نام پژوهشگر: اسماعیل سعادتی خمسه
زینب خسروی کریم حاجی زاده
اندیشه ی سیاسی به هرگونه روایت اندیشمندانه از امر سیاسی قطع نظر از آن که برچه بنیادی استوار باشد، اطلاق می گردد. اندیشه سیاسی با طلیعه زندگی بشر آغاز می شود اما در هر دوره متناسب با سطح پیشرفت فرهنگ به گونه های متفاوت بروز می کند و هدف آن حفظ بقای انسان و جامعه است. اندیشه ی سیاسی به صورت الگوهای رفتاری در جامعه نمودار می شود و در ادبیات سیاسی، کلام سیاسی، فلسفه سیاسی، هنر سیاسی و ... جلوه می یابد. در ایران باستان به علت گستردگی تأثیر فرهنگ بین النهرین بر سرزمین های همجوار، اندیشه سیاسی در دوران تاریخی ایران، به ویژه در دو دوره ماد و هخامنشی، به شدت تحت تأثیر این فرهنگ می باشد. در این پژوهش سعی بر آن است تا به استناد داده های باستان شناسی و دانش اسطوره شناسی، از رهگذر روش تحلیل محتوا و تاریخی، تحوّلات اندیشه ی سیاسی ایران باستان مورد بررسی قرار گیرد. به طورکلی آنچه از بررسی داده ها به دست آمد، نشان می دهد که در ایران باستان، به دلیل جغرافیای ناهمگون و کم آب منطقه- تا دوره ماد- زمینه ای فراهم نشد تا استقرارها در یک واحد جغرافیای سیاسی قرار گیرند؛ اما با حملات آشور به ایران و اتحاد اقوام ماد برای دفاع از سرزمین شان در برابر حملات آنان، اولین نهاد سیاسی در قالب شهر هگمتانه سر بر آورد. به علت تنوع قومی در ایران که ناشی از جغرافیای ناهمگونش است، همیشه در فرهنگ سیاسی ایران، نهاد سیاسی، رفتاری تسامح گرایانه و روداری را پیش می گرفت. شاه در ایران باستان، به واسطه نیروی نظامی و پیروزی بر دشمنان، قدرت را کسب می کرد و از خلال باورها و ارزش های موجود در جامعه به اعمال نظامی و سایر اقداماتش، مشروعیت می داد. نهاد سیاسی گهگاه متناسب با اهداف سیاسی خود، باورهای مردم را دگرگون می ساخت. در ایران باستان حکومت از کنفدراسیون قبایل ماد و اندکی بعد پارس به حکومت تمرکزگرایانه بدل شد، در دوره اشکانی حکومت به صورت فئودالی بود، در دوره ی ساسانی با بهره گیری از فرهنگ ایران گرایی و سپس ملّی سازی دین زرتشتی، نظام سیاسی ای ایجاد شد که اشراف در رأس آن قرار داشتند. در پایان دوران ساسانی به دلیل وضعیت نابسامان اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، ایران در برابر حملات اعراب سر فرود آورد.