح سلولیcd90,cd29,cd105, cd73, cd44, cd166 مثبت اعلام شدند. بحث: سلول های بنیادی مزانشیمی انسانی سلول های دوکی هستند که می¬توانند از منابعی غیر از مغز استخوان مثل چربی و ژله¬ی وارتون بند ناف نیز استخراج شوند، آن ها توانایی فزاینده¬ای را برای تکثیرشان در پاساژهای متعدد نشان می¬دهند .
گودرز جعفری معاف رامین مناف فر
افزایش بیوتکنولوژیک رشد، بقاء و مقاومت آبزیان در برابر تنش های محیطی، خصوصا" در دوران لاروی، از جمله موضوعات تحقیقاتی مهم می¬باشد. افزایش سطح پروتئین¬های شوک حرارتی (hsp) یکی از این روش ¬هاست زیرا می¬تواند جایگزین مناسبی برای استفاده از آنتی¬بیوتیک ها و واکسن¬ها باشد. در طی این تحقیق سعی شد تاثیر تغذیه آرتمیا با پروتئین¬های شوک حرارتی تحریک شده در مخمرهای تک سلولی و مقاومت آن در مقابل شرایط نامساعد محیطی بررسی شود. بدین منظور ابتدا مخمر تک سلولی در برابر تنش های محیطی شامل شوری و دمای بالا کشت داده شد. پس از اطمینان از افزایش سطح پروتین¬های شوک حرارتی مخمر توسط روش sds-page هر دو گونه مختلف آرتمیا با جیره های غذایی شامل مخمرهای تحریک شده و جلبک تک سلولی dunaliella tertiolecta کشت داده شدند. 20 روز پرورش آرتمیا در تغذیه با این جیره غذایی در کنار تیمار شاهد نشان داد که تغذیه با پروتئین های شوک حرارتی می¬تواند بر میزان رشد آرتمیا به شدت تاثیر مثبت گذاشته و حتی آن را در برابر تنش های محیطی سخت مانند شوری 250 گرم در لیتر و دمای 34 درجه ی سانتیگراد مقاوم نماید (p<0.05).
اکرم تایانلوی بیک محمد نبیونی
سندرم تخمدان پلی¬کیستیک (pcos) متداول ترین اختلال اندوکرینی در زنان در سنین تولید مثلی می باشد و متداول¬ترین علت عدم تخمک¬گذاری، ناباروری و پرموئی در سرتاسر دنیا می¬باشد. pcos با مقاومت به انسولین و هیپرانسولینمی مرتبط می¬باشد که نقشی اساسی را در آندروژن های افزایش یافته توسط تخمدان های پلی-کیستیک زنان با مقاومت به انسولین مربوط به pcos ایفا می¬کند که این افراد در معرض افزایش ریسک پیشرفت دیابت نوع 2ملیتوس و درجات پایین التهاب می باشند. nafld طیفی از بیماری های کبدی است که در برگیرنده نفوذ چربی در 5 درصد هپاتوسیت ها (steatosis)، نفوذ چربی بعلاوه التهاب (nash)، فیبروز و در نهایت سیروز، در غیاب مصرف بیش از حد الکل می باشد. nafld با ویژگی های سندرم متابولیک، از قبیل چاقی شکمی، مقاومت به انسولین، عدم تحمل گلوکز یا دیابت ملیتوس نوع2(dmt2) و دیس لپیدمیا بسیار مرتبط است. اشتراک و همپوشانی اصلی بین pcos و nafld مقاومت به انسولین می باشد. گزنه به عنوان یک گیاه داروئی با توجه به خواص ضد التهابی و آنتی اکسیدانی و هیپوگلیسمیک خود، باعث بهبود دیابت نوع 2 و کاهش التهاب، فیبروز و نکروز، به عنوان علائم nafld می شود. از اینرو، اثرات تعدیل کنندگی گزنه بر عملکرد کبد در رت های pcos مورد مطالعه قرار گرفت. در این مطالعه تجربی، 144 رت بالغ نژاد ویستار به گروه های کنترل، pcos و تیمار شده با گزنه تقسیم شدند. گروه pcos تحت تزریق زیر جلدی 2mg استرادیول والرات قرار گرفتند، بعد از 60 روز و تائید پلی کیستیک، گروه تجربی تحت تزریق درون صفاقی دوزهای (150,250, 450 mg/kg bw) عصاره گزنه قرار گرفتند. بعد از 21 روز، رت ها بوسیله کلروفرم بی هوش شده و نمونه های خونی و کبدهای آنها به منظور انجام رنگامیزی های هماتوکسیلین و ائوزین و تری کروم ماسون و ارزیابی سرولوژیکی جمع آوری شد. اطلاعات با استفاده از نرم افزار instat3 و با روش anova one-way مورد ارزیابی قرار گرفت و p<0.05 به عنوان سطح معنی دار در نظر گرفته شد. برش های بافتی کبدی و آزمایشات سرولوژیکی نشان دهنده کاهش تعداد سلول های نکروتیک و تجمع کلاژن در بافت های کبدی و مواد کلاژن مانند فیبریلاری احاطه کننده ورید مرکزی کبد، مقاومت به انسولین، crp، آنزیم های کبدی، il-6 و تغییر در سطوح هورمون های lhو fsh و پروفایل لیپیدی در رت های pcos تیمار شده با غلظت های مختلف گزنه بود. از آنجائیکه pcos به عنوان یک حالت با درجه پایین التهاب توصیف می شود، نتایج حاکی از آن است که گزنه با افزایش حساسیت به انسولین و کاهش نکروز و فیبروز کبدی احتمالا باعث کاهش التهاب و بهبود علائم سندرم متابولیک در pcos شده و اثرات حفاظتی قابل توجهی بر کبد داشته باشد.
