نام پژوهشگر: کاظم مندگاری
اسماعیل جنگجو کاظم مندگاری
در دنیای ماشینی امروز که سرعت و کار حرف اول را میزند و امری است اجتناب ناپذیر یکی از بهترین تفریحات مردم خارج شدن از شهر هاو پناه آوردن به طبیعت و مکانهایی میباشد که از زندگی ماشینی حتی برای مدت کوتاهی دور باشند و زندگی را بصورتی دیگر نیز تجربه کنند. زمان همیشه یک عامل مهم و حیاتی در زندگی انسانها بوده که امروزه برای ثانیه ثانیه هایش برنامه ریزی میشود.بنابر این انسانهایی که در قرن حاضر زندگی میکنند وقتی برای تلف کردن و یا بعضی سعی و خطاها ندارند.آنها ترجیج میدهند در صورت داشتن ایامی جهت فراغت بدانند که به کجا میروند؟ و در برابر هزینه ای که میپردازند از چه امکاناتی استفاده میکنند؟چه چیزهایی کسب میکنند؟ چه خدماتی به عنوان یک توریست در اختیار آنان قرار میگیرد واز چه نوع تفریحگاههایی بهره خواهند جست.امروزه در بیشتر کشورهایی که برای جلب توریست سرمایه گذاری میکنند و به این امر به عنوان یک فعالیت مناسب اقتصادی،فرهنگی توجه خاص دارند.در هر قسمت از کشورشان که روستایی یا موقعیت طبیعی شامل یکی دو ویژگی خاص از جمله پتانسیل هایی مثل دریا ،دریاچه ، رودخانه،پوشش گیاهی زیبا ،محصولات محلی خاص یا ویژگیهای عمارتی تاریخی وجود دارند،اقدام به ایجاد موقعیت های توریستی با امکانات مناسب تفریحی ،اقامتی و گردشگری با خدمات دهی مناسب مینمایند.بدین طریق هم به رشد و شکوفایی اقتصاد منطقه کمک میکنند و هم زندگی جدیدی به نقاط دور افتاده و گاهی فراموش شده میدهند و از طرفی مردم را در اوقات فراغتشان به محل های مناسب طبیعی و آرام دعوت میکنند و گردشگران را با فرهنگهای متفاوت ،هنرهاو محصولات بومی مناطق مختلف آشنا میسازند. در کشور ما نیز نقاط زیبا و دیدنی بسیاری وجود دارد که پتانسیل های لازم را برای جلب توریست در خود دارند و میتوانند با یک طراحی فکر شده و مناسب نقش بسزایی در ارتقاء سطح فرهنگی ، اقتصادی واجتماعی مناطق مختلف کشور بهمراه داشته باشند.روستای قلات یکی از این نقاط دیدنی و زیبا میباشد که میتواند با یک طراحی و خدمات دهی مناسب توجه توریست های بسیاری را به خود جلب کندو اوقات فراغت بسیاری از هموطنان مارا در طبیعتی زیبا پر کند. در این تحقیق سعی بر آن است با توجه به برداشت تصویر ذهنی توریست و مخاطبان و بررسی پتانسیل ها و قابلیت های سایت و مکان طرح به نیازهای فضایی و احساسی این افراد دست یافته و نتیجه آن در طرح اعمال شود. این تحقیقات با ارائه پرسشنامه و انجام مصاحبه ای متعدد با مخاطبین و توریست های منطقه انجام پذیرفت و نتیجه برداشت نگاه و تصویر ذهنی این افراد به طراحی چنین مجموعه ای (مجتمع تفریحی اقامتی)انجامید
علی موذنی خوراسگانی کاظم مندگاری
چکیده: بافت شهری تاریخی به مثابه میراث فرهنگی در نتیجه عواملی، امروزه دستخوش تغییرات و تحولاتی شده که عمدتا در جهت تخریب و نابودی این میراث گرانبها پیش می رود و محیط هائی که باید به عنوان فضاهائی سرشار از نشاط و سرزندگی در شهر به شمار آید امروزه به محل های بزه و نمادی از نابسامانی شهری تبدیل شده است. بافت قدیم تنها یک مسئله کالبدی نیست بلکه مسائل اقتصادی- اجتماعی و فرهنگی را نیز در بر می گیرداز اینرو موضوع دخالت در بافت های شهری تاریخی دارای اهمیت و پیچیدگی های خاص خود است و هر مکانی با توجه به شرایط خاص خود روش خاص مداخله را می طلبد. نحوه بهره برداری از بافت های( مسکونی، فرهنگی و یا عملکردهای دیگر) در احیاء بافت موضوعیت دارد. فهم ارزش ها و ویژگی های معماری و شهری محوطه های تاریخی در معرفی و بیان آن، توجه و دقت بیشتری را در گزینش بهره برداران می طلبد. در ابن راستا مخاطبین عام و خاص معماری اعم از اساتید، کارشناسان، دانشجویان و علاعمندان به موضوع معماری، بهترین فهم و ادراک را از ارزشهای تاریخی این بناها و محوطه های تاریخی دارند. برنامه ریزی و سازماندهی فعالیت های مرتبط با حوزه معماری در قالب موزه معماری می تواند ضمن پاسخگوئی به نیازهای قشر معماران در حفاظت کالبد و ارزشهای مستتر در آن نیز مفید واقع شود. با توجه به سابقه و ادبیات گسترده ای که در ضمینه مداخله در بافت های شهری تاریخی وجود دارد، این تحقیق ابتدا با مرور بر این ادبیات سعی در اکتشاف اصول منطبق بر ویژگی های سایت مورد نظر را دارد، اما با توجه به اینکه بافت های شهری تاریخی بر اساس اصول و ویژگی های مکانی شکل گرفته اند، فهم و برنامه ریزی برای آنها لزوم ارتباط حضوری و دریافت های شهودی را می طلبد. بنابراین بخش عمده تحقیق از طریق دریافت-های میدانی و دستیابی به اصول کلی در قالب یک ایده معمارانه ( کانسپت) ارائه می گردد. در این مجال پس از بیان مقدمه ای در باب بافت های تاریخی بالاخص بافت شهری اصفهان وتحلیل نقشه-های بالا دست آن به بررسی نگرش های مداخله در بافت های شهری تاریخی و بیان چارچوب نظری طراحی در این محوطه ها پرداخته شده که در نتیجه به جمع بندی و ارائه گزینه های پیشنهادی و در نهایت به معرفی طرح پیشنهادی منجر شده است. یافته های تحقیق بیشتر متوجه این نکته است که در یک ارتباط حضوری و یک به یک و با حرکت در فضاهای معماری می توان نوع مداخله در بافت را بر اساس ویژگی های منظری محیط تنظیم نمود. با توجه به اینکه موضوع موزه معماری مخاطبین خاص خود را دارد، بدیهی است برای پاسخگوئی به این نیازها و همچنین نیازهای اقشار عمومی ساکن در بافت، تحقیق باید علاوه بر جنبه های بصری و کالبدی به حوزه های اجتماعی و روانشناسی طرح نیز بپردازد. در حقیقت نوعی معاصر سازی فرهنگی می تواند پاسخی مناسب در جهت حفظ این میراث گرانبها باشد.
