نام پژوهشگر: حسین مزدارانی
حمید علیزاده نیلی حسین مزدارانی
ناباروری با منشأ مردانه، حدود 50 درصد از موارد را به خود اختصاص داده است. انتظار براین است که مردان نابارور با آسیب dna و ناهنجاری های کروموزومی بیشتر، واجد اسپرمها و متعاقب آن زاده های ناهنجار کروموزومی بیشتر باشند. درجات متفاوتی از فراوانی آسیب dna و آنیوپلوئیدی، توسط روشهای مختلف مطالعاتی در افراد نابارور در مقایسه با افراد نرمال گزارش شده است. اما تا کنون هیچ گزارشی مبنی بر استفاده از تکنیک prins وجود ندارد. جهت مقایسه میزان آسیب dna اسپرم با میزان کمبود پروتامین، در اسپرم مردان بارور و نابارور، تعداد 30 نمونه از مایع منی از سه گروه الیگوزواسپرم، استنوزواسپرم و الیگواستنوزواسپرم (طبق معیار who)، به همراه 14 نمونه از افراد نرمال مراجعه کننده به بیمارستان شریعتی، اخذ و مورد بررسی قرار گرفت. آسیب dna، توسط تکنیک کامت قلیایی و کمبود پروتامین، با روش رنگ آمیزی کرومومایسین a3 (cma3) سنجیده شد. با استفاده از تکنیک prins و پرایمرهای اختصاصی کروموزومهای x،y،21و18، میزان دیزومی کروموزومی را به عنوان شاخص آنیوپلوئیدی، در چهار گروه اندازه گیری شد. نتایج حاکی از تفاوت معنی دار در میزان آسیب dna اسپرم در سه گروه نابارور در مقایسه با گروه نرمال است(0/01>p).شدت این آسیب ها در افراد الیگواستنوزواسپرم سطح بالاتری نسبت به دو گروه الیگوزواسپرم و استنوزواسپرم نشان می دهد. اسپرمهای cma3+ (کمبود پروتامین) نیز در سه گروه نابارور میزان بالاتری نسبت به افراد نرمال نشان داده است.شدت این کمبود پروتامین در گروه الیگواستنوزواسپرمبالاترین میزان را نشان میدهد(01/0>p). میانگین فراوانی های دیزومی در چهار گروه نرمال، الیگوزواسپرم، استنوزواسپرم والیگواستنوزواسپرم در مورد دیزومی کروموزم18، به ترتیب 0/067، 0/117، 0/068و0/251 درصد، در مورد دیزومی کروموزم21، به ترتیب0/231، 0/331، 0/261و 0/445 درصد، در مورد دیزومی کروموزمx، به ترتیب 0/066، 0/126، 0/073و0/152 درصد، در مورد دیزومی کروموزمy، به ترتیب 0/058، 0/076، 0/059و 0/127 درصد، در مورد دیزومی کروموزمxy، به ترتیب 0/184، 0/32، 0/204 و0/638 درصد بوده است . این نتایج نشان می دهد که مردان الیگوزواسپرم و الیگواستنوزواسپرم در مقایسه با گروه نرمال و استنوزواسپرم میزان بالاتری از خطر ناهنجاری های کروموزمی در اسپرمشان (مخصوصاً کروموزم های جنسی) وجود دارد. یافته ها نشان داده است که روش prins علاوه بر قابل اعتماد بودن آن همانند روش fish، سریعتر و ارزان تر می باشد.
سحر مقبلی نژاد حسین مزدارانی
اسپرماتوژنز ناقص یکی از عوامل مهم در ناباروری مردان می باشد. آسیبهای ژنتیکی یکی ازموارد دخیل در اسپرماتوژنز ناقص می باشند. عوامل مهمی که تولید رادیکالهای آزاد می کنند می توانند باعث ایجاد آسیب ژنتیکی شوند، این آسیبها گستره وسیعی از تغییرات ژنومیکی و کروموزومی را در سلولهای مولد اسپرم یا خود اسپرم به وجود می آورند. یکی از موارد تولید رادیکالهای آزاد، پرتوهای یونیزان می باشد. مردان برای درمان بیماریهائی مانند سرطان، بنا به ضرورت شغلی و یا زندگی در مناطق با تشعشع زمینه بالا، در برابر دزهای مختلف پرتو قرار می گیرند. در هر حالت سیستم تولید سلولهای جنسی فرد از عوارض ناشی از پرتو مصون نمی ماند. ایجاد عقیمی موقت و دائم افراد تابش دیده فرایندی تبیین شده، اما مکانیزم آن نامشخص است. در سالهای اخیر حساسیت پرتوی منطقه azfc (ناحیه ای در کروموزوم (y به صورت ریز حذف در برابر پرتو نشان داده شده است. از طرفی ارتباط ریز حذف این منطقه با تغییرات تعدادی کروموزمهای جنسی در نمونه های خون و اسپرم نشان داده شده، و همچنین مطالعات نشان داده اند که میزان ناپایداری کروموزومی و ژنومی افراد نابارور در برابر عوامل موتاژن خارجی بیشتر از افراد بارور می باشد. در این تحقیق میزان ناپایداری کروموزومی و ژنومیک ( ریز حذف منطقه azfc) به صورت القائی، و ارتباط آن با تغییرات تعدادی کروموزومهای جنسی در افراد نابارور در مقایسه با افراد بارور، در نمونه های خون و اسپرم مورد بررسی قرار گرفت. بدین منظور، نمونه های خون وریدی از سه گروه افراد اولیگو اسپرم، آزواسپرم و بارور، و نمونه های اسپرم از افراد بارور و اولیگو اسپرم تهیه شد. سپس نمونه های گرفته شده، تحت تابش دزهای مختلف پرتو گاما قرار گرفتند. به منظور بررسی ناپایداری کروموزومی از روش میکرونوکلئی متوقف شده در مرحله سیتوکینز، و به منظور بررسی تغییرات منطقه azfc در نمونه های خون محیطی پس از تابش دهی از روشreal time pcr استفاده گردید. از روش دورگ گیری فلورسانس درجا (fish)، به منظور بررسی تغییرات تعدادی کروموزومهای جنسی در نمونه های خون استفاده شد. به منظور بررسی تغییرات کروموزومهای جنسی در نمونه های اسپرم در برابر پرتو، ابتدا نمونه های اسپرم با روش ریز تزریق با تخمک هامستر طلائی لقاح داده شدند. سپس بر روی جنینهای به دست آمده از روش fishاستفاده شد. نتایج این بررسی حاکی از تغییرات تعداد نسخه مارکرهای منطقه azfc پس از تابش دهی به صورت (ریز حذف و افزایش) و ناپایداری کروموزومی به صورت میکرونوکلئی در خون محیطی نمونه های مورد مطالعه بود. فراوانی ناپایداری ژنومیکی و کروموزومی، در نمونه های افراد نابارور به طور معنی داری بیشتر از افراد بارور بود(p<0.05). ارتباط معنی داری بین ناپایداری القایی منطقه azfc با تغییرات تعدادی کروموزومی در نمونه های خون و اسپرم نمونه های مورد مطالعه مشاهده نگردید(p>0.05). با توجه به اینکه در افراد بارور پس از تابش دهی، تغییرات تعداد کپی مارکرها در منطقه azfc مشاهده شد می توان این مورد را به عنوان یکی از مکانیسم های احتمالی آزوا سپرمی و اولیگواسپرمی شدن افراد پس از تابش دهی عنوان کرد، و همچنین افزایش فراوانی ناپایداری کروموزومی و ژنومیکی در افراد نابارور نسبت به بارور را می توان به نقص در سیستم ترمیمی، و عوامل ژنتیکی که در اسپرماتوژنز ناقص در این افراد نقش دارند نسبت داد.
