نام پژوهشگر: محمد موذنی
عقیل تبار ملاحسن ظهیر محمدحسن
خانواده گلیکوپروتئین های 96 کیلودالتونی یا gp96، بخشی از پروتئین های شوک حرارتی هستند. این مولکول ها به طور ذاتی حامل پپتیدهای سلولی بوده و در مورد سلول های سرطانی حاوی پپتیدهای آنتی ژنیکِ این سلول ها هستند. این مولکول ها با موفقیت در ایمونوتراپی سرطان بکار برده شده اند. نالوکسان یک آنتاگونیست عمومی اپیوئیدهاست که جدیداً به عنوان آجوانت معرفی شده است. این مولکول با اتصال به گیرنده های اپیوئیدی در سطح سلول های ایمنی، اثر تنظیمی قوی بر پاسخ های ایمنی اعمال کرده و القاء کننده قوی پاسخ از نوع th1 می باشد. هدف این مطالعه، ارزیابی اثر سینرژیزم نالوکسان با gp96 مشتق از تومور در ایمونوتراپی سرطان می باشد. برای تهیه پروتئین gp96 توموری از روش سه مرحله ای استفاده گردید. برای آنالیز پروتئین ها از روش sds-page و وسترن بلات استفاده شد و ماهیت پروتئین با استفاده از آنتی بادی منوکلونال بر روی غشاء pvdf تایید گردید. سپس، از طریق تزریق سلول های wehi-164 به موش ها، تومور تجربی در آنها ایجاد شد. موش های توموری، در چهار گروه، چهار ترکیب مختلف pbs، نالوکسان، gp96 و نالوکسانgp96+ را از طریق زیرجلدی دریافت کردند. برای ارزیابی تاثیرات واکسن، حجم تومور مرتباً اندازه گیری شد. تست های تکثیر لنفوسیتی با mtt، سایتوتوکسیسته با روش ldh و تولید ifnγ, il-4 با روش الایزا بر روی سلول های طحالی انجام گردید. درصد جمعیت های سلولیt cd4+ ، t cd8+ و t cd4+cd25+foxp3+ در بافت طحال و تومور با روش فلوسایتومتری تعیین گردیدند. نتایج : باند پروتئین gp96 تخلیص شده در محدوده 66 کیلودالتون قرار داشت. نتایج ایمونوتراپی با gp96 و نالوکسان نشانگر آن است که میزان کاهش رشد تومور در روزهای 27 و 32 در این گروه به طور معنی داری بیشتر از گروه gp96 تنها می باشد. درصد سلول های t cd4+cd25+foxp3+ در طحال و تومور این گروه در مقایسه با گروه های کنترل کاهش معنی دار داشت. استفاده توأم این دو، موجب افزایش معنی دار سلول های cd8+ در تومور و افزایش معنی دار سایتوتوکسیسیته لنفوسیت های طحالی در مقایسه با گروه دریافت کننده gp96 تنها گردید. نتایج این تحقیق نشان می دهد که نالوکسان در ایمونوتراپی تومور اثر سینرژیزم با gp96 داشته و به عنوان یک آجوانت کارآمد می تواند به کار گرفته شود.
امید تیمورنژاد اشرف محبتی مبلرز
پروتئین التهابی خارجی (oipa) یکی از پروتئین های غشای خارجی هلیکو باکتر پیلوری می باشد که نقش مهمی در القای التهاب توسط این باکتری ایفا می کند. مطالعات زیادی بر روی نقش این پروتئین در تغییر مسیر های سیگنال داخل سلولی و بیماریزایی انجام شده است. تحقیق حاضر به بررسی جنبه های مبهم بیماریزایی این پروتئین و تاثیر آن در تغییر سیگنالینگ داخل سلولی و همچنین تاثیر این پروتئین بر روی بلوغ و تولید برخی سیتوکین ها توسط سلول های دندریتیک پرداخته است. سلول های اپیتلیال معده در معرض غلظت های مختلف از پروتئین نوترکیب oipa قرار گرفته و میزان سمیت، نحوه القای آپوپتوز، نحوه اتصال پروتئین به سلول و مسیر های سیگنالینگ داخل سلولی مورد بررسی قرار گرفت. در مرحله بعد سلول های دندریتیک نیز در معرض غلظت های مختلف این پروتئین قرار گرفت و میزان بلوغ و نحوه ترشح سیتوکین ها نیز در این سلول ها بررسی شد. در این مطالعه مشخص شد که oipa قادر است به سلول های اپیتلیال معده چسبیده و اثرات سمی و آپوپتوتیک بر روی این سلول ها دارد. oipa سبب القای آپوپتوز از مسیر میتوکندریایی میشود و نسبت bax: bcl-2 را در این سلول ها افزایش می دهد. سلول های دندریتیک نیز پس از مواجهه با oipa دچار کاهش بیان در مارکر های بلوغ شدند و میزان ترشح il-10 نیز در آنها کاهش یافت ولی تغییری در ترشح il-12 نداشتند. اتصال نقش مهمی در بیماریزایی هلیکوباکتر پیلوری بازی می کند. پس از اینکه باکتری به سلولهای اپیتلیال معده متصل شد، oipa باعث القای آپوپتوز از مسیر میتوکندریایی در این سلول ها می شود. ناتوانی میزبان در حذف کامل باکتری بعلت فرار هلیکوباکتر پیلوری از پاسخ ایمنی است و دندریتیک سل ها واسطه های اصلی بین ایمنی ذاتی و اکتسابی می باشند. هلیکوباکتر پیلوری با استفاده از oipa باعث سرکوب سلول های دندریتیک شده و با این روش به پایداری بیشتر عفونت کمک می کند.