نیلوفر شریفی یزدی کاظم مندگاری
چکیده هم بستگی هنرها این امکان را فراهم می سازد تا با فهم ویژگی های خاص و مشترکشان و نیز با شناخت اصول و مبانی تأثیرگذار در شکل گیری آثار هنری، بتوان در راستای غنی تر نمودن هر یک از این هنرها بهره جست. از آن جا که هنر معماری در دو وجه شکلی یا صوری و معنایی یا مفهومی (که این دو وجه در ارتباط مستقیم با یکدیگرند) ظهور می یابد و بر مخاطبان خود تأثیر می گذارد و با توجه به نقش مثبت برقراری ارتباط بین هنرها، به نظر می رسد به کارگیری اصول و مبانی هنرهای تجسمی در آفرینش اثر معماری می تواند با تأثیر در وجه کالبدی و شکلی بنا و بالتبع آن تحت تأثیر قرار دادن وجوه غیر کالبدی، نقش به سزایی در تبدیل آن به یک آفریده هنری ماندگار و تأثیرگذار ایفا کند. از این رو در این رساله فرصتی فراهم گردید تا بتوان چگونگی نمود و استفاده از اصول و مبانی هنرهای تجسمی را در روند طراحی معماری (که دغدغه اصلی طراح به شمار می آید) با انتخاب موضوعی تحت عنوان مرکز آفرینش هنرهای تجسمی یزد تجربه نمود. این گزارش در پنج فصل تنظیم شده است که پس از مقدمه، در ابتدای گزارش به هنر و مسائل مربوط به آن پرداخته شده و سپس به طور خاص اصول و مبانی هنرهای تجسمی مورد مطالعه قرار می گیرد. پس از آشنایی اجمالی با معماری، با استفاده از نگرش به دست آمده از اصول و مبانی هنرهای تجسمی، به بررسی معماری به صورت کلی و مصداقی از زاویه این اصول و مبانی پرداخته خواهد شد و سپس به مهم ترین افتراق این دو وادی هنری اشاره می شود. در ادامه با مطالعه دو نمونه بنای معماری مرتبط، موضوع مورد طراحی رساله معرفی و ویژگی های مربوط به آن مطالعه می گردد. بخش بعدی این نوشتار به معرفی و بررسی قابلیت های مکان طرح از دو دیدگاه ویژگی های معماری و مبانی هنرهای تجسمی در سه حوزه شهری، بلافصل و درونی اختصاص دارد. در ادامه، مبانی نظری طرح و طرح مایه بیان خواهد شد و مسیر و روند طراحی و سپس طرح نهایی مرکز آفرینش هنرهای تجسمی یزد معرفی و توجیه می گردد و در انتها، موخره پایان بخش این گزارش می باشد.
نسیم رحیمی میبدی کاظم مندگاری
غایت و نهایت هر معماری، کیفیت بخشی به فضا و ارتقاء زندگی انسانهاست. کیفیات فضایی به طرق مختلف وجود می یابند. خلق امکان، قابلیت بخشی و فرصت آفرینی در محیط های معماری از جمله مواردی هستند که به خلق کیفیات متناسب فضایی منجر خواهند شد. این رساله در صدد رسیدن به این اهداف، با دستاویز قرار دادن موضوع مسکن به عنوان یکی از مهمترین فضاهای زیست انسان، و با انتخاب سرزمین کویری یزد، تلاش نموده است. از آنجائیکه خانه همواره با تغییرات شرایط کاربران خود مواجه است، و از سویی دارای کالبدی ثابت است؛ لذا لزوم وجود فضاهایی که قابلیت ها و امکانات متنوع، متعدد و چه بسا قابل تغییر را در خود دارند، احساس می شود. با توجه به رویکردهای متفاوت و متعدد نسبت به این مقوله، تمرکز این رساله بر دو نوع نگاه عمده یعنی نگاه معماری دوران سنت از سویی و برخورد معماری عصر حاضر از سوی دیگر، قرار گرفته و در یک مطالعه تطبیقی این دو را از منظر مقوله انعطاف پذیری در مسکن محک زده است. معماری سنتی ایران با نوع نگاه و جهان بینی خاص خود، دربردارنده الگوهایی است که بسیاری از کیفیات را به عنوان نتیجه و نه به عنوان هدف در درون خود داراست. در قیاس این معماری با معماری معاصر، دیده شد با وجود تغییر ابزارهای انعطاف پذیری بسته به اقتضای زمانه و قابلیت های فراوان به واسطه پیشرفت تکنولوژی، در بسیاری از موارد فضاهای معماری عاری از کیفیات و قابلیت های لازم گشته است. از اینرو این رساله سعی داشته است تا با کنار هم قرار دادن واقعیات دنیای امروز و الگوهای معماری گذشته، به الگویی از مسکن دست یابد، تا از طریق آن بتوان به راهکارهایی در جهت ایجاد محیطی سازگار با نیازهای کاربر دست یافت. این یافته ها می توانند در هر مقیاس و یا در هر نوع کاربری مصداق یابد. لذا این تحقیق می تواند آغازگر نوعی نگاه باشد که در آن نیازهای انسان به تعاملی مناسب با محیط دست می یابند و این محیط میتواند یک فضای آموزشی، یک مکان اداری، یک مسکن و یا هر بنای دیگری باشد.
ندا مزیدی کاظم مندگاری
امروزه هر معمار و به تبع آن هر اثر معماری، تنها یک داعیه دارد وآن درک ارتقای کیفیت زندگی انسان است. در این میان خانه مهمترین مکانی است که می تواند فراهم کننده آرامش، آسایش و سکینه برای ساکنین خود باشد. با سیر در تجربیات و خاطرات گذشته مادران و پدران درمی یابیم که بهترین تجربه ی آنها از زیستن، مربوط به زندگی در خانه های تاریخی است. البته شاید نتوان طبق رسم و آیین گذشتگان در آنها زیست ولی با حضور، مشاهده و تجسم زندگی در چنین فضاهایی است که می توان بهترین شناخت از زندگی باکیفیت را بدست آورد. با دقت در مسکن سنتی پی می بریم که معمار توانسته با استفاده از تکنولوژی بومی در تمام نقاط خانه، حال و هوا و کیفیت های متفاوتی را بسته به کاربرد آن فضا بوجود آورد، اما امروزه به علت عدم شناخت ارزشها و همچنین ارتباط نامناسب با گذشته، تداوم و ارتباط معناداری بین آنچه از مفهوم کیفیت در خانه های سنتی وجود داشته با آنچه امروزه در ساخت و سازهای مسکن دیده می شود وجود ندارد. از این رو این رساله بر مبنای این سوال اساسی شکل گرفته است که: "چگونه می توان کیفیت های ماندگار در مسکن سنتی را جهت استفاده در مسکن امروزی بدست آورد؟" با این توضیحات نگارنده سعی دارد با برقرار کردن ارتباط مناسب با گذشته، به چگونگی امکان استفاده از کیفیت خانه های سنتی در مسکن امروزی پی ببرد. در همین راستا، مطالعه ای تطبیقی بین خانه های چهار دوره تاریخی در یزد انجام خواهد شد تا اشتراکات و تفاوت های کیفی خانه ها به دست آید. ابتدا از طریق یک مطالعه نظری، واژه کیفیت مورد جستجو قرار می گیرد و پس از دستیابی به اصول کیفیت دهنده به خانه های سنتی، با تجزیه و تحلیل خانه های چهار دوره مختلف، متغیرها و مشترکات شناسایی شده و با کشف آهنگ تغییرات در کیفیات خانه ها، ضمن معرفی انواع مواجهه با آنها در دوره های تاریخی، به ارائه ی راهبردهای طراحی مسکن متناسب امروز می پردازد. این بررسی نشان می دهد که توجه به تغییرات در معماری سنتی، امکان استفاده و برقراری تطابق با شرایط امروزی را فراهم می نماید و علاوه براینکه، ارتباط مناسبی را با کیفیات معماری گذشته برقرار می نماید، همواره آنرا به عنوان یک مرجع و منبع مهم معماری به رسمیت می شناسد.