صلاح الدین فیض اله هاشم آباد شیوا خضری
مقدمه: مالتیپل اسکلروزیس(ms) یک بیماری خود ایمنی تحلیل برنده عصبی سیستم عصبی مرکزی با ضایعات التهابی ماده سفید بوده و یکی از علل ایجاد کننده ناتوانی در بیماران می باشد. هیپوکمپ مرکز اصلی یادگیری و حافظه در سیستم عصبی مرکزی می-باشد و در بیماری های نورودژنراتیو بسیار حساس و آسیب پذیر است. هورمون های جنسی مردانه می توانند خاصیت حفاظت عصبی داشته باشند. در این بررسی اثر تستوسترون بر روی حافظه فضایی و یادگیری در ناحیه هیپوکمپ موش های صحرایی نر پس از القای دمیلیناسیون با اتیدیوم برماید مورد بررسی قرار گرفت. روش ها: برای القای دمیلیناسیون در موش های صحرایی نر که قبلا مورد جراحی گنادکتومی قرار گرفته و بهبود یافته اند،3 میکرولیتر اتیدیوم بروماید طی جراحی استریوتاکسیک در ناحیهca1 هیپوکمپ تزریق شد. حیوانات تحت درمان، 1 میکرولیتر تستوسترون(3gr/0/5l) هر روز از طریق کانول های گذاشته شده در هیپوکمپ به مدت 10 و 20 روز پس از القای دمیلیناسیون دریافت کردند. گروهای شاهد و کنترل سالم دریافت دارویی نداشتند. یادگیری و حافظه فضایی توسط دستگاه ماز شعاعی بررسی شد. میزان دمیلیناسیون با کمک رنگ آمیزی اختصاصی میلین (لوکسول فست بلو و کرزیل ویولت) بررسی شد. نتایج: نتایج حاصل از مطالعات بافتی نشان داد تجویز تستوسترون، تخریب میلین در گروه های تیمار را کاهش داده و رمیلیناسیون را تسریع نموده است. مطالعات رفتاری نشان داد زمان یافتن غذا و میزان خطای حافظه ی کاری و خطای حافظه ی مرجع فضایی در گروه دریافت کننده اتیدیوم بروماید در مقایسه با گروه های کنترل افزایش معناداری داشت(0/05p<). تیمار با تستوسترون اختلالات یادگیری و حافظه ی القا شده توسط اتیدیوم بروماید را به طور معناداری بهبود بخشید. نتیجه گیری: تستوسترون به عنوان یک عامل نوروپروتکتیو عمل کرده و می تواند وسعت دمیلیناسیون را کاهش داده و اختلالات یادگیری و حافظه ای القا شده توسط اتیدیوم بروماید را بهبود بخشد.