سارا احمدنیای مطلق سلیمان محمدی سامانی
کیست هیداتید مرحله لاروی انگل اکینوکوکوس گرانولوزوس می باشد. در این بیماری متاسستود در اندام های احشایی به ویژه کبد و ریه تکامل می یابد.بیماری گسترش جهانی داشته و انسان و همچنین نشخوارکنندگان از جمله گاو، گوسفند، شتر و اسب را مبتلا می کند. در حال حاضر مشتقات بنزیمیدازول کاربامات مانند آلبندازول و مبندازول برای درمان داروئی کیست هیداتید در بیمارانی که قادر به جراحی نمی باشند، استفاده می شود که این داروها باید با دوزهای بالا و در دوره های طولانی استفاده شوند لذا دارای اثرات جانبی می باشند. این مطالعه به منظور ارزیابی و مقایسه اثر دوز mg/kg 0.5 از آلبندازول سولفوکساید دو بار در روز و دو رژیم مختلف از نانوذرات لیپیدی حاوی آلبندازول سولفوکساید با دوز mg/kg 0.5 دو بار در روز و mg/kg2 هر 48 ساعت یک بار انجام شده است. نانوذرات لیپیدی حاوی آلبندازول سولفوکساید با روش تزریق و تبخیر حلال تهیه گردید. موش های balb/c با روش تزریق داخل صفاقی با 1500پرتواسکولکس آلوده شدند. 8 ماه پس از آلودگی، موش های آلوده به مدت 15 روز با روش درمانی اشاره شده در بالا تحت درمان قرار گرفتند. پس از کالبد گشایی موش ها ،اندازه و وزن کیست ها و همچنین تغییرات ساختاری کیست ها در سطح میکروسکوپ الکترونی مورد مطالعه قرار گرفت. اگرچه در گروه های تحت درمان در اندازه و وزن کیست ها کاهش مشاهده شد ولی این کاهش از لحاظ آماری معنی دار نبود. در موش هایی که نانوذرات حاوی دارو را با دوز mg/kg2 هر 48 ساعت یکبار دریافت نموده بودند. تغییرات ساختاری بیشتری در کیست ها مشاهده شد. قبل از اینکه این رژیم درمانی به عنوان رژیم درمانی موثر در درمان کیست هیداتید در دام و انسان معرفی شود، لازم است این تغییرات ساختاری با مطالعات بیوشیمیایی و مولکولی مورد تائید قرار گیرد.
میرزا علی مفضل جهرمی محمد موذنی
سرطان بر اثر تکثیر سلول های تغییر شکل یافته¬ به وجود می¬آید و درمان آن با روش های معمول مشکل می باشد. با این حال ایمنی درمانی اختصاصی می تواند از پیشرفت سرطان جلوگیری نماید. سلول های t سلول کش اصلی¬ترین سلول¬ های ایمنی در از بین بردن تومور¬¬ها می¬باشند. از بین سلول های عرضه کننده آنتی ژن، سلول¬ های دندریتیک قدرتمندترین سلول فعال کننده سلول های t بکر و فعال کننده سلول های t سلول کش می باشند. بنابراین در این مطالعه از سلول های دندریتیک تولید شده از مغز استخوان موش جهت درمان تومور ملانومای موشی استفاده شد. سلول های دندریتیک در حالت عادی اینترفرون گاما تولید نمی نمایند. اینترفرون گاما از اصلی ترین سایتوکاین ها در ایجاد ایمنی نوع یک می باشند. بنابراین با استفاده از آدنو وکتور، ژن اینترفرون گاما در سلول های دندریتیک ترانسداکت شد. کایتوزان تری پلی فسفات و cpg نیز برای فعال سازی سلول های دندریتیک ترانسداکت شده با ژن اینترفرون گاما مورد استفاده قرار گرفت. همچنین سلول های دندریتیک ترانسداکت شده با ژن اینترفرون گاما با آنتی ژن تومور ملانوما، نانو ذرات کایتوزان تری پلی فسفات و cpg بارگزاری گردیدند. در اینجا از موش های مبتلا به ملانوما به عنوان موش های مدل جهت ایمنی درمانی تومور استفاده شد. موش های سالم نیز جهت بررسی ایمنی زایی سلول های دندریتیک ترانسداکت شده با ژن اینترفرون گاما بکار رفتند. نتایج ما نشان داد که درمان موش های توموری با استفاده از سلول های دندریتیک ترانسداکت شده با ژن اینترفرون گاما به صورت معنی داری سبب کاهش سرعت رشد تومور و افزایش طول عمر موش های توموری می گردند. بنابراین یافته های ما نشان داد که افزایش بیان اینترفرون گاما توسط سلول های دندریتیک می تواند جهت درمان تومور ملانوما بکار روند.