نجمه نادری کاظم مندگاری
مرحوم استاد پیرنیا از جمله معمارانی بودند که همواره سعی در شناخت و گسترش معماری ایرانی داشتند و در این راه از تجبریات معماران تجربی بهره می بردند، ایشان معتقد به معماری کردن در زمان حال، برای حال و براساس نیازهای امروز بودند، نه به روش گذشته بلکه در چهارچوب اصول گذشته؛ اصولی که نتنها در معماری بلکه در دیگر هنرها نیز پایه و اصل شناخته می شوند. اصولی که در همه ی دوره های تاریخی ایران همواره ثابت بوده و مانع کجروی معمار و هنرمند می شده. ایشان در این مسیر به معرفی 5 پایه در معماری ایرانی پرداختند: درون گرایی، خود بسندگی، نیارش، مردم واری و پرهیز از بیهودگی،که امروز برای ما در حد کلیاتی شناخته شده اند، و کمتر توجهی به آنها در طراحی معماری امروز می شود و یا کمتر تحقیقی برای شناخت بهتر ، رد یا اثبات آنها صورت گرفته است، در واقع با این که به اصول معماری معروفند اما هنوز اصل بودن آنها به اثبات نرسیده است، تعاریف آنها در حد کلیاتی با مصادیق محدود باقی مانده است. لذا به نظر می آید که تبیین این پایه ها، سنجش میزان کاربردی بودن آنها و نحوه کاربرد شان در معماری امروز امری لازم و مورد نیاز می باشد. انگیزه این رساله رسیدن به تعریفی روشن از این پایه ها و بررسی قابلیت استفاده از آنها در معماری امروز و نحوه ی کابرد آنها می باشد. شناخت مرزهای این پایه ها و میزان ارتباط آنها با هم نیز از مواردی است که به آن پرداخته شده است.
عاطفه جعفری نجف ابادی حسین مهدوی پور
یکی از موارد مهم شکل دهنده هر معماری، تکنیک یا فرایند ساخت آن است. متأسفانه علیرغم پیشرفت دانش و توان مهندسی و تکنولوژی ساخت، هیچ کدام نتوانسته است در بالا بردن کیفیت فضاها و ارزش های معماری متناسب با زندگی انسان معاصر کمک شایانی کند؛ به گونه ای که فضاهای معماری امروز به فضاهایی تک بعدی و فاقد معنا تبدیل شده و کیفیت یکسانی پیدا کرده اند. علاوه بر این، تکنولوژی موجب شده، (برخلاف تفاوتهای فرهنگی، اقلیمی، بومی که در محیط موجود می باشد)، بناها در نقاط مختلف کشور یکسان شده و آنچنان تفاوتی با هم نداشته باشند. این موضوع، موجب تقلیل کیفیت فضاها گشته و باعث شده هویت فضاها از بین برود. از میان فضاهای پیرامونی، خانه بلافصل ترین فضای مرتبط با انسان است، که بطور روزمره از آن تأثیر می گیرد و بر او تأثیر می گذارد و توجه به کیفیت آن نیز می بایست همواره مدّ نظر قرار داشته باشد. با دقت در مسکن سنتی ایرانی که بر اساس تکنولوژی بومی شکل گرفته است به این موضوع پی می بریم که می توان با استفاده از تکنولوژی بومی در تمام نقاط خانه، حال و هوا و کیفیت های متفاوتی را بسته به کاربرد آن فضا بوجود آورد. بنابراین با رجوع به تکنیک ها و روش های ساخت که با توجه به جزئیات، مصالح و همچنین هم نشینی آن ها و ترکیب مناسب اجزاء بدست می آید می توان به سمت کیفیت مطلوب در معماری معاصر پیش رفت. بدین منظور در این رساله با یک مطالعه اکتشافی، پتانسیل های تکنولوژی های بومی بررسی گشته و با مطالعه میدانی تأثیر آن ها به صورت مصداقی و عینی در نمونه های معاصر یزد مورد بررسی قرار گرفت؛ از این طریق احکام طراحی استخراج گردیده و در طراحی مورد استفاده قرار گرفت. این رساله با توجه به آنکه تکنولوژی را یکی از عناصر اصلی کیفیت دهی به فضاها می داند در صدد است که با شناخت پتانسیل های معماری بومی که در تکنولوژی های بومی نهفته، با دستاویز قرار دادن موضوع مسکن، در جهت ارائه راهکارهایی به منظور طراحی فضایی با کیفیت و هویت تلاش کند. لذا این تحقیق می تواند آغازگر نگاهی به معماری بومی باشد، که تسری این امر را می توان در طرح های توسعه روستایی، حوزه آموزش معماری، همچنین محیط های مختلف از جمله: فضای آموزشی، اداری، مسکونی و ... دید.
ضحی ندیمی کاظم مندگاری
تحقیق حاضر، به دنبال کشف مفهوم عمیق "مرکز" و شرح و بسط آن در حوزه ی معماری است. این مفهوم، در حوزه های گوناگون معرفت، هنر و صناعت و علوم طبیعی مطرح شده است. پژوهش پیش رو سعی دارد که با رجوع به حوزه های هنر و معماری به واکاوی این مفهوم ژرف بپردازد. در حوزه ی هنر و معماری مفهوم مرکز همواره مطرح بوده است. در این میان، کریستیان نوربرگ-شولتس، رودولف آرنهایم و کریستوفر الکساندر مرکز را مبنا و اساس نظریه پردازی های خویش قرار داده اند. لذا، با رجوع به نظریات این اندیشمندان و تحلیل مضمونی نظراتشان سعی شده است که ابعاد دیگری از این مفهوم آشکار گردد. علاوه بر این نیم نگاهی به فرهنگ شرقی و اسلامی نیز شده است. هر چند نظریه پردازان مذکور، از منظرهای متفاوتی به این مفهوم نظر افکنده اند، اما با تدقیق در آراء ایشان وجوه مشترکی از مرکز یافت می شود. بر همین اساس تحقیق پیش رو در سه گام اصلی تبیین، تکوین و تقویم مراکز عرضه می شود. پژوهش حاضر، ابتدا به استخراج نظریات این اندیشمندان می پردازد و سعی می کند که وجوه اشتراک و افتراق مرکز را از خلال سخنان ایشان، نمایان سازد. سپس با تدوین این نظریات سعی در تبیین مفهوم مرکز دارد. در راستای این هدف برخی از ویژگی های مرکز از آراء اندیشمندان پشتیبان این پژوهش استخراج می گردد. در گام بعدی، برای تبیین روشن تر مفهوم مراکز، سعی می شود که نحوه ی تکوین آنها در هستی مورد تعمق قرار گیرد. از طرفی برای پرداختن به تکوین مراکز، ذکر انواع مختلف آنها الزامی به نظر می رسد. در این مجال مراکز در قالب شش نوع معرفی می شوند که عبارتند از: مرکز حقیقی، جوهری، معنایی، عملکردی، مصنوع و طبیعی. در نهایت پس از کشف انواع مختلف مراکز با رجوع به آراء نظریه پردازان و تحلیل ها و استنباط های نگارنده، سعی می شود که روابط درونی این مراکز در هستی و معماری، تحت عنوان اصول قوام بخش مراکز بیان شود. در این مجال پنج اصل کلیدی قوام بخش مطرح می شود که عبارتند از: مراتب، تقارب، منظومه، تعادل و وحدت مراکز. از آن جایی که این پژوهش بیشتر در حوزه ی نظری بالنده شده است، در نهایت، قابلیت بسط و گسترش این بحث در حوزه های مختلف کاربردی از قبیل طراحی، آموزش، نقد و مرمت معماری نشان داده می شود. به طوری که به نظر می رسد که با تمسک به ایده ی مراکز می توان در تمام حوزه های مذکور به نظریه پردازی پرداخت و این نظریات را عملی و کاربردی ساخت. بدین ترتیب مفهوم مرکز بر تمام ساحات و مراتب معماری موثر خواهد بود.