مهدیه سلیمی حسین مزدارانی
پروتئین کیناز atm نقش مهمی در حفظ تمامیت ژنوم از طریق فعال کردن زنجیره واکنش های بیوشیمیایی که به فعال کردن نقاط کنترلی چرخه سلولی و ترمیم اسیب dna می انجامد، ایفا می کند. سایکلین d1 در تنظیم مرحله g1 چرخه سلولی نقش دارد. مطالعات تجربی و بالینی دخالت آنها را در ترنسفورماسیون و توسعه تومور پیشنهاد می کند. توجهات زیاد به دقت روش های سنجش her-2 مبین اهمیت روزافزون وضعیت her-2 در مدیریت بیماران مبتلا به سرطان سینه می باشد. در این تحقیق بررسی ژن her-2 با استفاده از روش prins (primed in situ labeling) که تلفیقی از روش pcr و fish می باشد در مقایسه با تکنیک fish انجام شد. ارتباط احتمالی بیان در سطح rna ژنهای atm و سایکلین d1 در تومورهای داکتال کارسینوما و بافت نرمال مجاور تومور در مقایسه با بافت نرمال پستانی با استفاده از تکنیک real-time pcr با استفاده از پروب taq man مورد بررسی قرار گرفت. همچنین ارتباط بیان ژنهای atm و سایکلین d1 در تومورهای داکتال کارسینوما در مراحل ii و iii و نیز ارتباط میزان آسیب های dsb باقیمانده القا شده توسط پرتو گاما با استفاده از سنجش ?h2ax با تکثیر ژن her-2 مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که سایکلین d1 در 4/51 درصد از تومور های سینه افزایش بیان دارد حال انکه atm در 50 درصد از نمونه های توموری در مقایسه با بافت های مجاور نرمال و نیز گروه کنترل کاهش بیان را نشان داد (p?0.01). بیان سایکلین d1 در بافت های نرمال مجاور تومور و گروه کنترل نرمال تفاوت معنی داری را نشان نداد در حالیکه میزان بیان atm در بافت نرمال مجاور تومور بیان کمتری نسبت به گروه کنترل نرمال داشت (p?0.01).افزایش بیان سایکلین d1 با بیان گیرنده های استروژن و/یا پروژسترون مرتبط بود در حالیکه کاهش بیان ان بیشتر در تومورهای her-2+ واجد تکثیر ژن her-2 دیده شد.کاهش بیان atm بیشتر در گروه تومور های سه گانه منفی(er-, pr- , her2 -) مشاهده گردید. همخوانی دو تکنیک prins و fish در تعیین وضعیت تکثیر ژن her-2 100% محاسبه گردید (27:27). میزان dsb باقیمانده در گروه واجد تکثیر ژن her-2 در مقایسه با گروه هم ارز فاقد ان بطرز معنی داری کاهش یافت که این امر برحساسیت کم آنها به پرتو گاما دلالت دارد. استفاده از روش سنجش ?h2ax در ارزیابی dsb ممکن است جهت پیش بینی حساسیت پرتوی توموری در افراد کارا باشد. همچنین نتایج ما مبین آن است که کاهش بیان atm و اختلال در بیان سایکلین d1 ممکن است در توسعه و / یا پیشرفت بدخیمی کارسینومای پستان دخالت داشته باشد. prins یک تکنیک قابل اعتماد و تکرار پذیر بوده و می تواند به عنوان یکی دیگر از روشهای سنجش وضعیت her-2 درتومورهای پستانی ffpe بکار رود. واژگان کلیدی: سایکلین d1، atm، ?h2ax، dsb، تابش پرتو، prins، her-2 و داکتال کارسینومای سینه.
پگاه قراییان حسین مزدارانی
ریز حذفهای موجود در نواحی azf واقع در بازوی بلند کروموزوم y را مهمترین علت ناباروری در مردان می دانند که با تاثیر در روند اسپرماتوژنز منجر به آزواسپرمی و الیگواسپرمی شدید می شود. ژن daz واقع در ناحیه azfc بیشترین حذف را در ناحیه azf نشان می دهد. بمنظور مشاوره زوج نابارور، در مراکز ناباروری غربالگری ریزحذف برای نواحی azf بر روی نمونه خون مردان نابارور شدید و کاندید icsi صورت میگیرد. چرا که مردان حاوی ریزحذف در azfc (و نه سایر نواحی azf) قادر به تولید اسپرم بوده و در نتیجه در مخاطره انتقال ریزحذف به فرزندان مذکر خود پس از icsi قرار دارند. از آنجائیکه،dna اسپرم احتمال دارد که بعلت شوک اکسیداتیو میزان بیشتری از حذف و آسیب را نسبت به dna خون نشان دهد، dna سلولهای خون نمی تواند بطور قطع معرف موقعیت dna اسپرم باشد و این امکان وجود دارد که فرد علیرغم اینکه در خون حاوی ژن daz است در لایه زاینده بطور موزائیسم حاوی ریزحذف daz بوده و درنتیجه متعاقبا در مخاطره انتقال آن به فرزندان پسر خود باشد. بهمین دلیل نیاز به بررسی اسپرم این بیماران و جمع آوری اطلاعات بیشتر در این زمینه می باشد. بعلاوه با استناد به نتایج مطالعاتی که حاکی از افزایش اختلالات کروموزومی بخصوص جنسی در اسپرم مردان نابارور و متعاقبا فرزندان حاصل از icsi بوده و همچنین نتایجی که نشاندهنده نقش احتمالی انیوپلوئیدی اسپرم در بارورنشدن اووسیتها ، سقط های مکرر و عدم لانه گزینی رویان پس از icsi می باشد در این تحقیق بر آن شدیم تا به بررسی ریز حذف ژن daz در نمونه خون و اسپرم و انیوپلوئیدی کروموزومی در اسپرم مردان نابارور و تخمکهای بارور نشده پرداخته و همچنین تاثیر انیوپلوئیدی اسپرم در مراحل مختلف تکوین جنین پس از icsi را مورد بررسی قرار دهیم. بدین منظور مردان ناباروری که پس از آنالیز متافاز خون از نظر تعداد کروموزوم طبیعی تشخیص داده شدند، در گروههای الیگو اسپرم، الیگو اسپرم شدید، نادر و آزواسپرم تقسیم بندی شدند. در این افراد بررسی وجود ریزحذف daz در خون با روش مولتی پلکس pcr، فراوانی انیوپلوئیدی کروموزوم های جنسی اسپرم با