سمیرا قلی زاده عزیزکندی محمد موذنی
روش¬ تحریک تخمک¬گذاری کاربرد وسیعی در کلینیک¬های ivf دارد. هدف اصلی این روش تحریک فولیکولوژنز و افزایش تعداد تخمک¬ های حاصله در یک سیکل می¬باشد. به دنبال تحریک هورمونی ، میزان هورمون¬های مترشحه از تخمدان به ویژه 17-بتا- استرادیول و پروژسترون از حد فیزیولوژیک فراتر می رود. سلول¬های سیستم ایمنی به ویژه ماکروفاژها نسبت به تغییرات هورمونی حساس هستند. این سلول ها در لانه¬گزینی مناسب جنین و حفظ بارداری نقش مهمی دارند. افزایش غلظت هورمون ها به دنبال تحریک تخمک¬گذاری، می¬تواند باعث تغییر در فراخوانی و فراوانی سلول¬های ایمنی به ویژه ماکروفاژها در بافت رحم شده، از این طریق بر پدیده لانه گزینی جنین اثر گذاشته و یکی از عوامل کاهش موفقیت لانه¬گزینی در تکنیک ivf باشد. به منظور بررسی این موضوع در روزهای چهارونیم و هفتم بارداری از دو گروه موش¬های باردارشده طبیعی (بدون تحریک تخمک¬گذاری ) و موش¬های باردارشده پس از تحریک تخمک¬گذاری خون¬گیری به عمل آمد و میزان هورمون ¬های 17-بتا- استرادیول و پروژسترون سرم با روش الایزا سنجش شد. همچنین تغییرات فراوانی و پراکنش ماکروفاژها به صورت موضعی و سیستمیک در دو بافت طحال و رحم با استفاده از روش ایمونوهیستو شیمی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج حاصله از این مطالعه نشان داد که در هر دو روز چهار ونیم و هفتم بارداری در گروه تحریک ¬تخمک¬گذاری شده نسبت به گروه کنترل، فراوانی ماکروفاژها کاهش یافته است. از طرفی این تغییرات در هر دو بافت مورد مطالعه (طحال و رحم) مشاهده گردید. اگرچه تغییرات این سلول ها در طحال از نظر آماری معنی دار نبود. بر اساس بررسی های بعمل آمده، این مطالعه برای اولین بار کاهش فراوانی ماکروفاژهای رحمی موش را به دنبال تحریک تخمک گذاری گزارش می نماید. با توجه به افزایش چند برابری غلظت هورمون های 17- بتا- استرادیول و پروژسترون پس از تحریک تخمک گذاری و تاثیر این هورمون ها بر میزان تولید و آزاد سازی عوامل جذب شیمیایی ماکروفاژها همچون m-csf و gm-csf تغییر فراوانی و جایگیری این سلول ها پس از تحریک تخمک گذاری قابل توجیه می باشد. با توجه به نقش اساسی ماکروفاژها در پدیده لانه گزینی جنین و کنترل پاسخ های ایمنی مادر به نظر می رسد که تغییرات این سلول ها می تواند بر میزان موفقیت بارداری پس از ivf تاثیر بگذارد.
حسن نامدار احمدآباد محمد موذنی
سلول های دندریتیک (dcs) دسی جوا مهمترین سلول های عرضه کننده آنتی ژن موجود در مخاط رحم می باشند که در القای تحمل جنین توسط سیستم ایمنی مادر در شرایط طبیعی حاملگی نقش دارند. هدف مطالعه حاضر بررسی فراوانی، پراکندگی و فنوتیپ سلولهای دندریتیک دسی جوا در حاملگی مستعد سقط و حاملگی طبیعی موش بود. همچنین تاثیر عوامل محلول موجود در ریز محیط دسی جوا در این دو نوع حاملگی بر عملکرد سلولهای دندریتیک طحالی مورد بررسی قرار گرفت. نمونه های بافتی از رحم و دسی جوا موشهای حامله طبیعی و مستعد سقط در روزهای 5/4، 5/7 و 5/13 حاملگی از نظر فراوانی، چگونگی پخش، زیر گروه ها و میزان بلوغ سلولهای دندریتیک با روشهای ایمونوهیستوشیمی و مورفومتری مورد بررسی قرار گرفتند. همچنین مایع رویی کشت سلول های دسی جوا (ds) از موش های با حاملگی طبیعی و مستعد سقط تهیه شد. سلولهای دندریتیک طحالی پس از بارگذاری با آنتی ژن و تیمار با ds، جهت سنجش توان القاء پاسخ تکثیری اختصاصی در لنفوسیتهای t و تولید il-4 و ifn-? توسط لنفوسیت ها و همچنین القای لنفوسیت های t تنظیمی (treg) و بیان tlr2 و tlr4 در محیط in vivo و ex vivo مورد مطالعه قرار گرفتند. بررسی فراوانی سلولهای دندریتیک، حاکی از افزایش این سلول ها در دسی جوای موش های حامله مستعد سقط در مقایسه با حاملگی طبیعی طی روزهای 5/7 و 5/13 حاملگی بود. نسبت سلول های دندریتیک لنفوئیدی به میلوئیدی در موش های حامله مستعد سقط در مقایسه با حاملگی طبیعی طی روز 5/7 و 5/13حاملگی بصورت معناداری افزایش پیدا کرده بود. همچنین بیان cd40 در روزهای 5/4 و 5/7 حاملگی در dcs دسی جوا ی موش های حامله مستعد سقط در مقایسه با حاملگی طبیعی افزایش نشان می داد. اگرچه در میزان بیان آنتی ژن mhc-ii و cd86 توسط سلولهای دندریتیک دسی جوای موشهای حامله مورد مطالعه تفاوت معنی داری مشاهده نشد. ds از منشاء موش های حامله طبیعی، بصورت معناداری توانایی dcs را برای تحریک اختصاصی پاسخ تکثیری لنفوسیت ها و تولید ifn-? (اما نه il-4) در مقایسه با ds از منشاء موش های حامله مستعد سقط کاهش داد. بر خلاف این، ds از منشاء موش های حامله طبیعی بصورت معناداری توانایی dcs را برای القای treg در مقایسه با ds از منشاء موش های حامله مستعد سقط افزایش داد. کاهش بیان tlr2 و افزایش بیان tlr4 در dcs طحالی تیمار شده با ds از منشاء موش های حامله مستعد سقط در مقایسه با dcs طحالی تیمار شده با ds از منشاء موش های با حاملگی طبیعی مشاهده شد. نتایج ما نشان داد که فراوانی، چگونگی پخش و زیر رده های dcs دسی جوا در طول حاملگی بین موش های حامله مستعد سقط با موش های حامله طبیعی متفاوت می باشد. علاوه بر اینds موشهای حامله طبیعی قادر بود که اثر ممانعت کنندگی بیشتری را نسبت به ds موشهای حامله مستعد سقط بر سلولهای دندریتیک اعمال نماید. بنظر میرسد که تغییرات در dcs دسی جوا که خود می تواند تحت تاثیر ریز محیط این ناحیه بعنوان محل ارتباط مستقیم مادر و جنین باشد، نقش اساسی در نتیجه حاملگی دارد.