کاظم قربانی کاظم مندگاری
پیشینه غنی معماری و شهرسازی ایران موجب گردیده که بیشتر شهرهای آن دارای بافتی کهن و تاریخی باشند که معرف فرهنگ و تمدن آنها بوده و نشان از گذشته پرشکوه آنها دارد. از سوی دیگر، به واسطه عواملی چون رشد روزافزون جمعیت، افزایش استفاده از اتومبیل و پیدایش نیازهای نوین زندگی، اعمال مداخلاتی از جمله خیابان کشی های معاصر در اینگونه مناطق، گریزناپذیر بوده است. اغلب این اقدامات شتابزده در پاسخ به رشد شتابان شهرنشینی، سبب گسست بین لایه های مختلف بافت شهری شده است. خیابان دهم فروردین شهر یزد، در حدفاصل بافت شهری تاریخی و میانی آن قرار گرفته و بخشی از لبه بافت شهری تاریخی را به خود اختصاص می دهد. گذشته از این، خیابان مذبور به دلایل متعددی چون واقع شدن در محدوده مرکزی شهر، اتصال دو گره مهم شهری، وجود کاربری ها و فعالیت های متنوع و همچنین دربرگرفتن عناصری هویت مند، از جایگاهی ویژه برخوردار است. اما نابسامانی های موجود مانع از این شده است که این جاذبه ها و پتانسیل ها در خدمت ارتقاء جایگاه خیابان به مقام یک فضای شهری باکیفیت در بافت شهری تاریخی یزد قرار گیرند. از این رو لزوم نگرش به این خیابان به مثابه جزئی از بافت شهری، در راستای حصول کلیتی یکپارچه ضروری می نماید. در این رساله که ماهیتی کاربردی دارد و برای انجام آن از روش تحقیق توصیفی-تحلیلی استفاده شده، به خیابان دهم فروردین به مثابه یک لبه شهری نگریسته می شود. این لبه، گذشته از الزامات و اقتضائاتی که خود به عنوان یک فضای شهری می طلبد، می تواند موجد رابطه بین بافت شهری دو سمت خود نیز باشد. از این رو شناخت، تحلیل و تصمیم گیری در مورد خیابان در دو سطح صورت می پذیرد. نخست، خیابان و روایت آنچه در پس هر جداره اش برقرار است و نوع رابطه ای که باید بین خیابان و بستر قرارگیری آن برقرار نمود؛ سپس، خیابان و آنچه بین جداره های آن به عنوان یک فضای شهری روی می دهد. حاصل کار در سطح نخست، چارچوب طراحی شهری برای حوزه محلی و در سطح دوم، طرح جامع سه بعدی برای حوزه طراحی خواهد بود. اهم نتایج به دست آمده نشان می دهد که با برآوردن توقعات موضوعی مرتبط با چیستی و ماهیت خیابان دهم فروردین و همچنین پاسخ به توقعات موضعی که از زمینه شهری آن انتظار می رود، می توان به ساماندهی این خیابان با تأکید بر تألیف بین لایه های مختلف بافت شهری باارزش اقدام نمود. در این راستا اتخاذ سیاست هایی چون بازیابی تمایزات محلی خیابان، بازنمایی هویت شهری یزد، شناسایی حوزه های متفاوت در طول و عمق خیابان و گام برداشتن در راستای انسجام و یکپارچگی این حوزه ها، قائل بودن به قابلیت ها و ارزش های مستتر در بستر قرارگیری خیابان، تعریف مبتدایی مناسب در محل ورود به بافت شهری تاریخی و درنهایت تعریف نقش مطلوب خیابان در تناسب با یک فضای شهری معاصر و روزآمد، موجب خواهد شد اهداف کلان مشخص شده در مباحث نظری به راهکارهای اجرایی مناسب در قسمت طراحی منتهی گردد. نگرش زمینه گرای این پژوهش، فراتر از نمونه مورد نظر، الگوی مناسبی جهت ساماندهی خیابان های احداث شده در بافت های شهری باارزش می باشد. در یک مفهوم گسترده تر، ساماندهی خیابانی چون دهم فروردین در لبه بافت شهری تاریخی، می تواند زمینه ای جهت صیانت از هویت بافت شهری تاریخی در برابر نفوذ نوسازی های بی ضابطه معاصر باشد. به علاوه، ساماندهی این خیابان با توجه به قرارگرفتن آن در محدوده بافت شهری فرسوده یزد، به منزله محرکی برای باززنده سازی این بخش از شهر به شمار می رود. دور از انتظار نخواهد بود که یافته های این پژوهش، حاوی رهنمودهایی جهت احداث خیابان های جدید در بافت های شهری موجود نیز باشند.
مریم زارع مهرجردی کاظم مندگاری
در طراحی محیط های آموزشی، نقش مکان به عنوان یکی از عوامل موثّر در آموزش تأیید شده است؛ لذا توجّه به کیفیّت ّهای مکان اهمیّت ویژه خواهد داشت. از سویی در عصر حاضر، به ارتقاء کیفیّت های فضایی توجّه بسیاری می گردد. در این زمینه یکی از کیفیّت های مهم خاطره انگیزی مکان با چهار مرحله شکل گیری، ثبت، تداعی و انتقال می باشد. این پروژه، از میان مراحل خاطره انگیزی به دو مرحله شکل گیری و ثبت خاطره و تأثیر آن ها در طراحی محیط-های آموزشی تمرکز بیشتری خواهد داشت. با وجود تأکید نظریه پردازان بر اهمیّت خاطره انگیزی، شرایط موجود نشان از فقر شکل گیری و ثبت خاطره در مکان می باشد، که منجر به از دست رفتن ارتباط متقابل انسان با محیط خواهد شد؛ و مشکلاتی همچون گم گشتگی، بی ریشه بودن و عدم امنیّت را در پی خواهد داشت. با این وجود تلاش چشمگیری در ایجاد بستر مناسب برای شکل گیری و ثبت خاطره انجام نمی پذیرد، بدین ترتیب پرداختن به کیفیّت خاطره انگیزی اهمیّت می یابد. از عوامل موثّر بر خاطره انگیزی، فعّالیّت های جمعی جایگاه مهمی دارند؛ و از میان مراکز آموزشی، هنرستان به جهت انجام فعّالیّت های کارگاهی و آتلیه ای این قابلیّت را داراست از این رو، به عنوان نمونه طراحی هنرستان معماری انتخاب گردیده است. با توجّه به مسائل مطروحه، تعریف معیارهایی جهت شکل گیری و ثبت خاطره در معماری هدف کلان تئوریک این پژوهش خواهد بود؛ و ایجاد این قابلیّت در طراحی هنرستان معماری هدف عملیّاتی می باشد. سوالاتی که در راستای پاسخ به آن ها این تحقیق انجام پذیرفته نیز عبارتند از: 1.عوامل موثّر در شکل گیری و ثبت خاطره جمعی چیست؟ 2.مراحل شکل گیری و ثبت خاطره جمعی در ذهن جمعی مردم، به چه صورت می باشد؟ 3.از چه طریق می توان بستر شکل گیری و ثبت خاطره جمعی را در بناهای معماری ایجاد نمود؟ 4.عناصر موثّر معماری در خلق یک مکان خاطره انگیز کدامند؟ 5.چگونه می توان زمینه مناسب شکل گیری و ثبت خاطره جمعی را در محیط های آموزشی خاصّه محیط آموزش معماری ایجاد کرد؟ این تحقیق با توجّه به سوالات ذکر شده، تحقیقی کیفی با ماهیّتی اکتشافی وتفسیری و از نوع توسعه ای-کاربردی می باشد. برای گردآوری داده ها در بخش مبانی نظری نیز، از مطالعات اسنادی-کتابخانه ای استفاده گردید. در این پژوهش سعی شده تا روابط بین متغیّرهای مفهوم خاطره شناسایی و تعریفی عملیّاتی در این زمینه ارائه گردد. با شناخت از چگونگی مسیر شکل گیری و ثبت خاطره، معیارهای طراحی در این زمینه استخراج و در انتها بر اساس چهارچوب های حاصله، طراحی هنرستان معماری به عنوان نمونه موردی انجام شود.