روش prins و فراوانی انیوپلوئیدی کروموزوم های جنسی همزمان با ریزحذف daz در اسپرم با روش ترکیبی fish-prins صورت گرفت. همچنین جهت بررسی انیوپلوئیدی کروموزوم های جنسی و اتوزومی 15 و 21 در تخمکهای بارورنشده حاصل از ریزتزریق اسپرم مردان نابارور و بارور به ترتیب از روش fish و prins استفاده شد. نتایج ما نشاندهنده افزایش فراوانی انیوپلوئیدی کروموزومهای جنسی در گروه الیگو اسپرم شدید نسبت به گروه الیگواسپرم و نرمال بود (05/0(p<، همچنین ریزحذف در ژن daz در درصدی از اسپرم های افراد ناباروری که در خونشان فاقد ریزحذف بودند نشان داده شد که این موزائیسم مشاهده شده در لایه زاینده با افزایش شدت ناباروری افزایش نشان می داد. بعلاوه، بطور کاملا معنی داری در گروهی از مردان که در اسپرمشان حاوی ریزحذف بودند افزایش انیوپلوئیدی کروموزوم های جنسی در مقایسه با گروه فاقد ریزحذف وجود داشت (05/0(p<. در تخمکهای بارور نشده گروه نرمال بین انیوپلوئیدی کروموزومهای تحت بررسی نسبت به گروه نابارور اختلافی معنی دار مشاهده نشد (05/0(p<. نتایج حاصل از بررسی تاثیر اسپرم انیوپلوئید بر نتیجه icsi، نشاندهنده کاهش معنی دار در تعداد جنینهای 8 سلولی تشکیل شده (05/0(p< و کاهش نرخ لانه گزینی (05/0(p> در گروه نابارور نسبت به نرمال بود. با توجه به نتایج کسب شده می توان چنین نتیجه گیری کرد که با افزایش شدت ناباروری فراوانی انیوپلوئیدی کروموزومهای جنسی و ریزحذف در ژن daz افزایش پیدا می کند که نشاندهنده نقش احتمالی ریزحذف ژن daz در القاء انیوپلوئیدی در کروموزومهای جنسی بوده که احتمالا بعلت نقص در تشکیل سیناپس بین کروموزوم های جنسی متعاقب ریزحذف daz و نهایتا تفکیک نادرست کروموزوم ها می باشد. همچنین وجود ریزحذف در اسپرم بیمارانی که در خون فاقد ریزحذف بوده اند نشان دهنده اهمیت بررسی ریزحذف در اسپرم در مردان نابارور شدید و کاندید icsi می باشد. بعلاوه با استناد به نتایج بدست آمده، احتمالا اسپرم انیوپلوئید در مراحل ابتدایی تکوین جنین بخصوص مرحله تشکیل جنین 8 سلولی تاثیر گذار بوده و احتمالا عوامل دیگری به جز اسپرم انیوپلوئید در بارور نشدن تخمکها (نظیر pcc اسپرم ) و عدم لانه گزینی جنینها (نظیر اختلالات کروموزومی پس از تشکیل تخم و اختلالات اندومتریک) نقش موثرتری دارد.
محسن فروغی زاده مقدم حسین مزدارانی
سرطان پستان شایعترین سرطان در زنان است. در حدود 10% از این بیماران سابقه خانوادگی مثبت وجود دارد. ژن های brca1، brca2، p53، check2، و pten در سرطان پستان فامیلی شناخته شده و توارث اتوزومی بارز را نشان می دهند. در حدود 50% از سرطانهای فامیلی پستان توارث اتوزومی بارز کامل دیده نمی شود و ژن های با نفوذ پایین مسئول می باشند. ژن های مرتبط با ترمیم dna از جمله atm مهمترین آنها هستند. ناپایداری ژنومی در بیماران سرطان پستان نشان داده شده است که می تواند با ژن های بانفوذ پایین مرتبط باشد. محققین با بررسی حساسیت پرتوی برای کشف ناپایداری ژنومی نهفته، با استفاده از آزمون های g2، میکرونوکلئی و آزمون کامت سعی در معرفی مارکر مناسبی برای یافتن افراد با خطر بالای استعداد ابتلا به این سرطان داشته اند. در این مطالعه کروموزوم های دیسانتریک و جفت مینوت قبل و بعد از پرتوتابی لنفوسیت های خون محیطی با 2 گری اشعه گاما در 51 بیمار سرطان پستان در مقایسه با 28 کنترل، بعنوان شاخصی برای استعداد به سرطان پستان با روش استاندارد آنالیز متافاز مورد ارزیابی قرار گرفت. بیان ژن atm در افراد کنترل و بیماران قبل از تابش پرتو و نیز تعیین مقدار ژن her2 در افراد مبتلا به سرطان با روش real-time pcr و استفاده از پروب تگمن بررسی شد. برای تایید نتایج مقدار ژن her2 از روش fish بر روی بلوک های پارافینه استفاده شد. یافته ها با روش های متناسب تجزیه و تحلیل آماری شد. افزایش قابل توجه دیسانتریک القایی در تمامی مراحل درمانی در بیماران نسبت به کنترل نشان داده شد. قبل از جراحی و بعد از شیمی درمانی 002/0 = p و بعد از پرتودرمانی 001/0 = p بود. بین دیسانتریک القایی و نوع، درجه و مرحله تومور و نیز وضعیت er، pr و her2 ارتباط معنی دار وجود نداشت (05/0p>). 62 درصد بیماران با بکارگیری این شاخص حساس به پرتو بودند، این میزان در گروه کنترل 28% بود. با افزایش درجه تومور حساسیت پرتوی به طور قابل توجهی (039/0 =p) افزایش نشان داد. میزان نسبی بیان ژن atm در لنفوسیت های خون محیطی بیماران سرطان پستان در مقایسه باکنترل 72/0±29/1 بود و ارتباطی را با حساسیت پرتوی نیز نشان نداد. مقایسه تکثیر ژن her2 با روش pcr کمی و fish در بافت پارافینه پستان با روش ihc تطابق 100% نشان داد. نتیجه اینکه شاخص دیسانتریک القایی در لنفوسیت خون محیطی می تواند بعنوان بیومارکر مناسبی برای ارزیابی استعداد به سرطان پستان پیشنهاد گردد. افزایش یا کاهش بیان در ژن atm در لنفوسیت های خون محیطی بیماران سرطان پستان در مقایسه با کنترل وجود ندارد، و روش pcr کمی برای اندازه گیری میزان تکثیر ژن her2 در بافت پارافینه پستان مناسب است.