امیر دشتی محمد موذنی
مقدمه: سلول های بنیادین سرطانی یا سلول های آغاز کننده تومور به عنوان جمعیت کوچکی از سلول های سرطانی در نظر گرفته می شوند که دارای توانایی زیاد آغاز تومور، تکثیر خود و تمایز می باشند. مطالعات اخیر آشکار نموده اند که سلول های بنیادین سرطانی به درمان های رایج و استاندارد سرطان مقاوم هستند و بنابراین مطرح شده است که پس از درمان سرطان، سلول های بنیادین سرطانی عامل بازگشت و متاستاز سرطان می باشند. بنابراین حذف سلول های بنیادین سرطانی جهت ارتقاء نتایج کلینیکی درمان ضروری می باشد. اخیراً چندین سیستم درمانی جدید با هدف کشتن سلول های بنیادین سرطانی و تغییر ریز محیط حمایت کننده این سلول ها طراحی شده است. سلول های بنیادین سرطانی به درمان های استاندارد سرطان مقاوند ولی می توانند با عوامل ایمونولوژیک مورد هدف واقع شوند. بنابراین ایمونوتراپی سرطان تواًم با سایر درمان های استاندارد میتواند روش موثری باشد. چندین روش ایمونوتراپی سرطانی تا به امروز تاًیید شده و موارد دیگری دیگر در مراحل آزمون بالینی می باشند. واکسن های بر پایه سلول های دندریتیک دست یافته جدیدی جهت درمان سرطان می باشند. مطالعات بالینی در بیماران سرطانی نوید دهنده سمیت کمتر و تاًثیر بیشتر واکسن های دندریتیکی می باشند. به طور اختصاصی ایمونوتراپی با سلول های دندریتیک مسیر جدیدی در هدف گیری تومورها ایجاد نموده است. بنابراین درمان ها و واکسیناسیون های در آینده به سمت استفاده از آنتی ژن های اختصاصی سلول های بنیادین سرطانی جهت بهبود و اصلاح پاسخ های ایمنی القاء شده توسط سلول های دندریتیک خواهد رفت. در این مورد سیستم ایمنی فعال شده قادر خواهد بود با حذف سلول های بنیادین توموری به درمان قطعی سرطان کمک کند. در این مطالعه ما سعی نمودیم که ضمن شناسائی سلول های بنیادین توموری ملانومای مدل موشی، این سلول ها را جهت القاء پاسخ ایمنی هدف گیری نموده و سپس در دو مدلپیشگیری و درمانی سرطان به بررسی پاسخ های ایمنی القاء شده توسط سلول های دندریتیک بارگذاری شده با آنتی ژن های سلول های بنیادین توموری بپردازیم. روش ها: جهت شناسایی سلول های بنیادین سرطانی، تومور ملانوما با استفاده از سلول های رده b16f10 در موش های c57bl/6 القاء گردید. توده توموری ایجاد شده با روش آنزیماتیک به صورت هوموژن در آمد و سلول های توموری با استفاده از آنتی cd24 و آنتی cd44 تفکیک شدند. آنتی ژن های cd24 و cd44 در مطالعات بسیاری به عنوان شاخص های سلول های بنیادین مورد استفاده قرار گرفته اند لذا در این مطالعه مورد استفاده قرار گرفتند. زیر جمعیت های تفکیک شده (cd24+, cd44+) (cd24+, cd44-) (cd24-, cd44+) و(cd24-, cd44-) بر اساس توانائی تولید اسفیر و القاء تومور با یکدیگر مقایسه شدند. سلول های دندریتیک از مغز استخوان موش های c57bl/6بوجود آمد، با عصاره سلول های تومور ملانوما یا عصاره سلول های بنیادین ملانوما بارگذاری گردید و به عنوان واکسن استفاده شد. جهت ارزیابی حساس شدن لنفوسیت ها آزمون ltt انجام شد. آزمون سیتوتوکسیسیتی in-vivo جهت اندازه گیری پاسخ ایمنی سلولی به سلول های ملانوما و سلول های بنیادین ملانوما انجام شد. میزان il-4 و ifn-? در مایع رویی کشت سلول های غدد لنفاوی موش های واکسینه در حضور آنتی ژن اندازه گیری شد و همچنین میزان بقاء موش های واکسینه شده در دو مدل پیشگیری و درمان مورد ارزیابی قرار گرفته و با یکدیگر مقایسه گردید. نتایج: سلول های دوگانه مثبت بیشترین میزان تولید اسفیر و القاء تومور را نشان دادند و بنابراین به عنوان سلول ها، سلول های بنیادین ملانومای موشی در نظر گرفته شدند. موش های واکسینه شده با سلول های دندریتیک بارگذاری شده با عصاره