مریم السادات موسوی یزدی کاظم مندگاری
زبان فارسی عامل قدرتمندی است که نقش مهمی در ایجاد تقارب و خویشاوندی بین هنرها و به طور ویژه معماری های حوزه جغرافیایی و فرهنگی پارسی زبانان بازی می کند. چگونگی تأثیر زبان بر معماری و چیستی زبان مشترک معماری های پارسی زبانان، دغدغه اصلی این پروژه است. طراحی یک خانه فرهنگ برای پارسی زبانان در بستری مناسب (شهر توس)، می تواند عرصه را برای جستجوی این موضوعات فراهم کند. در این پروژه، مطالعات اکتشافی در حوزه زبان و با هدف یافتن اصول مشترک بین زبان و معماری انجام می شود و نیز مطالعاتی تطبیقی به منظور یافتن وجوه مشترک بین ویژگی های خاص زبان فارسی و معماری پارسی زبانان صورت می گیرد. انجام مطالعات تطبیقی و تحلیل مصادیق مناسب از معماری گذشته این کشورها، به استخراج موارد مشترک می انجامد. همچنین بررسی و تحلیل معماری معاصر آنها، اشتراکات مورد توجه طراحان معاصر و نحوه احیای آنها در معماری امروز را نشان می دهد. در نهایت با ایجاد تناظری بین سه وجه عمده این فرهنگ؛ یعنی وجه زبان و خرد پارسی، وجه معماری پارسی زبانان و وجه مردمی فرهنگ پارسی زبانان (شامل آداب و رسوم، هنرها، باورها و ...)؛ با سه مولفه موثر بر طراحی؛ یعنی معنا، کالبد و رفتار؛ در کنار توجه نمادین به کلید واژه هایی چون فردوسی، شاهنامه و ... کانسپت معماری این مجموعه بدست می آید. این رساله دارای سه بخش اصلی است. بخش اول به بررسی نسبت زبان و معماری می پردازد. در بخش دوم با موضوع زبان و معماری پارسی؛ در ابتدا پارسی زبانان و زبان ادبی و فرهنگی مشترک آنها مورد مطالعه قرار می گیرند و سپس به مبحث زبان معماری پارسی زبانان پرداخته می شود. در بخش سوم که بحث طراحی خانه فرهنگ پارسی زبانان در توس است؛ موضوع طرح، مکان طرح و نهایتأ فرایند طراحی بررسی می شوند. این تحقیق می تواند بیانگر شیوه هایی برای ایجاد ارتباط بین زبان و معماری؛ که به ارائه معماری بهتر برای اقوام، گروه ها، سنین مختلف و ... کمک می کند؛ باشد. همچنین راه هایی برای جستجوی اشتراکات معماری های متأثر از یک فرهنگ که در مرزهای سیاسی متفاوتی شکل گرفته اند ارائه می کند.
زینب رجبی برفه طاهر وحیدی
با پیشرفت روزافزون آموزش عالی در کشور و به تبع آن، افزایش جمعیت دانشجویان، من جمله دانشجویان غیربومی، لزوم توجه به اسکان این قشر تأثیرگذار در جامعه، احساس می شود. شهر یزد نیز با توجه به جمعیت بالای دانشجویی آن، از این قاعده مستثنی نیست. این امر در حالی است که، خوابگاه های کنونی صرفاً تأمین کننده برخی نیازهای اولیه دانشجویان هستند و اولویت دهی به مسائل کمی، باعث غفلت از سایر نیازهای ایشان شده است؛ در نتیجه، ساکنین شهرها و دانشجویان را، متحمل هزینه های حاصل از این سهل انگاری کرده است. اولین قدم در راه تأمین تمامی نیازهای ساکنین، شناسایی ابعاد مختلف آن است. لذا مفاهیمی از روان شناسی محیط، در توضیح ریشه این نیازها و نتایج حاصل از برآورده سازی آن ها، مورد مطالعه قرارگرفته اند، که مفهوم خلوت و مفاهیم وابسته به آن نظیر فضای شخصی، قلمرو و ازدحام از آن جمله می باشند. طی آشنایی با این مفاهیم و تعمیم آن ها به سکونتگاه دانشجویی، احکامی برای طراحی فضاها استخراج شده است، که در طراحی معماری بلوک سکونتی از آن ها استفاده شده است.
سیده سیما عظیمی پور میبد کاظم مندگاری
این مسئله که خلق یک مکان بر چه مبنایی باشد، شاید یکی از کلیدی ترین پرسشهایی است که ذهن را به خود مشغول می کند. واضح است که مکانها بعد از گذر از تجربه مستقیم کاربرانشان ارزش گذاری می شوند، پس تجربیات پیشین کاربران که انتظارات آنها را می سازد، نقشی موثر در خلق مکان دارد. اگر قرار باشد مکانی مناسب برای تعامل اهالی موسیقی و مخاطبان آن طراحی شود، این کار بر چه مبنایی باید صورت بگیرد؟ مکانی که به شکلی مناسب وجوه مختلف این تعامل مثل رویدادها، رفتارها، فعالیت ها، انتظارات و امثالهم را پوشش دهد. اگر بنا باشد که انتظارات کاربران عاملی کلیدی در خلق مکان باشد، پس بایسته است که این انتظارات مورد مطالعه و بررسی قرار بگیرد. صرف نظر از اینکه بررسی ادبیات مکتوب در این زمینه می تواند راهگشا و بستر ساز باشد، ضروری است که به صورت مستقیم و با شیوه های درست، کاربران مورد پرسش قرار بگیرند تا از خلال پاسخهای آنها نکات مبهم ولی مهم موضوع روشن شود. در رساله پیش رو، ابتدا از طریق تفحص در ادبیات موضوعی موجود، بستری مناسب جهت انجام مطالعه روی کاربران ایجاد شده است. سپس با تکیه بر روشهای مطالعه میدانی، اطلاعات مورد نیاز از کاربران طرح به دست آمده و در ادامه این اطلاعات به همراه نتیجه بررسی ادبیات موضوع، شالوده ای برای شکل گرفتن مکان مورد طراحی، ایجاد کرده اند. در مسیر این پژوهش سعی شده تا از نگاه کمی صرف فاصله گرفته شود و بیشتر وجوه کیفی موضوع مورد مداقه قرار بگیرد. در انتها آنچه حاصل شده است، طرحی است که توقع می رود بتواند پاسخگوی انتظارات کاربران از مکانی باشد که برای روی دادن تعامل مناسب، به وجود آمده است. تلاش این رساله این است که نشان دهد، اهمیت مطالعه مستقیم کاربران و پایه گذاری طرح بر ویژگی های ظرف مکانی مورد انتظار آنها، تا چه حد است؛ اینکه بدانیم کاربران در آخرین نقطه روند به وجود آوردن مکان نیستند، بلکه در اولین جرقه های خلق آن حضور پررنگ دارند.