صفورا نیکزاد بیژن هاشمی ملایری
چکیده تکنیک های جدید پرتودرمانی منجر به ایجاد دوز یکنواخت تر در تومور شده در حالیکه دوز دریافتی توسط ارگان های نرمال اطراف را به حداقل می رسانند. این فناوری ها احتیاج به طراحی و روش های پرتودهی پیچیده تری دارند که منجر به ایجاد وقفه در هر فرکشن درمانی و ایجاد ساب فرکشن ها می شود. بر اساس نظریه های رادیوبیولوژیکی، ترمیم آسیب های زیرکشنده نه تنها بین فرکشن ها بلکه در حین پرتودهی در یک فرکشن هم ممکن است اتفاق بیفتد. در این مطالعه اثر ایجاد فاصله زمانی ناشی از ساب فرکشن ها در هر جلسه پرتودرمانی بر رده سلولی آدنوکارسینومای سینه (4t1) موشی به صورت in vitro و in vivo بررسی شده و علاوه بر این دوز اضافی جهت جبران اثر این وقفه ها با استفاده از مدل خطی- توان دومی بقا محاسبه و اعمال شد. به این منظور ابتدا روشی بهینه جهت رسم منحنی بقا و محاسبه پارامترهای بقای سلولی پیشنهاد و استفاده شد. سپس بقای سلول ها بعد از تابش پیوسته (مشابه با روش درمان متعارف پیوسته) و تابش های منقطع با فواصل زمانی مختلف (از 25/0 تا 4 ساعت) با استفاده از روش تجربی و همچنین محاسبات نظری تعیین و مقایسه شد. سپس با استفاده از مدل خطی توان دومی بقا، دوزهای جبرانی لازم برای کلیه روش های تابش دهی منقطع محاسبه و اعمال شد و بقای سلول ها بعد از تابش دهی با این دوزها مورد بررسی قرار گرفت. سپس این مراحل در شرایط in vivo اجرا شد. به این منظور، برای دو دسته از موش هایی که دارای تومورهایی با ابعاد کوچک (30-20 میلی متر مکعب) و بزرگ (500-400 میلی متر مکعب) در ابتدای درمان بودند، شش گروه تابش دهی (2 گری پیوسته، دو دوز 1 گری با فواصل 30 و 60 دقیقه، دو تابش با دوزهای جبرانی 16/1و 24/1 با فواصل زمانی 30 و 60 دقیقه) طراحی شد و در ده جلسه پرتودرمانی در بیمارستان تابش دهی شدند. بقای موش ها و دیگر پارامترهای بیولوژیکی از قبیل زمان رشد تومور و زمان تاخیر در رشد تومور محاسبه و مورد بررسی قرار گرفت. نتایج بدست آمده نشان داد که پارامتر موثر در افزایش بقای سلول ها، افزایش زمان درمان کلی بوده و افزایش تعداد ساب فرکشن ها در زمان درمان ثابت، هرچند در محاسبات نظری تغییراتی را نشان می دهد اما در آزمایش های تجربی تغییر معناداری را در درصد بقا ایجاد نمی کند (05/0>p). افزایش زمان درمان تا 2 ساعت باعث افزایش درصد بقای سلول ها شد اما افزایش بیشتر زمان، تاثیر معناداری نداشت (05/0>p). افزایش زمان درمان همچنین باعث افزایش درصد بقای تومور در شرایط in vivo شد و عود مجدد تومور را تسریع نمود. نتایج حاصل از بررسی دو دسته موش با ابعاد کوچک و بزرگ تومور در ابتدای درمان نشان داد که تفاوت بین پارامترهای بیولویکی محاسبه شده، برای تومورهای با ابعاد کوچکتر در ابتدای درمان معنادار است (05/0>p) اما برای تومورهای با ابعاد بزرگتر تفاوت معناداری بین گروه های درمانی مختلف مشاهده نشد. نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که استفاده از دوزهای جبرانی محاسبه شده، افزایش بقای تومور ناشی از افزایش زمان درمان را در هر دو شرایط in vitro و in vivo جبران نمود. بنابراین می توان نتیجه گیری کرد که افزایش زمان درمان در پرتودرمانی می تواند مرگ سلول های توموری را کاهش داده و احتمال عود مجدد بیماری را افزایش دهد. اما، استفاده از دوزهای جبرانی در این شرایط می تواند افزایش بقای ناشی از افزایش زمان درمان را جبران نماید. علاوه بر این با توجه به تفاوت نتایج در موش های دارای تومورهای کوچک و بزرگ در ابتدای درمان، می توان نتیجه گرفت که ابعاد تومور و احتمالا میزان پیشرفت بیماری دو عامل مهم موثر در بررسی تاثیر افزایش زمان درمان در پرتودرمانی می باشند.
زهرا پاکزاد حسین مزدارانی
چکیده: مول هیداتیفورم یک حاملگی غیر طبیعی انسانی است که طبق ویژگی های هیستولوژیک، ژنتیک، سونوگرافی و کلینیکی به صورت مول هیداتیفورم کامل (chm) و مول هیداتیفورم ناقص (phm) دسته بندی می شود. تمایز قایل شدن بین chm و phm با استفاده از نشانه های هیستولوژیک به تنهایی مشکل است، مول کامل رایج ترین فرم برای تبدیل شدن به کوریوکارسینوما می باشد و مول هتروزیگوت این استعداد را افزایش می دهد. ژن nlrp7 با مول هیداتیفورم راجعه و یا خانوادگی مرتبط می باشد. در این مطالعه، روش دورگ گیری فلوئورسانس درجا (fish) برای کروموزوم 15 و 16، بر روی 60 نمونه بافت پارافینه مول و vntr genotyping با تکثیر 3 لوکوس پلی مورفیک متفاوت به نام های col2a1, apob و d1s80 به وسیله واکنش زنجیره پلی مراز) ,(pcr بر روی 30 نمونه بافت مول و خون والدین آنها انجام شد. همچنین آنالیز موتاسیون به وسیله توالی یابی ژن nlrp7 ، در 3 بیمار با سابقه مول هیداتیفورم راجعه ، انجام شد. نتایج سیگنال های fish در سلول های استروما و سیتوتروفوبلاست ویلی مشخص می کند که 3 مورد از 33 مورد مول کامل تریپلوئید، 3مورد از 14مورد مول ناقص دیپلوئید، 4 مورد از 6 مورد مشکوک به مول هیداتیفورم دیپلوئید و 1 مورد از 7 مورد مشکوک به مول ناقص دیپلوئید بودند (p< 0.05 ). نتایج vntr genotyping نشان داد که در مول کامل 76% آندروژنتیک مونواسپرمیک و 24% آندروژنتیک دی اسپرمیک می باشد، و در مورد مول ناقص، 66% تریپلوئید دی اسپرمیک و 34% دیپلوئید biparental بودند. در بیماران ایرانی با مول هیداتیفورم راجعه موتاسیونی در ژنnlrp7 مشاهده نشد. در نتیجه، اکثریت موارد سقط هیدروپیک با روش هیستولوژی به تنهایی تشخیص داده می شود، اما تکنیک fish و vntr genotyping برای بررسی مواردی که در سنین حاملگی پایین تخلیه می شوند، برای تشخیص دقیق و پیگیری مناسب بیماران ضروری خواهد بود. واژگان کلیدی: مول هیداتیفورم کامل، مول هیداتیفورم ناقص، دورگ گیری فلوئورسانس درجا، واکنش زنجیره پلی مراز، مول هیداتیفورم راجعه، ژن nlrp7