فرزانه رحیمی مینو ایلخانی پور
کلسترول نقش بسیار مهمی در آترواسکلروز و بیماریهای قلب به عهده دارد، با این وجود اطلاعات کمی در رابطه با نقش کلسترول در عملکرد مغز، ساختار نورونی و شکل پذیری سیناپسی در دست است. در این کار پژوهشی اثرات تغذیه با مکمل های غذایی روی کلسترول سرمی رت و اثرات کلسترول سرمی آنها روی حافظه فضایی، افسردگی و بافت قلب و عروق مورد بررسی قرار گرفت. جهت شروع کار تحقیقاتی 20 رت نر بالغ از نژاد ویستار را به طور تصادفی به 4 گروه 5 تایی شامل یک گروه کنترل و سه گروه آزمایشی تقسیم گردیدند. گروه اول گروه کنترل بود که غذای پلت را به میزان mg/day 20 دریافت می کردند. گروه دوم دریافت کننده رژیم غذایی با اسیدهای چرب اشباع و کلسترول بود که روغن حیوانی را به میزان ml/day 40 به صورت گاواژ دریافت نمودند. گروه سوم دریافت کننده رژیم غذایی حاوی استرول گیاهی بود که روغن زیتون را به میزان ml/day 40 به صورت گاواژ دریافت کردند. گروه چهارم دریافت کننده رژیم فاقد چربی بود که دانه جو را به میزان mg/kg/day 15 به صورت خوراکی دریافت نمودند. پس از یک دوره 21 روزه تیمار از گروههای آزمایشی و کنترل تست حافظه و افسردگی به ترتیب توسط ماز شعاعی و elevated plus maze گرفته شد. سپس موش ها با دی اتیل اتر بیهوش گردیده و خونگیری جهت بررسی پارامترهای بیوشیمیایی انجام گرفت. برای مطالعات بافتی نمونه های بافتی از بدن حیوان جدا گردیده و در فرمالین 10 درصد نگهداری گردید. پس از یک هفته برش های بافتی تهیه و با رنگ آمیزی هماتوکسیلین- ائوزین رنگ آمیزی شدند. نتایج تست حافظه نشان داد که کلسترول خون روی حافظه فضایی تأثیر نمی گذارد. نتایج تست افسردگی نشان داد که کاهش کلسترول خون باعث کاهش افسردگی می شود. نتایج بررسی های بیوشیمیایی نشان داد که روغن حیوانی، روغن زیتون و جو به صورت معنی داری باعث کاهش کلسترول وldl-c خون در مقایسه با گروه کنترل می گردند و میزان hdl-c در گروه تحت تیمار با روغن حیوانی به میران کمی نسبت به گروه کنترل و سایر گروههای تحت تیمار افزایش می یابد. همچنین تری گلیسیرید سرم در گروههای تیمار شده با روغن حیوانی و جو کاهش معنی داری را نسبت به گروه کنترل نشان داد. در مطالعات بافتی، ساختار عروق در گروه تیمار شده با روغن حیوانی و روغن زیتون مشابه گروه کنترل بود ولی در گروه دریافت کننده جو میزانی از رسوب چربی در عروق موجود مابین عضلات قلبی مشاهده گردید.
مریم داستان ایمچه نوروز نجف زاده
ما در این کار به مطالعه ی اثر داروی ماینوکسیدل و لیزات پلاکتی انسان بر روی میزان بیان ژن های ناحیه ی بالب و بالج فولیکول موی موش سوری با استفاده از روش real time-pcr و rt-pcr پرداختیم.
سمیه غلام زاده صمد زارع
چکیده ندارد.
سمیه ایرجی صمد زارع
چکیده ندارد.
فاطمه طالبی صمد زارع
چکیده ندارد.
باران قزلباش صمد زارع
چکیده ندارد.
لیلا حسینی صمد زارع
چکیده ندارد.
اکرم حسینی صمد زارع
چکیده ندارد.
گلچین موسوی تومتری صمد زارع
چکیده ندارد.
سمیه نادری صمد زارع
چکیده ندارد.
صابر قادرپور صمد زارع
چکیده ندارد.
ناصح عبداله زاده صمد زارع
چکیده ندارد.
سمیه حیثیت طلب صمد زارع
چکیده ندارد.
مریم نوروزی سرکارآباد صمد زارع
چکیده ندارد.
رشید جامعی رضا حیدری
چکیده ندارد.