مهسا گلچین کاظم مندگاری
در میان تمامی مکان هایی که انسان در طول زندگی در آن ها حضور دارد، بعضی از مکان ها نقشی اساسی در شکل گیری ابعاد وجودی وی دارند. خانه بعنوان بنیادی ترین و اولین مکانی که نقش هویت بخشی برای انسان دارد از اهمیت بالایی برخوردار است. در وهله ی بعد مدرسه بعنوان خانه ی دوم کودک تأثیر بسزایی در شکل گیری شخصیت و آینده ی وی دارد و به همین دلیل یکی از مکان هایی است که باید از مطلوبیت کافی برخوردار باشد و در ذهن فرد جایگاه والایی را به خود اختصاص دهد. با این وجود بسیاری از مدارس موجود و یا مدارس نسل های قبل از کیفیت بالایی برخوردار نبوده اند. یکی از راه های ارتقای کیفیت مدارس توجه به خاطره انگیزی آنها می باشد. خاطرات موجب می شوند تا فرد در طول زندگی خود دست آویزی برای بازگشت به هویت خود داشته باشد. در همین راستا خاطره انگیزی مدرسه به علت جایگاه آن در شخصیت انسان به کیفیت مدارس خواهد افزود. در جهت درک مفهوم خاطره انگیزی و ارتباط آن با مکان می توان به آرای شولتز اشاره کرد. از سوی دیگر موضوع خاطره و کودک از آنچنان گستره ی عظیمی برخوردار است که مباحث زیادی را به خود اختصاص داده است. براساس این نظرات نیز می توان گفت که خاطره انگیزی مدارس می تواند تأثیر بالایی بر ارتقای کیفیت فضاهای آموزشی داشته باشد. در این رساله تلاش بر آن بوده است تا میزان خاطره انگیزی مدارس موجود و یا مدارس نسل های گذشته مورد ارزیابی قرار گیرد و از آن طریق بتوان به راهکارهایی در جهت ارتقای بستر این مدارس برای شکل گیری خاطرات دست یافت. براساس مطالعات اکتشافی و همچنین پیمایش میدانی و پرسش نامه ای می توان گفت که خاطرات در زمینه ها و طرق مختلفی در ذهن انسان ثبت می شوند که در این میان کیفیات کالبدی فضاهایی خاص در مدارس و رفتارهای حاصل از آن ها اهمیت بالایی در خاطره انگیزی مدارس دارند. این رساله سعی دارد تا با طراحی مدرسه ای بر مبنای عوامل خاطره انگیزی مکان، گامی در جهت ارتقای کیفیات مدارس ایران بردارد. واژگان کلیدی: مکان، عوامل خاطره انگیزی، دبستان، یزد
عاطفه ابویی کاظم مندگاری
در نقاط خاصی بر روی کره خاکی ،مکان هایی وجود دارد که در خود نیرویی دارند که هر بیننده ای را برمی انگیزانند.اغلب این مکان ها که در قالب یک منظره دیده می شوند در بستری طبیعی – تاریخی شکل می گیرند.انسان در مواجهه با این مناظر با هدف این که زیستگاهی برای خود خلق کند دست به مداخله در طبیعت می زند.. این دخالت باید بتواند ضمن حفاظت از قابلیت های موجود زمین کیفیت های بصری آن را نیز ارتقاء بخشد. شناخت بستر طرح مولفه هایی به طراح می دهد که در جهت تدوین پایداری منظر گامی با ارزش به حساب می آید.مولفه های فیزیکی شامل تحلیل شیب،اقلیم،ژئومرفولوژی،آب های سطحی از یک طرف، و مولفه های غیر فیزیکی مانند تاریخچه زمین ،دید و منظرها و زمینه ی فرهنگی از طرف دیگر راهی به سوی طراحی معماری ای که در جهت حفاظت از مناظر ارزشمند قدم بر می دارد.بنابراین جهت مطالعه چگونگی یک زمین مطالعه کیفیت های بصری کافی نیست و باید به لایه های اجتماعی،تاریخی،فرهنگی نیز توجه خاص شود. در این رساله نظریه ای ارائه شده است که در هنگام طراحی معماری در اینگونه مناظر می توان از آن استفاده کرد. این نظریه در سه مرحله نمایان سازی،تکمیل سازی و نمادین سازی شکل می گیرد.که هر کدام از این مراحل خود می تواند مرحله ی کاملی باشد. روستای چم در نزدیکی شهرستان تفت شهر یزد از جمله روستاهای زرتشتی نشینی است که در اطراف آن عناصری قرار گرفته است که زمین آن منطقه را به نوعی متمایز کرده است.وجود برج خاموشان (دخمه یا گورستان زرتشتیان)،زیارتگاه پیر مراد و سرو کهنسال میان آن ،منظری فرهنگی ایجاد کرده است که در نهایت به تقدس این منطقه انجامیده است.از طرف دیگر توجه به طبیعت در آیین زرتشتی جزء اساسی ترین اصول دینی است.تاکید بر کشاورزی و تکریم عناصر چهارگانه مخصوصا از طریق معماری و ساخت بنا موکد این مطلب نیز می باشد.در این راستا این تحقیق بر آن شد که چگونگی توجه به منظر به معنی زمین و مردمی که در آن سکنی گزیده اند ، در طرح معماری را مورد بازبینی دقیق تری قرار دهد.
مریم عواطفی نژاد حمید میرجانی ارجنان
از گذشته تا کنون سفر و گردشگری همواره از جایگاه مهمی در زندگی انسان ها بر خوردار بوده است، امروزه فارغ از جنبه های گردشگری، سفر به یک منبع اقتصادی تبدیل شده است. صنعت توریسم و به تبع آن صنعت هتل داری هر کشور وابسته به جاذبه های محیطی، تاریخی، تجاری و اقتصادی می باشد که در این راستا همواره ایران پذیرای گردشگران بی شماری در طول تاریخ بوده است.سهمی از گردشگری به گردشگری فرهنگی اختصاص می یابد بدین صورت که گردشگر فرهنگی بتواند مکان های مختلف را تجربه کند، بدین منظور محل اقامت گردشگر نیز می تواند از طریق پیوند با بستر خود این امکان را فراهم آورد. این پیوند علاوه بر اینکه موجب احساس راحتی از یک محیط می شود، از مفاهیم فرهنگی مورد نظر مردم، روابط اجتماعی و فرهنگی جامعه در یک مکان مشخص حمایت کرده و موجب خاطره انگیزی برای افراد می شود. متأسفانه امروزه بیشتر هتل هایی که ساخته می شوند تنها به جنبه های ظاهری و لوکس بودن فضا ها توجه می کنند، چنان که مفهوم واقعی اقامت، سکونت و هم چنین هویت یک مکان نادیده گرفته می شوند. این رساله که موضوع آن طراحی هتل در شهر شیراز می باشد با محوریت قراردادن مسأله مورد اشاره و از مجرای تأمل بر مفهوم اقامت و در پی آن با طرح مفهوم سکونت به بیان این دیدگاه اهتمام دارد که در هر اقامتگاه گردشگری می توان بسته به میزان تحقق حس مکان مقصد سفر ، اقامت را به سکونت و اقامت گاه را به سکونت گاه تبدیل و بدین ترتیب تجربه ای با تاثیر گذاری ماندگارتر بر ذهن گردشگر ایجاد نمود. این شکل از تقرب نظری و عملی به موضوع معماری در حوزه گردشگری امید آن دارد که به سهم خود کیفیت گردشگری را دست کم از بعد محیطی و فرهنگی ارتقاء دهد.