زینب خفاجی حسین مزدارانی
با توجه به افزایش شیوع ناباروری که حدود 15% زوج ها را در سنین باروری شامل می شود اهمیت تکنیک های کمک باروری پر رنگ تر می شود همچنین دسته بزرگی از زنان pcos برای باروری از این تکنیک ها استفاده می کنند. ابداع پروتکل های موثرتر برای تحریک مناسب تخمک گذاری موفقیت این تکنیک ها را تضمین می کند، اساس کار این تکنیک ها استفاده از هورمون های اگزوژن به خصوص fsh برای تحریک تخمک گذاری است. fsh اثر خود را بر سلول های گرانولوزا از طریق اتصال به گیرنده های خود به صورت کاملا اختصاصی در سطح آنها اعمال می کند. امروزه گیرنده fshبه عنوان مهمترین گیرنده مورد بررسی در تکنیک های کمک باروری توجه محققین را به خود جلب کرده است. با توجه به نقش مهم fshدر تولید مثل، شناسایی بهتر گیرنده آن به عنوان یکی از علل مهم بررسی ناباروری ضروری می باشد. در این تحقیق بر آن شدیم تا سطح بیان fshr در سلول های گرانولوزا و همچنین پلی مورفیسم های ژن های fshr،esr1،esr2 که با میزان پاسخ به هورمون های اگزوژن ارتباط نشان داده اند را در خون زنان pcos و زنان شاهد مقایسه کنیم. از طرفی دیگر اثر هورمون fsh که به صورت گسترده برای تحریک تخمک گذاری در بیماران ivf استفاده می شود را بر آنوپلوییدی دو کروموزوم 16 و 21 در تخمک زنان pcos که بیان fshr در آنها تغییر کرده را بررسی کردیم. نتایج نشان داد پلی مورفیسم های ژن fshr توزیع متفاوتی را در زنان pcos و افراد شاهد نشان می دهند در صورتی که پلی مورفیسم های دو ژن esr1 و esr2 توزیع متفاوتی را نشان نداده اند. همچنین مشاهده شد که fsh و lh سرمی در دو گروه مورد بررسی متفاوت است و میزان آنها در زنان pcos بالاتر از گروه شاهد است و بیان ژن fshr در زنان pcos به طور معنی داری بالاتر از گروه شاهد می باشد از طرفی دیگر دسته از زنان pcos که ژنوتیپ aa را در موقعیت -29 در ژن fshr دارند بیان کمتری از بقیه گروها نشان می دهند. همچنین آنوپلوییدی در چندین تخمک لقاح نیافته بدست آمده از زنانpcos که بیان fshr در سلولهای گرانولوزا دیده شد مشاهده شد.
عمران حشمتی حسین مزدارانی
چکیده هایپوکسیا یکی از عوامل ایجاد مقاومت تومورها به پرتودرمانی و شیمی درمانی است. نشان داده شده است که برخی داروهای ضد سرطان می توانند اثر پرتودرمانی را در شرایط هایپوکسیک به طور موثری افزایش دهند. در این تحقیق اثر حساس کنندگی پرتویی جمسیتابین بر روی رده های سلولیhela و mrc5 با روش سنجش ریزهسته در شرایط هایپوکسیک و نورموکسیک بررسی گردید. بدین منظور پس از آزمودن دزهای مختلف دارو، مشخص شد که بالاترین دز غیرژنوتوکسیک داروی جمسیتابین 1ng/ml می باشد. سپس برای بررسی حساسیت پرتویی در شرایط هایپوکسیک و نورموکسیک در حضور این دز دارو، هر دو رده ی سلولی در معرض دزهای 5/0، 1 و 2 گری قرار گرفتند. نتایج نشان داد که اگرچه هایپوکسیا به طور جداگانه باعث کاهش اثرات داروی جمسیتابین و پرتو می شود اما هنگام استفاده از ترکیب دارو و پرتو نسبت افزایش دز در رده سلولیhela در شرایط هایپوکسیک بیشتر از شرایط نورموکسیک است. به عنوان مثال در دز 1 گری پرتو، نسبت عامل افزایش دز در شرایط هاپوکسیک به شرایط نورموکسیک برای سلول هایhela وmrc5 به ترتیب 41/1 و 99/0 بدست آمد. هایپوکسیا و داروی جمسیتابین اثرات خود را از طریق مکانیسم های پیچیده ای بر روی سلول اعمال می کنند. هایپوکسیا با توقف چرخه سلولی در مرحله g1/s باعث کاهش اثرات داروهای ضدسرطان از جمله جمسیتابین که در فاز s اثر خود را اعمال می کنند می شود. تحقیقات گذشته نشان داده اند که هایپوکسیا از طریق مهار آنزیم ریبونوکلئوتید ردوکتاز باعث تخلیه منبع نوکلئوتیدی می گردد. مهار این آنزیم همچنین مکانیسم پیشنهادی اثر جمسیتابین به عنوان حساس کننده پرتوی می باشد. به نظر می رسد هایپوکسیا و جمسیتابین با مهار این آنزیم اثر یکدیگر را تقویت می کنند، هرچند احتمال دارد مکانسم های ناشناخته دیگری نیز در افزایش اثرات حساس کنندگی پرتویی جمسیتابین در شرایط هایپوکسیا نقش داشته باشند. در بخش دیگری از این تحقیق ساختار جمسیتابین و همچنین 5- هالویوراسیل ها با روش محاسباتی «نظریه تابعیت چگالی» با استفاده از نرم افزار گوسین مورد بررسی قرار گرفت. این محاسبات نشان داد که استخلاف هالوژن در 5- هالویوراسیل ها باعث تغییر در پارامترهای جفت باز واتسون- کریکی تیمین-آدنین می شود. محاسبات جمسیتابین نشان داد که کنفورماسیون قند دئوکسی ریبوز در آن در مقایسه با سایتیدین تغییر زیادی کرده است؛ بطوریکه در پایدارترین حالت جمسیتابین کنفورماسیون 3 اندو به خود می گیرد. نتایج به دست آمده می تواند زمینه انجام تحقیقات بیشتر به منظور درک بهتر مکانیسم اثر جمسیتابین را به عنوان خاتمه دهنده زنجیره dna هنگام ترمیم و همانندسازی فراهم آورد.
