نام پژوهشگر: ابوالفضل قربانی
ابوالفضل قربانی محمد علی صفورا
برای انیمیشن هیچ ناممکنی وجود ندارد. مرزی بین واقعیت و رویا نیست و هر آنچه که بتوان تصور نمود، شدنی است. رویا دیدن از ابتدای خلقت همراه انسان بوده و قبل از کشف زبان وجود داشته است. رویاها اکثرا قابل فهم نیستند و به شکل نمادین با ما ارتباط دارند. به همین دلیل نیاز به تفسیر دارند. رویاها از ناخوداگاه ما می آیند که به آن دسترسی نداریم و فقط در هنگام خواب که خودآگاه فعال نیست ظاهر می شوند. بشر در هنگام بیداری نیز تحت تاثیر رویا و ناخوداگاه قرار دارد. انسان، اسطوره هایی را خلق نمود که ریشه در ناخوداگاه او داشت و نمادی از آمال و آرزوهایش بود. اسطوره ها به افسانه ها کوچ نمودند و افسانه ها نیز وارد قصه های پریان شدند. رویاها همیشه برای انسان ها مهم بودند، بنابراین تلاش می نمودند تا آنها را تفسیر نمایند. فروید اولین فردی بود که به شکل علمی رویاها را تفسیر نمود و به تحلیل اسطوره ها پرداخت. شاگرد او یونگ نیز بحث کهن الگوها و ناخوداگاه جمعی را مطرح نمود. برونو بتلهایم روانکاو دیگری که پیرو نظریات فروید بود، دست به رمزگشایی افسانه های کودک زد. او این گونه افسانه ها را یکی از بهترین ابزارهای تخلیه و تشفی روانی و مایه ایجاد امنیت خاطر و تعادل شخصیتی در بچه ها می دانست. با پیشرفت هنر انیمیشن، کمپانی مانند دیزنی دست به اقتباس از این افسانه ها زد که تاثیر زیادی بر روی کودکان جهان گذاشت که می توان گفت مهمترین دلیلش وجود عناصر رویاگون و نمادین در اینگونه انیمیشن ها بود. بنابراین نظریات بتلهایم می تواند به دریافت زبان نمادین، سمبلیک و تخیلی این انیمیشن ها کمک فراوانی نماید. این پژوهش تلاشی است جهت تفسیر نمادها و نشانه های رویاگون موجود در انیمیشن های مبتنی بر افسانه های کودک که با توجه به نظریات یونگ و بتلهایم، با تحلیل موردی سه انیمیشن (زیبای خفته، سیندرلا و شنل قرمزی) می باشد. واژگان کلیدی: نشانه، نماد، رویا، ناخوداگاه،کهن الگو، افسانه کودک و انیمیشن