سلول های بنیادین ملانوما پاسخ های سیتوتوکسیک اختصاصی نسبت به سلول های بنیادین ملانوما ایجاد کردند. ارزیابی پاسخ تکثیری لنفوسیت ها و تولید سیتوکین های il-4 و ifn-? در موش های واکسینه شده با سلول های دندریتیک بارگذاری شده با عصاره سلول های بنیادین ملانوما پاسخ بهتری نسبت به موشهائی که با سلول های دندریتیک بارگذاری شده با عصاره سلول های توموری ملانوما واکسینه شده بودند نشان دادند. هم سلول های دندریتیک بارگذاری شده با سلول های تومور ملانوما و هم سلول های دندریتیک بارگذاری شده با عصاره سلول های بنیادین ملانوما به طور معنی داری باعث پیشگیری و جلوگیری از رشد تومور شدند. با این حال واکسیناسیون پس از القاء تومور به منظور درمان، هیچ گونه اثری روی طول عمر موش ها و کاهش رشد تومور نداشت. نتیجه گیری: با در نظر گرفتن میزان بالاتر قدرت القاء تومور در سلول های دوگانه مثبت تومور ملانوما موشی، این سلول ها به عنوان سلول های بنیادین ملانوما در نظر گرفته شدند. نتایج ما نشان داد که سلول های بنیادین سرطانی می توانند توسط ایمونوتراپی با استفاده از سلول های دندریتیک مورد هدف قرار بگیرند. با توجه به اهمیت سلول های بنیادین سرطانی در مقاومت سرطان نسبت به درمان های معمول و بازگشت و متاستاز سرطان ها، هدفگیری این سلول ها از استراتژی ها و اهداف اصلی روش های درمانی سرطان می باشد. لذا پیشنهاد میگردد با شناسائی دقیق آنتی ژن های اختصاصی سلول های بنیادین توموری در سرطان های مختلف و هدف گیری این آنتی ژن ها در روش های القاء پاسخ ایمنی اختصاصی می توان با حذف سلول های بنیادین توموری باقیمانده، بعد از روش های درمانی معمول سرطان از بازگشت و متاستاز سرطان جلوگیری کرد و سلول های دندریتیک نیز می توانند به عنوان ابزاری جهت القاء پاسخ ایمنی اختصاصی بر علیه سلول های بنیادین سرطان مورد استفاده قرار گیرند.
عزیز محمودزاده علی اکبر پور فتح اله
ممانعت از سیگنالهای کمک تحریکی برای القا تولرانس بعنوان یکی از استراتژیهای جدید در درمان بعضی از بیماریها بویژه درمان بیماریهای خود ایمنی در آمده است. rna مداخله گر (rna interference) یکی از روشهای جدید است که می تواند به صورت اختصاصی و موثر بیان ژن هدف را کاهش دهد. در این مطالعه ما ابتدا با استفاده از سیتو کاین های gm-csf و il-4 موجب القا سلولهای دندریتیک از سلولهای بنیادی مغز استخوان موش dba شده و خلوص این سلولها را با آنتی بادی cd11c تعیین کردیم. از طرف دیگر با استفاده از پلاسمید های لنتی ویرالshrna cd40،2 pax و p md2 پکیج ویروسی با قدرت خاموش کردن ژن cd40 را ساخته و سپس با استفاده از این سیستم لنتی ویرال بیان ژن cd40 در سلولهای دندریتیک مورد هدف قرار دادیم. بدنبال این هدف گیری سلولهای دندریتیک بوجود آمده سلولهایی با ماهیت تولروژن بودند که قادرند پاسخ های ایمنولوژیک سلول t را تعدیل نمایند. پس از تولید سلولهای دندریتیک با ماهیت تولروژن کارایی این سلوها در مدل موشی دیابتی ایجاد شده با استرپتوزوتوسین مورد بررسی قرار گرفت. نتایج بدست آمده موید آنست که بیان mrna ژن cd40 در گروه دریافت کننده لنتی ویرال shrnacd40 کاهش پیدا کرده همچنین کارایی این سلولها در موشهای مدل دیابتی حاکی از آنست که میزان قند خون، آزمون تحمل گلوکز، وزن و آسیب شناختی بافتی در گروههای دریافت کننده این سلولها نسبت به گروههای دیگر از نظر آماری دارای تفاوت معنی دار می باشد. این مطالعه نشان می دهد کاهش بیان ملکول cd40 موجب بوجود آمدن سلولهای دندریتیک تولروژن موجب سوق دادن پاسخهای ایمنولوژیک به th2 خواهد گردید، که این نوع پاسخها می تواند در بیماریهای خود ایمنی از جمله آرتریت روماتوئید و دیابت نوع یک موثر واقع گردد.
