نام پژوهشگر: مسعود اعتمادی فر
زهرا مرادی شهربابک حسین مولوی
هدف از انجام این پژوهش ارزیابی اختلالات شناختی در بیماران ام.اس و افراد سالم بود. بدین منظور با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده، از بین جامعه آماری شامل: کلیه مبتلایان به مالتیپل اسکلروزیس که در مرکز ام.اس بیمارستان الزهرا اصفهان دارای پرونده بودند و همراهانشان، 176 بیمار مبتلا به یکی از انواع ام.اس و 32 نفر فرد سالم انتخاب شدند. 176 نفر بیمار ام.اس با توجه به نوع بیماری شان در یکی از چهار گروه ام.اس با یک بار حمله ی تخریب میلین، عودکننده/ تخفیف یابنده، پیش رونده ی اولیه، پیش رونده ی ثانویه قرار گرفتند. فرض های این پژوهش این بود که بین سنتروئیدهای حافظه و هیجان و خستگی عصبی در دو گروه سالم و بیمار و چهار نوع بیمار ام.اس تفاوت وجود دارد. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش تست های نشانه- چهره در 90 و 300 ثانیه، تست جمع زدن اعداد متوالی به صورت شنیداری، پرسشنامه های روان عصب شناختی بیمار و همراه بیمار و مقیاس اثر اصلاح شده خستگی بود. تحلیل واریانس چندمتغیره حاکی از آن بود که بین سنتروئیدهای حافظه و هیجان و خستگی عصبی در دو گروه سالم و بیمار تفاوت معناداری وجود داشت (0001/0p<) و میانگین نمرات افراد سالم در قسمت حافظه و هیجان از بیماران بیشتر و در خستگی عصبی از بیماران کمتر بود. همچنین بین سنتروئیدهای حافظه و هیجان و خستگی عصبی در چهار نوع بیماری ام.اس تفاوت معناداری وجود داشت (0001/0p<) و میانگین نمرات افراد سالم در قسمت حافظه و هیجان از بیماران بیشتر و از خستگی عصبی از بیماران کمتر بود (0001/0p<).
طیبه فولادچنگ جهانگیر کرمی
مالتیپل اسکلروزیس شایع ترین اختلال تحلیل برنده غلاف میلین در سلسله اعصاب مرکزی است. این بیماری در سنین اولیه جوانی با تخریب موضعی یا تکه تکه شدن میلین در سلسله اعصاب مرکزی شروع می شود و با دوره های نامنظم عود و بهبود علائم همراه است. بیماری ام.اس جزء بیمار ی های مزمن است که ابعاد روان شناختی بسیاری دارد. اغلب در بیماری های مزمن ابعاد روا ن شناختی چشم پوشی می شود در حالی که بیشتر بیماران با این جنبه های روان-شناختی که از مشکلات پزشکی مزمن ناشی می شود، سازگار می شوند. از ابعاد روان شناختی موثر بر بیماری می توان بعد شناختی و رفتاری را نام برد. از نظر شناختی عواملی همچون باورهای خودکارآمدی و ادراک بیماری و از نظر رفتاری نیز عواملی چون کنترل و تنظیم هیجانات، پذیرش بیماری و سازگاری با آن می تواند موثر باشد. هدف از اجرای پژوهش حاضر بررسی رابطه عوامل شناختی-رفتاری بر سازگاری وکیفیت زندگی بیماران مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس است. این پژوهش از نوع کاربردی است و جامعه آماری شامل کلیه بیماران مرد و زن مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس ساکن در شهر اصفهان و کرمانشاه می باشد. نمونه شامل 212 بیمار مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس بود که 87 نفر از مرکز توانبخشی بهزیستی و انجمن ام.اس استان کرمانشاه و 125 نفر از کلینیک تخصصی ام.اس بیمارستان الزهرا و انجمن ام.اس اصفهان به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه دموگرافیک، پرسشنامه ادراک بیماری(bipq)، مقیاس آسیب پذیری روانی(pvs)، مقیاس باورهای مربوط به هیجان (bes)، مقیاس پذیرش بیماری مزمن(achc)، پرسشنامه سلامت عمومی(ghq)، پرسشنامه کیفیت زندگی (msqol) و مقیاس سازگاری اجتماعی وشغلی(wsas) می باشد و داده ها توسط برنامه آماری spss-18 آنالیز شدند. نتایج حاصله نشان داد که بین عوامل شناختی و رفتاری و سازگاری، سلامت عمومی و کیفیت زندگی بیماران مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس همبستگی معناداری وجود دارد. کیفیت زندگی و سلامت عمومی در بیماران ساکن شهر اصفهان و سازگاری در بیماران ساکن شهرکرمانشاه بالاتر بود.