فرشته صادقیه علی اکبر کوششگران
معماری زمانی میتواند معنا را در ذهن آدمی ایجاد کند که با شخصیت و خصوصیت فطری انسان همسو باشد. معماری مسکن روستایی به نظر میرسد یک معماری زندگی به معنای کامل باشد، زیرا طی قرنهای متمادی به وجود آماده است. به همین دلیل با بعد انسانی ارتباط تنگاتنگی دارد. معماری روستا نیز به دلیل عجین شدن با انسان، با هویت او مرتبط است. گاهی حتی انسانها نیستند که به یک روستا هویت میبخشند بلکه ممکن است یک روستا به دلیل موقعیت جغرافیایی و یا حتی فعالیت خاصی که در آن صورت میگیرد معنا بگیرد. معماری حاصل تفکر و روح بشر است. بنابراین، محتوای فکری و روحی انسان طراح و سازنده آن در آن نمایان است. از این رو، قبل از اینکه به معماری روستایی بپردازیم، ضروری است که انسان روستایی را بشناسیم؛ زیرا معماری روستایی را تا همین یکی دو دهه اخیر خود روستائیان طراحی کرده و میساختند. با توجه به این که امروزه اثراتی که شهر بر روستا می گذارد نسبت به قبل پررنگتر شده است، روستاهای امروز ما کم کم آن هویت و درونمایهی خود را از دست میدهند و همانند شهرهایمان هویت خود را به فراموشی سپردهاند. ساکنین روستاها به معماری شهری روی آوردهاند. این حرکت هم میتواند سازنده و هم مخرب باشد. روستایی که در این پژوهش مورد توجه واقع شده است روستای تورانپشت در استان یزد میباشد. روستای تاریخی تورانپشت در فاصله 60 کیلومتری جنوب شرق شهرستان تفت در ادامه سلسله جبال شیرکوه واقع است. پشت روستا متصل به کوه و مقابل روستا باز و منتهی به دشت وسیع است؛ روستای تورانپشت از روستاهای تاریخی، دیدنی و از مناطق آکوتوریسم استان یزد محسوب می شود. شیخ جنید، پیرمراد، بقعه سید گلسرخ، چهل دختران و قلعه بزرگ از جمله آثار و اماکن تاریخی این روستاست. سعی بر آن است تا با بازشناسی هویت این روستا و توجه به آنچه که روستا را روستا می کند اثرات مخرب محصولات زندگی شهری را بر معماری مسکن روستایی به حداقل رسانده و آنها را در باز آفرینی هویت فضای کالبدی روستا به کار گرفت
بهروز اقبالی درخشان کاظم مندگاری
بازارها با پیشینه ی تاریخی زیاد، از عوامل مهم شکل دهنده ی شالوده ی شهرها هستند و به واسطه ی عملکرد و جایگاهشان در عرصه ی مدنی، ارتباطی تنگاتنگ با عموم مردم از هر مقام و جایگاه اجتماعی برقرار می نموده اند. از دیگر نظر، مجتمع های تجاری چندان که باید نتوانسته اند همپای بازارها، نقشی موثر بر تعاملات اجتماعی داشته باشند و صرفاً به پایگاهی برای خریدوفروش تبدیل شده اند. پس سوال اصلی نحوه ی به¬کارگیری الگوهای بازار سنتی در مجتمع های تجاری می باشد. الگوها که از تفکرات کریستوفر الکساندر اخذ شده اند، گستره ای وسیع را در بر می گیرند که این گستره در بازار که به عنوان عنصری شهری و معماری، حضور پررنگی دارد. بنابراین تحقیق بر اساس تئوری زبان الگو سعی بر آن دارد تا مباحث کیفی الگوهای بازار سنتی را در مجتمع های تجاری به کار ببرد. این تحقیق با مطالعه ی نظری و کاربردی بازارها و با توصیف و تحلیل آن، به شناخت الگوی بازار می پردازد و به شناخت بهتر بازارهای سنتی نائل می شود. برای نشان دادن صحت فرضیه ی ارائه شده از طریق مصاحبه هایی از کسبه و مردم در نمونه مورد مطالعه ( بازار شهر همدان) و از طریق تحلیل کیفی و محتوایی مصاحبه ها، در ابتدا به شناخت الگوهای بازار می رسیم و در ادامه امکان حضور الگوهای بازار سنتی در مجتمع های تجاری سنجیده می شود. نتایج حاصل از مصاحبه ها نشان می دهد که در بازارها مردم نیاز تعاملات بیشتری را حس می کنند. نظام فضا¬بندی الگوهای مستخرج از بازار ما را به این مهم می رساند که این نظام به طور کامل در بازارهای معاصر دیده نمی شود. به این اعتبار که این تحقیق هم جنبه ی شهری و هم جنبه معمارانه دارد، می توان در پروژه هایی که این دو وجه در آن حضور دارند، با توجه به اصول زبان الگو و روشی که در این تحقیق به کار برده شد، تکیه کرد. در ادامه می توان گفت که طراحان و به خصوص کسانی که در مسیر آموزش قرار دارند با استفاده از شناخت الگوها، تأثیر حضور این زبان را در شکل گیری به سامان معماری افزایش دهند.