رقیه رحیمی مهدی مهدوی
زمینه و هدف: تحویل مستقیم آنتی¬ژن به سلول های دندریتیک موجب تقویت پاسخ های ایمنی می شود و راهکاری مناسب در مبارزه علیه پاتوژن¬هایی نظیر hiv می¬یاشد. هدف این مطالعه بررسی پاسخ های ایمنی حاصل از تحویل مستقیم پروتئین نوترکیب چنداپی توپی tat/pol/gag/env ویروس 1-hiv در مرحله تزریق یادآور با کمک آنتی بادی منوکلونال علیه 205-dec موجود در سطح سلول های دندریتیک موش جهت تقویت پاسخ های ایمنی است. مواد و روش¬ها: در این مطالعه، به دنبال تحریک (priming) موش های balb/c با dna vaccine حاوی سکانس 20-1tat، 610-577env، 190-150pol، 323-296env، 186-158gag و 61-44tat، به منظور به¬کارگیری ویژگی¬های سلول های دندریتیک در روند ایمنی زایی، پروتئین نوترکیب به روش شیمیایی به آنتی بادی علیه گیرنده 205-dec کونژوگه گردید. در مرحله تزریق یادآور موش های balb/c به صورت داخل پوستی با فرم کونژوگه یا غیرکونژوگه (کنترل) پپتید hivtop4 به همراه poly i:c به عنوان عامل بلوغ سلول های دندریتیک، ایمونیزه شدند و پاسخ های ایمنی حاصل از این واکسیناسیون با پاسخ های ایمنی گروهی از موش ها که واکسن پپتیدی مورد نظر را بدون اتصال به آنتی بادی مذکور دریافت کرده¬اند، مورد مقایسه قرار ¬گرفتند. تکثیر سلولی به روش برومو دی یوریدین، پاسخ سیتوتوکسیسیتی با اندازه گیری گرآنزیم b، سایتوکاین¬های 4-il، 17-il، ? ifn-و آنتی بادی توتال به ترتیب با روش الیزای مستقیم و غیر مستقیم سنجیده شدند. یافته¬ها: ایمونیزاسیون با پپتید متصل به آنتی بادی علیه 205-dec در مقایسه با گروه¬های کنترل موجب افزایش در پاسخ های تکثیری، تولید گرآنزیم b، تیتر آنتی بادی توتال و همچنین موجب افزایش سطح تولید سایتوکاین ? ifn-در مقایسه با 4-il و سطح آنتی بادی igg2a به igg1 می گردد. نتیجه¬گیری: تحویل مستقیم آنتی ژن پروتئینی مورد نظر به سلول های دندریتیک + 205-dec، در مقایسه با گروه¬های کنترل موجب افزایش سطح پاسخ های ایمنی با تمایل به سمت پاسخ های سلولی می شود.
صدیقه گرجی پور حسن شریفی یزدی
چکیده مطالعه ی پلی مرفیسم و فیلوژنتیک انگل دیکروسلیوم دندریتیکم در ایران بر اساس نواحی ژنیnadh dehydrogenase subunit 1(nd1) وinternal transcribed spacer 2 (its-2) در گوسفند و گاو به کوشش صدیقه گرجی پور دیکروسلیازیس، یک بیماری انگلی کرمی با پراکنش جهانی است که از دو جنبه ی بالینی و اقتصادی برای انسان و صنعت پرورش دام حائز اهمیت می باشد. علیرغم اهمیت بهداشتی و اقتصادی بیماری، اطلاعات اندکی در مورد خصوصیات مرفومتریک و ژنومیک این انگل در کشور در دسترس می باشد، بنابراین پژوهش حاضر جهت شناسایی دقیق تر خصوصیات مرفولوژیکی و توصیف ژنتیکی انگل یاد شده در ایران با استفاده از نواحی ریبوزومی ژنوم هسته ای (its-2) transcribed spacer 2 internal و میتوکندریائی nadh dehydrogenase subunit 1 (nd1) انجام شد. بدین منظور، 100 نمونه انگل از کبد گاو و گوسفند کشتار شده در کشتارگاه های 5 منطقه ی جغرافیایی مختلف (استان های فارس، خراسان رضوی، تهران، گیلان و گلستان) در کشور جمع آوری شد. ابتدا بر اساس شاخص مرفومتریک قابل اعتماد موقعیت بیضه ها برای تشخیص افتراقی گونه های دیکروسلیوم، گونه ی دیکروسلیوم دندریتیکم جدا و سایر پارامتر های مرفومتریک شامل: طول، عرض، نسبت بین طول و عرض، طول غدد ویتلوژن، محیط و مساحت بدن کرم های بالغ (44 نمونه) با استفاده از نرم افزار اتوکد (autocad) و همچنین پارامترهای طول، عرض، نسبت بین طول و عرض، قطر خارجی و داخلی بادکش های دهانی و شکمی، فاصله ی بین دو بادکش، طول و عرض بیضه و تخمدان و فاصله ی بادکش شکمی تا انتهای بدن بعد از رنگ آمیزی 40 نمونه ی دیگر با کارمین به روش میکرومتری زیر میکروسکوپ اندازه گیری شدند. در مرحله ی بعد، تعداد 28 نمونه انتخاب شده و نواحی ژنی its-2 و nd1 در آنها با استفاده از روش pcr، تکثیر و سپس تعیین ترادف صورت گرفت. نتایج بدست آمده از پژوهش حاضر نشان داد موقعیت بیضه ها در تمامی ایزوله ها پشت سر هم می باشد که تأیید کننده ی گونه ی دیکروسلیوم دندریتیکم در ایران می باشد، علاوه بر این، بیشترین عرض بدن در تمامی ایزوله ها پشت قسمت میانی بدن واقع شده که مطلب بالا را تقویت و تأیید می کند، البته با وجود تفاوت های ظاهری مشاهده شده در پارامترهای مرفومتریک اندازه گیری شده با نرم افزار اتوکد در میزبان