نام پژوهشگر: آزیتا نوروزی

ارتقاء فعالیت جسمانی زنان دیابتیک با بکار گیری سازه مراحل تغییر در مدل ارتقاء سلامت
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس 1389
  آزیتا نوروزی   فضل اله غفرانی پور

مقدمه و هدف: دیابت یکی از مشکلات جدی است که امروزه اپیدمی جهانی یافته و موجب عوارض متعدد می گردد. یکی از موثرترین استراتژیها غیر دارویی جهت کنترل این بیماری، فعالیت بدنی است. با وجود اهمیت فعالیت بدنی در کنترل قند خون، افراد به ویژه زنان در فعالیت های بدنی مشارکت چندانی ندارند. برای توقف روند زندگی بی تحرک در بیماران دیابتی، مداخلات مبتنی بر تئوریها و مدلها مورد نیاز می باشد. هدف از این مطالعه تعیین میزان تاثیر برنامه آموزشی براساس تلفیق مدل ارتقاء سلامت و سازه مراحل تغییر در ارتقاء فعالیت بدنی زنان دیابتیک است. روش بررسی: این مطالعه در دو مرحله انجام شد در مرحله نخست که مطالعه ای مقطعی بود 348 زن دیابتیک نوع دو جهت برازش مدل بر اساس مرحله تغییر مورد بررسی قرار گرفتند. سپس در مرحله دوم، مداخله آموزشی برای دو گروه از افراد که در مرحله پیش تفکر/ تفکر قرار دارند انجام شد. در این مرحله که مطالعه ای از نوع کارآزمایی بالینی بود، در هر گروه 40 نفر از نظر مرحله تغییر، میزان فعالیت بدنی، میزان هموگلوبین گلیکوزیله، شاخص توده بدنی نسبت دور کمر به دور باسن در ابتدای مطالعه، سه و شش ماه بعد از مداخله مورد ارزیابی قرار گرفتند. در برنامه مداخله ای افراد گروه مورد یک جلسه آموزش گروهی و سه جلسه مشاوره فردی با روش 5a’sبر اساس سازه های موثر جهت ارتقاء فعالیت بدنی دریافت کردند. اطلاعات مرحله اول با نرم افزار lisrel 8.8 و اطلاعات مرحله دوم با استفاده از نرم افزارspss 13 و آزمونهای آماری توصیفی و استنباطی از جمله آنالیز واریانس داده های تکراری و آزمون فریدمن مورد بررسی قرار گرفت. یافته ها: در مرحله نخست مطالعه، مشخص گردید که افراد با مراحل تغییر متفاوت به سازه های مختلفی جهت ارتقاء فعالیت بدنی نیاز دارند. در افراد مرحله پیش آمادگی، سازه های تاثیر گذار مربوط به شناخت و عواطف خاص رفتار شامل: فواید و موانع درک شده با بیشترین تاثیر، حمایت اجتماعی درک شده و خودکارآمدی درک شده بود. از نظر مفهوم تجربیات و خصوصیات فردی نیز مشخص گردید که افراد با سابقه طولانی تر ابتلا به دیابت و نیز بیماران با درک نامناسب از سلامت خود مستعد ترین افراد برای زندگی بیتحرک می باشند. نتایج مرحله دوم مطالعه نیز نشان داد که بعد از مداخله اثر متقابل گروه- زمان در مورد شاخص هموگلوبین گلیکوزیله (003/0= p) و میزان فعالیت بدنی (000/0= p) معنی دار شده است درحالیکه در مورد شاخص توده بدنی (192/0= p) و نسبت دور کمر به دور باسن (486/0= p) اثر متقابل گروه- زمان معنی دار نشد. بر اساس آزمون فریدمن نیز هر دو گروه مورد (000/0= p) و شاهد (001/0p =) پیشرفتی در مراحل تغییر داشتند. نتیجه گیری: در این مطالعه مشخص گردید که برای انجام مداخلات موثر باید برنامه آموزشی متناسب با نیازهای اختصاصی افراد در مراحل مختلف برنامه ریزی گردد. همچنین مشخص گردید که برنامه تئوری محور بر اساس مدل ارتقاء سلامت و با در نظر گرفتن سازه مراحل تغییر موجب کاهش چشمگیری در هموگلوبین گلیکوزیله و افزایش فعالیت بدنی بیماران دیابتیک و پیشبرد افراد به مراحل تغییر بالاتر (مرحله عمل و نگهداری) خواهد شد.