جمیل حمودی رضا حیدری
در این بررسی تنش خشکی در مرحله رشد زایشی بر روی برخی صفات بیوشیمیایی و فیزیولوژیکی گیاه آفتابگردان (رقم رکورد) در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی مورد مطالعه قرار گرفت . تیمارهای مورد آزمایش شامل 5 تیمار، که به ترتیب ، تیمار t1 (با دور آبیاری کامل تا مرحله برداشت ) و تیمارهای t2، t3، t4، که در مرحله رشد زایشی تحت تاثیر تنش قرار گرفته اند، به ترتیب با دورهای آبیاری 9، 13، 17، روز و تیمار t5 که در مرحله رشد زایشی، از آبیاری آن جلوگیری شد، می باشند. در قسمت نخست اثر تنش خشکی بر روی برخی تغییرات بیوشیمیایی از جمله تغییرات میزان پروتئین کل (برگ - دانه)، الکتروفورز پروتئین ها، تغییرات قندهای محلول دانه، محتوای پرولین اندام هوایی و میزان روغن دانه مورد ارزیابی قرار گرفت . میزان پروتئین کل متناسب با افزایش سطح تنش کاهش یافته و الکتروفورز پروتیین ها نشان داد که چند پلی پپتید بعد از اعمال تنش از بین رفته است . از طرفی میزان قندهای محلول در اثر تنش خشکی افزایش یافته و میزان افزایش این صفت ، متناسب با سطح تنش بوده است . در مورد محتوای پرولین برگها آزمایشات نشان داد که با افزایش سطوح تنشی، مقدار پرولین در اندام های هوایی افزایش می یابد و در سطح چهارم تنش (t5 تیمار بدون آبیاری در مرحله زایشی) افزایش چشمگیری در مقدار پرولین دیده شده است . در مورد روغن نیز اعمال تنش باعث کاهش معنی دار این صفت در سطح 1 درصد شده است . در قسمت دوم این تحقیق، برخی از صفات فیزیولوژیکی از جمله محتوای سدیم و پتاسیم گیاه (اندام هوایی)، قطر طبق، وزن طبق، وزن هزار دانه، ارتفاع گیاه و قطر ساقه مورد بررسی و داده مورد آنالیز آماری قرار گرفت . نتایج حاصل نشان داد که محتوای سدیم گیاه در اثر تنش خشکی اختلاف معنی داری بین تیمارها وجود ندارد ولی در مورد پتاسیم با افزایش سطوح تنشی، باعث افزایش معنی دار این صفت در سطح 1 درصد شده است . در مورد صفات قطر طبق، وزن طبق، وزن هزار دانه، ارتفاع گیاه و قطر ساقه نتایج نشان داد که در اثر اعمال تنش باعث کاهش معنی دار این صفات در سطح 1 درصد شده است ، که میزان کاهش با شدت تنش متناسب بوده است .
عبدالغفار عبادی رضا حیدری
گیاهان خانواده لگومینوزه، بخاطر ترکیبات پروتئینی شان، بطور وسیع، در اغلب کشورهای جهان مصرف می شوند. امااین گیاهان حاوی تعدادی از عوامل ضد تغذیه ای اند، که مهارکننده های تریپسین از مهمترین آنها است و روی قابلیت هضم و جذب پروتئین تاثیر گذاشته و در نتیجه، ارزش غذایی آنها را پایین می آورند. در این مطالعه، اثر حرارت مربوط بر روی مهارکننده های تریپسین، پروتئین کل و پروتئین محلول در نمک و محلول در الکل در آرد 3 رقم از حبوبات (نخود، لوبیا و باقلا) بررسی شد. الکتروفورز sds-pageپروتئین کل در نمونه های حرارت دیده و حرارت ندیده بعد از تیمار آنزیمی، در 3 رقم فوق، صورت گرفت. آرد نمونه ها (نخود، لوبیا و باقلا) از بذور پوست شده، بدست آمد که تحت شرایط مختلف، شامل تیمار حرارتی و آنزیمی، عمل آورده شدند. تیمار حرارتی در 100درجه سانتی گراد برای زمان های متفاوت (3، 6 و 24 ساعت) مهارکننده های تریپسین را غیرفعال کرده، کاهش شدیدی را در مورد پروتئین های محلول در نمک و الکل، در زمان های طولانی تر از 6 ساعت، نشان داد. اما اختلاف معنی داری در میزان پروتئین کل در 3 رقم مورد مطالعه بعد از تیمار حرارت مربوط مشاهده نگردید. الگوهای sds-page نشان دادند که تیمار آنزیمی با تریپسین (در 7 = ph و 37 درجه سانتی گراد) هضم پروتئین موجود در آرد نمونه ها (نخود، لوبیا و باقلا) را با شکستن زنجیرهای پروتئینی به زنجیرهای پتیدی کوتاه، افزایش داد، که آثار آن در الگوهای الکتروفورزی، بصورت باندهای کم رنگ تر دیده شد.