های مختلف، این تغییرات از نظر آماری معنی دار نبودند (p> 0.05) اما مقایسه ی شاخص های اندازه گیری شده به روش میکرومتری نشان داد که بین شاخص های قطر خارجی و داخلی بادکش دهانی، قطر داخلی بادکش شکمی، عرض بیضه و طول تخمدان در گاو و گوسفند تفاوت معنی دار وجود دارد (p? 0.05). قابل ذکر است که مقایسه ی پارامترهای طول، عرض و نسبت بین این دو هیچ گونه اختلاف معنی داری در میزبان های مختلف با هر دو روش اندازه گیری شده نشان ندادند (p> 0.05). نتایج مولکولی بدست آمده به ترتیب حاکی از وجود حداقل 10 (a-j) و 2 (a & b) هاپلوتیپ متفاوت در انگل دیکروسلیوم دندریتیکم بر اساس نواحی nd1 (jx050110-134) و its-2 jq966972) و(q966973 در مناطق مختلف جغرافیایی ایران می باشد و هاپلوتیپ های nd-d و its- a نسبت به بقیه از فراوانی بیشتری برخوردار بوده و به عنوان هاپلوتیپ های غالب شناسایی شدند. ایزوله های ایرانی تنوع ژنتیکی داخل گونه ای بالاتری را در ژن میتوکندریائی nd1 (97/0-0 درصد) در مقایسه با ترادف ریبوزومی its-2 (42/0-0 درصد) نشان دادند. مقایسه ی توالی های nd1 و its-2 نمونه های حاصل از این مطالعه به ترتیب 8 و 1 جایگاه نوکلئوتیدی دارای پلی مرفیسم را نشان دادند. در مورد nd1، 6 جایگاه دارای موتاسیون آرام بوده و منجر به تغییر اسیدآمینه نشده بودند . اما دو جابجایی دیگر منجر به تغییر اسیدآمینه های آلانین به والین و فنیل آلانین به لوسین شرکت کننده در ساختار آنزیم nd1شده بودند. همچنین در موقعیت نوکلئوتیدی 109 ترادف its-2 نمونه های متعلق به هاپلوتیپ b (11 جدایه) هتروژنئیتی مشاهده شد (a?r). در پایان شاخص های مرفومتریک و مولکولی نشان دادند که دیکروسلیوم دندریتیکم تنها گونه ی آلوده کننده ی گاوان و گوسفندان ایران می باشد، البته دیکروسلیوم دندریتیکم دارای تفاوت های داخل گونه ای می باشد ولی میزبان ها و مناطق جغرافیایی احتمالاً نشانگرهای مفیدی برای طبقه بندی هاپلوتیپ های مختلف این گونه نیستند. نتایج مطالعه ی حاضر نشان داد ژن nd1 به عنوان یک مارکر میتوکندریائی ابزار ارزشمندی برای تجزیه و تحلیل بیشتر جزئیات مولکولی انگل دیکروسلیوم دندریتیکم می باشد که می تواند در سراسر جهان مورد استفاده قرار گیرد. اگر چه این امر به مطالعات بیشتری نیاز دارد. کلید واژه: its-2, nd1
رضا گلستانی محمد موذنی
چکیده ندارد.
ناصر اقدمی محمد موذنی
چکیده ندارد.
شهرزاد عزیزی محمود سجادی
چکیده ندارد.
مریم رودباری شهلا رودبارمحمدی
چکیده ندارد.
حسن نامداراحمدآباد زهیر محمدحسن صراف
چکیده ندارد.
فریدون یاوری محمد موذنی
یکی از مشکلات اساس در تولید آنتی بادیهای منوکلونال انتسانی توسط دودمان سلولی لنفوبلاستوئید، کم بودن میزان آنتی بادیهای تولیدی است . در این تحقیق ضمن استاندارد کردن روش ایمورتالیزه کردن لنفوسیتهای b با ebv، تاثیر آنتی هیومن ایمونوگلوبولینها بر میزان نامیرایی و میزان و کلاس آنتی بادیهای تولیدی مورد بررسی قرار گرفت . برای این منظور 16 نمونه خون مجیطی انسان جمع آوری گردید و هر نمونه در سه حفره از پلیت 24 خانه ای به شکلی وارد شد که حفره اول محتوی لنفوسیتهای b و محیط کشت کامل، حفره دوم محتوی لنفوسیتهای b آلوده به ویروس اپشتاین بار و محیط کشت کامل و حفره سوم محتوی لنفوسیتهای b آلوده به ویروس اپشتاین بار که قبل از آلودگی به مدت 24 ساعت تحت تاثیر آنتی هیومن ایمونوگلوبولیتها قرار گرفته بودند و محیط کشت کامل بود. این سلولها با استفاده از میکروسکوپ معکوس هر روز مورد بررسی مورفولوژیک قرار گرفتند. بعد از گذشت حدود 3 هفته از 16 نمونه فوق 13 نمونه ایمورتالیزه شدند. در تمامی 13 نمونه ایمورتال شده نمونه هایی که تحت تاثیر آنتی هیومن ایمونوگلوبولین قرار گرفته بودند به طور متوسط چهار روز قبل از دیگر نمونه ها نامیرا شدند و تعداد کلنی های حاصل نیز بیشتر و بزرگتر بود. نتایج آزمون الیزا که بر روی مایع این نمونه ها در روز بیست و یکم صورت گرفت ، یافته فوق را تایید کرد و نشان داد که میزان lgm و lgg تولیدی در نمونه هایی که تحت تاثیر آنتی هیومن ایمونوگلوبولین قرار داشتند بیشتر و از تفاوت معنی داری با نمونه هایی که تحت تاثیر این ماده نبوده اند، برخوردار هستند. لذا می توان نتیجه گرفت که تحت تاثیر آنتی هیومن ایمونوگلوبولین میزان نامیرایی و میزان آنتی بادی افزایش می یابد. اما مکانیسم دقیق این پدیده بر ما روشن نیست .