محمد ستاری کیکله پرویز عبدالمالکی
چکیده در این پژوهش اثر میدان مغناطیسی ایستا و پرتو گاما ، بر القای آپوپتوز و تغییر جمعیت سلولی فاز های مختلف چرخه ی سلولی در لاین سرطانی دهانه ی رحم انسان( سلول ها ی hela) بررسی شد. سلول ها به چهار گروه مختلف تقسیم شدند: گروه کنترل، گروهی که فقط با میدان مغناطیسی 6 و 15 میلی تسلا به مدت 12 ساعت تیمار شدند، گروهی که فقط با پرتو گامای 2 و 4 گاما تیمار شدند و گروهی که قبل از تیمار با میدان منغناطیسی با پرتو گاما تیمار شده بودند. میزان مرگ سلولی با استفاده از روش سنجش mtt 12، 24 و 48 ساعت بعد از شروع تیمار به دست آمد، درصد سلول هایی که دچار فرایند آپوپتوز شدند و همچنین تغییر جمعیت سلولی فاز های چرخه ی سلولی با استفاده از روش فلوسایتومتری مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج حاصل از سنجش mtt نشان داد که میزان مرگ سلولی در تمامی گروه های تیمار شده نسبت به گروه کنترل افزایش یافت و این افزایش وابسته به شدت میدان و دوز پرتو، همچنین به زمان آغاز تابش دهی وابسته بود. بر اساس یافته های حاصل از روش فلوسایتومتری آپوپتوز در نمونه های میدان مغناطیسی 6 و 15 میلی تسلا و پرتو گامای 2 و 4 گری در زمان های 24 و 48 ساعت پس از شروع تیمار معنی دار شد اما در زمان 12 ساعت بعد از تابش دهی میزان آپوپتوز معنی داری مشاهده نشد. اما در گروه هایی که هم با میدان مغناطیسی و هم با پرتو گاما تیمار شده بودند آپوپتوز معنی داری در گروه های 12 ساعت بعد از شروع تابش دهی نیز مشاهده شد. همچنین بررسی چرخه ی سلولی به کمک فلوسایتومتری نشان داد میدان مغناطیسی و پرتو گاما باعث افزایش جمعیت سلولی فاز g2/mو کاهش جمعیت سلولی فاز g0/g1 نسبت به گروه کنترل می شود. این تغییرات در چرخه سلولی وابسته به دز میدان و پرتو گاما نیز بود. همچنین تغییرات در جمعیت سلولی فاز های مختلف چرخه سلولی در گروه های 24 ساعت بعد از تابش دهی نسبت به 12 و 48 ساعت بعد از تابش دهی زیادتر بود. به نظر می رسد، تابش میدان مغناطیسی ایستای 6 و 15 میلی تسلا و پرتو گامای 2 و 4 گری باعث آسیب -هایی در مولکول dna می شوند. سلول آسیب هایی که قابل ترمیم هستند را با توقف در فاز g2/mترمیم می کند و در نتیجه جمعیت سلولی این فاز زیاد می شود، اما آسیب هایی که سلول توانایی ترمیم آن ها را ندارد باعث القای آپوپتوز در سلول می شوند.
ثریا قاسمی حسین مزدارانی
سرطان معده (gc) از متداولترین سرطانها و دومین سرطان منجر به مرگ و میر انسانها در اثر سرطان در جهان است. mir-372 عملکردی شبه انکومیری دارد و از طریق ژن هدفش lats2 در انواع سرطانها باعث تهاجم و نیز عدم تنظیم چرخه سلولی، آپوپتوز و تکثیر سلولی می گردد. cd44 در سرطان معده مارکر سطح سلولی بنیادی سرطانی است و باعث تهاجم و متاستاز می گردد. در این مطالعه، بیان mir-372 با ترانسداکشن لنتی ویروس حامل آن در رده سلولی سرطان معده mkn-45 افزایش داده شد. میزان بیان mir-372 و هدف آن lats2 با real-time pcr کمی بررسی شد. وسترن بلات جهت سنجش میزان پروتئین lats2 انجام شد. فلوسایتومتری و سنجش mtt به ترتیب جهت ارزیابی میزان سلولهای +cd44 و تکثیر سلولی در سلولهای تیمار شده در مقایسه با کنترلها انجام شد. سنجش cytochalasin b blocked (mn) جهت بررسی وجود یا عدم وجود میکرونوکلئای (mn) برای مقایسه ناپایداری ژنومیک در سلولهای تیمار شده و کنترل انجام شد. در مقایسه با گروههای کنترل، میزان بیان mir-372 به میزان چشمگیری افزایش یافت (به ترتیب در روزهای 7، 14 و 21 پس از ترانسداکشن، 85/7، 22/50 و 68/114 p=0.03,). در حالی که بیان lats2 کاهش نشان داد (به ترتیب در روزهای 7، 14 و 21 پس از ترانسداکشن 39/0، 29/0 و 15/0 p=0.016). پروتئین lats2 نیز کاهش معنی داری یافت(p=0.000). به علاوه رشد و تکثیر سلولی و ناپایداری ژنومیک افزایش معنی داری نشان داد (p=0.000). میزان cd44 در سلولهای تیمار شده و کنترل در بازه 21 روزه تغییر معنی داری نداشت (حدودا 10%). نتایج این تحقیق نشان داد، lats2 در رده سلولی mkn-45 هدف mir-372 است و احتمالا می تواند یک بازدارنده توموری در سرطان معده محسوب شود. از طرفی مشخص شد، در این رده سلولی،cd44 را نمی توان به عنوان یکی از اهداف mir-372 در نظر گرفت.
حسین مزدارانی محمد رضا مجاهدی
رساله پیش رو با عنوان طراحی آکادمی هنر رزمی جودو با رویکرد سازه های نوین در سمنان به مطالعه و طراحی یک فضای اختصاصی با امکانات کامل ورزشی ، اداری ، خوابگاهی و تاسیساتی به صورت متمرکز برای رشته ورزشی جودو می پردازد . در کشور ما به ساخت فضاهای اختصاصی برای یک رشته ، خصوصا رشته های رزمی کمتر پرداخته می شودو عمده فضاهای ورزشی به صورت سالن های چند منظوره می باشتد که غالبا" دارای جمیع امکانات نبوده و تداخل رشته های ورزشی مختلف در آنها مشکلاتی را در بر دارد. با توجه به وجود استعداد های بالقوه در بین جوانان ایرانی در رشته جودو ، ساخت یک فضای اختصاصی در پیشرفت این ورزش در عرصه های بین المللی کمک زیادی خواهد کرد . با پیشرفت تکنولوژی الگوهای ساخت فضاهای ورزشی تغییر کرده و دیگر سوله های ورزشی با وزن زیاد سازه و محدودیت های موجود کارآمد نمی باشد . امروزه سازه های نوین علاوه بر سبکی و سرعت در اجرا ، ایجاد فرمهای زیبا و جذاب را برای معماران مهیا نموده است . در این رساله با مطالعه کامل روی سازه های پوسته ای و ورق تا شده ، سازه های مشبک فضایی و سازه های پارچه ای (غشایی) و همچنین بررسی اقلیمی سایت و با توجه به نیازهای فضایی رشته جودو و استانداردهای ورزشی به طراحی آکادمی هنر رزمی جودو پرداخته شده است .سازه آن ترکیبی ازسازه های مشبک فضایی و سازه های پارچه ای (غشایی)بوده و فضاهای معماری به گونه ای طراحی شده که در صورت لزوم و در زمان مسابقات مورد استفاده سایر رشته های رزمی قرارگیرد.