آزاده مساوات کاظم مندگاری
طبیعت خاستگاه انسان و محمل زندگی اوست و قرابتی خاص بین انسان و طبیعت وجود دارد؛ چراکه ماده اولیه خلقت انسان از طبیعت گرفته شده است. بنابراین وابستگی او به طبیعت غیر قابل انکار است. در گذشته این پیوند ناگسستنی از طریق تجلی حیاط در کالبد معماری صورت می گرفت. اما امروزه با توجه به تغییراتی که در انسان امروزی بوجود آمده و بواسطه آن، تغییر در نیازهای او و نحوه برآورده کردن این نیازها، شیوه زندگی او نیز متفاوت شده است که خود عاملی تأثیرگذار بر سکونت و کالبد امروزی است. اما مسئله ی اساسی گسیختگی پیوند انسان با طبیعت در طول تغییراتی است که در کالبد و شیوه ی سکونت انسان امروزی اتفاق افتاده است. بی هویت شدن حیاط از لحاظ کاربردی در عصر امروز می تواند یک نمونه از سرعت تغییر بدون آمادگی در شیوه ی سکونت انسان امروزی به-حساب آید. یا به عبارتی دگرگونی، ورود و پذیرش بسیاری از پدیده های جدید مانند آپارتمان، سریع تر از آن صورت می گیرد که جامعه بتواند آداب و عادات سنتی خود را پشت سر گذاشته و با فرهنگ کاربرد آن ها هماهنگ شود. حیاط که در گذشته جزئی از فضاهای مسکن و قلمروی خصوصی ساکنین و در ارتباطی تنگاتنگ با زندگی بوده است، اکنون با تغییر مناسبات و شکل جدید زندگی و متناسب با آن پدید آمدن روابط اجتماعی در حوزه های مسکونی، دچار تغییراتی شده است. حیاط های امروزی در این روند روبه رشد جوامع امروز به عنوان فضایی جهت پاسخ گویی به نیازهای مختلف جسمی، روحی و روانی ساکنین در جهت افزایش آسایش و بالا بردن نیازهای انسان ها نیست و به پس مانده ای از ساخت و ساز کالبدی بنا تبدیل شده است. حیاط تنها یک فضای مهم در خانه نیست، بلکه هویت و معماری کل خانه را شکل می دهد؛ گویی هندسه خانه از حضور و تعین حیاط تقدیر می شود. و حیاط می تواند حقیقت خانه و معماری آن را در خود جای دهد. لذا حیاط نه فقط عضو برتر و لاینفک خانه است بلکه عالی ترین و حقیقی ترین تحقق و تعین حیاط در مکان خانه متجلی می گردد. عجین شدن معماری خانه با حیاط نمود مطلوب ترین نحوه سکونت و ایجادکننده ی عالی ترین مکان برای آن است که کامل ترین، زیباترین و لطیف ترین تجلی مفهوم حیات در خانه را سبب می شود. امید که بتوان از نتایج حاصل جهت پیشبرد پژوهش های آتی در راستای سایر ابعاد حیاط استفاده نمود و به پشتوانه ی آن به طراحی هایی با چنین کیفیت های فضایی دست یافت.
مریم سلیمانی کاظم مندگاری
امروزه، تقریباً هرکسی که در ساختمان های بی هویت زندگی می کند به طور غریزی فقدان چیزی را در زندگی خود احساس می کند که وابسته به نیازهای روانی وجود خویش است. این مسأله که در طولانی مدت منجر به از هم گسیختگی روانی و تنزل کیفیت زندگی ساکنین می شود، باعث شده محقق در پی اهمیت پاسخگویی به نیازهای روحی و روانی و شناسایی شاخصه های کیفیت بخش فضا در ارتباط با این نیازها، ابتدا به شناسایی نیازهای روان- جمعی و سپس به ارزیابی کیفیت خانه های سنتی یزد در پاسخگویی به این نیازها بپردازد؛ تا بتواند زمینه ساز ارتقای سطح کیفی مسکن معاصر باشد. محقق در هردو مرحله با استفاده از روش "تئوری داده بنیاد" و به شیوه ی "رهیافت نظام مند"(کدگذاری باز، محوری و انتخابی) به جمع آوری داده و تجزیه تحلیل آنها پرداخته است.
صدیقه نوروزی حسین نورمحمدزاده
چکیده: «ذکر» به معنای یادآوری چیزی است که قبلاً در ذهن محفوظ بوده و اکنون به فراموشی سپرده شده است؛ ازاین رو کلمه ذکر، در مقابل «غفلت» و «نسیان» به کار می رود. ذکر، آگاهی را وارد «دل» کرده و لعاب عاشقانه به آن می زند. پژوهش حاضر از ذکر کمک می گیرد تا غفلتی را که حاکم بر کالبد فضای پنجره در خانه های امروز یزد است؛ کنار بزند. کالبد فضای پنجره امروز، به دلیل پنهان شدن پشت پرده های زینتی فاقد نورِ مطلوب روز است؛ این در حالی است که نور تنها یک احتیاج فیزیکی نیست بلکه ازلحاظ روان شناختی عامل مهمی در تمامی ابعاد زندگی انسان به شمار می رود. کالبد فضای پنجره امروز، از هوای پاک، نور مناسب و آفتاب که تابش آن ضامن سلامتی است محروم است و همین کاستی ها موجب بیماری های روحی و روانی در انسان امروز شده است. این نشانه ها و مشکلات حاکی از نوعی غفلت و عدم آگاهی است. عدم شناخت و نبود علمی که معمار امروز و علت های مادی،صوری و غایی کالبد پنجره امروز را، نشانه می رود. مسئله اصلی، عدم رابطه کالبد پنجره با ذکر است. پژوهش حاضر، با استفاده از روش توصیفی و علِّی و با کمک رویه های قیاس و فنون کتابخانه ای به این مهم می رسد که در همین جامعه، کالبد فضای ارسی ها، توانسته اند با ذکر رابطه برقرار سازند به گونه ای که این ارتباط منجر به بروز کیفیت هایی در کالبد فضای ارسی می گردد. با الهام از این نحوه ی ارتباط به تألیف راهنمای طراحیِ کالبد فضای پنجره در خانه های امروز یزد می پردازیم باشد که مشکلی از جامعه امروز برداشته و یادآوری باشد به معماران عزیز که در مسیر ذکر، آگاهانه، عالمانه و با شناخت حقیقی گام بردارند. چه خودساخته هایی که مرا غافل کرد، و چه ذکرهایی که مرا ساخت ای خدا، مرا فهمی عطا کن ، که با ذکر تو ساخته ای آباد از من بجا بماند . . .
سیده صنعتی کاظم مندگاری
چکیده ندارد.
مهدی حنانی کاظم مندگاری
چکیده ندارد.
منی صحرایی اردکانی کاظم مندگاری
چکیده ندارد.
شیوا یغماییان کاظم مندگاری
چکیده ندارد.
علی قدیمی آسیابر محمدحسین مسعودی
چکیده ندارد.
شادی حاجی جعفری کاظم مندگاری
چکیده ندارد.
کاظم دادخواه کاظم مندگاری
چکیده ندارد.
مریم طلایی کاظم مندگاری
چکیده ندارد.
حسین قناعتیان کاظم مندگاری
چکیده ندارد.
هرمز کاظمی آسیابر محمود رازجویان
در این تحقیق نویسنده برآنست که در باب هویت و هویت معماری و شهرسازی ایرانی(میبد)تعمق نموده و با حفظ ارزش بافت، میدان مرکزی آن را ساماندهی نماید.بنابراین مطالعات به هفت فصل تقسیم شده است: فصل اول به معرفی کل میبد در وضع موجود پرداخته شده است. در فصل دوم پیشینه تاریخی هسته قدیم میبد را از زمانی که آثاری از زندگی در آن بوجود آمده تا دوره ساسانی که بافت فعلی شکل گرفته ، و از دوره اولیه اسلامی تا انقلاب اسلامی فعلی مورد بررسی قرار گرفته است. در فصل سوم هویت و شخصیت را درکتابهای فلسفی و روانشناسی بررسی نموده و با برداشت میدانی با توجه به فصل مطالعات تاریخی ، هویت بافت را در زیرساختارها و کالبد آن جویا شده است. در فصل چهارم با تهیه کلیه اطلاعات و نقشه های لازم با برداشت میدانی ، نگهداری و مرمت بافت را به انجام رسانده است. در فصل پنجم به مطالعه میدان با نگاهی به میادین تاریخی اروپا به اختصار در دوره های مختلف و میدان در معماری ایرانی از دوره باستان تا معاصر ، میادین بافت قدیم میبد بالاخص میدان مرکزی آن را مورد ارزیابی قرار داده است. در فصل آخر با بررسی فضای معماری و ساماندهی آن و معیارهای طراحی و برنامه ریزی فیزیکی طراحی میدان مرکزی میبد را به انجام رسانده است.