رحمت اله محمد زاده محمد موذنی
اسکلروز مولتیپل ms یک بیماری میلین زداینده مزمن سیستم اعصاب مرکزی با علت ناشناخته است که بیشتر آن را یک بیماری خود ایمن می دانند.
محمدحسین یادگاری محمد موذنی
مانوپروتئین های دیواره سلولی کاندیدا آلبیکنس با توجه به اثرات تحریک کنندگی سیستم ایمنی از اهمیت خاصی برخوردارند و در مطالعات مختلف برای تخلیص و بررسی اثرات آن کارهای گوناگونی انجام شده است . جهت استخراج و استحصال مانوپروتئین از دیواره سلولی ، روش های مختلفی از جمله tritonx-100 ( حجمی /حجمی ) 2درصد ، داکسی کلات سدیم 5edta,(doc) میلی مولار، اوره 6 مولار ، زیمولیاز و sds (وزنی و حجمی ) 2درصد استفاده شده است . با توجه به نتایج مطالعات مختلف مقدار استحصال شده مانوپروتئین دیواره سلولی با روش sds 2درصد و ازطرفی مدت زمان لازم برای انجام آزمایش کمتر بوده است ، لذا در این مطالعه از روش مذکور استفاده گردید.
نازی آقاعلیخانی عبدالامیر علامه
استامینوفن با عنوان یک داروی ضد درد و ضد تب مصرف می شود. استامینوفن بطور عمده از طریق کونژوگاسیون با گلوکورونیک اسید و سولفات متابولیزه می شود.
بختیار ترتیبیان محمد موذنی
هدف پژوهش حاضر بررسی ، اثر تمرینات کشتی در دامنه شدتهای حداکثر تا 95-90 درصد hrr و 85-80 در صد hrr در پیش از فصل مسابقه روی درصد لنفوسیت های t cd8+،t cd4+ و نسبت cd4/cd8 درصد لنفوسیت ها، مونوسیت ها، ائوزینوفیل ها، تعداد گلبول های سفید ، غلظت igm،iga وigg کورتیزول سرم و نیز توان هوازی بیشینه بوده است .
علیرضا صالحی نوده محمد موذنی
آلوپشیا آره تا یک بیماری التهابی مزمن و شایع مو و ناخن هاست که در برخی از موارد منجر به ناتوانی رشد و ریزش مو می گردد. تاکنون عوامل متعدد از جمله عوامل ژنتیکی، خودایمنی، آتوپی، استرس و ... بعنوان عوامل موثر در ابتلا و شدت بیماری شناخته شده اند. با این وجود علت اصلی ابتلای افراد به این بیماری هنوز به طور دقیق شناسایی نشده است. دلایل متعددی نظیر وجود آتوآنتی بادیها بر علیه آنتی ژنهای فولیکول مو و همچنین ارتشاح سلولهای صلاحیت دار سیستم ایمنی در مناطق آسیب دیده از بیماری، باعث شده است تا اکثر محققین این بیماری را در زمره بیماریهای خود ایمنی قرار دهند. در تحقیقی که در گروه ایمنی شناسی دانشگاه تربیت مدرس در ارتباط با نقش ایمنی هومورال در پاتوژنز بیماری آلوپشیا آره آتا صورت گرفت شواهدی از وجود نئوآنتی ژنها در فولیکول موهای مبتلا بدست آمد لیکن به دلیل اینکه تحقیقات متعدد انجام شده، حاکی از اهمیت بازوی سلولی سیستم ایمنی در پاتوژنز بیماری آلوشیا آره آتا می باشد بر آن شدیم تا با بکارگیری تست ltt به جستجو و اثبات وجو نئوآنتی ژنهای در فولیکول موهای مبتلا بپردازیم. به این منظور پاسخ تکثیری لنفوسیتهای ون محیطی در دو گروه بیمار و سالم به طور مجزا بر علیه عصاره فولیکولی افراد سالم و بیمار مورد بررسی قرار گرفت. نتایج حاصله نشاندهنده عدم وجود اختلاف معنی دار در پاسخ تکثیری لنفوسیت های خون محیطی افراد سالم و مبتلا به آلوپشیا نسبت به عصاره فولیکولی موی سالم بود. این پاسخها در مقابل عصاره فولیکولی موی مبتلا نیز تفاوت معنی داری از خون نشان نداد. (p=0/808). با توجه به نتایج بدست آمده اگر چه نتوانستیم وجود نئوآنتی ژنها را در فولیکول موی مبتلا به آلوپشیا اثبات نمائیم لیکن این نتایج نمی توانند نقش نئوآنتی ژنها در پاتوژنز بیماری را نیز به طور کامل رد کند، زیرا در آزمایش ltt سلولهای تکثیر شونده از نوع خاطره ای بوده و تمالا درصد این سلولها در خون محیطی بسیار پایین می باشد و پاسخ ایمنی بیشتر به مناطق درگیر همچون اطراف فولیکولهای موی مبتلا محدود می شود. لذا تفاوت در پاسخ تکثیری لنفوسیت های خون محیطی نمی تواند دقیقا بیانگر چگونگی پاسخهای ایمنی در مناطق درگیر باشد. روشن شدن این مسئله نیازمند انجام تحقیقا بیشتر در این زمینه است.