محمدعلی تاجیک منصوری حسین رجبی
امروزه رادیوایمونوتراپی به عنوان یک روش نوین در درمان سلولهای سرطانی گسترده و میکرومتاستازها شناخته می شود. که در درمان متاستازهای سرطانی همانند متاستازهای استخوانی سرطان پروستات موثر واقع شده است. با توجه به همه مزایای رادیوایمونوتراپی در درمان اما این روش به علت نبو دانش کافی در زمینه طراحی درمان دچار محدودیت های عمده در عمل می باشد که علت عمده این محدودیت ها را می توان رزلوشن پایین سیستم های تصویر برداری در به تصویر کشیدن اطلاعات مربوط به رادیودارو و توزیع دز در بین کلاسترهای سلولی سرطانی دانست. بنابراین در حال حاضر، تنها راه حل ممکن برای طراحی درمان مناسب مدل سازی سلولهای توموری متاستازیک و درنظرگرفتن توزیع های فضایی مختلف رادیودارو می باشد که استفاده از کدهای مونت کارلو نیز در تخمین دز به عنوان بهترین روش در راستای چنین محاسباتی شناخته می شوند. در این تحقیق سلولهای سرطان پروستات ( رده سلولی pc-3 ) با در نظر گرفتن مشخصات هندسی و رادیوبیولوژیک ، براساس داده های انتشار یافته و در دو مدل ضایعه استئولیتیک و استئوبلاستیک کلاسترهای سلولی سرطان در بافت استخوانی مدل سازی و سه رادیوایزوتوپ 131i، 177lu، 90y به عنوان رایج ترین رادیوایزوتوپها در درمان برای دو توزیع فضایی یکنواخت و غیریکنواخت و سه اکتیویته تجمعی 5، 10 و 20 کیلوبکرل در نظر گرفته شدند. و با استفاده از کد geant4-dna و به صورت track structure تمام برخوردهای حاصل از ترابرد الکترون و فوتون بصورت گام به گام شبیه سازی شد. هدف از این شبیه سازی ها تخمین دز سلولی، کسر بقاء و همچنین احتمال کنترل تومور(tcp) بود. نتایج تحقیق نشان دهنده عدم قطعیت بسیار بالا در دز سلولی بود که بیانگر عدم توان اتکاء به دز میانگین در تخمین پاسخ سلولهای توموری در رادیوایمونوتراپی می باشد. بنابراین sparse ها به عنوان انرژی واگذار شده در حجم حساس سلول (dna ) با توان ایجاد شکستگی تک رشته ای در محاسبات کسر بقاء مورد استفاده قرار گرفت. که نتایج شبیه سازی ها برای هر سه رادیوایزوتوپ نشان می دهد دز سلولی، میزان کسر بقاء و tcp بشدت وابسته به اکتیویته تجمعی و تعداد سلولها در کلاستر سلولی می باشد. و در مدل ضایعه استئوبلاستیک 12 مورد با tcp بالای 9/0 که دو برابر مدل استئولیتیک می باشد مشاهده شد. در ادامه نیز برای توزیع فضایی دو رادیوایزوتوپ 131i، 177lu نتایج نشاندهنده اختلاف آماری معناداری ( p-value ? 0.05) بین دو توزیع یکنواخت وغیریکنواخت می باشد. هرچند نتایج نشاندهنده پتانسیل بالای 90y در ایجاد کسربقاء پایین در سلولهای توموری هدف می باشد اما سمیت حاصل از دز مغز استخوان بصورت قابل توجهی در مقایسه با دیگر رادیوایزوتوپ ها مورد استفاده در این تحقیق بالا می باشد. درنهایت می توان گفت که هرچند نمی توان یک رادیوایزوتوپ مشخص را برای همه پروتکل های درمانی توصیه کرد اما نتایج این تحقیق نشاندهنده بهره درمانی بالا و دز مغز استخوان کمتر برای 177lu نسبت به دو رادیوایزوتوپ دیگر می باشد.
آناهیتا محسنی میبدی حسین مزدارانی
چکیده ندارد.
بیتا سیفی حسین مزدارانی
در تحقیق حاضر داروی بلئومایسین سولفات به عنون یک داروی شیمی درمانی با دوزهای متفاوت و در سه مرحله از سیکل سلولی (g0,g1,g2) بر روی یک رده سلولی که در این پژوهش لنفوسیت خون محیطی انسان انتخاب شد، با استفاده از دو تکنیک مختلف شامل رنگ آمیزی کیمسا برای تشخیص میکرونوکلئی و رنگ آمیزی فلورسنس برای تشخیص سلول آپوپتوز، روند القاء آپوپتوز و میکرونوکلئی مورد بررسی قرار گرفته است .
حمید سموات حسین مزدارانی
تحقیقات انجام شده در سالهای اخیر نشان دهنده مخاطرات سوماتیکی و ژنتیکی متعدد ناشی از اشعه در پرتوکاران رادیولوژی است . از جمله اثرات پرتو روی کروموزوم می توان به ایجاد شکاف و شکست های کروماتیدی و کروموزومی و جابجایی کروموزومی اشاره کرد که مجموعه این آسیب ها تحت عنوان آسیب های کروموزومی مورد بررسی قرار گرفت . در این بررسی نمونه های خون پرسنل رادیولوژی در شرایط استاندارد بروش کشت کوچک ، کشت داده شد و بعد از برداشت و تهیه لام، رنگ آمیزی شد و بررسی میکروسکوپی بعمل آمد. نتایج بدست آمده مبین افزایش میزان آسیب های کروموزومی در پرتوکاران است که درصد این افزایش در افراد با سابقه کار (5-15) سال بطور متوسط 48ˆ6 و در افراد با سابقه کار (16-25) سال 24ˆ8 و در افراد با سابقه (32 - 26) سال، 14ˆ12 ثبت شد. در مقایسه با افراد گروه شاهد که میزان آسیب های مشاهده شده در آنها 34ˆ1 درصد است میانگین کل آسیب های مشاهده شده در پرتوکاران بطور متوسط 87ˆ8 درصد است که بیانگر میزان احتمال بالای آسیب در تابشگیری مزمن و با دوز کم است . همچنین حساسیت شاغلین مذکر و مونث در این بررسی مورد مطالعه قرار گرفت و میزان شکست در افراد مذکر بطور متوسط 26ˆ1 درصد بیشتر از افراد مونث است . همچنین مقایسه آسیب های کروموزومی در این افراد و افرادی که در حین کار و بطور اتفاقی دوز زیادی دریافت کرده اند، نشان می دهد که در پرتوکارانی که هیچگونه پرتوگیری غیر عادی در دوزیمتری فیزیکی از خود نشان نداده اند ولی بطور دائم تحت تابش دوزهای کم بوده اند، درصد بیشتری از آسیب کروموزومی را دارا هستند. نتایج این تحقیق بیانگر حساسیت بیمار بالای دوزیمتری بیولوژیک نسبت به سایر دوزیمترها از جمله فیلم بج می باشد.