زهره محمدی دینانی مریم نزاکت الحسینی
چکیده هدف از انجام این تحقیق، بررسی تاثیر 8 هفته تمرینات پیلاتس بر کارکردهای شناختی، روانی و حرکتی بیماران مولتیپل اسکلروزیس بود. 33 بیمار ام.اس (رده سنی 20 تا 50 سال) نوع عودکننده- بهبودپذیر با edss 2 تا 5 که در انجمن ام.اس اصفهان عضویت داشتند در 6 ماهه دوم سال 1389 به صورت هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه تجربی (18نفر) و کنترل (15 نفر) قرار گرفتند. ابزار های تحقیق شامل آزمون حافظه بالینی وکسلر، پرسشنامه سنجش میزان خستگی، پرسشنامه افسردگی بک، آزمون 30 ثانیه نشستن و برخاستن بود. گروه تجربی در مدت 8 هفته، هفته ای 3 جلسه و روزانه 60 دقیقه به تمرینات پیلاتس پرداختند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون آماری کواریانس استفاده شد. نتایج بدست آمده تفاوت معنی داری را در بهره حافظه، خستگی و افسردگی و آزمون های عملکردی گروه تجربی در مقایسه با سطح پایه و گروه شاهد، پس از 8 هفته آزمون نشان داد. با توجه به یافته های این پژوهش، مجموعه تمرینات منتخب پیلاتس، در بهبود کارکردهای شناختی، روانی و حرکتی بیماران مولتیپل اسکلروزیس موثر بوده است.
بهزاد ریگی کوته فریبا یزد خواستی
بیماران مولتیپل اسکلروزیس(ام.اس) به دلیل نشانه های روانی – جسمانی متعدد و شکست در پذیرش واقعیت ها از اختلالات خلقی منفی و خستگی رنج می برند که این تأثیری منفی بر کیفیت زندگی آن ها خواهد داشت. از این رو پژوهش حاضر با هدف بررسی تعیین اثربخشی آرام سازی روانی حرکتی به شیوه دوسا بر میزان شدّت خستگی، افسردگی، اضطراب، استرس و ارتقاء کیفیتزندگی بیماران مولتیپل اسکلروزیس (ام.اس) شهر اصفهان انجام شده است.پژوهش حاضر نیمه تجربی با پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری در دو گروه آزمایش و کنترل می باشد. جامعه آماری پژوهش کلیه بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس شهر اصفهان که دارای پرونده در کلینیک و انجمن ام.اس می باشند که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس تعداد30 بیمار در قالب دو گروه آزمایش (15نفر) و کنترل (15) انتخاب شدند. بیماران قبل از آغاز دوره درمان به تکمیل پرسشنامه های شدّت خستگی (fss)، مقیاس افسردگی، اضطراب، استرس (dass-21) و پرسشنامه کیفیت زندگی(msqol-54) مبادرت نمودند و در پایان هم در مرحله پس آزمون و پیگیری نیز این ارزیابی صورت گرفت. مدت دوره درمان دوسا در گروه آزمایش 11 جلسه که به صورت هر هفته سه جلسه انجام شد و پیگیری 45 روز بعد از پس آزمون انجام گرفت. داده های حاصل از پرسشنامه با استفاده از نرم افزار spss-17 و آزمون های توصیفی(میانگین و انحراف استاندارد) و استنباطی(تحلیل کوواریانس) تجزیه و تحلیل گردید. یافته های حاصل از تحلیل کوواریانس نشان داد آرام سازی روانی حرکتی به شیوه دوسا باعث کاهش میزان شدّت خستگی، افسردگی، اضطراب، استرس و ارتقاء کیفیت زندگی بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس شد(1 00/0=p). از آنجائیکه بیماری ام.اس منجر به علائم وسیع و تابلوهای بالینی متفاوتی می شود، بیماران مبتلا به آن ممکن است در آینده نیاز به توانبخشی روانی داشته باشند، از این رو آرام سازی روانی حرکتی به شیوه دوسا، درمانی موثر بر کاهش شدّت خستگی، افسردگی، اضطراب، استرس و ارتقاء کیفیت زندگی بیماران مولتیپل اسکلروزیس می باشد.
محمد امین هنردوست منصور صالحی
مولتیپل اسکلروزیس بیماری مزمن التهابی و تخریب کننده ی میلین است که دستگاه عصبی مرکزی را درگیر می کند. سلول های cd4+ t گروهی از سلول های دستگاه ایمنی اکتسابی به حساب می آیند که با مشارکت سایر سلول های دستگاه ایمنی، نقش مرکزی در بروز پاسخ های ایمنی علیه عوامل بیگانه دارند. زیررده های سلولی cd4+ t نقش مهمی در بیماری زایی نه تنها بیماری مولتیپل اسکلروزیس بلکه اکثر بیماری های خود ایمن دارند. یکی از زیررده های سلول های cd4+ t، زیررده سلولی th17 می باشد که نقش پاتوژنیک آن در اکثر بیماری های خود ایمن از قبیل مولتیپل اسکلروزیس، روماتوئید آرتریتیس، پسوریازیس، لوپوس، التهاب روده ای، دیابت خود ایمن و آسم مشاهده و گزارش شده است. مطالعات نشان می دهد در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس جمعیت زیررده سلولی th17 و در نتیجه سطح بیان ژن il17 در سلول های تک هسته ای خون محیطی، در فاز عود نسبت به فاز بهبودی، افزایش می یابد. mirnas، گروه جدیدی از rna های غیر کد کننده و تک رشته ای به طول تقریباً 20 الی 25 نوکلئوتید هستند که نقش محوری در تنظیم فرآیند های سلولی و نموی دارند. تا کنون مطالعات متعدد پروفایلینگ بیان mirnas در خون، سلول های تک هسته ای خون محیطی، لنفوسیت ها و یا بافت های درگیر دراکثر بیماری های خود ایمن از قبیل مولتیپل اسکلروزیس، روماتوئید آرتریتیس، بیماری التهاب روده ای و دیابت خود ایمن صورت گرفته است. در این طرح تحقیقاتی ابتدا با انجام مطالعات بیوانفورماتیک پیش بینی میانکنش mirna-mrna بین mirnas ی تغییر بیان نشان داده در بیماری های خود ایمن و تنظیم کننده های مثبت و منفی تمایز زیررده سلولی th17، mir-26a به عنوان mirna ای که احتمالاً با مهار ترجمه تنظیم کننده های منفی تمایز زیررده سلولی th17 از قبیل pten و tsc1، می تواند نقش القاکننده در تمایز این زیررده داشته باشد، کاندید گردید. پیش از این افزایش بیان mir-26a در سلول های تک هسته ای خون محیطی بیماران مبتلا به روماتوئید آرتریتیس و نیز سرم و نمونه های بافتی افراد مبتلا به بیماری دیابت خود ایمن و التهاب روده ای، گزارش شده بود. در این مطالعه برای اولین بار سطح بیان نسبی mir-26a در سلول های تک هسته ای خون محیطی بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس عودکننده-بهبود پذیر در مقایسه با افراد سالم با روش real-time pcr مورد ارزیابی قرار گرفت. از آنجایی که که مشخص شده است جمعیت سلول های th17 در فاز عود نسبت به فاز بهبود افزایش می یابد، انتظار می رود در صورتی که mir-26a در تمایز این زیرده سلولی نقش القا کننده داشته باشد همین الگوی بیان را نشان دهد. نتایج نشان داد بیان نسبی mir-26a در فاز عود بیماری مولتیپل اسکلروزیس نسبت به با فاز بهبود و نیز در مقایسه با افراد سالم، به طور معنی داری افزایش می یابد. این نتایج تایید کننده ی نقش القا کننده ی mir-26a در روند تمایز زیررده سلولی th17 می باشد.
علی حدادی مسعود اعتمادی فر
بیماری ام¬اس ¬(multiple sclerosis) از بیماری¬های مزمن دستگاه عصبی مرکزی است که با شکسته شدن سد خونی- مغزی بوجود می آید. سد خونی- مغزی یک سیتم مویرگی است که خون را از دستگاه عصبی مرکزی جدا می¬کند و از ورود سلول هایt که مسئول ایجاد ایمنی سلول ها هستند به این دستگاه جلوگیری می¬کند. گاهی این سد به علل نا معلوم شکسته شده و انسجام خود را از دست می دهد. بعد از بر طرف شدن این علل، این سد دوباره انسجام خود را بدست می آورد. اما سلولهای t درون دستگاه عصبی به دام می افتند و باعث تخریب میلین می شوند. این عمل چندین بار تکرار می شود و سرعت انتقال پیام های عصبی به شدت کاهش می یابد و بیماری ام¬اس ایجاد می شود. این بیماری انواع مختلفی دارد که در هر نوع آن عوارض مختلفی همچون مشکلات بینایی، حرکتی، گوارشی، کلیوی و ... ایجاد می شود. همچنین در موارد نادر، این بیماری مستقیمأ منجر به مرگ می شود. امروزه علم پزشکی خصوصأ در شاخه اعصاب و روان - نورولوژی - توانسته است با روش¬های مختلف درمانی و داروهای گوناگون گیاهی و شیمیایی این بیماری را تحت کنترل در آورد. اما مسئله اصلی یعنی کشف علت اصلی این بیماری، درمان قطعی و خصوصأ پیشگیری از ابتلاء، همچنان به نتیجه نهایی نرسیده است. آنچه مسلم است دست یافتن به این اهداف غیرممکن نیست و تلاش های جوامع پزشکی همچنان ادامه دارد. در سه دهه اخیر آمار ابتلاء به بیماری ام¬اس در ایران به شدت رو به افزایش نهاده تا حدی که آمار ابتلاء در برخی از شهرهای ایران خصوصأ اصفهان، آمار نقاط پر خطر و ام¬اس خیز جهان همچون اروپای غربی و آمریکای شمالی را پشت سرقرار داده است. این پایان نامه بر آن است تا با رویکردی میان رشته ای به شرح سیر ادواری، بررسی تاریخی، پراکندگی جغرافیایی، تبیین علل رشد این بیماری در ایران و شرح خدمات مراکز درمانی خصوصأ انجمن ام¬اس اصفهان بپردازد.