علی شبستانی منفرد حسین مزدارانی
کارسینوم دهانه رحم یکی از سرطانهای شایع در زنا است که با روشهای متداولی چون جراحی، پرتو درمانی و شیمی درمانی مورد معالجه قرار می گیرد. امروزه یکی از روشهای مطرح برای درمان سرطان هایپرترمی است . هدف از این تحقیق بررسی اثرات سیتوژنتیک ترکیب روشهای هایپرترمی با استفاده از لیزر (لیزر گرمایی) و شیمی درمانی بر سلولهای کار سینوم دهانه رحم (hela) می باشد. ارزیابی کمی اثرات با استفاده از آزمون میکرونوکلئی در سلولهای بلوک شده در فاز سیتوکیناز انجام گرفت . 36 ساعت پس از افزودن cytochalasin-b به غلظت 2 mg/ml به سلولها، درصد فراوانی میکرونوکلئی در سلولهای گروه شاهد، سلولهای تیمار شده با لیزر و داروها بدست آمده و مقایسه شدند. نتایج نشان دادند که: -1 درصد فراوانی میکرونوکلئی بدنبال تابش لیزر (به استثناء توان 5 وات و دمای 39/5 درجه سانتی گراد) و تیمار با داروها نسبت به گروه شاهد افزایش معنی داری داشته و میزان آن به توان لیزر اعمالی، درجه حرارت و دز دارویی بستگی دارد. -2 اعمال هیپوکسی، در رابطه با تمام داردوها به استثناء متوتروکسات منجر به کاهش آسیبها و در رابطه با لیزر (به استثناء توان دوات و دمای 39/5 درجه سانتی گراد) موجب افزایش آن می شود. -3 ترکیب لیزر با بلئومایسین، آدریامایسین و داکتینومایسین منجر به ایجادد اثر هم افزایی و با متوتروکسات موجب بروز اثر تجمعی در هر دو شرایط هوادار هیپوکسیک می گردد. تمامی نتایج بدست آمده از نظر آماری معنی دار بودند (p<0/05) .این یافته ها موید توانمندی لیزر به عنوان یک منبع مناسب هایپرترمی در درمان سلولهای hela بوده و نشان می دهند که لیزر گرمایی بعنوان یک روش درمانی کمکی همراه با شیمی درمانی، آسیب های سیتوژنتیک سلولهای hela را تشدید می نماید و بنابراین رژیم مرکب درمانی فوق می تواند به عنوان یک روش با بازده بالا در درمان کلینیکی کارسینوم دهانه رحم کورد آزمایش قرار گیرد.
محمد پور علیجان امیری فریده سیاوشی
هلیکوباکترپیلوری شایع ترین میکروارگانیسمی است که جوامع انسانی درسراسر دنیا به آن آلوده می باشند، بطوری که بیش از 50درصد از مردم دنیا میزبان این پاتوژن هستند. این میکروب در محل استقرار طولانی مدت خود در معده می تواند باعث بیماریهایی مانند التهاب حاد و مزمن معده ، زخم معده و اثنی عشر شود.عواقب این بیماری خطرناک بوده و شامل خونریزی حاد و مزمن و سرطان معده در دستگاه گوارش می شود. دراکثر مردم این عفونت بدون علائم باقی می ماند و لذا ناقلین آن سبب سرایت عفونت به افراد سالم دیگر می شوند. رابطه هلیکوباکترپیلوری با سرطان معده در اشخاص مبتلا به عفونت به اثبات نرسیده است ، ولی در جوامع در حال توسعه شیوع عفونت هلیکوباکترپیلوری در موارد سرطانی که منجر به مرگ بیماران می گردد، بسیار بالا است.
علی اصغر کیانی حسین مزدارانی
خونسازی یک سیستم پویا بوده و در مغز استخوان انجام می شود تعداد کمی از سلولهای هسته دار مغز استخوان را سلولهای خونساز تشکیل می دهند که اشمل سلولهای بنیادی اولیه، سلولهای پیش ساز و سلولهای پیش تاز هستند. سلولهای بنیادی اولیه و سلولهای پیش ساز توانایی ایجاد کلونی در محیط کشت (cfu-c) و طحال موش اشعه دیده (cfu-s) را دارا می باشند. یک سلول خونساز وقتی زنده و فعال به حساب می آید که توانایی ایجاد کلونی و تکثیر را داشته باشد و در غیر این صورت عملا سلولی مرده به حساب خواهد آمد.به علت اهمیت بالایی که سلولهای خونساز دارند حفاظت از آنها در برابر عوامل آسیب رسان مثل اشعه، مواد شیمیایی و داروهای شیمی درمانی امری ضروری است. سنجش عملکرد سلولهای بنیادی خونساز توسط دو سیستم in vivo و in vitro انجام می شود که یکی از اصول اولیه این سنجش ارزیابی قابلیت تکثیر و کلونی زایی سلولهای خونساز بوده و در این روشها، سیستم in vivo ارجح تر از سیستم in vitro است. در تحقیق حاضر یکی از روشهای سنجش سلول بنیادی در in vivo به نام سنجش کلونی طحال استفاده شده است.اساس این روش، تزریق سلولهای خونساز مغز استخوان به موش اشغه دیده است (اشعه فوق کشنده) 10-8 روز پس از تزریق سلوهای مغز استخوان، سلولهای بنیادی در طحال موش اشعه دیده، کلونیهای ایجاد می کنند که هر کلونی نماینده یک سلول خونساز اولیه است. با روش سنجش کلونی طحال نشان داده شد که دو داروی ستارابین و دانوروبیسین که از داروهای بسیار مهم در برنامه درمانی لوسمی میلوئید حاد (aml) هستند در غلظتهای 5 و 10 و 20 میلی گرم بر کیلوگرم اثر سمی این داروها را کاهش داده و باعث افزایش تعداد کلونیهای طحال و افزایش نسبت بقای سلولهای مغز استخوان موش می شود. احتمالا سایمتیدین با خنثی نمودن اثر هیستامین و تعدیل سیستم ایمنی و نیز جمع آوری رادیکالهای آزاد از طریق کاهش فعالیت سیتوکروم p450 و افزایش فعالیت گلوتاتیون اثر تعدیل خود را اعمال می نمایند.gm-csf یکی از مهمترین فاکتورهای رشد خونساز است که بیشترین اثر خود را روی رده های گرانولوسیت - مونوسیت می گذارد. با روش سنجش کلونی طحال نشان داده شد که در 10 میکروگرم بر کیلوگرم gm-csf با وجودیکه به تنهایی باعث افزایش تعداد کلونیهای طحال می شود اما قدرت افزایش کلونیهای طحال در حضور سیتارابین و دانوروبیسین در غلظتهای 10 و 20 میلی گرم بر کیلوگرم را ندارد و فقط در حضور غلظت 5 میلی گرم بر کیلو گرم، داروهای مذکور قدرت افزایش مختصر کلونیهای طحال را دارند اما به هر حال gm-csf اثر سمی مذکور را بر سلولهای طبیعی خونساز مغز استخوان موش افزایش نمی دهد.در نهایت نتایج کلی حاکی از این است که ستارابین و دانوروبیسین دارای اثر کشنده روی سلولهای بنیادی مغز استخوان هستند و در کاربرد همزمان این داروها، اثر سمی آنها تشدید می شود و از طرفی gm-csf نمی تواند سلولهای بنیادی خوساز را در مقابل این داروها حفاظت نماید اما اثر سمی این داروها را بر سلولهای خونساز افزایش نمی دهد.